متن درس
کاوش در فاعلیت و دواعی: تأملات فلسفی در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۲۳)
دیباچه
در سپهر حکمت متعالیه، فاعلیت و دواعی از جمله مفاهیم بنیادینی هستند که بنیانهای متافیزیکی کنش انسانی را تبیین میکنند. این مفاهیم، که در اندیشه صدرالمتألهین شیرازی جایگاه ویژهای دارند، نهتنها به فهم چیستی فعل و فاعل کمک میکنند، بلکه راهنمایی برای زیستن آگاهانه و متعالی در زندگی فردی و اجتماعی ارائه میدهند. درسگفتار شماره ۷۲۳ از سلسله درسگفتارهای خارج فلسفه استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تمرکز بر فاعلیت، قدرت، اراده و نقش دواعی در تحقق فعل، دریچهای نو به سوی فهم عمیق این مفاهیم میگشاید.
این کتاب، با ارجاع به آیات قرآن کریم، روایات اسلامی و تحلیلهای فلسفی ملاصدرا، به بررسی نقش دواعی، مبادی و غایات در فاعلیت انسانی میپردازد. همچنین، با نگاهی نقادانه به دوگانه جبر و اختیار، راهکارهایی برای دستیابی به فاعلیت متعالی و اتصال به بینهایت وجودی ارائه میدهد.
بخش نخست: فاعلیت و اقسام آن در حکمت متعالیه
ماهیت فاعلیت و نقش قدرت و اراده
فاعلیت، بهعنوان یکی از مفاهیم بنیادین در متافیزیک اسلامی، به رابطه میان فاعل و فعل اشاره دارد. استاد فرزانه در درسگفتار خود، با استناد به آرای ملاصدرا در جلد سوم «اسفار اربعه» (صفحه ۱۴)، فاعل را به اقسامی تقسیم میکنند که شامل فاعلهای دارای قدرت، اراده، جبر و اختیار است. این اقسام، همگی در حوزه قوت و توانمندی فاعل قرار دارند. فاعلیت، به مثابه سرچشمهای زلال، کنش را از بالقوه به بالفعل میرساند، اما این فرآیند نیازمند عناصری چون قدرت، اراده و دواعی است.
درنگ: فاعلیت، در حکمت متعالیه، فراتر از قدرت صرف است و به ترکیب قدرت، اراده و دواعی وابسته است.
ملاصدرا تأکید دارد که قدرت بهتنهایی علت ناقصه فعل است و تنها با حضور دواعی به علت تامه تبدیل میشود. استاد، با تمثیلی روشن، قدرت را به پول تشبیه میکنند که بدون محرکی مانند گرسنگی یا تشنگی مصرف نمیشود. این تمثیل، نقش دواعی را بهعنوان عاملی انگیزشی برجسته میسازد که قدرت بالقوه را به فعل بالفعل هدایت میکند. این دیدگاه، با اصل علیت در فلسفه مشایی همخوانی دارد، اما با تأکید بر غایتمندی، ویژگی متمایزی در حکمت متعالیه مییابد.
آگاهی اجمالی و تفصیلی در فاعلیت
استاد فرزانه، با اشاره به محدودیتهای آگاهی انسانی، تأکید دارند که فاعل بهصورت اجمالی به فعل خود آگاه است، اما آگاهی تفصیلی به علل، اسباب و مبادی فعل در انسان بهطور کامل محقق نمیشود. این محدودیت، مانند سایهای بر آگاهی انسان، مانع از درک کامل زنجیره علل و غایات میشود. در مقابل، علم معصوم، که در روایات به «عالم بما کان و ما یکون» (دانا به آنچه بوده و آنچه خواهد بود) توصیف شده، از عظمتی برخوردار است که ذهن انسانی بهسختی میتواند آن را درک کند.
درنگ: آگاهی اجمالی انسان به فعل، محدود است، اما علم تفصیلی معصوم، که به تمامی مبادی و غایات آگاه است، فاعلیتی بینهایت را ممکن میسازد.
