در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 689

متن درس





کتاب فلسفه اقتدار انسانی در پرتو تکالیف اسلامی

فلسفه اقتدار انسانی در پرتو تکالیف اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۶۸۹)

دیباچه

این کتاب، با تأمل در درس‌گفتار شماره ۶۸۹ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق و فلسفی مفهوم اقتدار انسانی در چارچوب تکالیف اسلامی می‌پردازد. این اثر، با نقدی عالمانه بر اهمال معرفتی و عملی امت اسلامی، بر ضرورت کسب علم و قدرت به‌منزله پیش‌نیاز تحقق تکالیف دینی تأکید دارد. هدف این نوشتار، بازتعریف نظام تربیتی حوزه‌های علمیه و جوامع اسلامی برای پرورش انسان‌هایی با ادراکات قوی، اراده‌های استوار، و توانمندی‌های تجربی است که بتوانند رسالت قرآنی را در جهان معاصر به انجام رسانند.

بخش نخست: مبانی تکلیف و اقتدار انسانی

تکلیف فعلی در اسلام

انسان، در برابر اسلام، تکلیفی فعلی و همیشگی دارد که نه‌تنها مختص انبیا، ائمه، یا پیامبر اکرم نیست، بلکه بر همه مؤمنان در همه اعصار واجب است. این تکلیف، که ریشه در هدایت الهی قرآن کریم دارد، وظیفه‌ای است که در زندگی روزمره باید به فعلیت برسد. انکار این تکلیف، به‌منزله اهمال در دیانت است که مانع تحقق رسالت اسلامی در جامعه می‌گردد.

درنگ: تکلیف اسلامی، وظیفه‌ای همگانی است که بر همه مؤمنان در همه زمان‌ها واجب است و انکار آن، اهمال در دیانت محسوب می‌شود.

این اصل، جامعیت تکالیف اسلامی را نشان می‌دهد که از معصومین تا امت، همگان را در بر می‌گیرد. تکالیفی مانند نماز، که بر معصومین واجب بوده، بر همه مؤمنان نیز لازم است و این پیوستگی، ضرورتی است که حوزه‌های علمیه باید در نظام تربیتی خود ترویج کنند.

تداوم تکلیف در عصر غیبت

در زمان غیبت، تکلیف از انسان ساقط نمی‌شود، زیرا قرآن کریم برای همه زمان‌ها نازل شده است. این کتاب آسمانی، به‌منزله مشعلی فروزان، هدایتگر انسان‌ها در همه اعصار است. «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» (ابراهیم: ۱)؛ «کتابی است که آن را به‌سوی تو فرو فرستادیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون بری، به سوی راه آن عزیز ستوده.» این آیه، به استمرار هدایت قرآنی در همه زمان‌ها اشاره دارد.

علم و قدرت: پیش‌نیاز فعلیت تکلیف

تحقق تکلیف، نیازمند قدرت است و قدرت، بدون علم و معرفت به دست نمی‌آید. علم، چونان بن‌مایه‌ای است که قدرت را بارور می‌سازد و قدرت، ابزار تحقق تکلیف در جهان مادی است. در فقه اسلامی نیز تأکید شده که تکلیف، تنها با وجود علم، قدرت، و اختیار به فعلیت می‌رسد، اما این مفاهیم، کمتر مورد تحلیل عمیق قرار گرفته‌اند.

درنگ: علم و قدرت، دو رکن بنیادین برای فعلیت یافتن تکلیف‌اند؛ بدون این دو، اراده و اختیار انسان مفلوک و ناتوان می‌گردد.

ضعف در علم و قدرت، اراده را مختل می‌سازد و انسان را از تحقق تکالیف الهی بازمی‌دارد. این رابطه وجودشناختی، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان معرفت، توانمندی، و اراده است که در نظام تربیتی اسلامی باید مورد توجه قرار گیرد.

