در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 736

متن درس




تبیین فلسفه حرکت در حکمت اسلامی

تبیین فلسفه حرکت در حکمت اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۳۶)

مقدمه: درآمدی بر فلسفه حرکت

حرکت، به مثابه یکی از بنیادهای حکمت اسلامی، از دیرباز محور تأملات فلسفی بوده و در آثار ارسطو، ابن‌سینا، و ملاصدرا جایگاهی ویژه یافته است. این مفهوم، که در تلاقی وجود، ماهیت، و قوه معنا می‌یابد، نه تنها به تبیین تحولات عالم مادی می‌پردازد، بلکه پرسش‌هایی عمیق در باب امکان حرکت در وجود و موجودات مجرد، از جمله ذات باری‌تعالی، پیش می‌کشد. درس‌گفتار حاضر، با رویکردی انتقادی و نوآورانه، به بازخوانی تعریف سنتی حرکت (خروج از قوه به فعل) پرداخته و با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تأملات عرفانی، مفهوم حرکت وجودی را پیشنهاد می‌کند.

بخش نخست: چیستی حرکت و مدار آن

محور و محدوده حرکت

حرکت، در حکمت اسلامی، پدیده‌ای است که در بستر ماهیت و قوه تحقق می‌یابد. پرسش بنیادین این است که محور حرکت چیست و در چه راستایی قرار می‌گیرد؟ آیا حرکت به مقولات عرضی (مانند مکان، کم، و کیف) محدود است یا در جوهر نیز رخ می‌دهد؟ استاد فرزانه قدس‌سره، در این درس‌گفتار، حرکت را در ظرف ماهیت بررسی کرده و تأکید می‌ورزند که تمامی اقسام حرکت، اعم از عرضی، کمی، کیفی، و جوهري، در بستر ماهیت جریان می‌یابد. ماهیت، چه در قالب جوهر (موجودی که بدون موضوع در خارج تحقق دارد) و چه در قالب عرض (موجودی که به موضوع وابسته است)، ظرف تحقق حرکت است.

درنگ: حرکت، در حکمت اسلامی، در ظرف ماهیت رخ می‌دهد و تمامی اقسام آن، از عرضی تا جوهري، به ماهیت به مثابه مقسم وابسته‌اند.

این دیدگاه، ریشه در فلسفه ارسطویی دارد که حرکت را به مقولات ماده‌ای پیوند می‌دهد. با این حال، استاد فرزانه قدس‌سره این پرسش را مطرح می‌کنند که آیا حرکت می‌تواند فراتر از ماهیت، در ساحت وجود، نیز تحقق یابد؟ این پرسش، به نقد محدودیت‌های تعریف سنتی حرکت و گشودن افق‌های جدید در حکمت اسلامی منجر می‌شود.

تعریف حرکت: خروج از قوه به فعل

حرکت، در سنت فلسفی، به خروج تدریجی از قوه به فعل تعریف شده است. این تعریف، که از ارسطو به فلاسفه اسلامی رسیده، حرکت را به وجود قوه (استعداد) و فعلیت (تحقق آن استعداد) وابسته می‌داند. به بیان دیگر، اگر چیزی فاقد قوه یا خروج از آن باشد، حرکت در آن متصور نیست. استاد فرزانه قدس‌سره این تعریف را مبنای تحلیل خود قرار داده و تأکید می‌کنند که حرکت، در مداری رخ می‌دهد که ماهیت و قوه در آن حاضر باشند.

برای مثال، جوهری که در خارج، بدون نیاز به موضوع، وجود دارد، یا عرضی که در موضوعی تحقق می‌یابد، می‌توانند حامل حرکت باشند، مشروط بر آن‌که قوه‌ای برای خروج به فعل در آن‌ها موجود باشد. این دیدگاه، حرکت را به موجوداتی محدود می‌کند که ترکیبی از قوه و فعل‌اند، مانند موجودات مادی.

درنگ: حرکت، به خروج از قوه به فعل تعریف می‌شود و بدون قوه و فعلیت، امکان تحقق آن وجود ندارد.

نفی حرکت در موجودات مجرد

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به فلسفه سنتی، تأکید می‌کنند که موجودات مجرد، مانند عالم عقول و ذات باری‌تعالی، به دلیل فقدان ماهیت و قوه، فاقد حرکت‌اند. ذات الهی، که فعلیت محض است و هیچ نقص یا استعدادی در آن متصور نیست، نمی‌تواند حامل حرکت باشد. همچنین، عقول و ملائکه، که از ماده و قوه مبرا هستند، از حرکت و سکون، به معنای فلسفی، خارج‌اند.

