متن درس
فلسفه حاکمیت، حقیقت و قدرت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۶۹۷)
مقدمه
درسگفتار شماره ۶۹۷، با نگاهی عمیق و چندوجهی، به کاوش در مفاهیم بنیادین حاکمیت، حقیقت و قدرت در چارچوب حکمت اسلامی و فلسفه عملی میپردازد. این اثر، با تأمل بر رابطه میان ادراک و عمل، اطلاق اندیشه و تقید قدرت، و نقد دیدگاههای نسبیگرایانه، به تبیین حقیقت در بستر دیانت اهتمام ورزیده است. محوریت این درسگفتار بر پیوند عقلانیت، کمال و دیانت در شکلگیری حاکمیت آرمانی استوار است که با استناد به آیات قرآن کریم و اصول فلسفه اسلامی، به تحلیل این مفاهیم میپردازد.
بخش اول: مبانی فلسفی حاکمیت و حقیقت
آغاز با نام خدا و محوریت حاکمیت
درسگفتار با استناد به آیه شریفه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
آغاز میشود و حاکمیت را در پرتو عقلانیت و کمال مورد بررسی قرار میدهد. این آغاز، نشانهای از جهتگیری توحیدی است که هر تأمل معرفتی و سیاسی را در چارچوب الهی قرار میدهد. حاکمیت، به مثابه جلوهای از کمال انسانی، در حکمت متعالیه تعریف میشود که حاکم آرمانی را دارای بیشترین کمال با کمترین هزینه معرفی میکند. این دیدگاه، با فلسفه سیاسی ارسطویی و اسلامی همسو است و حاکمیت را نه صرفاً امری سیاسی، بلکه جلوهای از کمال عقلانی و اخلاقی میداند.
درنگ: حاکمیت آرمانی، در پرتو عقلانیت و کمال، به مثابه پلی است که انسان را از محدودیتهای مادی به سوی حقیقت الهی رهنمون میسازد.
حاکم آرمانی و کمال
حاکمی که از بیشترین کمال برخوردار باشد، با کمترین هزینه، بهترین نتیجه را برای جامعه به ارمغان میآورد. این اصل، ریشه در فلسفه سیاسی اسلامی دارد که حاکمیت را مبتنی بر فضایل اخلاقی، عقلانی و معنوی میداند. حاکم آرمانی، به مثابه خورشیدی است که با نور دانش و عدالت، جامعه را روشن میکند و با کمترین تلاش، بیشترین خیر را به ارمغان میآورد. این مفهوم، با نظریه «فیلسوف-شاه» افلاطون و مفهوم «امام معصوم» در تشیع قابل مقایسه است، جایی که حاکم، تجلی کمال الهی در زمین است.
نقش نقل در مشروعیت حاکمیت
تمامی مدعیان حاکمیت، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، به منابع نقلی استناد میکنند. برای نمونه، برخی به روایت «مَنْ خَرَجَ بِالسَّیْفِ کَانَ وَلِیًّا» (کسی که با شمشیر قیام کند، ولی است) و فقهای شیعه به «الْفَقِیهُ مُلْطَانٌ مَنْ فِی الْأَرْضِ» (فقیه، حاکم بر اهل زمین است) استناد میورزند. این استنادها، نشاندهنده تلاش برای مشروعیتبخشی به حاکمیت است، اما تفاوت در تفسیر این منابع، منشأ اختلافات بنیادین میشود. بررسی انتقادی این نقلها، ضرورتی فلسفی است که به روشن شدن مبانی حاکمیت یاری میرساند.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، با تأکید بر مبانی توحیدی و عقلانی حاکمیت، آن را در چارچوب کمال و دیانت تعریف میکند. حاکمیت آرمانی، نه تنها بر عقل و اخلاق استوار است، بلکه با استناد به منابع نقلی، مشروعیت خود را از حقیقت الهی میگیرد. این بخش، زمینه را برای کاوش عمیقتر در تمایز حقیقت و عقیده فراهم میسازد.