نقد تصور محدود از اقتدار انسانی

اقتدار انسانی، تنها به وحی، کرامت، اعجاز، یا عصمت محدود نمی‌شود. این تصور ناقص، ظرفیت‌های گسترده ادراکی، ارادی، و تجربی انسان را نادیده می‌گیرد. انسان، چونان گوهری ناشناخته، توانایی‌هایی دارد که با تربیت و تمرین می‌تواند به مراتب متعالی دست یابد.

درنگ: اقتدار انسانی فراتر از وحی و کرامت است و در ادراکات، اراده‌ها، و تجربیات گسترده‌ای نهفته است که با تربیت مناسب شکوفا می‌شود.

این دیدگاه، ضرورت بازتعریف اقتدار انسانی را در نظام‌های تربتی اسلامی برجسته می‌سازد تا انسان‌هایی با توانمندی‌های متعالی پرورش یابند.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با تأکید بر تکلیف فعلی انسان در برابر اسلام، به بررسی مبانی اقتدار انسانی پرداخت. تکلیف، وظیفه‌ای همگانی است که در همه زمان‌ها، به‌ویژه در عصر غیبت، بر انسان واجب است. علم و قدرت، چون دو بال پرواز، پیش‌نیاز تحقق این تکلیف‌اند و اقتدار انسانی، فراتر از تصورات محدود، در ظرفیت‌های ادراکی، ارادی، و تجربی نهفته است. حوزه‌های علمیه باید با بازطراحی نظام تربیتی، این ظرفیت‌ها را در راستای تحقق رسالت قرآنی پرورش دهند.

بخش دوم: نقد اهمال معرفتی و عملی امت اسلامی

زمین‌گیر شدن امت اسلامی

امت اسلامی، به دلیل اهمال در کسب علم و قدرت، دچار ضعف معرفتی و عملی شده و در عرصه جهانی با مشکلات عدیده‌ای مواجه گشته است. این زمین‌گیر شدن، چونان سایه‌ای سنگین، نتیجه غفلت از ظرفیت‌های انسانی و عدم تربیت مناسب است.

درنگ: اهمال در علم و قدرت، امت اسلامی را زمین‌گیر کرده و رفع این ضعف، نیازمند تحول در نظام تربیتی است.

حوزه‌های علمیه، به‌منزله کانون‌های معرفتی، باید با ترویج علم و قدرت، این ضعف را جبران کنند تا امت اسلامی به جایگاه شایسته خود دست یابد.

نقد نظام تربیتی حافظه‌محور

نظام تربیتی کنونی، که بر حافظه‌محوری استوار است، ذهن انسان را چون خشتی شکننده می‌سازد که با اندک چالشی، فرومی‌ریزد. این نظام، با تمرکز بر محفوظات، ادراکات خلاق و پویا را محدود می‌سازد و مانع شکوفایی اقتدار انسانی می‌گردد.

درنگ: تربیت حافظه‌محور، ذهن را محدود می‌سازد و مانع پرورش ادراکات و اراده‌های متعالی می‌گردد.

برای مثال، حفظ قرآن کریم در کودکی، هرچند ارزشمند، اگر بدون توجه به ادراکات باشد، ذهن را در تنگنای محفوظات گرفتار می‌کند. تربیت آزاد، که کودکان را به جست‌وجوی خلاق و کشف استعدادهایشان تشویق می‌کند، ضرورتی برای پرورش انسان‌های هوشمند است.

نقد معلومات کلامی و صوری

معلومات کلامی، که فاقد عمق ادراکی و وصولی‌اند، چونان کلامی بی‌روح، اثری بر ذهن و جان انسان نمی‌گذارند. اذکاری که بدون تربیت ذهن انجام می‌شوند، تنها ثواب دارند و به رویت و معرفت متعالی منجر نمی‌گردند.

درنگ: اذکار و معلومات صوری، بدون تربیت ذهن، به رویت و معرفت متعالی نمی‌انجامند و تنها در حد ثواب باقی می‌مانند.

