متن درس
کاوشی در فاعلیت مشاعی و وحدت وجودی: بازخوانی درسگفتارهای فلسفی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۲۴)
مقدمه: درآمدی بر فاعلیت در پرتو وحدت وجود
در گستره حکمت اسلامی، مفهوم فاعلیت چونان دری گرانبها در گنجینه فلسفه متافیزیکی میدرخشد. این مفهوم، که پرسشهای بنیادین درباره چیستی کنش و تأثیر در عالم هستی را در بر میگیرد، پلی است میان فاعلیت الهی و انسانی، میان جبر و اختیار، و میان فرد و جمع. درسگفتار شماره ۷۲۴ از سلسله درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیینی عمیق و نقادانه از فاعلیت در چارچوبی مشاعی و غیرتفکیکی اختصاص دارد. این درسگفتار، با نفی جبر و تفویض و تأکید بر نظریه «امر بین الامرین»، فاعلیت را در هماهنگی وجودی میان خدا و انسان تحلیل میکند.
بخش نخست: نفی جبر و تفویض در فاعلیت
کلام معصوم و نفی دوگانه جبر و تفویض
درسگفتار با استناد به کلام معصوم، «نه جبر است و نه تفویض»، به نفی مطلق جبر و اختیار پرداخته و این دیدگاه را از مغیبات الهی میداند. این کلام، که چونان نوری در تاریکیهای فلسفی میدرخشد، فاعلیت را از دوگانهسازیهای مرسوم رها ساخته و در چارچوبی مشاعی و غیرتفکیکی قرار میدهد. نظریه «امر بین الامرین»، که در کلام اسلامی ریشه دارد، فاعلیت انسان را در هماهنگی با فاعلیت الهی میبیند، بهگونهای که نه جبر مطلق حاکم است و نه اختیار بیقید. این دیدگاه، بهسان پلی که دو سوی رودخانه وجود را به هم متصل میکند، فاعلیت را در وحدتی وجودی تحلیل میکند.
درنگ: کلام معصوم، «نه جبر است و نه تفویض»، فاعلیت را در چارچوبی مشاعی و غیرتفکیکی قرار داده و نظریه «امر بین الامرین» را بهعنوان هماهنگی میان فاعلیت الهی و انسانی معرفی میکند. |
جهانشمولی نفی جبر و تفویض
نفی جبر و تفویض، نهتنها در چارچوب دیانت اسلامی، بلکه برای غیرموحدان نیز معقول و قابل طرح است. این دیدگاه، که چونان حقیقتی جهانشمول در عقل بشری ریشه دارد، جبر و اختیار مطلق را به دلیل عدم انسجام عقلی نفی میکند. حتی فیلسوفی که به دیانت پایبند نباشد، درمییابد که جبر مطلق، اراده انسانی را بیمعنا میسازد، و اختیار مطلق، نظم هستی را از هم میگسلد. این اصل، بهسان قطبنمایی است که عقل را به سوی حقیقت فاعلیت هدایت میکند.
درنگ: نفی جبر و تفویض، حقیقتی جهانشمول است که فراتر از ایمان یا کفر، در عقلانیت مشترک بشری ریشه دارد. |
چالشهای تاریخی در تبیین فاعلیت
کتب فلسفی، حتی تا دوران معاصر، در تبیین فاعلیت الهی و انسانی با دشواریهایی مواجه بودهاند. این چالش، که ریشه در محدودیتهای مفهومی و زبانی دارد، در زمان معصومین علیهمالسلام به مراتب پیچیدهتر بوده است. با این حال، کلام معصوم، با قدرتی ملکوتی و ولایی، این حقیقت را در قالب عبارتی موجز بیان کرده است. این محدودیت، بهسان غباری بر آینه حقیقت، مانع از تبیین کامل فاعلیت در فلسفههای سنتی شده، اما درسگفتار حاضر با رویکردی نقادانه، این غبار را میزداید.
بخش دوم: فاعلیت مشاعی و وحدت وجودی
مشاعی و جمعی بودن افعال
تمامی افعال و کردار بندگان، بهسان رشتههایی در تاروپود هستی، نسبی، تدریجی، جمعی، و مشاعیاند. هیچ فعل تفکیکی و مستقلی در عالم وجود ندارد. این اصل، که ریشه در نظریه وحدت وجود دارد، هر کنش را به مثابه بخشی از یک کل متصل میبیند. همانگونه که قطرهای در اقیانوس هویت خود را در کل مییابد، هر فعل انسانی نیز در ظرف جمعی و تركيبي معنا میشود.