این علم فراگیر معصوم، که ریشه در اتصال به بینهایت وجودی دارد، نشاندهنده ظرفیت متعالی انسان در وصول به حقیقت مطلق است. استاد، با اشاره به این روایت، انسان را به مثابه جهانی بزرگتر (وَفِیکَ عَالَمٌ أَکْبَرٌ) توصیف میکنند که دارای پتانسیل بینهایت است، اما این پتانسیل تنها با تحریک دواعی و آگاهی به مبادی فعال میشود.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با کاوش در ماهیت فاعلیت و اقسام آن، بر نقش قدرت، اراده و دواعی در تحقق فعل تأکید کرد. دیدگاه ملاصدرا، که قدرت را بدون دواعی ناکافی میداند، همراه با تمثیلات استاد، مانند تشبیه قدرت به پول، عمق این مفاهیم را روشن ساخت. آگاهی اجمالی انسان در برابر علم تفصیلی معصوم، نشاندهنده محدودیتها و ظرفیتهای بینهایت انسانی است. این بخش، زمینه را برای بررسی عمیقتر نقش دواعی در بخش بعدی فراهم میسازد.
بخش دوم: نقش دواعی در تحقق فعل
دواعي بهعنوان علت تامه
استاد فرزانه، با استناد به ملاصدرا، تأکید دارند که دواعی، و نه صرف قدرت، علت تحقق فعل هستند. قدرت، مانند بذری در خاک، بالقوه است و تنها با نسیم دواعی به بار مینشیند. دواعی، که میتوانند طبیعی (مانند گرسنگی)، تخیلی (مانند تصور یک هدف) یا ارادی (مانند تصمیم آگاهانه) باشند، با قدرت ترکیب شده و علت تامه فعل را تشکیل میدهند.
درنگ: دواعی، بهعنوان محرکهای طبیعی، تخیلی یا ارادی، قدرت را به فعل بالفعل تبدیل میکنند و علت تامه تحقق فعلاند.
استاد، با تمثیلی از پول و گرسنگی، این مفهوم را روشن میکنند: همانگونه که پول بدون داعي مصرف نمیشود، قدرت بدون دواعی به فعل نمیرسد. این دیدگاه، با تحلیل ملاصدرا در «اسفار اربعه» همخوانی دارد که فاعلیت را در گرو تصور غایت و تحریک قدرت توسط دواعی میداند. غایت، مانند مقصدی در ذهن فاعل، قدرت را به سوی تحقق فعل هدایت میکند.
محدودیتهای فاعل بدون دواعي
استاد تأکید دارند که فاعل، حتی با وجود قدرت، بدون دواعی قادر به تحقق فعل نیست. همچنین، دواعی بدون قدرت به نتیجه نمیرسد. این وابستگی متقابل، مانند دو بال پرنده، فاعلیت را به پرواز درمیآورد. اگر یکی از این بالها نباشد، پرواز ممکن نیست. ملاصدرا در «اسفار اربعه» (صفحات ۱۳-۱۴) بیان میکند که فاعل مختار محض جز خداوند وجود ندارد، زیرا فاعلیت انسانی در شبکهای از عوامل و دواعی قرار دارد.
درنگ: فاعلیت کامل، نیازمند ترکیب قدرت و دواعی است؛ بدون یکی از این دو، فعل محقق نمیشود.
این دیدگاه، با اصل «لا جبر و لا تفویض» در حکمت متعالیه همخوانی دارد که جبر و اختیار مطلق را نفی میکند. استاد، با تمثیلی از قطار وجودی، بیان میکنند که انسان یا به این قطار متصل میشود و با سرعت آن حرکت میکند، یا کنار آن میایستد، یا زیر آن له میشود. این تمثیل، لزوم اتصال به جریان وجودی عالم را برای دستیابی به فاعلیت متعالی نشان میدهد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی نقش دواعی در تحقق فعل، بر اهمیت ترکیب قدرت و دواعی بهعنوان علت تامه تأکید کرد. تمثیلات استاد، مانند پول و گرسنگی یا قطار وجودی، عمق این مفاهیم را روشن ساخت. نفی جبر و اختیار مطلق، و تأکید بر شبکهای بودن فاعلیت، راه را برای کاوش در ظرفیتهای متعالی انسان در بخش بعدی هموار میکند.
بخش سوم: ظرفیتهای متعالی انسان و اتصال به بینهایت
انسان بهعنوان عالم اکبر
استاد فرزانه، با استناد به روایت وَفِیکَ عَالَمٌ أَکْبَرٌ (جهانی بزرگتر در توست)، انسان را موجودی با ظرفیت بینهایت توصیف میکنند. این ظرفیت، مانند گنجینهای در اعماق وجود انسان، تنها با تحریک دواعی و اتصال به جریان وجودی عالم فعال میشود. ملاصدرا نیز انسان را به دلیل قدرت متراکم و بینهایت، عالم اکبر میداند.