این نقد، به ضرورت آماده‌سازی ذهن برای تأثیرگذاری اذکار و پرهیز از رویکردهای صوری تأکید دارد. اولیای خدا، با ادراکات قوی، دائماً در بیداری و خواب به رویت می‌رسند، زیرا ذهن ایشان چونان پولادی آب‌دیده، برای ادراکات متعالی آماده شده است.

مثال سامری و ادراکات قوی

سامری، با ادراکاتی تیزبین، اثر پای رسول را دید، در حالی که دیگران از این رویت عاجز بودند. این مثال، چونان آیینه‌ای روشن، اقتدار ادراکی انسان را نشان می‌دهد که با تربیت و تمرین، می‌تواند به مراتب بالایی دست یابد.

درنگ: ادراکات قوی، چونان سامری، نتیجه تربیت و تمرین است و انسان را به رویت‌هایی فراتر از امور روزمره می‌رساند.

این ظرفیت، نه‌تنها مختص اولیا نیست، بلکه با تربیت مناسب، حتی کافر نیز می‌تواند به مراتبی از ادراک دست یابد. این عمومیت، ضرورت بازطراحی نظام تربیتی را برجسته می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد اهمال معرفتی و عملی امت اسلامی، به ضعف‌های نظام تربیتی کنونی پرداخت. حافظه‌محوری، معلومات صوری، و غفلت از ادراکات و اراده‌ها، چونان زنجیرهایی، امت را زمین‌گیر کرده‌اند. حوزه‌های علمیه باید با ترویج تربیت آزاد و ادراکی، انسان‌هایی هوشمند و توانمند پرورش دهند تا رسالت اسلامی در جهان مدرن محقق گردد.

بخش سوم: ادراکات، اراده، و تجربیات در اقتدار انسانی

تصورات و ادراکات متعالی

انسان عادی، به دلیل عدم تربیت، تصوراتی محدود به امور روزمره چون کفش، خانه، و مال دارد. اما با تربیت مناسب، ذهن انسان می‌تواند چونان آسمانی بی‌کران، تمام هستی را در خود جای دهد. اولیای خدا، با تصورات متعالی، عالم مثال و ملکوت را در ذهن خویش رویت می‌کنند.

درنگ: تربیت مناسب، ذهن انسان را از محدودیت‌های روزمره آزاد می‌سازد و او را به تصور و رویت عوالم متعالی قادر می‌سازد.

این ظرفیت، که فراتر از غیب است، با تمرین و مربیگری در دسترس همگان قرار می‌گیرد. ذهن غیرتربیت‌شده، چون خشتی شکننده، از ادراکات متعالی عاجز است.

اراده و توانمندی‌های انسانی

علم، اراده را شکوفا می‌سازد و اراده، توانمندی‌های انسان را به فعلیت می‌رساند. اراده‌های روزمره، چون خواب و خوراک، اراده حقیقی نیستند و انسان را در تنگنای محدودیت نگه می‌دارند. مثال مردان آهنین، که با اراده قوی، ساق دست را می‌شکنند، نشان‌دهنده اقتدار اراده‌ای است که با تمرین به دست می‌آید.

درنگ: اراده قوی، نتیجه تمرین و تربیت است و انسان را به توانمندی‌هایی فراتر از امور روزمره می‌رساند.

در حوزه‌های علمیه، استفاده از اراده گاهی به جادوگری متهم می‌شود، حال آنکه این اتهام، نشانه سوءتفاهم فرهنگی است که باید رفع گردد. حتی حیوانات و گیاهان، ادراکات و اراده‌هایی دارند که انسان از آن غافل است.

نقش تجربه در پیشرفت

موفقیت‌های مدرن، چونان میوه‌ای رسیده، نتیجه تجربه، تمرین، و کوشش است. آنچه زمانی محال پنداشته می‌شد، مانند سفر به ماه، با تجربه و تکرار ممکن گشت. نقد انکار این دستاوردها از سوی برخی علما، نشانه محدودیت‌های معرفتی گذشته است که باید با پذیرش تجربیات جدید رفع گردد.

