متن درس
تحلیل و تبیین فلسفه حرکت در نظام هستی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۳۳)
دیباچه
مفهوم حرکت، چونان جریانی سیال و پویا، در قلب فلسفه و حکمت متعالیه جای دارد و به مثابه کلیدی برای فهم حقیقت هستی و مراتب آن شناخته میشود. این مفهوم، که از دیرباز ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته، نه تنها در عالم ماده، بلکه در ساحت مجردات و حتی در نسبت با حق تعالی، پرسشهایی بنیادین را برمیانگیزد. درسگفتار شماره ۷۳۳، با محوریت تحلیل حرکت و رابطه آن با قوه و فعل، به کاوشی عمیق در این موضوع پرداخته و با نگاهی نقادانه به دیدگاههای سنتی، به ویژه تعریف ارسطویی و تقریر ملاصدرا، به بازتعریف این مفهوم در چارچوب وحدت وجود میپردازد.
بخش نخست: چیستی حرکت و جایگاه آن در فلسفه
اهمیت حرکت در نظام معرفتی
حرکت، به مثابه روح پویای هستی، در فلسفه جایگاهی محوری دارد و بدون شناخت آن، فهم حقیقت وجود ناقص میماند. این مفهوم، که پس از بحث قوه و فعل مطرح میشود، به تحول و تکامل در نظام هستی اشاره دارد و چونان رودی جاری، همه مراتب وجود را درمینوردد. حرکت نه تنها در عالم ماده، بلکه در ساحت مجردات و حتی در نسبت با حق تعالی، حضوری فراگیر دارد و از اینرو، یکی از پیچیدهترین و در عین حال بنیادیترین مسائل فلسفی به شمار میآید.
درنگ: حرکت، چونان کلیدی برای فهم حقیقت هستی، در همه مراتب وجود، از ماده تا مجردات و حق تعالی، حضوری فراگیر دارد و شناخت آن، معرفت به حقیقت را به دنبال میآورد. |
این دیدگاه، که ریشه در حکمت متعالیه دارد، حرکت را فراتر از تعریف ارسطویی «خروج من القوه إلى الفعل» میداند و آن را به مثابه جریانی وجودی معرفی میکند که با همه هستی همراه است. پرسشهای بنیادین این بخش شامل چیستی حرکت، نحوه حضور آن در مراتب مختلف وجود، و نسبت آن با ساکن بودن یا نبودن حق تعالی است.
حضور حرکت در همه مراتب هستی
حرکت، چونان جریانی که از سرچشمه وجود سرچشمه میگیرد، در همه ساحات هستی، از انسان و عالم ماده گرفته تا مجردات و حق تعالی، جاری است. این حضور فراگیر، حرکت را به حقیقتی وجودی بدل میسازد که نه تنها در تحولات مادی، بلکه در تجلیات الهی نیز نقشآفرین است. در عرفان، حرکت وجودی و ایجادی حق تعالی به مثابه تجلی دائمی او در نظام هستی فهمیده میشود، که نیازمند تبیینی فلسفی است.
چالشهای ادراک حرکت
حرکت، به دلیل ماهیت سیال و لیز خود، چونان ماهیای است که از چنگ آدمی میگریزد. این تشبیه، به دشواری ادراک مفهومی حرکت اشاره دارد، زیرا حرکت نه تنها در عالم ماده، بلکه در مراتب غیرمادی نیز حضوری پنهان و پیچیده دارد. شناخت حرکت، به مثابه شناخت حقیقت هستی، نیازمند گذر از نگاه شکلی و مادی به موجودات است، نگاهی که گاه مانع فهم حقیقت سیال حرکت میشود.
جمعبندی بخش نخست
حرکت، به عنوان اصل بنیادین فلسفه، نه تنها در عالم ماده، بلکه در همه مراتب هستی حضوری فعال دارد. این مفهوم، که با حقیقت وجود پیوندی عمیق دارد، از چنان اهمیتی برخوردار است که بدون شناخت آن، فهم نظام هستی ناقص میماند. پرسشهای بنیادین درباره چیستی حرکت و نحوه حضور آن در خدا و مجردات، نیازمند بازتعریف این مفهوم در چارچوبی فراتر از دیدگاههای سنتی است.
