متن درس
فاعلیت و وحدت وجود در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۲۶)
مقدمه: درآمدی بر فاعلیت و نسبت آن با وجود
فلسفه اسلامی، بهعنوان یکی از ژرفترین نظامهای معرفتی، همواره در پی تبیین رابطه میان فاعلیت الهی و فاعلیت خلقی بوده است. پرسش بنیادین این است که فاعلیت حق، که به افاده وجود نسبت داده میشود، با فاعلیت غیرحق، که به اعداد یا آمادهسازی تعبیر میگردد، چه تفاوتی دارد؟ این پرسش، نه تنها به تمایز میان ایجاد و اعداد، بلکه به ماهیت وجود، وحدت آن، و نقش موجودات در سلسله علل و معلولات میپردازد. این کتاب، با استناد به درسگفتار شماره ۷۲۶ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بازسازی و تحلیل این مفاهیم در چارچوبی عقلانی، عرفانی و نقادانه پرداخته و با نگاهی نو، دیدگاههای سنتی فلاسفه از ابنسینا تا ملاصدرا و علامه طباطبایی را به چالش میکشد. هدف این اثر، روشنسازی حقیقت فاعلیت در پرتو وحدت وجود و دعوت به بازنگری در مفاهیم سنتی فلسفه اسلامی است.
بخش اول: نقد تمایز فاعلیت الهی و خلقی
پرسش بنیادین: تفاوت فاعلیت حق و غیرحق
درسگفتار با پرسشی عمیق آغاز میشود: تفاوت فاعلیت حق، که به افاده وجود تعبیر میگردد، با فاعلیت غیرحق، که به اعداد یا آمادهسازی نسبت داده میشود، چیست؟ فلاسفه اسلامی، از ابنسینا تا ملاصدرا، فاعلیت الهی را ایجاد وجود و فاعلیت خلقی را آمادهسازی برای فعل دانستهاند. اما این تمایز، آیا در حقیقت معنا دارد یا صرفاً مفهومی است؟ این پرسش، چون کلیدی است که قفل اسرار فاعلیت را میگشاید و ما را به سوی بازنگری در بنیانهای فلسفه اسلامی دعوت میکند.
درنگ: پرسش از تفاوت فاعلیت الهی و خلقی، دعوتی است به تأمل در حقیقت وجود و نفی تمایزات صوری میان افاده و اعداد.
نقد مفهومی بودن تمایز افاده و اعداد
تمایز میان افاده وجود و اعداد، در سطح مفهوم، روشن به نظر میرسد، اما در حقیقت، فاقد تمایز عینی است. این تمایز، چون آینهای است که تنها سایهای از حقیقت را بازمیتاباند و از ژرفای معنای فاعلیت غافل میماند. فلاسفه، با تکیه بر این دوگانه، فاعل حقیقی را خدا و فاعل اعدادی را خلق دانستهاند، اما این تقسیمبندی، در برابر حقیقت وحدت وجود، شکننده است.
درنگ: تمایز میان افاده و اعداد، مفهومی است و در حقیقت وجود، که وحدتی یکپارچه دارد، این دوگانه رنگ میبازد.
تقلید در دیدگاههای فلاسفه
فلاسفه اسلامی، از ابنسینا تا ملاصدرا و علامه طباطبایی، بهصورت تقلیدی، فاعلیت الهی را افاده وجود و فاعلیت خلقی را اعداد نامیدهاند. این تقلید، چون زنجیری است که عقل را از نوآوری بازمیدارد و فلسفه را به محفوظاتی بیروح بدل میسازد. این نقد، دعوتی است به بازسازی فلسفه با نگاهی نو و رهایی از بند سنتهای تکراری.
درنگ: تقلید در تبیین فاعلیت، فلسفه را از نوآوری محروم کرده و ضرورت بازنگری در روششناسی فلسفی را آشکار میسازد.