درنگ: تجربه و تمرین، محالات را ممکن می‌سازد و حوزه‌ها باید این رویکرد را در تربیت خود بگنجانند.

تربیت تجربی کودکان، چونان کاشتن بذری در خاک حاصلخیز، زیربنای پرورش انسان‌های توانمند است که می‌توانند تکالیف اسلامی را در جهان مدرن محقق سازند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تأکید بر ادراکات، اراده، و تجربیات، اقتدار انسانی را در سه حوزه کلیدی تعریف کرد. تصورات متعالی، اراده‌های قوی، و تجربیات علمی، چونان سه ستون استوار، انسان را به مراتب والای اقتدار می‌رسانند. حوزه‌های علمیه باید با ترویج تربیت تجربی و ادراکی، این ظرفیت‌ها را شکوفا سازند.

بخش چهارم: بازطراحی نظام تربیتی اسلامی

تربیت هوشمند و جست‌وجوگر

جامعه اسلامی باید انسان‌هایی هوشمند و جست‌وجوگر تربیت کند که با ادراکات قوی، استعدادهای خویش را کشف کنند. تربیت حافظه‌محور، چونان قفسی تنگ، ذهن را محدود می‌سازد و مانع شکوفایی استعدادها می‌گردد.

درنگ: تربیت جست‌وجوگر، انسان را به کشف استعدادها و ادراکات متعالی قادر می‌سازد و از حافظه‌محوری رهایی می‌بخشد.

طلاب حوزه، که با حجم عظیم محفوظات، توان ادراکی خویش را از دست می‌دهند، باید آزادانه به جست‌وجوی حقیقت بپردازند تا استعدادهایشان شکوفا گردد.

نقد غیب‌محوری و عرفان صوری

رویکرد غیب‌محور و اذکار صوری، چونان سرابی فریبنده، انسان را از عرفان حقیقی بازمی‌دارد. انسان باید ابتدا ادراکات و اراده خود را تقویت کند، سپس به غیب و کرامت بپردازد. این تربیت مرحله‌ای، عرفان را به علمی منظم و مبتنی بر تربیت تبدیل می‌سازد.

درنگ: عرفان حقیقی، نیازمند تربیت مرحله‌ای است که ابتدا ادراکات و اراده را تقویت کند، سپس به غیب بپردازد.

نقد استفاده از موادی مانند کندر و حشیش در عرفان، به انحرافات سنتی اشاره دارد و ضرورت تربیت علمی را برجسته می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تأکید بر ضرورت بازطراحی نظام تربیتی، تربیت هوشمند و جست‌وجوگر را راهی برای شکوفایی اقتدار انسانی دانست. پرهیز از غیب‌محوری و عرفان صوری، و تمرکز بر ادراکات و اراده، انسان را به تحقق تکالیف قرآنی در جهان معاصر قادر می‌سازد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این کتاب، با تأمل در درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، نقشه راهی برای احیای اقتدار اسلامی در پرتو علم و قدرت ارائه داد. اقتدار انسانی، در ادراکات قوی، اراده استوار، و تجربیات علمی تعریف می‌شود که فراتر از وحی و کرامت، ظرفیت‌های عمومی انسان‌اند. نقد نظام تربیتی حافظه‌محور، جادوانگاری اراده، و غیب‌محوری، به ضعف‌های فرهنگی و آموزشی جوامع اسلامی اشاره دارد. حوزه‌های علمیه باید با بازطراحی نظام تربیتی، انسان‌هایی هوشمند، ارادی، و تجربی تربیت کنند تا رسالت قرآنی در جهان مدرن به انجام رسد. «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد: ۱۱)؛ «خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خود دارند تغییر دهند.» این آیه، به ضرورت تحول وجودی برای تحقق تکالیف اسلامی اشاره دارد.

با نظارت: صادق خادمی