بخش دوم: تحلیل حرکت در چارچوب قوه و فعل
تعریف ارسطویی و نقد آن
در فلسفه ارسطو، حرکت به «خروج من القوه إلى الفعل» تعریف شده است، که به تحول از حالت بالقوه به بالفعل در موجودات مادی اشاره دارد. این تعریف، هرچند در عالم ماده کارآمد است، اما در ساحت مجردات و حق تعالی، که قوهای در آنها متصور نیست، ناکافی مینماید. نقد این تعریف در درسگفتار، بر محدودیت آن به عالم ماده تمرکز دارد و بر ضرورت بازتعریف حرکت در مراتب غیرمادی تأکید میورزد.
درنگ: تعریف ارسطویی حرکت («خروج من القوه إلى الفعل») به عالم ماده محدود است و در ساحت مجردات و حق تعالی نیازمند بازتعریف است. |
این نقد، حرکت را از چارچوب مادی فراتر برده و آن را به عنوان جریانی وجودی معرفی میکند که در همه مراتب هستی جاری است. این دیدگاه، با تکیه بر حکمت متعالیه، حرکت را نه صرفاً تحول مادی، بلکه ظهور و تجلی وجود میداند.
حرکت در مجردات و حق تعالی
در مجردات و حق تعالی، که قوه وجود ندارد، حرکت چگونه تعریف میشود؟ آیا خدا حرکت دارد یا ساکن است؟ این پرسشها، که در درسگفتار مطرح شدهاند، به چالش تبیین حرکت در ساحت الهی اشاره دارند. آیه شریفه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (هر روز او در کاری است) به فعلیت دائمی حق تعالی اشاره دارد، که فراتر از حرکت و ساکنی مادی تعریف میشود. این آیه، حرکت را به مثابه تجلی دائمی الهی در نظام هستی معرفی میکند.
نقد دیدگاه ملاصدرا
استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به نقل از ملاصدرا در «اسفار اربعه» (جلد سوم، فصل دهم، صفحه ۲۰)، حرکت و ساکنی را شبیه به قوه و فعل میدانند، اما این شباهت را به معنای اعم و نه اخص تفسیر میکنند. این تعریف، به دلیل ابهام و عدم دقت، مورد نقد قرار گرفته است. درسگفتار تأکید دارد که قاطی کردن حرکت و ساکنی، فهم دقیق حرکت را دشوار میسازد و باید تعریف اخص و روشنی از حرکت ارائه شود.
جمعبندی بخش دوم
تحلیل حرکت در چارچوب قوه و فعل، نیازمند گذر از تعریف ارسطویی و بازتعریف آن در ساحت وجودی است. نقد ملاصدرا و تأکید بر فعلیت محض الهی، نشاندهنده ضرورت تبیین حرکت به عنوان تجلی وجود در همه مراتب هستی است. آیه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» به فعلیت دائمی حق تعالی اشاره دارد که فراتر از چارچوبهای مادی حرکت و ساکنی است.
بخش سوم: زوایای تحلیل حرکت
شش زاویه تحلیل حرکت
حرکت، در فلسفه، از شش زاویه مورد تحلیل قرار میگیرد: مبدأ حرکت (منه الحرکة)، منتهای حرکت (إلیه الحرکة)، مقوله حرکت (فیه الحرکة)، موضوع حرکت، فاعل حرکت (بالحرکة)، و مقدار حرکت. این تقسیمبندی، ساختاری نظاممند برای فهم حرکت ارائه میدهد و به تحلیل دقیق آن در مراتب مختلف هستی کمک میکند.
- مبدأ و منتهای حرکت: مبدأ، نقطه آغاز حرکت، و منتها، مقصد آن است. این دو مفهوم، به جهتگیری حرکت در فرآیند تحول اشاره دارند.