ارجاع به ابنسینا در الهیات شفا
ابنسینا در «الهیات شفا» (صفحه ۴۲۹) فاعل حقیقی را مبدأ وجود و فاعل طبیعی را مبدأ تحریک میداند. او معتقد است که فلاسفه الهی، فاعل را تنها مبدأ تحریک نمیدانند، بلکه فاعل حقیقی را کسی میشناسند که وجود را ابداع میکند، مانند خداوند که خالق عالم است. اما فاعل طبیعی، تنها حرکت را آماده میسازد. این دیدگاه، چون نقشهای است که تنها خطوط کلی را ترسیم میکند و از جزئیات حقیقت غافل میماند.
درنگ: ابنسینا فاعل حقیقی را مبدأ وجود و فاعل طبیعی را مبدأ تحریک میداند، اما این تمایز، در برابر وحدت وجود، ناکافی است.
نقد تعریف فاعل طبیعی
فلاسفه طبیعی، فاعل را مبدأ تحریک میدانند، اما این تعریف، نمیتواند فاعلیت خلقی را از فاعلیت الهی جدا کند. حرکت، خود جلوهای از وجود است و جدایی میان تحریک و ایجاد، چون خطی است که بر آب کشیده میشود. این نقد، به وحدت وجودی میان حرکت و وجود اشاره دارد که هرگونه تمایز مطلق را باطل میسازد.
درنگ: حرکت، جلوهای از وجود است و جدایی میان فاعلیت تحریکی و وجودبخش، مغالطهای است که حقیقت وحدت وجود را نادیده میگیرد.
فاعلیت خلقی بهمثابه ایجاد
برخلاف دیدگاه سنتی، فاعل خلقی نیز حقیقتاً فاعل است و ایجاد میکند، نه صرفاً اعداد. انسان، چون نهر کوچکی است که از اقیانوس وجود الهی سرچشمه میگیرد و در فعل خود، جلوهای از ایجاد الهی را بازمیتاباند. این دیدگاه، به نفی تمایز مطلق میان فاعلیت الهی و انسانی و تأکید بر فاعلیت مشاعی اشاره دارد.
درنگ: فاعل خلقی، حقیقتاً ایجاد میکند و این ایجاد، جلوهای از فاعلیت الهی است که در وحدت وجود متجلی میشود.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست این نوشتار، به نقد تمایز سنتی میان فاعلیت الهی (افاده وجود) و فاعلیت خلقی (اعداد) پرداخت. این تمایز، هرچند در سطح مفهومی قابل فهم است، در حقیقت وجود، که وحدتی یکپارچه دارد، رنگ میبازد. نقد تقلید فلاسفه و تأکید بر وحدت وجودی میان حرکت و وجود، راه را برای بازسازی فلسفه اسلامی در چارچوبی مشاعی و هماهنگ هموار میسازد.
بخش دوم: وحدت وجود و نقد دوگانه اعداد و ایجاد
نقد معنای اعداد
اعداد یا آمادهسازی، خود وابسته به عنایت الهی است. بدون حول و قوه الهی، خلق قادر به هیچ فعل، حتی آمادهسازی، نیست. این حقیقت، چون خورشیدی است که تاریکیهای تمایز میان اعداد و ایجاد را روشن میسازد. وقتی گفته میشود «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ»، تمامی فاعلیت به خداوند نسبت داده میشود و اعداد نیز جلوهای از فعل الهی است.
درنگ: اعداد، بدون عنایت الهی، ممکن نیست و این وابستگی، تمایز میان اعداد و ایجاد را بیمعنا میسازد.
تفسیر «بحول الله أقوم و أقعد»
عبارت «به حول و قوه خدا برمیخیزم و مینشینم» نشان میدهد که حول و قوه الهی، اعداد قیام و قعود را بر عهده دارد. این عبارت، چون پلی است که فاعلیت الهی و انسانی را به هم پیوند میدهد و نشان میدهد که انسان، در سایه عنایت الهی، ایجاد میکند. این هماهنگی، به نظریه امر بینالامرین در کلام اسلامی اشاره دارد.
درنگ: عبارت «بحول الله أقوم و أقعد»، هماهنگی میان فاعلیت الهی و انسانی را نشان میدهد و اعداد را جلوهای از عنایت الهی میداند.