درنگ: تمامی افعال در عالم، نسبی، تدریجی، و مشاعیاند و هیچ فعل تفکیکی و مستقلی وجود ندارد، چنانکه نظریه وحدت وجود بر این حقیقت تأکید دارد. |
نفی انزوا و انفراد در هستی
در عالم هستی، چیزی به نام انزوا یا انفراد وجود ندارد. همه موجودات، چونان ستارگان در آسمان بیکران، در ظرف جمعی و تركيبي تعریف میشوند. این دیدگاه، که فردگرایی را به چالش میکشد، افراد را به مثابه ظهورات جمع میبیند. همانگونه که شاخهای از درخت جدا نیست، هیچ موجودی در عالم از کل هستی منفصل نمیگردد.
درنگ: انزوا و انفراد در هستیشناسی اسلامی نفی شده و همه موجودات در ظرف جمعی و تركيبي معنا مییابند. |
نفی رهبانیت و تأکید بر جمع
کلام معصوم، «در اسلام رهبانیت نیست»، انزواطلبی و انفراد را نفی کرده و بر زندگی جمعی تأکید دارد. رهبانیت، که چونان دیواری خودساخته انسان را از جامعه جدا میکند، در دیانت اسلامی جایگاهی ندارد. انسان، حتی در خلوت خویش، با جامعه و هستی در ارتباط است، چنانکه نفس کشیدنش نیز در پیوند با طبیعت و جمع است.
درنگ: کلام «در اسلام رهبانیت نیست»، انزواطلبی را نفی کرده و بر زندگی جمعی و تركيبي در دیانت اسلامی تأکید دارد. |
جمع بهجای فرد در هستیشناسی
اصل در عالم، جمع است و افراد، چونان سایههایی از نور جمع، صرفاً ظهورات آناند. این دیدگاه، که افراد را به مثابه مظاهر جمعی میبیند، فردگرایی را به چالش کشیده و وحدت وجودی را برجسته میسازد. همانگونه که قطره در اقیانوس، هویت خود را از کل میگیرد، انسان نیز در ظرف جمع معنا مییابد.
درنگ: در هستیشناسی اسلامی، جمع اصل است و افراد، ظهورات جمعاند، نه موجودات مستقل. |
نقد دیدگاههای فردمحور
برخلاف نظریههای جامعهشناختی که جمع را از افراد تشکیلشده میدانند، در حکمت اسلامی، جمع اصل است و افراد را میسازد. این دیدگاه، که چونان نوری بر تاریکیهای فردگرایی مدرن میتابد، به اولویت وجودی جمع بر فرد تأکید دارد. همانگونه که ریشه درخت، شاخهها را میپروراند، جمع نیز افراد را در وجود خود شکل میدهد.
بخش سوم: نقد فلسفههای تفکیکی و انزواگرا
نقد تقسیمبندی فاعل حقیقی و اعدادی
در فلسفههای سنتی، تقسیمبندی فاعل به حقیقی (خدا) و اعدادی (انسان) به دلیل تفکیکی بودن مورد نقد است. این تقسیمبندی، که فاعل حقیقی را مبدأ وجود و فاعل اعدادی را مبدأ حرکت میداند، به مغالطه منجر میشود، زیرا حرکت خود نوعی وجود است. در «اسفار اربعه» (جلد سوم، صفحه ۱۵، فصل پنجم)، ملاصدرا فاعل حقیقی را مبدأ وجود و فاعل طبیعی را مبدأ حرکت معرفی میکند، اما این جدایی، بهسان خطی نادرست بر لوح حقیقت، با نظریه وحدت وجود ناسازگار است.
درنگ: تقسیمبندی فاعل به حقیقی و اعدادی، به دلیل تفکیکی بودن، با نظریه وحدت وجود ناسازگار است، زیرا حرکت و وجود در ذات خود متحدند. |
نقد جدایی حرکت و وجود
حرکت، چونان جلوهای از وجود، از آن جدا نیست. جداسازی حرکت و وجود، که در فلسفههای سنتی رایج است، به مغالطهای منجر میشود که حقیقت وحدت وجودی را مخدوش میسازد. نظریه حرکت جوهری ملاصدرا، که حرکت را در ذات وجود میبیند، این جدایی را نفی کرده و فاعلیت را در چارچوبی تركيبي تحلیل میکند.
