در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 712

متن درس

 

کاوشی در اقسام فاعلیت: بازخوانی درس‌گفتارهای فلسفی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۱۲)

مقدمه: درآمدی بر فاعلیت در فلسفه اسلامی

در گستره حکمت اسلامی، مفهوم فاعلیت به‌سان نگینی درخشان در تاج فلسفه متافیزیکی می‌درخشد. این مفهوم، که ریشه در پرسش‌های بنیادین درباره چیستی کنش و تأثیر در عالم هستی دارد، پلی است میان عالم ماده و معنا، میان طبیعت و الوهیت. درس‌گفتار شماره ۷۱۲ از سلسله درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی عمیق در اقسام فاعل و علت فاعلی اختصاص دارد. این نوشتار، با هدف بازسازی و تبیین این درس‌گفتار در قالبی علمی و دانشگاهی، می‌کوشد تا با حفظ تمامی جزئیات و مفاهیم، این مباحث را با زبانی روشن و متین به مخاطبان عرضه کند. تقسیم‌بندی فاعل‌ها به عادی، خاص (ربوبی)، و غیری، و نیز بررسی زیرشاخه‌های آن‌ها، از جمله فاعل طبیعی، قصری، قصدی، تسخیری، و جبری، محور این کاوش است. با

بخش نخست: چارچوب مفهومی فاعلیت

تقسیم‌بندی کلان فاعل‌ها

در فلسفه اسلامی، فاعل‌ها به سه دسته کلان تقسیم می‌شوند: فاعل‌های عادی، فاعل‌های خاص (ربوبی)، و فاعل‌های غیری. فاعل‌های عادی، که در عالم ماده و طبیعت جریان دارند، کنش‌هایی را در بر می‌گیرند که عمومیت داشته و در زندگی روزمره قابل مشاهده‌اند. فاعل‌های خاص، که به فاعلیت الهی اشاره دارند، در مرتبه‌ای متعالی قرار گرفته و با مفاهیمی چون عنایت، تجلی، و عشق الهی پیوند خورده‌اند. فاعل‌های غیری نیز به کنش‌هایی اشاره دارند که وابسته به فاعل‌های دیگر بوده و استقلال تام ندارند. این تقسیم‌بندی، به‌سان نقشه‌ای راهنما، مسیر کاوش در اقسام فاعلیت را هموار می‌سازد.

درنگ: تقسیم‌بندی فاعل‌ها به عادی، خاص، و غیری، چارچوبی کلان برای تحلیل فاعلیت در فلسفه اسلامی ارائه می‌دهد که هر یک از این دسته‌ها، مراتب متفاوتی از کنش و تأثیر را در عالم هستی نمایندگی می‌کنند.

فاعل‌های عادی: طبیعی و قصدی

فاعل‌های عادی، که در عالم طبیعت و ماده نمود می‌یابند، به دو نوع اصلی تقسیم می‌شوند: فاعل طبیعی و فاعل قصدی. فاعل طبیعی، به‌سان جویباری که به سوی پایین روان است، کنشی را بدون آگاهی و به اقتضای طبیعت خود انجام می‌دهد. در مقابل، فاعل قصدی، چون انسانی که با آگاهی و اراده به سوی هدفی گام برمی‌دارد، کنش خود را با علم، اراده، و انگیزه‌ای زائد سامان می‌دهد. این تمایز، به مثابه تفاوت میان جریان بی‌اراده طبیعت و انتخاب آگاهانه انسان، بنیادی‌ترین وجه تمایز در فاعلیت‌های عادی است.

بخش دوم: فاعل طبیعی و قصری

ماهیت فاعل طبیعی

فاعل طبیعی، کنشگری است که فعل خود را بدون علم و آگاهی، و در هماهنگی با طبیعت خویش به انجام می‌رساند. به عنوان مثال، سنگ که به سوی زمین فرو می‌افتد یا قوای طبیعی بدن، مانند تنفس و گوارش، که بدون دخالت شعور آگاهانه عمل می‌کنند، مصادیق فاعل طبیعی‌اند. این کنش‌ها، که به ملایمت با طبیعت همراه‌اند، در فلسفه اسلامی به‌عنوان جلوه‌ای از نظم ذاتی عالم ماده شناخته می‌شوند. قوای نامیه و رشد در بدن انسان، که بدون آگاهی به فعالیت خود ادامه می‌دهند، نمونه‌ای روشن از این نوع فاعلیت‌اند.