نقد دوگانه اعداد و ایجاد
اگر اعداد نیز کار پروردگار باشد، تمایز میان اعداد و ایجاد بیمعنا میشود. تمامی فاعلیت، چون نوری است که از منبع واحد وجود ساطع میگردد و خلق، تنها جلوهای از این نور است. این دیدگاه، به وحدت وجودی اشاره دارد که هرگونه دوگانگی را نفی میکند.
درنگ: وحدت وجود، تمایز میان اعداد و ایجاد را باطل میسازد و تمامی فاعلیت را به خداوند نسبت میدهد.
نقد مثال نجار و تخت
نجار که تخت میسازد، نهتنها اعداد میکند، بلکه به معنای حقیقی ایجاد میکند. چوبها، ابزار و فعل نجار، همگی در سلسلهای از فاعلیتها قرار دارند که به عنایت الهی وابسته است. این مثال، چون آینهای است که وحدت فاعلیت را بازمیتاباند و نشان میدهد که هیچ فاعل مستقلی جز خدا وجود ندارد.
درنگ: نجار، در ساخت تخت، ایجاد میکند و این ایجاد، جلوهای از فاعلیت مشاعی الهی است.
وحدت وجود و حرکت
حرکت، خود نوعی وجود است و جدایی میان حرکت و وجود، به مغالطه میانجامد. گیاه که رشد میکند، یا انسانی که فعل میکند، همگی در سایه وجود الهی ایجاد میشوند. این دیدگاه، چون رودی است که از سرچشمه وحدت وجود جاری میشود و هرگونه تمایز میان تحریک و ایجاد را نفی میکند.
درنگ: حرکت، جلوهای از وجود است و نفی تمایز میان تحریک و ایجاد، به وحدت وجودی عالم اشاره دارد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تأکید بر وحدت وجود، دوگانه اعداد و ایجاد را به چالش کشید. اعداد، بدون عنایت الهی، ممکن نیست و تمامی فاعلیت، به خداوند نسبت داده میشود. مثال نجار و تخت، وحدت فاعلیت را نشان میدهد و حرکت، بهعنوان جلوهای از وجود، هرگونه تمایز میان تحریک و ایجاد را باطل میسازد.
بخش سوم: نقد عليت و معلوليت در فلسفه اسلامی
نقد فاعلیت مستقل خلقی
خلق، بدون حول و قوه الهی، قادر به هیچ فاعلیتی نیست. قرآن کریم میفرماید:
لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ
(هیچ حول و قوهای جز با خدا نیست)
این آیه، چون ستارهای درخشان، وابستگی کامل فاعلیت خلقی به فاعلیت الهی را روشن میسازد. انسان، بدون عنایت الهی، چون سایهای است که بینور خورشید، هیچ نیست.
درنگ: فاعلیت خلقی، بدون حول و قوه الهی، ممکن نیست و این وابستگی، وحدت فاعلیت را آشکار میسازد.
اشاره به آیه «أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»
قرآن کریم در آیهای نورانی میفرماید:
أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ
(نیکوترین آفرینندگان)
این آیه، نشان میدهد که انسان نیز خالق است، اما خداوند، نیکوترین خالق است. این بیان، چون گوهری است که هماهنگی میان فاعلیت الهی و انسانی را نشان میدهد و انسان را در سایه عنایت الهی، فاعل حقیقی میداند.
درنگ: آیه «أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»، به فاعلیت خلقی در کنار فاعلیت الهی اشاره دارد و هماهنگی میان این دو را نشان میدهد.
نقد ارجاعات تقلیدی
دیدگاههای فلاسفه، از ابنسینا تا علامه طباطبایی، بهصورت تقلیدی تکرار شده و فاقد تحلیل عمیق است. این تقلید، چون باری است که عقل را از پرواز بازمیدارد و فلسفه را به محفوظاتی بیروح بدل میسازد. علم دینی، نیازمند نوآوری و تأمل عمیق است تا از بند تقلید رها شود.
درنگ: تقلید در فلسفه، عقل را از نوآوری محروم کرده و ضرورت بازنگری در روششناسی فلسفی را آشکار میسازد.