این تحلیل، به تمایز میان موجودات مادی و مجرد در حکمت اسلامی اشاره دارد. حرکت و سکون، به مثابه عوارض جسم، تنها در موجوداتی معنا دارند که دارای ماده و قوه باشند. در نتیجه، ذات باری‌تعالی و موجودات مجرد، که فاقد این ویژگی‌ها هستند، از حرکت به معنای فلسفی محروم‌اند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین چیستی حرکت و مدار آن، نشان داد که حرکت در حکمت اسلامی به ماهیت و قوه وابسته است. تعریف سنتی حرکت، که ریشه در فلسفه ارسطویی دارد، حرکت را به خروج از قوه به فعل محدود می‌کند و آن را در ظرف موجودات مادی، که دارای ماهیت و قوه‌اند، متصور می‌داند. با این حال، این تعریف، پرسش‌هایی در باب امکان حرکت در وجود و موجودات مجرد برمی‌انگیزد که در بخش‌های بعدی بررسی خواهد شد.

بخش دوم: چالش‌های فلسفی و ادبی در تبیین حرکت

سبر و تقسیم منطقی حرکت

استاد فرزانه قدس‌سره، با بهره‌گیری از روش سبر و تقسیم منطقی، به تحلیل این پرسش می‌پردازند که حرکت، خصیصه کدام جنبه از موجود است: ماهیت، قوه، یا وجود؟ این روش، که در حکمت اسلامی برای تحلیل مفاهیم پیچیده به کار می‌رود، نشان می‌دهد که حرکت نه به ماهیت فی‌نفسه (من حیث هی هی) و نه به قوه فی‌نفسه، بلکه به ترکیبی از ماهیت و قوه وابسته است. ماهیت، به تنهایی، مفهومی انتزاعی است و بدون وجود، فاقد حرکت است. قوه نیز، بدون پیوند با ماهیت یا وجود، متصور نیست.

این تحلیل، به این نتیجه می‌رسد که حرکت در ماهیت قوه‌دار رخ می‌دهد، یعنی در موجودی که هم ماهیت دارد و هم قوه‌ای برای خروج به فعل. برای مثال، یک جسم مادی، که دارای ماهیت جوهري یا عرضی است، می‌تواند به دلیل وجود قوه، متحرک باشد.

درنگ: حرکت، در ماهیت قوه‌دار تحقق می‌یابد و نه در ماهیت یا قوه به تنهایی.

نقد تعریف سنتی حرکت

استاد فرزانه قدس‌سره، با رویکردی انتقادی، تعریف سنتی حرکت (خروج از قوه به فعل) را به چالش می‌کشند. اگر حرکت تنها در ظرف ماهیت و قوه متصور باشد، چگونه می‌توان حرکت را به وجود، به ویژه ذات باری‌تعالی، نسبت داد؟ این پرسش، به تناقضی ظاهری اشاره دارد: وجود، به مثابه مبنای تحقق ماهیت و قوه، محرک آن‌هاست، اما خود فاقد حرکت تلقی می‌شود. این تناقض، ریشه در محدودیت‌های تعریف ارسطویی دارد که حرکت را به ماده و قوه وابسته می‌داند.

استاد فرزانه قدس‌سره پیشنهاد می‌کنند که اگر این تعریف با وجود سازگار نباشد، مشکل از خود تعریف است. این نقد، به ضرورت بازنگری در مفهوم حرکت و شمول آن بر وجود اشاره دارد. برای مثال، اگر وجود محرک ماهیت و قوه است، چگونه می‌توان آن را از حرکت مبرا دانست؟ این پرسش، افق جدیدی را در فلسفه حرکت می‌گشاید.

تعارض ادبیات و فلسفه

یکی از چالش‌های برجسته در تبیین حرکت، تعارض میان زبان ادبی و فلسفی است. در ادبیات، واژه حرکت انعطاف‌پذیر است و می‌تواند به هر چیزی، حتی ذات باری‌تعالی، نسبت داده شود. برای مثال، عباراتی مانند «حرکت الله» یا «حرکت الملائکه» در زبان ادبی پذیرفته‌اند، زیرا ادبیات به قواعد سخت‌گیرانه فلسفی پایبند نیست. اما فلسفه، با تعریف خاص خود از حرکت (خروج از قوه به فعل)، این نسبت را به دلیل فقدان ماهیت و قوه در موجودات مجرد رد می‌کند.