درنگ: فاعل طبیعی، کنشگری است که بدون آگاهی و به اقتضای طبیعت خویش عمل می‌کند، مانند حرکت سنگ به سوی زمین یا قوای طبیعی بدن که در هماهنگی با نظم ذاتی عالم ماده جریان دارند.

فاعل قصری: کنشگری برخلاف طبیعت

در مقابل فاعل طبیعی، فاعل قصری کنشگری است که فعل خود را نه تنها بدون علم، بلکه برخلاف جریان ملایم طبیعت به انجام می‌رساند. بیماری، مانند ویروسی که مزاج بدن را مختل می‌کند، نمونه‌ای از فاعل قصری است. این نوع فاعل، به‌سان بادی که خلاف جهت جریان رودخانه می‌وزد، نظم طبیعی را بر هم زده و به سوی تخریب یا اختلال پیش می‌رود. تفاوت بنیادین میان فاعل طبیعی و قصری در ملایمت یا عدم ملایمت با طبیعت نهفته است، حال آنکه هر دو فاقد علم به فعل خویش‌اند.

درنگ: فاعل قصری، برخلاف فاعل طبیعی، کنشی را بدون علم و در تضاد با جریان ملایم طبیعت انجام می‌دهد، مانند بیماری که نظم مزاج بدن را مختل می‌سازد.

نقد مثال سنگ در فاعل قصری

در فلسفه سنتی، گاه سنگ که به سوی پایین فرو می‌افتد به‌عنوان مصداق فاعل قصری معرفی شده است. این مثال، به‌سان نقشی نادرست بر لوحی پاک، مورد نقد قرار می‌گیرد. سنگ، در واقع، فاعل حرکت خویش نیست، بلکه تحت تأثیر عوامل خارجی، مانند جاذبه زمین یا فشار هوا، به حرکت درمی‌آید. در فلسفه قدیم، ثقل (سنگینی) را عامل حرکت سنگ می‌دانستند، اما علوم جدید نشان می‌دهند که عوامل متعددی، از جمله شرایط محیطی، در این حرکت دخیل‌اند. از این‌رو، این مثال برای فاعل قصری نادرست بوده و نیازمند بازنگری است.

فاعل طبیعی در بدن انسان

در بدن انسان، قوای طبیعی مانند مزاج، دستگاه گوارش، و نبض، به‌سان سربازانی وفادار به نظم طبیعت، بدون علم و آگاهی عمل می‌کنند. این قوا، که فاعل طبیعی‌اند، در هماهنگی با جریان حیات بدن به کنش خود ادامه می‌دهند. اما هنگامی که عاملی خارجی، مانند بیماری، این نظم را مختل کند، فاعل قصری پدیدار می‌شود. ویروس، که مزاج را به سوی تخریب می‌کشاند، نمونه‌ای از فاعل قصری است که برخلاف طبیعت عمل می‌کند.

بخش سوم: فاعل قصدی و شرایط آن

ماهیت فاعل قصدی

فاعل قصدی، کنشگری است که فعل خود را با آگاهی، اراده، و انگیزه‌ای زائد انجام می‌دهد. این فاعل، به‌سان باغبانی که با نیت و برنامه‌ریزی نهالی را می‌کارد، کنش خود را با علم مقدم بر فعل، اراده‌ای آگاهانه، و داعی‌ای زائد سامان می‌دهد. به عنوان مثال، هنگامی که انسان با احساس گرسنگی تصمیم به خوردن آب می‌گیرد، علم او به گرسنگی پیش از فعل خوردن شکل گرفته و اراده و انگیزه او را به سوی کنش هدایت می‌کند.

درنگ: فاعل قصدی، کنشگری است که با علم مقدم بر فعل، اراده، و داعی زائد عمل می‌کند، مانند انسانی که با آگاهی و انتخاب به سوی هدفی گام برمی‌دارد.

داعی و حدوث در فاعل قصدی

داعی زائد، که در فاعل قصدی نقش کلیدی دارد، به‌سان شعله‌ای است که در دل انسان برای رفع نقص یا نیازی برافروخته می‌شود. این داعی، که حدوثی است، از احساسی مانند گرسنگی یا تشنگی سرچشمه می‌گیرد. در مقابل، خداوند، که ذاتش از هر نقص و حدوثی منزه است، فاقد داعی زائد است. این تمایز، به مثابه تفاوت میان آسمان بی‌کران الهی و زمین محدود انسانی، نشان‌دهنده مراتب متفاوتی از فاعلیت است.

تمایز علم و احساس در فاعل قصدی

علم به گرسنگی، که معرفتی ذهنی و نظری است، از احساس گرسنگی، که تجربه‌ای حسی و عاطفی است، متمایز است. به عنوان مثال، انسانی که از گرسنگی میلیون‌ها انسان آگاه است، ممکن است علم به گرسنگی داشته باشد، اما فاقد احساس گرسنگی باشد. این تمایز، به‌سان تفاوت میان نقشه‌ای که راه را نشان می‌دهد و راه‌پیمایی که آن را تجربه می‌کند، نشان‌دهنده تفاوت میان معرفت نظری و تجربه زیسته است.

درنگ: علم به گرسنگی از احساس گرسنگی متمایز است؛ اولی معرفتی نظری است و دومی تجربه‌ای حسی که داعی کنش را در فاعل قصدی برمی‌انگیزد.

اولیای الهی و احساس گرسنگی دیگران

اولیای الهی، مانند امیرمؤمنان علیه‌السلام و امام سجاد علیه‌السلام، به‌سان چشمه‌هایی جوشان از معرفت و همدلی، قادرند احساس گرسنگی دیگران را حتی در حالت سیری درک کنند. این توانایی، که ریشه در مراتب عالی عرفانی و معنوی دارد، آن‌ها را از انسان‌های عادی متمایز می‌سازد. این اولیا، با قلب‌هایی که چون آیینه‌ای صیقل‌یافته بازتاب رنج دیگران‌اند، نه‌تنها علم به گرسنگی دیگران دارند، بلکه آن را در عمق وجود خویش احساس می‌کنند.

بخش چهارم: فاعل تسخیری و جبری

فاعل تسخیری: سیطره نفس بر مزاج

فاعل تسخیری، کنشگری است که تحت سیطره فاعلی دیگر عمل می‌کند، بدون آنکه خود دارای علم یا اراده باشد. مزاج بدن، که تحت تسخیر نفس انسانی عمل می‌کند، مصداقی روشن از فاعل تسخیری است. نفس، به‌سان فرمانروایی که سربازان را هدایت می‌کند، قوای طبیعی بدن را بدون نیاز به آگاهی آن‌ها به حرکت وا می‌دارد. این رابطه، که در فلسفه اسلامی به‌عنوان نمونه‌ای از سلسله‌مراتب فاعلیت شناخته می‌شود، نشان‌دهنده سیطره مراتب عالی بر مراتب دانی است.

درنگ: فاعل تسخیری، مانند مزاج تحت سیطره نفس، بدون علم و اراده عمل می‌کند و نشان‌دهنده سلسله‌مراتب فاعلیت در عالم هستی است.

فاعل جبری: اراده تحت قهر

فاعل جبری، کنشگری است که با علم و اراده، اما تحت فشار یا قهر خارجی، به کنش واداشته می‌شود. این فاعل، به‌سان پرنده‌ای که در قفس بال می‌زند، اراده‌ای مقهور دارد. به عنوان مثال، فردی که تحت تهدید مجبور به فروش خانه‌اش می‌شود، دارای علم و اراده است، اما اراده‌اش تحت سیطره قاهری خارجی قرار گرفته است. این تمایز، که میان اراده آزاد و اراده مقهور خطی روشن می‌کشد، در فلسفه اسلامی به‌عنوان یکی از پیچیدگی‌های فاعلیت انسانی شناخته می‌شود.

تفاوت اجبار، اکراه، و اضطرار

اجبار، اکراه، اضطرار، و عدم رضا، چون رنگ‌هایی متفاوت بر بوم فاعلیت انسانی، هریک وجهی از کنش تحت فشار را نشان می‌دهند. اجبار، که با تهدید همراه است، اراده را تحت قهر قاهر قرار می‌دهد. اکراه، که با عدم رضایت درونی همراه است، کنشی را توصیف می‌کند که با میل باطنی انسان همخوانی ندارد. اضطرار، مانند فروش خانه برای درمان فرزند، کنشی است که از ضرورت و نیاز سرچشمه می‌گیرد، اما با رضایت کامل همراه نیست. این تمایزات، به‌سان شاخه‌هایی از یک درخت، پیچیدگی‌های روان‌شناختی و فلسفی فاعلیت انسانی را آشکار می‌سازند.

درنگ: اجبار، اکراه، و اضطرار، مراتب مختلفی از فاعلیت تحت فشار را نشان می‌دهند که هریک با درجات متفاوتی از علم، اراده، و رضایت همراه‌اند.

بخش پنجم: فاعل‌های خاص (ربوبی)

ماهیت فاعل‌های ربوبی

فاعل‌های خاص، که به فاعلیت الهی اشاره دارند، چون ستارگانی در آسمان حکمت اسلامی می‌درخشند. این فاعل‌ها، که شامل فاعل بالرضا، بالتجلی، بالعنایه، و بالعشق‌اند، به مراتب متعالی فاعلیت در خداوند نسبت داده می‌شوند. برخلاف فاعل‌های عادی، که به داعی زائد و نقص وابسته‌اند، فاعل ربوبی از هرگونه حدوث و نقص منزه است. این فاعل‌ها، به‌سان نور بی‌پایان الهی، عالم را با عنایت و تجلی خویش روشن می‌سازند.

درنگ: فاعل‌های ربوبی، مانند فاعل بالعنایه و بالتجلی، به فاعلیت الهی اشاره دارند که از هرگونه نقص و داعی زائد منزه است.

نقد مفهوم داعی غیرزائد در خداوند

مفهوم داعی غیرزائد، که گاه به ذات الهی نسبت داده می‌شود، چون معمایی پیچیده در فلسفه اسلامی مطرح است. داعی، که ذاتاً حدوثی و وابسته به نقص است، نمی‌تواند به ذات ازلی و کامل الهی نسبت داده شود. این نقد، که ریشه در فلسفه صدرایی دارد، نشان می‌دهد که فاعلیت الهی، به‌سان اقیانوسی بی‌کران، فراتر از مفاهیم محدود انسانی مانند داعی است.

بخش ششم: نقد و بازسازی تقسیم‌بندی‌های سنتی

نقد تقسیم‌بندی‌های ملاصدرا

استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در درس‌گفتار خود به نقد تقسیم‌بندی‌های ملاصدرا در «اسفار اربعه» (جلد سوم، فصل چهارم، صفحه یازدهم) می‌پردازند. ملاصدرا، فاعل بالقصد را پیش از فاعل‌های طبیعی و قصری مطرح کرده و سپس به فاعل‌های ربوبی، مانند بالعنایه و بالتجلی، پرداخته است. این ترتیب، که به‌سان نقشه‌ای ناهموار است، از نظر منطقی و علمی نیازمند بازسازی است. فاعل‌های عادی (طبیعی و قصری) باید پیش از فاعل‌های خاص مطرح شوند تا چارچوبی منسجم شکل گیرد.

لزوم کدگذاری و مصداق‌یابی

تقسیم‌بندی‌های سنتی، که گاه به کلی‌گویی‌هایی مانند «از اینجا تا تهران خیلی راه است» تشبیه می‌شوند، فاقد دقت و کارایی عملی‌اند. استاد فرزانه پیشنهاد می‌کنند که اقسام فاعل‌ها باید کدگذاری شده و مصادیق آن‌ها به‌دقت شناسایی شوند. این فرآیند، به‌سان نقشه‌برداری از سرزمینی ناشناخته، فاعلیت‌ها را در نفس انسان زنده کرده و به ابزاری برای سلوک عرفانی تبدیل می‌کند.

درنگ: کدگذاری و مصداق‌یابی اقسام فاعل‌ها، فلسفه را از کلی‌گویی به سوی شناخت عملی و تحول معنوی سوق می‌دهد.

بخش هفتم: تسخیر عالم و پارادوکس جبر و اختیار

تسخیر عالم توسط خداوند

در فلسفه اسلامی، همه فاعل‌های عالم تحت تسخیر خداوند قرار دارند. این تسخیر، به‌سان نخی نامرئی که عروسک‌های عالم را به حرکت درمی‌آورد، نشان‌دهنده وابستگی مطلق هستی به اراده الهی است. بدون این تسخیر، هیچ فعلی در عالم باقی نمی‌ماند. این دیدگاه، که در فلسفه صدرایی ریشه دارد، همه کنش‌ها را به فاعلیت الهی بازمی‌گرداند.

