متن درس
تحلیل و تبیین مفهوم فاعل بالعشق در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۱۸)
دیباچه
در گستره فلسفه اسلامی، مبحث فاعلیت الهی از جایگاه ویژهای برخوردار است، چه آنکه این مفهوم، هسته مرکزی هستیشناسی و تبیین رابطه میان خالق و مخلوق را تشکیل میدهد. در این میان، پیشنهاد افزودن قسمی جدید به نام «فاعل بالعشق» از سوی مرحوم الهی قمشهای، عارفی وارسته و متخلق، پرسشی نوین را در برابر فلاسفه اسلامی گشوده است. این پیشنهاد، که ریشه در حدیث قدسی «کُنتُ کَنزاً مَخفِیاً» دارد، تلاشی است برای تبیین فاعلیت الهی از منظری عرفانی که عشق را محور خلقت قرار میدهد. با این حال، این مفهوم با چالشهای فلسفی و سندی متعددی روبهروست که نیازمند بررسی دقیق و موشکافانه است. در این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تحلیل و نقد این پیشنهاد پرداختهایم و کوشیدهایم با نگاهی جامع، جایگاه فاعل بالعشق را در نظام فلسفی اسلامی کاوش کنیم. این بررسی، با حفظ روح عرفانی و استدلال فلسفی، به دنبال بازسازی مفهومی است که هم وفادار به سنت فلسفی اسلامی باشد و هم پاسخگوی نیازهای معنوی انسان معاصر.
بخش نخست: چیستی فاعل بالعشق و جایگاه آن در فلسفه اسلامی
اقسام فاعل در فلسفه اسلامی
در فلسفه اسلامی، فاعل بهعنوان علتی که وجود معلول را پدید میآورد، به هشت قسم تقسیم شده است. این تقسیمبندی، که ریشه در آرای فلاسفهای چون ملاصدرا و شیخ اشراق دارد، چارچوبی نظاممند برای تبیین فاعلیت در مراتب وجودی ارائه میدهد. هر قسم، از فاعل بالقصد تا فاعل بالتجلی، ویژگیهای خاصی را در بر میگیرد که به نوع رابطه فاعل و معلول، داعی یا نبود آن، و اجمال یا تفصیل در فاعلیت وابسته است. مرحوم الهی قمشهای، با الهام از عرفان اسلامی، قسمی نهم به نام «فاعل بالعشق» پیشنهاد کرده است که مدعی است فاعلیت الهی را از منظری لطیفتر و عمیقتر تبیین میکند.
بررسی مفهومی فاعل بالعشق
پرسش بنیادین در این بررسی آن است که آیا فاعل بالعشق قسمی مستقل و مفهومدار است یا صرفاً تعبیری شاعرانه و غیرفلسفی؟ این مفهوم، که از عشق الهی به ذات خود و سپس به خلق سرچشمه میگیرد، در پی تبیین فاعلیتی است که خلقت را نتیجه ابتهاج و شوق الهی میداند. با این حال، برای اثبات استقلال این قسم، باید نشان داد که فاعل بالعشق بر دیدگاههای پیشین، بهویژه آرای ملاصدرا، برتری دارد یا دستکم مفهومی متمایز ارائه میدهد. این چالش، به تمایز میان بیان عرفانی و استدلال فلسفی اشاره دارد که در سنت اسلامی همواره محل تأمل بوده است.
هدف از طرح فاعل بالعشق
مرحوم الهی قمشهای فاعل بالعشق را برای تبیین فاعلیت الهی پیشنهاد کرده است، فاعلیتی که از عشق به ذات الهی آغاز شده، به عشق به خلق میانجامد و در نهایت به خلقت موجودات منجر میشود. این دیدگاه، عشق را محور و جوهره خلقت قرار میدهد و تلاش دارد تا با پیوند عرفان و فلسفه، تبیینی نو از فاعلیت الهی ارائه دهد. این رویکرد، مانند گلی که از خاک وجود میروید، در پی آن است که زیبایی و لطافت عشق را در منظومه فلسفی اسلامی جای دهد.
بخش دوم: نقد مفهومی و فلسفی فاعل بالعشق
تمایز عشق و علم در فاعلیت الهی
یکی از پرسشهای اساسی در بررسی فاعل بالعشق، تمایز میان عشق و علم در فاعلیت الهی است. اگر علم به ذات الهی، علت علم به موجودات و خلقت آنهاست، جایگزینی عشق به جای علم چه تفاوتی ایجاد میکند؟ آیا حب ذات (عشق به ذات) با علم به ذات متفاوت است، و اگر چنین است، این تفاوت چگونه به تعریف جدیدی از فاعلیت منجر میشود؟ این پرسش، مانند نسیمی که شاخسار معرفت را به لرزه درمیآورد، ذهن را به تأمل در چیستی صفات الهی وا میدارد.