استاد فرزانه قدس‌سره، این تعارض را به نارسایی ادبیات عامیانه در تبیین مفاهیم فلسفی نسبت می‌دهند. ادبیات محاوره‌ای، که به مفاهیم مادی و ناسوتی محدود است، نمی‌تواند حرکت در ساحت وجود یا ذات الهی را به درستی تبیین کند. برای مثال، در ادبیات، عبارت «جری المیزاب» (جریان ناودان) به جریان آب در ناودان اشاره دارد و از باب مجاز (حال و محل) به کار می‌رود، نه به معنای حرکت خود ناودان. اما در فلسفه، این گونه تعابیر به دقت تحلیل شده و به حرکت جوهري یا عرضی نسبت داده می‌شوند.

درنگ: ادبیات، به دلیل انعطاف‌پذیری، حرکت را به خدا و مجردات نسبت می‌دهد، اما فلسفه، به دلیل قواعد خود، آن را به ماهیت و قوه محدود می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با بررسی چالش‌های فلسفی و ادبی در تبیین حرکت، نشان داد که تعریف سنتی حرکت، به دلیل وابستگی به ماهیت و قوه، نمی‌تواند حرکت در وجود یا موجودات مجرد را توضیح دهد. تعارض میان ادبیات و فلسفه، به ضرورت بازنگری در تعریف حرکت و هماهنگی میان این دو حوزه اشاره دارد. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد دگماتیسم فلسفی و پیشنهاد مفهوم حرکت وجودی، راه را برای تبیینی نوین هموار می‌کنند.

بخش سوم: حرکت وجودی و آیات قرآن کریم

حرکت وجودی: پیشنهادی نوین

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد محدودیت‌های فلسفه سنتی، مفهوم حرکت وجودی را مطرح می‌کنند. برخلاف تعریف ارسطویی، که حرکت را به ماده و قوه محدود می‌کند، حرکت وجودی، حرکت را به ساحت وجود نسبت می‌دهد. این دیدگاه، حرکت را از وجود و هستی سرچشمه می‌گیرد و آن را فراتر از ماهیت و قوه می‌داند. برای مثال، آیات قرآن کریم، مانند وَجَاءَ رَبُّكَ وَٱلْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (پروردگارت با فرشتگان، صف در صف، بیاید) و جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ (آن روز جهنم را بیاورند)، به حرکت الهی و وجودی اشاره دارند.

این آیات، که در سوره فجر (آیات ۲۲ و ۲۳) آمده‌اند، نشان می‌دهند که حرکت می‌تواند به ذات باری‌تعالی و موجودات مجرد نسبت داده شود، بدون آن‌که به قوه یا ماهیت وابسته باشد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که این نسبت، با تعریف سنتی حرکت سازگار نیست و نیازمند بازتعریف مفهوم حرکت است.

درنگ: آیات قرآن کریم، مانند «وَجَاءَ رَبُّكَ» و «جِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ»، به حرکت وجودی اشاره دارند که فراتر از ماهیت و قوه است.

آیه «كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»

یکی از برجسته‌ترین ارجاعات قرآنی در این درس‌گفتار، آیه كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (هر روز او در کاری است) از سوره الرحمن (آیه ۲۹) است. این آیه، به حرکت وجودی ذات باری‌تعالی اشاره دارد و نشان می‌دهد که خدا، در هر لحظه، در حال خلق و تجلی است. استاد فرزانه قدس‌سره، این آیه را دلیلی بر امکان حرکت در وجود می‌دانند و تأکید می‌کنند که محدودیت‌های فلسفه سنتی، که حرکت را به ماده و قوه وابسته می‌کند، نمی‌تواند این معنای قرآنی را تبیین کند.

این دیدگاه، به هماهنگی میان حکمت قرآنی و فلسفه اسلامی اشاره دارد. اگر حرکت در وجود تبیین شود، تعارض میان ادبیات و فلسفه رفع شده و «حرکت الله» به عنوان مفهومی متعالی پذیرفته می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با معرفی مفهوم حرکت وجودی، افق جدیدی در فلسفه حرکت گشود. آیات قرآن کریم، مانند «كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» و «وَجَاءَ رَبُّكَ»، نشان‌دهنده امکان حرکت در ساحت وجود و ذات الهی هستند. این دیدگاه، با نقد محدودیت‌های فلسفه سنتی، به ضرورت بازتعریف حرکت و هماهنگی میان حکمت قرآنی و فلسفه اسلامی تأکید می‌ورزد.