- مقوله حرکت: حرکت در مقولات کم، کیف، أین، و جوهر رخ میدهد. برای مثال، تغییر رنگ سیب (کیف) یا افزایش حجم آن (کم) از مصادیق حرکت در عالم ماده است.
- موضوع حرکت: موضوع حرکت، بستری است که حرکت در آن رخ میدهد، مانند ماده، مجرد، یا حق تعالی.
- فاعل حرکت: فاعل، عاملی است که حرکت را محقق میسازد، اعم از محرک یا متحرک.
- مقدار حرکت: این زاویه به اندازه یا شدت حرکت اشاره دارد، که جنبهای کمی از حرکت را نشان میدهد.
درنگ: تحلیل حرکت از شش زاویه (مبدأ، منتها، مقوله، موضوع، فاعل، و مقدار) ساختاری نظاممند برای فهم این مفهوم ارائه میدهد و حرکت را فراتر از تحولات مادی نشان میدهد. |
نقد مقوله و موضوع در حرکت وجودی
اگر حرکت در وجود باشد و نه صرفاً در ماده، مقوله و موضوع منتفی میشوند. این دیدگاه، که ریشه در حکمت متعالیه دارد، حرکت را به مثابه زایش وجود معرفی میکند و از چارچوبهای مادی و عرضی فراتر میبرد. این نقد، به ضرورت بازتعریف حرکت در چارچوب وحدت وجود اشاره دارد.
حرکت جوهرى و نوآوری ملاصدرا
حرکت جوهری، برخلاف حرکت عرضی که به تحول در صفات ظاهری محدود است، به تحول در ذات موجود اشاره دارد. این مفهوم، که از نوآوریهای ملاصدرا در فلسفه است، حرکت را به مثابه جریانی درونی در هستی معرفی میکند که به تکامل ذاتی موجودات منجر میشود.
جمعبندی بخش سوم
تحلیل حرکت از زوایای ششگانه، به فهم دقیقتر این مفهوم کمک میکند و نشان میدهد که حرکت، فراتر از تحولات مادی، در ذات وجود ریشه دارد. حرکت جوهری، به عنوان نوآوری ملاصدرا، و نقد مقوله و موضوع در حرکت وجودی، بر ضرورت بازتعریف حرکت در چارچوب وحدت وجود تأکید دارند.
بخش چهارم: حرکت در قرآن کریم و فعلیت الهی
آیات قرآنی و تبیین حرکت الهی
قرآن کریم، در آیاتی چون «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (هر روز او در کاری است)، به فعلیت دائمی حق تعالی اشاره دارد. این آیه، حرکت را به مثابه تجلی دائمی الهی در نظام هستی معرفی میکند، که فراتر از حرکت و ساکنی مادی است. همچنین، آیه «جَاءَ رَبُّكَ» (و پروردگارت بیاید) و «جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» (آن روز جهنم را بیاورند) به حضور الهی و حرکت در ساحتهای غیرمادی اشاره دارند.
درنگ: آیات قرآنی چون «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» و «جَاءَ رَبُّكَ» به فعلیت دائمی الهی و حضور حرکت در ساحتهای غیرمادی اشاره دارند. |
این آیات، چالش تبیین حرکت در فعلیت محض الهی را مطرح میکنند. صمدیت خدا، که به معنای پر بودن و بینیازی اوست، آیا مانع حرکت است یا خود، تجلی حرکت وجودی است؟ این پرسش، به ضرورت فهم حرکت به عنوان جریانی غیرمادی و الهی اشاره دارد.
صمدیت و فعلیت محض
صمدیت الهی، که به معنای پر بودن و عدم جوف است، به فعلیت محض حق تعالی اشاره دارد. این فعلیت، چونان زالویی که از خوردن خون پر شده و دیگر توان حرکت ندارد، پرسش از امکان حرکت در ساحت الهی را برمیانگیزد. با این حال، صفات الهی چون کریم، رحیم، و لطیف، بدون نیاز به حرکت مادی محقق میشوند و حرکت را به مثابه تجلی وجودی معرفی میکنند.