چالشهای مفهومی عشق
برای تحلیل فاعل بالعشق، باید مشخص شود که آیا عشق به ذات تفصیلی است، اجمالی است، زائد بر ذات است یا عین ذات؟ این سؤالات، روششناسی فلسفی را برای بررسی این مفهوم ترسیم میکنند. اگر عشق زائد بر ذات باشد، داعی ایجاد میکند و فاعل بالعشق به فاعل بالقصد فروکاسته میشود. اگر عین ذات باشد، با فاعل بالعلم یکی میشود و تازگی خود را از دست میدهد. این تناقض، مانند سایهای بر آفتاب معرفت، مفهوم فاعل بالعشق را در هالهای از ابهام قرار میدهد.
مقایسه با دیگر اقسام فاعل
در فلسفه اسلامی، فاعل بالقصد دارای داعی زائد است، فاعل بالعنایه فاقد داعی، فاعل بالرضا دارای اجمال و فاعل بالتجلی دارای تفصیل است. فاعل بالعشق چه ویژگی جدیدی به این منظومه میافزاید؟ مرحوم الهی قمشهای مدعی است که این قسم، دقیقتر و لطیفتر از دیدگاههای مشاء، اشراق و عرفان است، اما این ادعا نیازمند اثبات استدلالی است. این مقایسه، مانند آینهای است که حقیقت مفهوم را در برابر دیگر اقسام فاعل بازمیتاباند.
استعارههای عرفی و پیچیدگیهای مفهومی
مرحوم الهی قمشهای از استعارههایی چون «خشک» و «تر» برای تبیین تفاوت میان عشق و علم بهره برده است، مانند ماشینی که پیش از آببندی شدن خشک است و پس از آن نرم و روان میشود. این استعارهها، اگرچه در زبان عرفی جذابیت دارند، در تحلیل فلسفی به ابهام منجر میشوند. زبان عرفانی، مانند جویباری است که گاه در مسیر استدلالهای فلسفی به سنگلاخ میرسد و نیازمند تبیین دقیقتر است.
بخش سوم: بررسی حدیث قدسی و اشکالات سندی و محتوایی
ارجاع به حدیث قدسی
مرحوم الهی قمشهای فاعل بالعشق را از حدیث قدسی «کُنتُ کَنزاً مَخفِیاً فَأَحبَبتُ أَن أُعرَفَ فَخَلَقتُ الخَلقَ» استنباط کرده است که میگوید: «من گنجی پنهان بودم، پس دوست داشتم شناخته شوم، لذا خلق را آفریدم.» این حدیث، محور اصلی پیشنهاد فاعل بالعشق است، اما از نظر سندی و محتوایی با چالشهایی روبهروست.
نقد سندی و محتوایی حدیث
حدیث مذکور از نظر سندی فاقد اعتبار کافی است و نمیتواند مبنای استدلال فلسفی قرار گیرد. از نظر محتوایی نیز، واژه «کُنتُ» به حدوث دلالت دارد که با ازلیت ذات الهی ناسازگار است. همچنین، عبارت «لِکَی أُعرَفَ» داعی زائد را القا میکند که با فاعلیت الهی، که فاقد داعی است، در تناقض است. این اشکالات، مانند خاری در پای استدلال، اعتبار حدیث را برای تبیین فاعل بالعشق مخدوش میکنند.
تحرک کلیدی و رتبی
مرحوم الهی قمشهای برای رفع تناقض داعی، از استعاره تحرک کلیدی (حرکت دست و کلید) استفاده کرده و عشق را غیرزائد و رتبی دانسته است، نه ذاتی یا حدوثی. این تبیین، مانند پلی است که تلاش دارد شکاف میان عرفان و فلسفه را پر کند، اما همچنان نیازمند استدلال فلسفی قویتر است.
بخش چهارم: شخصیت و مقام معنوی الهی قمشهای
شخصیت عرفانی و معنوی
مرحوم الهی قمشهای، عارفی متخلق، مؤمن و سالک بود که با تواضع و اخلاص، به مقامات معنوی والایی دست یافته بود. او در برابر عالمان پیشین، مانند میرزای قمی، خود را ناچیز میدید و با زهد و بیاعتنایی به تشریفات دنیوی، در وادیالسلام به خاک سپرده شد. این تواضع، مانند ستارهای است که در آسمان عرفان اسلامی میدرخشد.