ارجاع به علامه طباطبایی در نهایه
علامه طباطبایی در «نهایه» (صفحه ۱۵۵) میفرماید: «هیچ مؤثری در وجود به معنای حقیقی کلمه جز خدا نیست». این دیدگاه، تأثیر حقیقی را به خدا نسبت میدهد و خلق را بهصورت مجازی مؤثر میداند. اما این تقسیمبندی، چون خطی است که بر شن روان کشیده میشود و در برابر وحدت وجود، پایدار نمیماند.
درنگ: تقسیمبندی تأثیر به حقیقی و مجازی، در برابر وحدت وجود، ناکافی است و فاعلیت مشاعی را نادیده میگیرد.
فاعلیت مشاعی در علل و معلولات
همه موجودات، هم علتاند و هم معلول، و تمایز میان علت غیرمعلول (خدا) و معلول غیرعلت، بیمعناست. عالم، چون شبکهای است که هر ذره آن، هم اثر میپذیرد و هم اثر میگذارد. این دیدگاه، به ساری بودن عليت و معلوليت در عالم اشاره دارد.
درنگ: همه موجودات، هم علتاند و هم معلول، و این مشعیت، تمایز میان علت غیرمعلول و معلول غیرعلت را باطل میسازد.
نقد وجود معلول غیرعلت
ادعای وجود معلولی که علت نیست، فاقد پایه عقلانی است. هیچ موجودی در عالم نیست که تنها معلول باشد و اثری نگذارد. این ادعا، چون خیالی است که در آینه حقیقت محو میشود و ساری بودن عليت را نادیده میگیرد.
درنگ: معلول غیرعلت، مصداقی در عالم ندارد و این ادعا، با وحدت وجودی عالم در تناقض است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تأکید بر ساری بودن عليت و معلوليت، تمایز میان علت غیرمعلول و معلول غیرعلت را به چالش کشید. آیات قرآن کریم، چون «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ» و «أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»، هماهنگی میان فاعلیت الهی و انسانی را نشان میدهند. نقد تقلید فلاسفه و تأکید بر وحدت وجود، راه را برای بازسازی فلسفه اسلامی هموار میسازد.
بخش چهارم: نقد تسلسل و تشکیک وجود
نقد تسلسل در اثبات خدا
استدلال تسلسل برای اثبات وجود خدا، که او را علت غیرمعلول میداند، ناکافی است. تسلسل، محال نیست و وجود، چون اقیانوسی بیکران است که نه سر دارد و نه ته. این نقد، به اشکال منطقی در استدلال تسلسل اشاره دارد و ضرورت بازنگری در اثبات واجب را آشکار میسازد.
درنگ: تسلسل، محال نیست و استدلال به آن برای اثبات خدا، ناکافی است.
نقد تشکیک وجود در ملاصدرا
ادعای ملاصدرا مبنی بر تبدیل وجود ممکن به واجب در تشکیک وجود، فاقد پایه فلسفی است. وجود، چون نوری یکپارچه است که شدت و ضعف آن، ماهیتش را تغییر نمیدهد. این نقد، به وحدت حقیقت وجود تأکید دارد و تبدیل وجود ممکن به واجب را نفی میکند.
درنگ: تشکیک وجود، نمیتواند تبدیل وجود ممکن به واجب را اثبات کند، زیرا وجود، حقیقتی یکپارچه است.
نقد فلسفه اسلامی بهعنوان تدوین روایات
علم دینی، به دلیل تکیه بر روایات و قرآن کریم، از منظر برخی، فلسفه حقیقی محسوب نمیشود. فلسفه، چون پرندهای است که باید در آسمان عقل پرواز کند، نه در قفس روایات محبوس بماند. این نقد، به ضرورت فلسفهای فرادینی و عقلانی دعوت میکند.
درنگ: علم دینی، به دلیل تکیه بر روایات، نیازمند بازنگری برای دستیابی به فلسفهای جهانشمول و عقلانی است.