بخش دوم: حقیقت مطلق در برابر نسبیت عقیده
تمایز حقیقت و عقیده
حقیقت، امری عینی و خارجی است که در ورای ذهن انسان قرار دارد، در حالی که عقیده، امری ذهنی و محدود به حریم فرد است. دیانت، انسان را به سوی حقیقت رهنمون میشود، اما عقیده لزوماً به حقیقت منتهی نمیگردد. در فلسفه اسلامی، حقیقت با وحی و عقل قابل دسترسی است و به مثابه نوری است که تاریکیهای جهل را میزداید، اما عقیده، چون سایهای است که در ذهن افراد شکل میگیرد و ممکن است به خطا یا نسبیت گرفتار شود.
درنگ: حقیقت، چون ستارهای ثابت در آسمان معرفت است، اما عقیده، چون ابری گذرا، ممکن است حقیقت را بپوشاند یا تحریف کند.
اطلاق حقیقت و نسبیت عقیده
اهل دیانت، حقیقت را مطلق و واحد میدانند، چنانکه در کلام توحیدی
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ
متجلی است. در مقابل، غیراهل دیانت، به نسبیت عقیده قائلاند و حقیقت را به نظرات ذهنی افراد تقلیل میدهند. این دیدگاه، با فلسفههای پستمدرن که حقیقت را نسبی میانگارند، در تضاد است. حقیقت، چون دریایی بیکران است که همه وجود را در بر میگیرد، اما عقیده، چون جویباری است که در تنگنای ذهن انسان جاری است.
اطلاق اندیشه و تقید قدرت
اهل حقیقت، هم حقیقت و هم قدرت را مطلق میدانند، اما قدرت فردی به دلیل محدودیتهای مادی، مقید است. در حوزه ادراک، میتوان ادعای اطلاق کرد، مانند فهم همه هستی، اما در حوزه عمل، هیچکس نمیتواند ادعای اطلاق کند، مانند جابهجایی همه کوهها. این تمایز، ریشه در فلسفه اسلامی دارد که علم و حقیقت را به دلیل ارتباط با ذات الهی، مطلق میداند، اما قدرت انسانی را به دلیل وابستگی به ماده، مقید میشمارد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین تمایز میان حقیقت و عقیده، بر اطلاق حقیقت در برابر نسبیت عقیده تأکید میورزد. حقیقت، مبنای دیانت و عقلانیت است و حاکمیت مشروع را در چارچوب الهی تعریف میکند. تقید قدرت انسانی، محدودیتهای وجودی بشر را آشکار میسازد و ضرورت اتکا به حقیقت مطلق را برجسته میکند.
بخش سوم: قدرت و حاکمیت در پرتو حقیقت
اشتراکات انسانی در ادراک
همه انسانها، اعم از مؤمن و کافر، در ادراکات پایه مانند شب، گرما و سرما اشتراک دارند. این اشتراکات، چون پلی است که گفتوگو و استدلال میان انسانها را ممکن میسازد. در فلسفه اسلامی، عقل مشترک، ابزاری برای اثبات حقیقت است و این اشتراکات، مبنای عقلانی و تجربی برای کاوش در حقیقت و قدرت فراهم میکنند.
اثبات اطلاق اندیشه برای حاکمیت
برای اثبات حاکمیت حق، مانند اطاعت از خدا و رسول، باید اطلاق اندیشه اثبات شود. آیه شریفه
أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ
(سوره نساء، آیه ۵۹) که میفرماید: «از خدا و [مطلب حذف شد] )، مبنای این استدلال است. اثبات اطلاق اندیشه، پذیرش حقیقت واحد و الهی را ممکن میسازد و نسبیت اندیشه و عمل را برطرف میکند.
درنگ: اطلاق اندیشه، چون کلیدی است که قفل حاکمیت مشروع را میگشاید و حقیقت الهی را در زمین متجلی میسازد.