درنگ: انسان، بهعنوان عالم اکبر، دارای پتانسیل بینهایت است که با تحریک دواعی و اتصال به وجود فعال میشود.
استاد، با تمثیلی از فامیل و قدرت، بیان میکنند که انسانی که خود را متصل به هزار فامیل میداند، قدرتمندتر از کسی است که خود را غریب میبیند. این اتصال، مانند پلی به سوی بینهایت، فاعلیت انسان را تقویت میکند. در مقابل، انزوا و احساس تنهایی، مانند پوست هندوانهای بر روی آب، انسان را از فاعلیت حقیقی محروم میسازد.
فاعلیت بینهایت معصوم
معصوم، با اتصال به بینهایت وجودی، دارای فاعلیتی بینهایت است که در علم به «ما کان و ما یکون» (آنچه بوده و آنچه خواهد بود) متجلی میشود. استاد تأکید دارند که این فاعلیت، نتیجه وصول به حقیقت مطلق و آگاهی تفصیلی به مبادی و غایات است. اولیای خدا، مانند شهيد ثاني در نگارش «لمعه»، با اتصال به این جریان وجودی، به کارهای خارقالعاده دست میزنند.
درنگ: فاعلیت بینهایت معصوم، نتیجه اتصال به بینهایت وجودی و آگاهی تفصیلی به مبادی و غایات است.
استاد، با تمثیلی از هواپیماهایی که در آسمان قفل میشوند، بیان میکنند که انسان نیز باید به موجودات عالم قفل شود تا به فاعلیت بینهایت دست یابد. این اتصال، مانند هماهنگی دوچرخهسواری با ماشین، قدرت و حرکت انسان را به سطحی بالاتر میرساند.
نقد انزوا و مرگ وجودی
استاد، با نگاهی عرفانی، انزوا و انفصال از جریان وجودی را به مرگ تشبیه میکنند. بسیاری از انسانها، هرچند در حیات ظاهریاند، به دلیل بریدگی از وجود، مانند فسیل زندگی میکنند. این مرگ وجودی، مانند چوبی نیمسوخته، بخش اعظم ظرفیتهای انسانی را از بین میبرد. استاد میفرمایند: «انسانی که از جریان وجود بریده، مانند پوست هندوانهای است که روی آب حرکت میکند، اما حرکتی از خود ندارد.»
درنگ: انزوا و انفصال از جریان وجودی، انسان را به مرگ وجودی و ناتوانی در فاعلیت میکشاند.
این دیدگاه، با شعر عرفانی «ای در درون جانم و جان از تو بیخبر» همخوانی دارد که بر غفلت انسان از حضور حقیقت الهی در همه هستی تأکید دارد. استاد تأکید دارند که اذکار، بهعنوان ابزارهای معنوی، برای تحریک دواعی و اتصال به بینهایت طراحی شدهاند، اما بدون آگاهی و حضور قلب اثری ندارند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با کاوش در ظرفیتهای متعالی انسان، بر نقش اتصال به بینهایت وجودی در دستیابی به فاعلیت بینهایت تأکید کرد. تمثیلات استاد، مانند قطار وجودی و پوست هندوانه، عمق این مفاهیم را روشن ساخت. نقد انزوا و مرگ وجودی، راه را برای بررسی عملی کاربرد این مفاهیم در زندگی روزمره در بخش بعدی هموار میکند.
بخش چهارم: نقد دوگانه جبر و اختیار و وحدت وجودی
نفی جبر و اختیار محض
استاد فرزانه، با استناد به ملاصدرا، دوگانه جبر و اختیار را نفی میکنند و فاعلیت را در شبکهای از عوامل و دواعی قرار میدهند. ایشان میفرمایند: «جبر محال است و اختیار نیز دروغ است، زیرا انسان تنها نیست که مجبور یا مختار باشد.» این دیدگاه، با اصل «لا جبر و لا تفویض» در حکمت متعالیه همخوانی دارد که فاعلیت را فراتر از دوگانههای سادهانگارانه میداند.
درنگ: جبر و اختیار محض وجود ندارند؛ فاعلیت انسانی در شبکهای از عوامل، دواعی و غایات قرار دارد.