نقد فاعلیت مستقل
هیچ فاعل مستقلی، حتی خداوند، بهتنهایی فاعل نیست. فاعلیت، چونان تاروپودی در هم تنیده، همواره تركيبي است. بنا، که دیوار را میسازد، بهتنهایی فاعل نیست، بلکه آب، خاک، آفتاب، و دیگر عوامل در این فاعلیت نقش دارند. این دیدگاه، که به وحدت وجودی ارجاع دارد، هر کنش را نتیجه همکاری عوامل متعدد میداند.
درنگ: هیچ فاعل مستقلی در عالم وجود ندارد؛ فاعلیت، بهسان تاروپودی تركيبي، نتیجه همکاری عوامل متعدد است. |
نقد فلسفههای انزواگرا
فلسفههای سنتی، به دلیل تفکیکی و انزواگرا بودن، از حقیقت و حیات فاصله دارند. این فلسفهها، که چونان شاخههای خشکیده از درخت حکمتاند، به جای حیاتبخشی، سستی میآفرینند. درسگفتار حاضر، با دعوت به فلسفهای حیاتی و تركيبي، به بازنگری در این نظامها فرامیخواند.
بخش چهارم: فاعلیت الهی و انسانی در هماهنگی
هماهنگی فاعلیت خدا و انسان
فاعلیت الهی و انسانی، در چارچوبی مشاعی و نه تفکیکی تعریف میشود. عبارت «به حول و قوه خدا برمیخیزم و مینشینم»، چونان شعلهای در تاریکی، این هماهنگی را روشن میسازد. انسان، با علم و اراده خویش، کنش میکند، اما این کنش در نهایت به اراده الهی وابسته است. این دیدگاه، که به نظریه «امر بین الامرین» ارجاع دارد، جبر و اختیار را در وحدتی وجودی جمع میکند.
درنگ: فاعلیت الهی و انسانی، در چارچوبی مشاعی و با هماهنگی وجودی تعریف میشود، چنانکه کلام «به حول و قوه خدا برمیخیزم و مینشینم» این حقیقت را نشان میدهد. |
نقش اسما و صفات در فاعلیت الهی
فاعلیت الهی، بهسان اقیانوسی بیکران، با اسما و صفات الهی درهمتنیده است. هیچ فاعل بسیطی، حتی خداوند، وجود ندارد، زیرا فاعلیت الهی نیز تركيبي و با اسما و صفات او همراه است. روایت «هیچ چیز جز با هفت چیز نیست» از اصول کافی، به این حقیقت اشاره دارد که فاعلیت الهی، با قضا، قدر، علم، و عنایت درهمآمیخته است.
درنگ: فاعلیت الهی، تركيبي و با اسما و صفات درهمتنیده است، چنانکه روایت «هیچ چیز جز با هفت چیز نیست» این حقیقت را نشان میدهد. |
طرد عدم و زایل کردن نقص
فاعل حقیقی، بهسان نوری که تاریکی را میزداید، عدم را طرد و نقص را زایل میکند. این تبیین، که در فلسفه اسلامی ریشه دارد، به نقش الهی در افاضه وجود و رفع نقص اشاره دارد. با این حال، مفهوم طرد عدم نیازمند تبیینی دقیقتر است تا از کلیگویی به سوی معرفتی معنادار حرکت کند.
اشاره به آیات خلقت
قرآن کریم، در آیهای نورانی، به فاعلیت الهی در خلقت انسان اشاره دارد:
ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ
«سپس او را آفرینشی دیگر بخشیدیم» (مؤمنون: ۱۴). این آیه، که چونان گوهر درخشان در کلام الهی میدرخشد، به انشای روح انسانی توسط خداوند اشاره دارد، که فاعلیت الهی را در مرتبهای متعالی نشان میدهد.