ناکامی بشر در اثبات اطلاق اندیشه
بشر تا امروز نتوانسته اطلاق اندیشه را بهطور کامل اثبات کند، چنانکه برخی به جای خدا، گاو را پرستیدهاند (اشاره به سوره بقره، آیه ۵۱). این انحراف، چون تاریکی است که حقیقت نورانی الهی را میپوشاند و چالش تاریخی بشر در پذیرش حقیقت مطلق را نشان میدهد.
نیاز به قدرت مطلق
تنها قدرت مطلق میتواند اندیشه مطلق را اثبات کند. قدرت مقید، ناتوان از این امر است. حاکمیت امام زمان (عج)، به مثابه خورشیدی است که با اقتدار ذاتی و معنوی خود، حقیقت را در جهان متجلی میسازد. این دیدگاه، با انتظار ظهور در تشیع همخوانی دارد و بر جاذبه معنوی و اقناع عقلانی تأکید میورزد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تأکید بر ضرورت اطلاق اندیشه برای مشروعیت حاکمیت، قدرت مطلق الهی را به عنوان مبنای تحقق حقیقت معرفی میکند. اشتراکات انسانی در ادراک، زمینهساز گفتوگو و استدلال است، اما ناکامی بشر در پذیرش حقیقت مطلق، نیاز به اقتدار الهی را برجسته میسازد.
بخش چهارم: حاکمیت امام زمان (عج) و اصلاح تصورات
حاکمیت بدون زور
حاکمیت امام زمان (عج) مبتنی بر زور و شمشیر نیست، بلکه با حضور معنوی و اقتدار ذاتی ایشان تحقق مییابد. این حاکمیت، چون نسیمی است که با لطافت خود، دلها را به سوی حقیقت هدایت میکند. برخلاف تصورات نادرست مبتنی بر خشونت، اقتدار ایشان از جاذبه معنوی و نفوذ کلام ناشی میشود.
درنگ: حاکمیت امام زمان (عج)، چون چشمهای زلال است که با جاذبه معنوی خود، تشنگان حقیقت را سیراب میکند.
نقد اسرائیلیات در تصویر ظهور
تصویرسازیهای خشونتآمیز از ظهور، مانند قدارهکشی، از اسرائیلیات و روایات جعلی سرچشمه گرفته و با حقیقت ظهور ناسازگار است. این روایات، چون غباری هستند که چهره نورانی حقیقت را میپوشانند و پالایش منابع معتبر را ضروری میسازند.
خستگی بشر و انتظار فرج
بشر، از ناکامیهای خود در اداره جهان خسته شده و در انتظار راهحلی است که امام زمان (عج) ارائه میدهد. این خستگی، چون شبی تاریک است که طلوع خورشید عدالت را طلب میکند. فلسفه تاریخ شیعه، این انتظار را به عنوان زمینهساز پذیرش حاکمیت الهی معرفی میکند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با اصلاح تصورات نادرست از ظهور، حاکمیت امام زمان (عج) را به عنوان جلوهای از اقتدار معنوی و عقلانی معرفی میکند. نقد اسرائیلیات و تأکید بر خستگی بشر از نظامهای ناکارآمد، ضرورت پذیرش حقیقت الهی را برجسته میسازد.
بخش پنجم: اقتدار معنوی و رحمت الهی
اقتدار بدون نیاز به سلاح
اقتدار واقعی، مانند رهبری در نظام اسلامی، نیازی به سلاح ندارد و با نفوذ کلام و صداقت تحقق مییابد. این اقتدار، چون بادی است که با لطافت خود، شاخههای خشکیده را به حرکت درمیآورد و دلها را به سوی حقیقت میکشاند. این اصل، با سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) همخوانی دارد.
رحمت پیامبر (ص) برای عالمین
پیامبر اکرم (ص) به عنوان
رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ
(سوره انبیاء، آیه ۱۰۷) معرفی شدهاند که میفرماید:
وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ
«و تو را جز رحمتی [مطلب حذف شد] ). این رحمت، شامل همه انسانها، حتی کفار، است و بر جامعیت رسالت پیامبر (ص) تأکید دارد.