بخش چهارم: حرکت حاجتی و حرکت بی‌غرض

حرکت حاجتی در جامعه

استاد فرزانه قدس‌سره، با تحلیلی روان‌شناختی و اجتماعی، حرکت در جامعه را به دو دسته تقسیم می‌کنند: حرکت حاجتی و حرکت بی‌غرض. حرکت حاجتی، که در میان عامه مردم رایج است، به انگیزه‌های نیازی، مانند کسب درآمد یا سواد، وابسته است. برای مثال، انسان برای رفع نیاز مادی کار می‌کند یا برای کسب دانش مطالعه می‌نماید. این حرکت، به دلیل وابستگی به حاجت، ناقص تلقی می‌شود و نشانه‌ای از ضعف انسانی است.

استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلی از جامعه‌ای که به «صلوات» (دعا بدون تلاش) وابسته است، به نقد اتکای صرف به دعا می‌پردازند. جامعه‌ای که حرکتش بر اساس نیاز باشد، با رفع نیاز به رکود می‌انجامد. این تحلیل، به ضرورت تلاش فعالانه و نفی اتکای صرف به امور غیرمادی اشاره دارد.

درنگ: حرکت حاجتی، که به نیازهای مادی وابسته است، ناقص و نشانه ضعف انسانی است.

حرکت بی‌غرض و عرفان انبیا

در مقابل حرکت حاجتی، حرکت بی‌غرض، که در سلوک انبیا و عاشقان الهی دیده می‌شود، از کمال وجودی سرچشمه می‌گیرد. انبیا، به فرموده قرآن کریم، می‌گویند: أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ (پاداش من جز بر خدا نیست) (هود: ۱۲۹). این حرکت، نه از نیاز، بلکه از عشق و کمال وجودی ناشی می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به این آیه، تأکید می‌کنند که حرکت انبیا، برخلاف حرکت عامه، بی‌غرض و متعالی است.

این دیدگاه، به عرفان اسلامی و فلسفه عشق اشاره دارد. حرکت بی‌غرض، که در سلوک انبیا و اولیا تجلی می‌یابد، از حاجت مبراست و به فعلیت وجودی وابسته است.

داعی در داعی: انگیزه مادی و قرب الهی

استاد فرزانه قدس‌سره، با بهره‌گیری از مفهوم «داعی در داعی»، به توجیه حرکت‌های غرض‌مند در ساحت قرب الهی می‌پردازند. برای مثال، در فقه اسلامی، نماز استیجاری (نمازی که برای پول خوانده می‌شود) با این مفهوم توجیه می‌شود که انگیزه مادی، انسان را به قرب الهی می‌رساند، اما خود قرب، بی‌غرض و برای خداست. این تحلیل، به تمایز میان انگیزه ظاهری (مادی) و باطنی (الهی) اشاره دارد.

استاد فرزانه، با تمثیلی از داستان نذر سکه به حضرت مسیح، این مفهوم را روشن‌تر می‌کنند. در این داستان، فردی که نذر سکه کرده، پس از اجابت دعا، سکه‌ها را به مجسمه مسیح عرضه می‌کند، اما با طمع، آن‌ها را بازمی‌ستاند. این مثال، نشان‌دهنده داعی در داعی است: انگیزه مادی، فرد را به عمل دینی می‌رساند، اما نیت باطنی باید برای خدا باشد.

درنگ: مفهوم داعی در داعی، حرکت غرض‌مند را به قرب الهی پیوند می‌دهد، اما قرب فی‌نفسه بی‌غرض است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تمایز میان حرکت حاجتی و حرکت بی‌غرض، به تحلیل انگیزه‌های حرکت در جامعه و سلوک الهی پرداخت. حرکت حاجتی، که به نیازهای مادی وابسته است، ناقص و نشانه ضعف انسانی است، در حالی که حرکت بی‌غرض، که در سلوک انبیا و عاشقان الهی دیده می‌شود، از کمال وجودی سرچشمه می‌گیرد. مفهوم داعی در داعی، این دو نوع حرکت را به هم پیوند داده و نشان می‌دهد که انگیزه‌های مادی می‌توانند به قرب الهی منجر شوند، مشروط بر آن‌که نیت باطنی برای خدا باشد.

