در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 717

متن درس

 

فلسفه فاعلیت الهی: تبیین مراتب فاعل در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۱۷)

مقدمه: درآمدی بر فاعلیت الهی

فاعلیت الهی، به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین مسائل فلسفه اسلامی، در کانون توجه حکما و متکلمان قرار داشته و از منظرهای گوناگون مورد کاوش قرار گرفته است. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی دقیق و عمیق مراتب فاعلیت، شامل فاعل بالقصد، بالعنایه، بالرضا، و بالتجلی می‌پردازد. این مراتب، همچون نردبانی از نقص به‌سوی کمال، فاعلیت الهی را در پرتو حکمت متعالیه تبیین می‌کنند. بحث با تحلیل فاعل بالقصد آغاز می‌شود، که در آن داعی زاید و غایت جدای از فاعلیت است، و با ارتقا به مراتب بالعنایه، بالرضا، و نهایتا بالتجلی، به فاعلیتی می‌رسد که عاری از هرگونه نقص و زایدگی است. این مسیر، همچون رودی جاری از سرچشمه‌های معرفت‌شناسی و متافیزیک، به اقیانوس وحدت وجود و تجلی الهی می‌ریزد. ارجاع به آیات قرآن کریم، چون بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ (به نام خداوند بخشنده مهربان)، وَلَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا (و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر آنکه او آن را می‌داند)، و كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (هر روز او در کاری است)، به‌عنوان چراغ‌های هدایت، عمق فلسفی این تبیین را روشن می‌سازد.

درنگ: فاعلیت الهی، در مراتب چهارگانه‌اش، از فاعل بالقصد تا بالتجلی، سیر تکاملی را طی می‌کند که نقص‌های داعی زاید، علم زاید، و علم اجمالی را رفع کرده و به کمال وحدت علم و ذات می‌رسد.

بخش یکم: فاعل بالقصد و داعی زاید

تعریف و ماهیت فاعل بالقصد

فاعل بالقصد، فاعلی است که فاعلیتش با داعی زاید همراه است؛ به این معنا که غایت فعل، از فاعلیت او جداست. برای مثال، پزشک به‌عنوان فاعل، طبابت می‌کند، اما غایت او کسب درآمد است، نه صرف طبابت. این جدایی میان فاعلیت و غایت، ویژگی بنیادین فاعل بالقصد است که آن را به امری طبیعی و ذاتی در فاعل‌های بشری بدل می‌سازد، مشابه فاعل بالطبع، که غایتش خارج از ذات فاعل است. این ویژگی، فاعل بالقصد را در مرتبه‌ای نازل‌تر از فاعلیت‌های متعالی قرار می‌دهد، چرا که داعی زاید، همچون سایه‌ای بر ذات فاعل، نقصان را به همراه می‌آورد.

تحلیل متافیزیکی فاعل بالقصد

از منظر متافیزیکی، فاعل بالقصد به دلیل وابستگی به داعی زاید، از کمال فاعلیت الهی فاصله دارد. متکلمان، که خداوند را فاعل بالقصد می‌دانند، فاعلیتی را برای حق تعالی قائل‌اند که با غرض و داعی همراه است. این دیدگاه، علم الهی را حادث و وابسته به داعی زاید معرفی می‌کند، که در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در حکمت متعالیه، نقص محسوب می‌شود. این نقص، همچون باری اضافی بر دوش فاعل، او را از خلوص ذاتی دور می‌سازد.

درنگ: فاعل بالقصد، به دلیل داعی زاید، از خلوص فاعلیت الهی فاصله دارد و در مرتبه‌ای نازل‌تر از فاعل‌های متعالی قرار می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش یکم

فاعل بالقصد، به‌عنوان مرتبه ابتدایی فاعلیت، با داعی زاید و جدایی غایت از فاعلیت تعریف می‌شود. این مرتبه، اگرچه در فاعل‌های بشری طبیعی است، اما در فاعلیت الهی نقص محسوب می‌شود. نقد متکلمان در این بخش، زمینه‌ساز ارتقا به مراتب بالاتر فاعلیت، یعنی فاعل بالعنایه، است که در بخش بعدی بررسی خواهد شد.

بخش دوم: فاعل بالعنایه و ظهور علم

ماهیت فاعل بالعنایه

فاعل بالعنایه، مرتبه‌ای تکامل‌یافته‌تر از فاعل بالقصد است، که در آن داعی زاید حذف شده و فعل، ظهور علم فاعل است. در این مرتبه، علم فاعل علت تحقق غایت است و فاعلیت، عاری از غرض‌های زاید، به ذات فاعل بازمی‌گردد. برای مثال، فاعلی که به دلیل علم به سقوط از درخت، از آن اجتناب می‌کند، فاعل بالعنایه است، زیرا علم او مبدأ فعل است، نه غرضی خارجی. این مرتبه، که در فلسفه اشراقی شیخ اشراق برجسته است، فاعلیت را به خلوص نزدیک‌تر می‌سازد، اما همچنان با چالش علم زاید بر ذات مواجه است.