نقد تعریف خدا بهعنوان علت غیرمعلول
تعریف خدا بهعنوان علت غیرمعلول، به دلیل ناتوانی در توضیح فاعلیت مشترک، ناکافی است. خدا، چون اقیانوسی است که همه موجودات در آن غوطهورند و نه سر دارد و نه ته. این تعریف، وجود را محدود میکند و از حقیقت وحدت وجود دور میماند.
درنگ: تعریف خدا بهعنوان علت غیرمعلول، با حقیقت وحدت وجود سازگار نیست و نیازمند بازتعریف است.
نقد خدا بهمثابه دیوار
خدای ابنسینا، که بهعنوان علت نهایی تسلسل معرفی میشود، خدای حقیقی نیست، زیرا وجود را محدود میکند. خدای حقیقی، چون نوری است که همه عالم را فرا میگیرد و نه آغاز دارد و نه انجام. این نقد، به تفاوت میان توحید فلسفی و عرفانی اشاره دارد.
درنگ: خدای ابنسینا، بهعنوان علت نهایی تسلسل، خدای حقیقی نیست، زیرا وجود را محدود میکند.
اشاره به آیه «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»
قرآن کریم در آیهای نورانی میفرماید:
وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ
(و تو نیانداختی آنگاه که انداختی، بلکه خدا انداخت)
این آیه، به هماهنگی میان فاعلیت الهی و انسانی اشاره دارد. انسان، چون کمانی است که تیر را میاندازد، اما نیروی کمان از خداوند است. این هماهنگی، نظریه امر بینالامرین را تأیید میکند.
درنگ: آیه «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ»، هماهنگی میان فاعلیت الهی و انسانی را نشان میدهد و به نظریه امر بینالامرین ارجاع دارد.
نقد اعداد بهعنوان تردستی
استفاده از مفهوم اعداد برای توضیح فاعلیت انسانی، چون تردستی زبانی است که مسئله را حل نمیکند. این مفهوم، چون پردهای است که حقیقت فاعلیت را پنهان میسازد و از تبیین معنای حقیقی بازمیماند.
درنگ: مفهوم اعداد، تردستی زبانی است که حقیقت فاعلیت مشاعی را پنهان میسازد.
پیشنهاد تعریف جدید فاعل
بهتر است گفته شود که خدا اعداد (آمادهسازی) را انجام میدهد و انسان ایجاد میکند. این تعریف، چون پلی است که فاعلیت الهی و انسانی را به هم پیوند میدهد و هماهنگی میان این دو را نشان میدهد. خداوند، چون باغبانی است که خاک را آماده میسازد و انسان، چون گیاهی است که در این خاک میروید.
درنگ: خدا اعداد میکند و انسان ایجاد میکند؛ این تعریف، به هماهنگی میان فاعلیت الهی و انسانی اشاره دارد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با نقد تسلسل و تشکیک وجود، به نفی محدودیتهای فلسفه سنتی پرداخت. آیات قرآن کریم، چون «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ»، هماهنگی میان فاعلیت الهی و انسانی را نشان میدهند. نقد تعریف خدا بهعنوان علت غیرمعلول و تأکید بر وحدت وجود، فلسفه اسلامی را به سوی رویکردی عقلانی و جهانشمول دعوت میکند.
نتیجهگیری کلی
این کتاب، با بازسازی درسگفتار شماره ۷۲۶ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین فاعلیت و وحدت وجود در فلسفه اسلامی پرداخت. نقد تمایز سنتی میان افاده وجود و اعداد، نشان داد که این دوگانه، در برابر حقیقت وحدت وجود، ناکافی است. آیات قرآن کریم، چون «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ» و «أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»، هماهنگی میان فاعلیت الهی و انسانی را آشکار میسازند. نقد تقلید فلاسفه، تسلسل، و تشکیک وجود، به ضرورت بازسازی فلسفه اسلامی در چارچوبی عقلانی و فرادینی دعوت میکند. این اثر، با تأکید بر فاعلیت مشاعی و وحدت وجود، راه را برای فهمی عمیقتر از حقیقت هستی هموار میسازد.
با نظارت صادق خادمی