بخش پنجم: نقد فلسفه سنتی و پیشنهاد حرکت وجودی

نقد دگماتیسم فلسفی

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی صریح بر دگماتیسم فلسفه سنتی، تأکید می‌کنند که این فلسفه، حرکت را ابتدا به مقولات عرضی (مانند مکان، کم، و کیف) و سپس با نوآوری ملاصدرا به جوهر محدود کرده است. این محدودیت، که ریشه در فلسفه ارسطویی دارد، مانع از تبیین حرکت در ساحت وجود شده است. استاد، با تمثیلی از «پیراهن عثمان»، به تحمیل غیرانتقادی مفاهیم ارسطویی بر فلسفه اسلامی اشاره می‌کنند و ضرورت بازنگری در این مفاهیم را گوشزد می‌نمایند.

فلسفه سنتی، به دلیل پایبندی به تعریف ارسطویی (خروج از قوه به فعل)، نمی‌تواند حرکت را در وجود یا ذات باری‌تعالی تبیین کند. این محدودیت، به نارسایی ادبیات فلسفی و عدم هماهنگی آن با حکمت قرآنی بازمی‌گردد.

پیشرفت تاریخی فلسفه حرکت

استاد فرزانه قدس‌سره، سیر تاریخی فلسفه حرکت را چنین ترسیم می‌کنند: در ابتدا، حرکت به نقل مکانی (مانند سفر از بصره به کوفه) محدود بود. سپس، با توسعه فلسفه، حرکت در مقولات عرضی (کم و کیف) پذیرفته شد. ملاصدرا، با معرفی حرکت جوهري، این مفهوم را به جوهر مادی گسترش داد. اما استاد فرزانه، گامی فراتر نهاده و پیشنهاد می‌کنند که حرکت می‌تواند در ساحت وجود نیز تحقق یابد.

این دیدگاه، که حرکت را به وجود نسبت می‌دهد، با آیات قرآن کریم، مانند كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ، هماهنگ است و نشان می‌دهد که حرکت وجودی، نه تنها ممکن، بلکه ضروری برای تبیین تجلیات الهی است.

درنگ: حرکت وجودی، که فراتر از ماده و قوه است، با حکمت قرآنی هماهنگ بوده و محدودیت‌های فلسفه سنتی را رفع می‌کند.

نقد ادبیات محاوره‌ای

استاد فرزانه قدس‌سره، به نارسایی ادبیات محاوره‌ای در تبیین مفاهیم متعالی، مانند حرکت الهی، اشاره می‌کنند. ادبیات عامه، که به مصادیق مادی محدود است، نمی‌تواند حرکت در ساحت وجود یا ذات باری‌تعالی را به درستی بیان کند. برای مثال، واژه «جا» (آمدن) در ادبیات، به موجوداتی با پا و حرکت مادی اشاره دارد، اما در مورد خدا، به مجاز نیاز دارد. این نارسایی، به ضرورت علمی‌سازی ادبیات فلسفی اشاره دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با نقد دگماتیسم فلسفه سنتی و محدودیت‌های ادبیات محاوره‌ای، به ضرورت بازتعریف حرکت در ساحت وجود تأکید کرد. پیشنهاد حرکت وجودی، که با آیات قرآن کریم هماهنگ است، راه را برای رفع تعارض میان ادبیات و فلسفه هموار می‌سازد. این دیدگاه، حکمت اسلامی را به سوی تبیینی جامع‌تر از حرکت هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری نهایی

درس‌گفتار استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با رویکردی عمیق و انتقادی، به بازخوانی مفهوم حرکت در حکمت اسلامی پرداخته و با نقد تعریف سنتی (خروج از قوه به فعل)، مفهوم حرکت وجودی را پیشنهاد می‌کند. این درس‌گفتار، با تمایز میان حرکت حاجتی و بی‌غرض، نشان می‌دهد که حرکت انبیا و عاشقان الهی، از کمال وجودی سرچشمه می‌گیرد و نه از نیاز مادی. آیات قرآن کریم، مانند كُلُّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ و وَجَاءَ رَبُّكَ وَٱلْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا، به امکان حرکت در ساحت وجود و ذات الهی اشاره دارند و ضرورت هماهنگی میان حکمت قرآنی و فلسفه اسلامی را گوشزد می‌کنند.

این نوشتار، با تبیین چالش‌های ادبی و فلسفی، به ضرورت بازنگری در مفاهیم ارسطویی و علمی‌سازی ادبیات فلسفی تأکید می‌ورزد. حرکت وجودی، به مثابه تجلی هستی و وحدت وجودی، راه‌حلی برای رفع تناقضات فلسفی ارائه می‌دهد و حکمت اسلامی را به سوی افق‌های نوین هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی