متن درس
تحلیل فلسفی مشروعیت قدرت در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۸۲)
مقدمه: درآمدی بر مفهوم مشروعیت قدرت
مفهوم قدرت، بهسان رودی خروشان، در بستر وجود انسانی و اجتماعی جاری است و در فلسفه اسلامی، نهتنها بهعنوان یک حقیقت وجودی، بلکه بهمثابه پلی میان قوه و فعلیت، مورد تأمل قرار گرفته است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی عمیق در نسبت میان قدرت و مشروعیت در چارچوب فلسفه اسلامی میپردازد. پرسش بنیادین این است که مشروعیت قدرت، چگونه و از چه منبعی سرچشمه میگیرد و چه پیوندی با اقتدار وجودی و الهی دارد؟ این بررسی، با تقسیمبندی قدرت و مشروعیت به چهار دسته و تحلیل شرایط لازم برای مشروعیت رهبری، به نقد نظامهای سنتی حوزوی و عرفانی پرداخته و بر ضرورت پیوند میان آگاهی، سلامت و قدرت تأکید میورزد.
بخش نخست: پیشینه و چارچوب مفهومی قدرت
مفهوم قوه، فعلیت و قدرت
بحث از قدرت، ریشه در تأملات پیشین درباره قوه و فعلیت دارد. قدرت، بهمثابه میوهای رسیده از درخت وجود، از قوه به فعلیت میرسد و در این گذار، قوت و اقتدار را به ظهور میرساند. استاد فرزانه، با اشاره به درسگفتارهای پیشین، قدرت را بهعنوان یک حقیقت وجودی تعریف میکنند که تفاوت آن با قوه و قوت، در فعلیت و تأثیرگذاری آن نهفته است. این تعریف، چارچوبی برای تحلیل مشروعیت فراهم میآورد و قدرت را از یک مفهوم صرفاً فیزیکی به یک حقیقت وجودی و الهی ارتقا میدهد.
درنگ: قدرت، بهسان نوری که از قوه به فعلیت میرسد، حقیقتی وجودی است که در پیوند با مشروعیت، معنای الهی خود را مییابد.
اهمیت مشروعیت در تحلیل قدرت
مشروعیت قدرت، چونان روحی در کالبد اقتدار، آن را از قدرتهای غیرحقانی متمایز میسازد. این مشروعیت، از ارتباط با مبدأ الهی سرچشمه میگیرد و در انبیا و اولیای الهی به تمامی تجلی یافته است. استاد فرزانه تأکید دارند که مشروعیت، بدون پیوند با اقتدار، چونان ادعایی بیبنیان است که در عالم واقع جایگاهی ندارد.
تمایز با رویکردهای سنتی فلسفی
کتابهای فلسفی سنتی، مانند شفا و اسفار، اگرچه به مفاهیم قوه و فعلیت پرداختهاند، اما مشروعیت قدرت را به سبک این درسگفتار مورد توجه قرار ندادهاند. این نوشتار، با رویکردی نوین، دغدغهای مستقل را پی میگیرد و قدرت را در نسبت با مشروعیت الهی بازتعریف میکند. این رویکرد، چونان نسیمی تازه، افقهای جدیدی را در فلسفه اسلامی میگشاید.
بخش دوم: تقسیمبندی قدرت و مشروعیت
چهارگانه قدرت و مشروعیت
قدرت و مشروعیت، در یک نظام مفهومی چهارگانه، بهسان چهار جهت عالم، تقسیمبندی میشوند:
- واجدان قدرت و مشروعیت: انبیا و اولیای الهی، که چونان ستارگان درخشان، هم اقتدار تکوینی و تشریعی دارند و هم از تنفیذ الهی برخوردارند.
- فاقدان قدرت و مشروعیت: مردم عادی، که چونان برگهای پراکنده در باد، فاقد اقتدار و مشروعیت حکومتیاند.
- واجدان قدرت بدون مشروعیت: ظالمان، که چونان آتش بدون نور، قدرت دارند اما از مشروعیت الهی بیبهرهاند.
- مدعیان مشروعیت بدون قدرت: کسانی که ادعای مشروعیت دارند اما فاقد اقتدارند، و این ادعا، چونان سایهای بیجسم، خیالی و بیحقیقت است.
درنگ: تقسیمبندی چهارگانه قدرت و مشروعیت، چونان نقشهای وجودی، جایگاه هر فرد و گروه را در نظام قدرت الهی مشخص میسازد.
مشروعیت بدون قدرت: توهمی بیحقیقت
استاد فرزانه تأکید دارند که مشروعیت بدون اقتدار، چونان رویایی است که در عالم واقع تحقق نمییابد. قدرت بدون مشروعیت، هرچند در ظالمان دیده میشود، اما مشروعیت بدون قدرت، چونان ادعایی است که در خارج وجود ندارد. این اصل، پیوند ناگسستنی میان مشروعیت و اقتدار را نشان میدهد.
بخش سوم: اقتدار انبیا و اولیای الهی
اقتدار تکوینی و تشریعی انبیا
انبیا و اولیای الهی، چونان قلههای رفیع، دارای اقتدار تکوینی و تشریعیاند. این اقتدار، در ارسال رسل، انزال کتب، اعجاز و سلوک اجتماعی آنها متجلی است. استاد فرزانه، با اشاره به سیره انبیا، بر این نکته تأکید میورزند که هیچ پیامبری فاقد اقتدار نبوده است، حتی اگر در ظاهر مغلوب دشمنان شده باشد.
یوسف علیهالسلام: تجلی اقتدار در کودکی
حضرت یوسف علیهالسلام، حتی در کودکی، چونان ستارهای در آسمان نبوت، اقتدار وجودی خود را به نمایش گذاشت. قرآن کریم میفرماید:
قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي [مطلب حذف شد] : «یوسف به پدرش گفت: ای پدر، من در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برایم سجده میکنند»)
این آیه، سجده خورشید و ماه به یوسف را نه نشانه علم یا عدالت، بلکه تجلی اقتدار وجودی او میداند.
یوسف و مدیریت خزاین زمین
یوسف علیهالسلام، با درخواست مدیریت خزاین زمین، اقتدار خود را به منصه ظهور رساند. قرآن کریم میفرماید:
قَالَ اجْعَلْنِي عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ [مطلب حذف شد] : «گفت: مرا بر خزانههای این سرزمین بگمار که من نگهبان و دانا هستم»)
صفت «حفیظ» در این آیه، پیش از «علیم» آمده و بر اقتدار و توانمندی یوسف در حفاظت و مدیریت تأکید دارد. این اقتدار، چونان کلیدی است که درهای خزاین زمین را به روی او گشود.
تمکین یوسف در زمین
تمکین یوسف در زمین، نشانه اقتدار کامل اوست. قرآن کریم میفرماید:
وَكَذَٰلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ [مطلب حذف شد] : «و اینگونه یوسف را در آن سرزمین تمکین دادیم که هر کجا میخواست جای گیرد»)
این آیه، اقتدار حکومتی و وجودی یوسف را بهسان رودی جاری در زمین نشان میدهد که در هر کجا اراده کند، نفوذ و تأثیر مییابد.
درنگ: اقتدار یوسف علیهالسلام، چونان نوری که از کودکی تا مدیریت خزاین زمین درخشید، گواهی است بر پیوند ناگسستنی مشروعیت و قدرت در انبیا.
بخش چهارم: نقد نظامهای سنتی و معیارهای مرجعیت
نقد رویکرد حوزوی به مرجعیت
رویکرد سنتی حوزوی، که مرجعیت را به اجتهاد و عدالت محدود میکند، چونان درختی است که شاخه اقتدار آن بریده شده است. استاد فرزانه تأکید دارند که این رویکرد، به چالشهای مدیریتی و اقتداری منجر شده و مرجعیت را از تأثیرگذاری اجتماعی محروم کرده است. مرجع فرتوت و ناتوان، هرچند عالم و عادل باشد، چونان چراغی کمنور است که نمیتواند جامعه را روشن کند.
شروط رهبری شرعی
رهبری شرعی، چونان بنایی است که بر سه ستون آگاهی _
، سلامت و قدرت استوار است. فقدان هر یک از این شروط، بنای رهبری را سست میکند. استاد فرزانه، با نقد معیارهای سنتی، بر ضرورت افزودن اقتدار به شروط مرجعیت تأکید میورزند.
نقد ادعای ولایت بدون قدرت
ادعای ولایت بدون اقتدار، چونان سایهای است که بدون جسم در عالم واقع نمیگنجد. استاد فرزانه، با اشاره به نظامهای عرفانی مانند شیخیه و بهائیه، این ادعاها را بیحقیقت میدانند و بر ضرورت اقتدار برای تحقق ولایت تأکید دارند.
بخش پنجم: اقتدار در تاریخ و تجربههای تاریخی
اقتدار پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، چونان فرماندهی مقتدر، جامعه را هدایت کردند و با اقتدار، تحولات عظیمی را رقم زدند. این اقتدار، نهتنها در جبهههای نبرد، بلکه در سلوک اجتماعی و مدیریت امت متجلی بود.
فرعون: قدرت بدون مشروعیت
فرعون، با بیش از هفتاد بار ذکر در قرآن کریم، نمونهای از قدرت بدون مشروعیت است. این قدرت، چونان آتشی سوزان اما بینور، صلابت داشت اما از سلامت و آگاهی الهی بیبهره بود.
[مطلب حذف شد] : احیای اقتدار مرجعیت
[مطلب حذف شد] ، چونان ققنوسی که از خاکستر مرجعیت سنتی برخاست، با اقتدار و همت، مرجعیت را به فعلیت رساند و تأثیرگذاری اجتماعی و حکومتی را به آن بازگرداند. این نمونه، نشاندهنده پیوند ناگسستنی اقتدار و مشروعیت است.
با نظارت صادق خادمی