چالش‌های وجودشناختی فاعل بالعنایه

پرسش بنیادین در باب فاعل بالعنایه این است که آیا چنین فاعلی، که علم آن علت تحقق فعل است، در عالم واقع وجود دارد یا صرفا تصوری خیالی است؟ مثال‌هایی مانند تصور سقوط از درخت، به دلیل حضور اراده (ولو به‌صورت ضعیف یا ناآگاه)، نمی‌توانند به‌طور کامل فاعل بالعنایه را تبیین کنند. اراده، حتی در مراتب ظریف، در هر فعل شعوری حضور دارد و علم به‌تنهایی نمی‌تواند علت تامه فعل باشد. این چالش، فاعل بالعنایه را در مرتبه‌ای میانی قرار می‌دهد که هنوز به کمال فاعل بالتجلی نرسیده است.

درنگ: فاعل بالعنایه، با حذف داعی زاید، فاعلیتی خالص‌تر از بالقصد ارائه می‌دهد، اما علم زاید بر ذات، همچنان نقص آن محسوب می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

فاعل بالعنایه، با حذف داعی زاید و تأکید بر علم به‌عنوان مبدأ فعل، گامی به‌سوی کمال فاعلیت برمی‌دارد. با این حال، علم زاید بر ذات، این مرتبه را از کمال مطلق بازمی‌دارد. این نقص، زمینه‌ساز معرفی فاعل بالرضا در بخش بعدی است، که تلاش می‌کند این محدودیت را برطرف سازد.

بخش سوم: فاعل بالرضا و علم اجمالی

تعریف فاعل بالرضا

فاعل بالرضا، فاعلی است که عالم به ذات خویش است و علم اجمالی به فعل دارد، اما علم تفصیلی او در ظرف تحقق فعل پدیدار می‌شود. برای مثال، فقیه که اجمالا به فقه آگاه است، تنها در مقام بیان احکام، علم تفصیلی خود را آشکار می‌سازد. این مرتبه، که در فلسفه مشایی برجسته است، علم را عین ذات فاعل می‌داند و از زایدگی علم در فاعل بالعنایه پرهیز می‌کند. با این حال، علم اجمالی قبل از فعل، نقص این مرتبه محسوب می‌شود، زیرا فاعل پیش از تحقق فعل، از علم تفصیلی محروم است.

تحلیل معرفت‌شناختی فاعل بالرضا

در فاعل بالرضا، علم اجمالی مقدم بر فعل است و علم تفصیلی در ظرف فعل محقق می‌شود. این ویژگی، فاعل بالرضا را از فاعل بالعنایه متمایز می‌سازد، زیرا در بالعنایه، علم تفصیلی مقدم بر فعل است، اما زاید بر ذات. در مقابل، فاعل بالرضا با عینیت علم و ذات، خلوص بیشتری دارد، اما اجمالی بودن علم پیش از فعل، نقصان آن است. این نقص، همچون سایه‌ای بر آفتاب فاعلیت، مانع از رسیدن به کمال مطلق می‌شود.

درنگ: فاعل بالرضا، با عینیت علم و ذات، از زایدگی علم در بالعنایه می‌گریزد، اما علم اجمالی قبل از فعل، نقص آن محسوب می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

فاعل بالرضا، با تأکید بر عینیت علم و ذات، گامی به‌سوی خلوص فاعلیت برمی‌دارد، اما علم اجمالی قبل از فعل، آن را از کمال بازمی‌دارد. این محدودیت، ضرورت معرفی فاعل بالتجلی را برجسته می‌سازد، که در بخش بعدی بررسی خواهد شد.

بخش چهارم: فاعل بالتجلی و کمال فاعلیت

ماهیت فاعل بالتجلی

فاعل بالتجلی، کامل‌ترین مرتبه فاعلیت است که نقص‌های فاعل‌های پیشین را رفع می‌کند. در این مرتبه، علم فاعل عین ذات اوست، بدون داعی زاید (برخلاف بالقصد)، بدون علم زاید (برخلاف بالعنایه)، و بدون علم اجمالی (برخلاف بالرضا). علم الهی در فاعل بالتجلی، تفصیلی است و پیش و پس از فعل تفاوتی ندارد. این مرتبه، که در حکمت متعالیه ملاصدرا برجسته است، فاعلیت الهی را به‌صورت تجلی مطلق تبیین می‌کند، که همچون خورشیدی بی‌غروب، همه هستی را در پرتو خود روشن می‌سازد.

مثال عطسه و اجمال فی عین التفصیل

برای تبیین علم الهی در فاعل بالتجلی، تمثیل عطسه به کار گرفته شده است. علم الهی، نه کاملاً اجمالی است (مانند حالتی که عطسه هنوز رخ نداده) و نه کاملاً تفصیلی (مانند صدایی که پس از عطسه حادث می‌شود)، بلکه در حالتی بینابینی، یعنی اجمال فی عین التفصیل، قرار دارد. این حالت، مانند لحظه‌ای که عطسه در آستانه وقوع است، نه حادث است و نه محض اجمال، بلکه ترکیبی از هر دو در وحدتی متعالی. این تمثیل، علم الهی را به‌عنوان جریانی پویا و دائمی، مانند آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (هر روز او در کاری است)، تبیین می‌کند.

علم الهی و وحدت با فعل

علم الهی در فاعل بالتجلی، عین فعل است و پیش و پس از فعل تفاوتی ندارد. این عینیت، مانند خانه زلیخا که همه هستی را در خود جای داده، علم الهی را از محدودیت‌های زمانی و مکانی آزاد می‌سازد. آیه وَلَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا (و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر آنکه او آن را می‌داند)، بر این شمول مطلق تأکید دارد. این علم، نه اجمالی اصولی (جهل مرکب) است و نه اجمالی فلسفی (علم بسته)، بلکه عین تفصیل و کمال است.

درنگ: فاعل بالتجلی، با علم تفصیلی عین ذات، نقص‌های داعی زاید، علم زاید، و علم اجمالی را رفع کرده و کامل‌ترین مرتبه فاعلیت الهی را ارائه می‌دهد.

نقد تشکیک وجود و وحدت کثرت

نظریه تشکیک وجود، که کثرت را فی عین الوحدت می‌داند، با چالشی مواجه است. کثرت نمی‌تواند عین وحدت باشد، زیرا کثرت عارض بر وحدت است و در مرتبه ظهور، نه ذات، قرار دارد. این نقد، به محدودیت‌های نظریه تشکیک در تبیین فاعلیت الهی اشاره دارد و تأکید می‌کند که وحدت ذاتی حق تعالی، کثرت را در مرتبه فعل و ظهور پدید می‌آورد، نه در ذات.

فاعلیت نفس انسانی و شباهت به فاعل الهی

فاعلیت نفس انسانی، به‌عنوان خلیفه‌الله، می‌تواند به مرتبه تجلی نزدیک شود. این شباهت، مانند آینه‌ای که نور خورشید را بازمی‌تاباند، نشان‌دهنده ظرفیت انسان برای انعکاس فاعلیت الهی است. این دیدگاه، با عرفان اسلامی و نظریه خلیفه‌الله همخوانی دارد و انسان را به‌عنوان موجودی متعالی در مسیر کمال معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

فاعل بالتجلی، به‌عنوان کامل‌ترین مرتبه فاعلیت، با رفع نقص‌های پیشین، علم الهی را عین ذات و تفصیلی معرفی می‌کند. تمثیل عطسه و خانه زلیخا، همراه با ارجاع به آیات قرآن کریم، این مرتبه را به‌عنوان تجلی مطلق الهی تبیین می‌کند. نقد تشکیک وجود و تأکید بر شباهت فاعلیت نفس انسانی به فاعلیت الهی، عمق این تبیین را افزون می‌سازد.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، مراتب فاعلیت الهی را از فاعل بالقصد تا بالتجلی کاوش کرد. فاعل بالقصد، با داعی زاید، در مرتبه‌ای نازل قرار دارد؛ فاعل بالعنایه، با حذف داعی زاید اما با علم زاید، گامی به‌سوی کمال برمی‌دارد؛ فاعل بالرضا، با عینیت علم و ذات، از زایدگی می‌گریزد اما با علم اجمالی محدود است؛ و فاعل بالتجلی، با علم تفصیلی عین ذات، به کمال مطلق می‌رسد. آیات قرآن کریم، چون بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ، وَلَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا، و كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ، این سیر تکاملی را روشن می‌سازند. تمثیل عطسه، به‌عنوان نمادی از اجمال فی عین التفصیل، و مثال خانه زلیخا، به‌عنوان تجلی وحدت علم و فعل، عمق فلسفی این بحث را آشکار می‌کنند. فاعلیت نفس انسانی، به‌عنوان آینه‌ای از فاعلیت الهی، انسان را به‌سوی خودشناسی و کمال رهنمون می‌شود. این تبیین، نه‌تنها فهمی عمیق از فاعلیت الهی ارائه می‌دهد، بلکه راهنمایی برای تأمل در رابطه انسان و خدا در پرتو حکمت متعالیه است.

با نظارت صادق خادمی