ملاصدرا در «اسفار اربعه» (صفحات ۱۳-۱۴) تأکید دارد که فاعل مختار محض جز خداوند نیست، زیرا فاعلیت انسانی تحت تأثیر عواملی مانند تاریخ، محیط و عوالم غیبی مانند برزخ است. استاد، با تمثیلی از تاریخ، بیان میکنند که هر فعل انسانی یک تاریخ است، زیرا انسان در شبکهای از عوامل وجودی عمل میکند.
وحدت وجودی و اتصال به عالم
استاد، با تأکید بر وحدت وجودی، هستی را یکپارچه توصیف میکنند که هیچ چیز بهصورت محض و منفرد وجود ندارد. انسان یا به این وحدت متصل است و قدرتی بینهایت کسب میکند، یا از آن بریده و به ضعف میافتد. این دیدگاه، مانند نوری که از خورشید وجود ساطع میشود، همه پدیدهها را در ارتباط با یکدیگر میبیند.
درنگ: هستی یکپارچه است و اتصال به این وحدت وجودی، فاعلیت انسان را به سطحی بینهایت میرساند.
استاد، با تمثیلی از ملائکه و موجودات عالم، بیان میکنند که تمام عالم در خدمت انسان است، به شرطی که به این جریان وجودی متصل شود. این اتصال، مانند قفل شدن هواپیماها در آسمان، قدرت و فاعلیت انسان را تقویت میکند. در مقابل، انفصال، انسان را به فسیلی بیجان بدل میسازد.
نقد افکار استکباری
استاد، تصور جدایی مفاهیمی مانند فاعل، فعل، جبر و اختیار را ناشی از افکار استکباری و جاهلانه میدانند. این افکار، مانند غباری بر آینه وجود، حقیقت یکپارچه هستی را پنهان میکنند. خیر محض تنها در خداوند است، و مخلوقات، به دلیل ترکیب خیر و شر، هیچگاه محض نیستند.
درنگ: مفاهیم محض مانند جبر، اختیار یا خیر وجود ندارند؛ همه چیز در شبکهای از روابط و عوامل قرار دارد.
این دیدگاه، با فلسفه ملاصدرا در باب وحدت وجود همخوانی دارد. استاد، با تمثیلی از غذا و نمک، بیان میکنند که خیر بدون شر معنا نمییابد، همانگونه که غذا بدون نمک خوشمزه نمیشود. این تحلیل، بر یکپارچگی هستی و نقش عوامل متعدد در فاعلیت تأکید دارد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نفی دوگانه جبر و اختیار و تأکید بر وحدت وجودی، فاعلیت را در شبکهای از عوامل و دواعی قرار داد. تمثیلات استاد، مانند قطار وجودی و قفل شدن هواپیماها، عمق این مفاهیم را روشن ساخت. نقد افکار استکباری و تأکید بر اتصال به عالم، راه را برای نتیجهگیری نهایی هموار میکند.
نتیجهگیری نهایی
درسگفتار شماره ۷۲۳ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با کاوش در فاعلیت و دواعی در حکمت متعالیه، نگاهی عمیق به ظرفیتهای متعالی انسان ارائه میدهد. این اثر، با استناد به آرای ملاصدرا، فاعلیت را فراتر از قدرت صرف و در گرو ترکیب دواعی، مبادی و غایات میداند. انسان، بهعنوان عالم اکبر، دارای پتانسیل بینهایت است که تنها با اتصال به جریان وجودی عالم و آگاهی تفصیلی به مبادی و غایات فعال میشود. نفی جبر و اختیار محض، و تأکید بر شبکهای بودن فاعلیت، نشاندهنده یکپارچگی هستی و نقش انسان بهعنوان موجودی متصل به کل عالم است.
تمثیلات فاخر، مانند قطار وجودی، پوست هندوانه و قفل شدن هواپیماها، همراه با ارجاع به آیات قرآن کریم، مانند وَفِیکَ عَالَمٌ أَکْبَرٌ (جهانی بزرگتر در توست)، و روایات معصومین، عمق فلسفی و معنوی این درس را نشان میدهند. این کتاب، نهتنها به فهم دقیقتر فاعلیت و دواعی کمک میکند، بلکه راهنمایی برای اصلاح نفس، زندگی و نظام اجتماعی ارائه میدهد. امید است که این تأملات، جویندگان معرفت را به سوی زیستنی آگاهانه و متعالی رهنمون سازد.
با نظارت صادق خادمی