درنگ: رحمت پیامبر (ص)، چون بارانی است که بر همه سرزمینهای وجود انسانی فرو میریزد و حیات را به ارمغان میآورد.
محدودیت قدرت بشر
قدرت بشر، حتی در زمان معصوم، مقید است و تنها خداوند دارای قدرت مطلق حقیقی است. این محدودیت، چون سایهای است که بر تواناییهای انسانی افتاده و او را به سوی اتکا به ذات الهی هدایت میکند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تأکید بر اقتدار معنوی و رحمت الهی، قدرت انسانی را در برابر قدرت مطلق الهی مقید میداند. رحمت پیامبر (ص) و نفوذ کلام در رهبری اسلامی، مبنای اقتدار حقیقی است که از زور و سلاح بینیاز است.
بخش ششم: طلب مطلق و تقید عمل
طلب مطلق در انسان
همه انسانها، اعم از کافر و مؤمن، طالب مطلقاند، اما علم و عمل آنها مقید است. این طلب، چون آتشی است که در نهاد انسان شعلهور است و او را به سوی کمال بینهایت سوق میدهد، اما محدودیتهای مادی، چون زنجیری است که او را در تنگنا نگه میدارد. این ویژگی، با نظریه فطرت در فلسفه اسلامی همخوانی دارد.
احتیاج به عنوان مبنای اجتماع
اجتماع انسانی، بر پایه احتیاج شکل گرفته است که انسانها را به همکاری و تعاون وادار میکند. این احتیاج، چون رودی است که انسانها را به سوی یکدیگر هدایت میکند تا با همافزایی، به کمال نزدیک شوند. این اصل، با نظریههای جامعهشناختی مانند قرارداد اجتماعی قابل مقایسه است، اما در چارچوب الهیاتی قرار دارد.
فصل انسان در قدرت
فصل انسان در حوزه قدرت، طلب مطلق است، اما علم و عمل او مقید است. این ویژگی، مبنای تعاون و جامعهسازی است. انسان، چون پرندهای است که بالهایش او را به سوی آسمان مطلق میکشاند، اما قفس ماده، او را در زمین نگه میدارد. این طلب مطلق، انسان را به همکاری با دیگران وامیدارد تا به کمال نزدیک شود.
درنگ: طلب مطلق، چون نبضی است که در قلب انسان میتپد و او را به سوی کمال بینهایت هدایت میکند، اما تقید عمل، او را به تعاون با دیگران وامیدارد.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با تحلیل روانشناختی و هستیشناختی انسان، طلب مطلق را به عنوان ویژگی ذاتی او معرفی میکند. احتیاج، مبنای تشکیل جامعه است و فصل انسان در قدرت، او را به سوی همکاری و تعاون هدایت میکند.
نتیجهگیری کلی
درسگفتار شماره ۶۹۷، با کاوشی عمیق در مفاهیم حاکمیت، حقیقت و قدرت، چارچوبی فلسفی برای فهم رابطه میان اندیشه و عمل ارائه میدهد. این اثر، با تأکید بر حقیقت مطلق در برابر نسبیت عقیده، اقتدار معنوی در برابر زور مادی، و طلب مطلق در برابر تقید عمل، مبانی حاکمیت آرمانی را تبیین میکند. تصویر اصلاحشده از ظهور امام زمان (عج)، نقد اسرائیلیات، و تأکید بر رحمت پیامبر (ص) به عنوان
رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ
از نکات برجسته این بحث است. این درسگفتار، نه تنها برای پژوهشگران فلسفه و الهیات، بلکه برای کاوشگران روانشناسی اجتماعی و فلسفه سیاسی نیز ارزشمند است. حقیقت مطلق، چون خورشیدی است که با نور خود، مسیر حاکمیت مشروع را روشن میسازد و اقتدار واقعی را در نفوذ کلام و صداقت متجلی میکند.
با نظارت صادق خادمی