درنگ: همه فاعل‌های عالم تحت تسخیر خداوندند و بدون اراده الهی، هیچ کنشی در هستی تحقق نمی‌یابد.

جمع جبر و اختیار

پارادوکس جبر و اختیار، که چون معمای دیرین فلسفه اسلامی مطرح است، در این درس‌گفتار به زیبایی تبیین شده است. فاعل‌های عالم، در عین برخورداری از اختیار، تحت تسخیر الهی‌اند. این جمع، به‌سان دو روی یک سکه، نشان‌دهنده وحدت اراده الهی و اختیار انسانی است. انسان، با علم و اراده خویش، کنش می‌کند، اما این کنش در نهایت به تسخیر الهی وابسته است.

نقد تشبیه تسخیر عالم به تسخیر مزاج

تشبیه تسخیر عالم توسط خداوند به تسخیر مزاج توسط نفس، به‌سان نقشی ناتمام، نادرست است. مزاج، که فاقد علم و اراده است، تحت سیطره نفس عمل می‌کند، اما انسان، که دارای علم و اراده است، در مرتبه‌ای متفاوت قرار دارد. تسخیر الهی، که فراتر از سیطره نفس بر مزاج است، به‌سان نور خورشید بر همه موجودات، عالم را در بر می‌گیرد، اما با حفظ مراتب وجودی هر فاعل.

بخش هشتم: هدف فلسفه فاعلیت

قدرت و همت عارف

هدف از تحلیل اقسام فاعل، شناخت قدرت و همت سالک و عارف است. اولیای الهی، که چون قله‌های رفیع در ساحت عرفان ایستاده‌اند، با شناخت و مدیریت فاعل‌ها، به قدرت‌های خارق‌العاده‌ای دست می‌یابند. این قدرت، که گاه به شق‌القمر تعبیر می‌شود، نتیجه شناسایی دقیق مراتب فاعلیت و بهره‌گیری از آن‌ها در مسیر سلوک است.

درنگ: شناخت اقسام فاعل، به‌سان کلیدی برای گشودن درهای قدرت و همت عرفانی، سالک را به مراتب عالی معنوی رهنمون می‌سازد.

لزوم شناخت عملی فاعل‌ها

استاد فرزانه تأکید دارند که شناخت فاعل‌ها باید در نفس انسان زنده شود. این شناخت، به‌سان بذری است که در خاک وجود کاشته شده و با مراقبت به درختی تنومند تبدیل می‌شود. اولیای الهی، با شناسایی و مدیریت فاعل‌ها، قادرند کنش‌هایی چون تنبیه یا هدایت را با دقتی الهی انجام دهند. این توانایی، که ریشه در شناخت عمیق فلسفی و عرفانی دارد، فلسفه را از نظریه به عمل پیوند می‌زند.

نتیجه‌گیری

کاوش در اقسام فاعلیت، به‌سان سفری در ژرفای حکمت اسلامی، ما را به شناخت عمیق‌تری از کنش و تأثیر در عالم هستی رهنمون می‌سازد. فاعل‌های عادی، که در طبیعت و انسان جریان دارند، با فاعل‌های طبیعی، قصری، و قصدی، مراتب مختلفی از کنشگری را نشان می‌دهند. فاعل‌های تسخیری و جبری، که تحت سیطره یا فشار عمل می‌کنند، پیچیدگی‌های فاعلیت انسانی را آشکار می‌سازند. فاعل‌های ربوبی، که به فاعلیت الهی اشاره دارند، عالم را در پرتو عنایت و تجلی الهی روشن می‌کنند. نقد تقسیم‌بندی‌های سنتی و تأکید بر کدگذاری و مصداق‌یابی، فلسفه را به ابزاری برای تحول نفس و سلوک عرفانی تبدیل می‌کند. این نوشتار، با بازسازی درس‌گفتار استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، می‌کوشد تا این مفاهیم را در قالبی علمی و دانشگاهی عرضه کرده و راه را برای شناخت عملی و معنوی هموار سازد.

با نظارت صادق خادمی