جمعبندی بخش چهارم
آیات قرآنی، حرکت را به عنوان تجلی دائمی الهی در نظام هستی معرفی میکنند. صمدیت و فعلیت محض الهی، حرکت را از چارچوب مادی خارج کرده و به جریانی وجودی بدل میسازد که با صفات الهی پیوند دارد. این دیدگاه، حرکت را نه صرفاً برای کمال، بلکه به عنوان زایش و ظهور وجود در همه مراتب معرفی میکند.
بخش پنجم: نقد روششناسی و ضرورت بازتعریف حرکت
نقد علم غیرکاربردی
درسگفتار، با نقدی عمیق بر روششناسی علم دینی، بر ضرورت تولید دانشی کارآمد و پاسخگو تأکید دارد. علم غیرکاربردی، که به تعبیری «کشکوکی» خوانده شده، از رشد و تأثیرگذاری بازمیماند و نمیتواند نیازهای معرفتی جامعه را برآورده سازد. این نقد، به لزوم روششناسی دقیق و کاربردی در علوم دینی اشاره دارد.
نقد قاطی کردن حرکت و ساکنی
قاطی کردن حرکت و ساکنی، فهم دقیق حرکت را دشوار میسازد. درسگفتار تأکید دارد که حرکت باید به طور مستقل و با تعریفی اخص مورد تحلیل قرار گیرد، نه با شباهت به قوه و فعل یا در کنار ساکنی. این نقد، به ضرورت تفکیک مفهومی حرکت از ساکنی برای فهم دقیقتر آن اشاره دارد.
درنگ: قاطی کردن حرکت و ساکنی و تعریف آن به معنای اعم، فهم دقیق حرکت را دشوار میسازد و نیازمند تعریف اخص و روشنی است. |
حرکتشناسی و تحول معرفتی
شناخت حرکت، به مثابه قوهای محرکه، تفکر و معرفت را متحول میسازد. درسگفتار تأکید دارد که حرکتشناسی، راهی به سوی فهم حقیقت هستی است و متخصص این حوزه، رهبری فلسفه را بر عهده خواهد داشت. این دیدگاه، حرکت را به عنوان اصلی فلسفی و عرفانی معرفی میکند که معرفت توحیدی را به دنبال دارد.
جمعبندی بخش پنجم
نقد روششناسی علم دینی و تأکید بر تعریف اخص حرکت، به ضرورت بازتعریف این مفهوم در چارچوب وحدت وجود اشاره دارد. حرکتشناسی، به عنوان قوهای محرکه، نه تنها معرفت فلسفی را غنا میبخشد، بلکه راهی به سوی تحول تفکر و فهم حقیقت هستی ارائه میدهد.
جمعبندی نهایی
درسگفتار شماره ۷۳۳، با کاوشی عمیق در مفهوم حرکت، به مثابه جریانی سیال و وجودی، راهی به سوی فهم حقیقت هستی گشوده است. حرکت، که در همه مراتب وجود، از ماده تا مجردات و حق تعالی، حضوری فراگیر دارد، نه تنها تحولات مادی را دربرمیگیرد، بلکه به تجلی دائمی الهی در نظام هستی اشاره دارد. نقد تعریف ارسطویی و دیدگاه ملاصدرا، بر ضرورت بازتعریف حرکت در چارچوب وحدت وجود تأکید دارد. آیات قرآنی چون «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» و «جَاءَ رَبُّكَ»، فعلیت دائمی الهی را نشان میدهند که فراتر از حرکت و ساکنی مادی است. حرکتشناسی، به عنوان اصلی فلسفی و عرفانی، راهی به سوی معرفت توحیدی است و متخصص این حوزه، با فهم عمیق حرکت، به رهبری فلسفه دست مییابد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای آن، تلاش کرده است تا این مفاهیم را در قالبی علمی و فاخر به مخاطبان ارائه دهد.
با نظارت صادق خادمی |