مقایسه با دیگر عالمان
در مقایسه با عالمی چون مرحوم مرتضی حائری، که فاقد گرایش عرفانی بود اما مؤمن و متقی بود، الهی قمشهای از معرفتی ملموس و عرفانی برخوردار بود. این تفاوت، مانند دو شاخه از یک درخت، نشاندهنده تنوع مسیرهای معنوی در سنت اسلامی است. همچنین، نقد مرحوم شهرستانی بر الهی قمشهای، که او را به دلیل ناآشنایی با هیئت و فلسفه نقد میکرد، به اهمیت دقت علمی در تألیفات فلسفی اشاره دارد.
خاطرات و زهد الهی قمشهای
در اواخر عمر، الهی قمشهای با تواضع و اشتیاق از خوابی سخن گفت که در آن نهجالبلاغه را در دست داشت و به سوی بهشت میشتافت. این خاطره، مانند نغمهای از دل عارف، عمق معنوی او را نشان میدهد. همچنین، تشییع ساده جنازه او و حضور شتابان علامه طباطبایی در آن، گواهی بر مقام والای او در میان عالمان است.
بخش پنجم: نقد استدلالی و بازسازی مفهوم فاعل بالعشق
نقد استدلالی فاعل بالعشق
فاعل بالعشق، با وجود لطافت عرفانی، فاقد ابزارهای استدلالی لازم برای رقابت با دیدگاههای فلاسفهای چون ملاصدرا و شیخ طوسی است. اگر عشق عین ذات باشد، با فاعل بالعلم یکی میشود؛ اگر زائد باشد، به داعی منجر شده و به فاعل بالقصد فرو میکاهد. این نقد، مانند مشعلی است که تاریکیهای مفهومی را روشن میکند.
تقدم و تأخر علم و عشق
پرسش از تقدم علم یا عشق در ذات الهی، به تناقض منطقی میانجامد، زیرا ذات الهی بسیط و فاقد مراتب است. اگر علم مقدم باشد، عشق زائد است؛ اگر عشق مقدم باشد، علم زائد میشود. این تقدم و تأخر، مانند رشتهای گرهخورده، تحلیل فاعل بالعشق را دشوار میسازد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء: ۸۵)؛ «و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است.»
عشق بهعنوان وصف یا موصوف
عشق در زبان فلسفی، وصفی است و نه موصوف. نمیتوان گفت خدا عشق است، زیرا ذات الهی بسیط است و وصفپذیری آن به نقص منجر میشود. این تحلیل، مانند جویباری زلال، تمایز میان وصف و موصوف را در فلسفه اسلامی روشن میسازد.
نیاز به بازسازی مفهوم
فاعل بالعشق، برای رفع بیماری بیعشقی انسان، مفهومی جذاب و ضروری است، اما نیازمند بازسازی با ابزارهای فلسفی است. این بازسازی، مانند بنایی است که بر پایههای استوار استدلال بنا میشود تا ضمن حفظ وحدت ذات الهی، فاعلیتی کامل و غیرنقص ارائه دهد.
جمعبندی
بررسی فاعل بالعشق، پیشنهادی از مرحوم الهی قمشهای، نشاندهنده تلاشی عرفانی برای تبیین فاعلیت الهی از منظر عشق است. این مفهوم، اگرچه از نظر معنوی غنی و دلانگیز است، با چالشهای فلسفی و سندی متعددی روبهروست. حدیث قدسی «کُنتُ کَنزاً مَخفِیاً»، به دلیل ضعف سندی و تناقضهای محتوایی، نمیتواند مبنای معتبری برای این قسم باشد. از نظر مفهومی، عشق اگر عین ذات باشد، با فاعل بالعلم یکی میشود و اگر زائد باشد، به داعی منجر شده و فاعلیت الهی را مخدوش میکند. مرحوم الهی قمشهای، با وجود مقام عرفانی والا، فاقد ابزارهای استدلالی لازم برای رقابت با فلاسفهای چون ملاصدرا بود. با این حال، تأکید بر عشق بهعنوان محور خلقت و بیماری بیعشقی انسان، دعوتی است به بازاندیشی در پیوند عرفان و فلسفه. این نوشتار، با تلفیق نقد فلسفی و تأمل عرفانی، به دنبال بازسازی مفهوم فاعل بالعشق است تا ضمن وفاداری به سنت فلسفی اسلامی، پاسخی به نیازهای معنوی انسان معاصر ارائه دهد.