بخش پنجم: نقد مفهومات بدون معنا
تفاوت مفهوم و معنا
بسیاری از علوم دینی، بهسان نقشههایی بدون مقصد، مفهوماتی بیمعنا هستند. مفهوم آشپزخانه، که شامل قابلمه و قاشق است، برای همگان روشن است، اما معنای آن، مانند تعداد و جزئیات، نیازمند تجربه و معرفت عملی است. این تمایز، که در منطق اسلامی به قضیه مفهومیه و حقیقیه ارجاع دارد، نشان میدهد که معرفت حقیقی، فراتر از مفاهیم صوری، در تجربه زیسته ریشه دارد.
درنگ: تمایز میان مفهوم و معنا، به تفاوت میان معرفت صوری و تجربه زیسته اشاره دارد، که در قضیه مفهومیه و حقیقیه در منطق اسلامی ریشه دارد. |
نقد علم دینی بدون معنا
بخش عمدهای از علوم دینی، بهسان کاخی از واژگان، فاقد معنای عملیاند. این علوم، که چونان ظرفی خالی از حقیقتاند، به جای حیاتبخشی، به کلیگویی منجر میشوند. درسگفتار حاضر، با تأکید بر معرفت حضوری در برابر علم حصولی، به بازسازی علمی معنادار دعوت میکند.
مثال عارف و فقیه موحد
عارف و فقیه، اگرچه در روش متفاوتاند، چونان دو شاخه از یک درخت، در حقیقت توحید متحدند. این وحدت، که ریشه در معرفت الهی دارد، نشان میدهد که حقیقت، فراتر از روشها، در اتصال به توحید معنا مییابد. این مثال، بهسان آینهای صیقلیافته، وحدت حقیقت را در کثرت روشها نشان میدهد.
بخش ششم: تركيب بهعنوان اصل عالم
اولویت تركيب بر تجزیه
عالم، چونان تابلویی از رنگهای درهمآمیخته، ابتدا تركيب است و تجزیه، متفرع بر آن. هیچ ذرهای در عالم جدا از کل نیست، و هر جدایی، در واقع تركيبي است. این اصل، که ریشه در وحدت وجود دارد، تجزیه را امری ذهنی و خیالی میداند که از تركيب نشأت میگیرد.
درنگ: تركيب، اصل عالم است و تجزیه، امری متفرع و ذهنی است که از وحدت وجودی نشأت میگیرد. |
فرد بهمثابه جمع
فرد الهی، نه چونان چوبی خشک، بلکه به مثابه جمع وجودی است. این دیدگاه، که افراد را ظهورات جمع میبیند، مفهوم فرد را در پرتو اسما و صفات الهی بازتعریف میکند. خداوند، که فرد است، نه به معنای انزوا، بلکه به معنای جمع وجودی است که همه هستی ظهور اوست.
فاعلیت و قدرت جمعی
فاعلیت، چه در حوزه قدرت و چه در حوزه علم، به ارتباط با جمع بستگی دارد. انزوا، چونان سایهای تاریک، به ضعف و ناتوانی منجر میشود. انسان، هنگامی که به جمع متصل میشود، چونان شاخهای که به درخت پیوند میخورد، به قدرت و علم دست مییابد.
درنگ: فاعلیت و قدرت، در گرو ارتباط با جمع است، و انزوا به ضعف و ناتوانی میانجامد. |
نتیجهگیری
درسگفتار شماره ۷۲۴، چونان چراغی در مسیر حکمت اسلامی، به تبیین فاعلیت در چارچوبی مشاعی و وحدت وجودی پرداخته و جبر، تفویض، و انزوا را نفی میکند. این درسگفتار، با نقد فلسفههای تفکیکی و انزواگرا، به بازسازی فلسفهای حیاتی و تركيبي دعوت میکند. فاعلیت الهی و انسانی، در هماهنگی وجودی، چونان دو روی یک سکه، در نظریه «امر بین الامرین» متحد میشوند. تأکید بر تركيب بهعنوان اصل عالم، نفی فردگرایی، و دعوت به معرفت معنادار، این درسگفتار را به منبعی ارزشمند برای فهم فلسفه اسلامی تبدیل میکند. ارجاع به آیات قرآن کریم و روایات، راهنمایی اصیل برای شناخت فاعلیت مشاعی ارائه میدهد، که نهتنها به نظریهپردازی، بلکه به سلوک عملی و معنوی فرامیخواند.
با نظارت صادق خادمی |