در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 739

متن درس





کاوش در حقیقت حرکت: بازاندیشی وجودی در فلسفه اسلامی

کاوش در حقیقت حرکت: بازاندیشی وجودی در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۳۹)

دیباچه: در جست‌وجوی حقیقت حرکت

حرکت، چونان جریانی سیال در بستر هستی، از دیرباز ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته است. از ارسطو تا فلاسفه متأخر اسلامی، تلاش برای تبیین این مفهوم بنیادی، گاه در قالب تعاریف صوری و گاه در چارچوب ماده و ماهیت، صورت گرفته است. با این حال، این درس‌گفتار، که از بیانات استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ۷۳۹ استخراج شده، رویکردی بدیع و وجودی به مقوله حرکت ارائه می‌دهد.

بخش یکم: نقد تعاریف سنتی حرکت

۱.۱. مشکلات تاریخی در تعریف حرکت

از زمان ارسطو تا فلاسفه متأخر، تعریف حرکت همواره با چالش‌هایی همراه بوده است. این مشکلات، ریشه در پیش‌فرض‌های مادی و روش‌شناختی فلسفه سنتی دارند که حرکت را در ظرف ماده و متحرک محصور کرده‌اند. فیلسوفان پیشین، به جای کاوش در حقیقت وجودی حرکت، به تعاریف صوری و لفظی بسنده کرده‌اند، گویی که حقیقت سیال حرکت را در قالب‌های خشک زبانی محبوس ساخته‌اند.

۱.۲. شکل در برابر محتوا

اختلافات فلاسفه در تعریف حرکت، نه در محتوای معنا، بلکه در شکل و صورت آن بوده است. این اختلافات، مانند نزاعی بر سر نقش‌ونگار ظاهری یک گوهر، از حقیقت درونی حرکت غافل مانده‌اند. فیلسوفان، به جای آنکه به جوهر حرکت بپردازند، در پی تزیین لفظی آن بوده‌اند، و این امر، مانع از فهم عمیق حقیقت حرکت شده است.

درنگ: اختلافات فلاسفه در تعریف حرکت، صوری و لفظی بوده و به جای تمرکز بر محتوای وجودی، به شکل ظاهری آن پرداخته‌اند.

۱.۳. حرکت در ظرف متحرک مادی

حکمای پیشین، حرکت را در متحرک مادی تعریف کرده و آن را به ظرف ماده وابسته دانسته‌اند. این رویکرد، مانند آن است که رودخانه‌ای خروشان را تنها در بستر خاکی‌اش بجویند، بی‌آنکه به سرچشمه وجودی آن نگاهی اندازند. چنین تعریفی، حرکت را به مقولات مادی محدود ساخته و از کاوش در مراتب غیرمادی بازمانده است.

۱.۴. نفی حرکت در مراتب غیرمادی

فلاسفه به اتفاق، حرکت را در وجود، حیات، و ذات اقدس الهی نفی کرده‌اند. این نفی، ریشه در تعریف ارسطویی حرکت به مثابه خروج از قوه به فعل دارد. چنین دیدگاهی، مانند آن است که نور خورشید را تنها در سایه‌های زمین جست‌وجو کنند، حال آنکه حقیقت حرکت، فراتر از قوه و ماده، در ذات وجود ساری است.

۱.۵. نقد تعاریف ارسطو، افلاطون، و فیثاغورث

ارسطو حرکت را «کمال اول لما بالقوه من حیث هو بالقوه» تعریف کرد، که به خروج تدریجی از قوه به فعل در ماده اشاره دارد. افلاطون آن را «خروج عن المساوات» دانست، که به تغییر حالت در ماده دلالت می‌کند. فیثاغورث نیز با تعریف حرکت به «غیریت»، بر سیر غیرى و خروج از حالت پیشین تأکید کرد. این تعاریف، هرچند در ظاهر متفاوت، همگی در چارچوب ماده محصور مانده‌اند، گویی که حقیقت حرکت را در آیینه‌ای شکسته نظاره کرده‌اند.

بخش دوم: بازتعریف حرکت در بستر وجود

۲.۱. پیشنهاد حرکت وجودی

برخلاف دیدگاه سنتی، این درس‌گفتار پیشنهاد می‌کند که حرکت، صفتی ذاتی در وجود، حیات، و حتی ذات اقدس الهی است. این دیدگاه، مانند نسیمی که از ورای ماده به سوی حقیقت وجود می‌وزد، حرکت را از قید قوه و فعل رها می‌سازد. چنین رویکردی، حرکت را نه تنها در اشیای مادی، بلکه در مراتب مجرد مانند عقول و ملائکه، و حتی در ذات الهی جاری می‌داند.

درنگ: حرکت، صفتی ذاتی وجود است که در مراتب غیرمادی، از جمله ملائکه و ذات الهی، ساری و جاری است، بی‌نیاز از قوه و ماده.

۲.۲. نقد دیدگاه الهی قمشه‌ای

مرحوم الهی قمشه‌ای حرکت را در مجردات به دلیل وجود قوه پذیرفت، اما این دیدگاه همچنان به قوه وابسته بود و حرکت را در بستر وجود تبیین نکرد. این رویکرد، مانند تلاش برای یافتن نور در سایه است، که گرچه گامی به پیش بود، اما به حقیقت وجودی حرکت دست نیافت.

۲.۳. نفی قوه در ملائکه و خدا

برخلاف دیدگاه الهی قمشه‌ای، این درس‌گفتار تأکید می‌کند که در ملائکه و ذات الهی قوه وجود ندارد، اما حرکت همچنان ساری است. این ادعا، مانند گشودن پنجره‌ای به سوی افق‌های بی‌کران وجود، حرکت را به صفتی ذاتی و مستقل از قوه و ماده تبدیل می‌کند.

۲.۴. نقد اشکال فلاسفه در ظرف تجرد

فلاسفه یا مجردات را فاقد قوه دانستند یا قوه را در غیرتجرد جست‌وجو کردند. این اشکال، مانند آن است که باغبانی در جست‌وجوی گل، به جای ریشه، به شاخ و برگ بسنده کند. این درس‌گفتار، با نقد این محدودیت، حرکت را در مراتب تجرد و وجود بازمی‌شناسد.

بخش سوم: چالش‌های روش‌شناختی در تعریف حرکت

۳.۱. دور در تعریف حرکت به زمان

تعریف حرکت به زمان، مانند تعریف قوس به دایره، به دور می‌انجامد، زیرا زمان خود به حرکت تعریف می‌شود. این اشکال منطقی، که ابن‌سینا نیز به آن اشاره کرده، مانند چرخه‌ای بی‌فرجام است که حقیقت حرکت را در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد.

درنگ: تعریف حرکت به زمان، به دور منطقی می‌انجامد، زیرا زمان خود به حرکت وابسته است.

۳.۲. تقلید در فلسفه

یکی از مشکلات فلسفه اسلامی، تقلید از پیش‌فرض بالقوه بودن حرکت است. این تقلید، مانند گام نهادن در مسیری کهن بدون پرسش از مقصد، مانع نوآوری و فهم حقیقت وجودی حرکت شده است. این درس‌گفتار، با نقد این تقلید، به سوی بازاندیشی حرکت در بستر وجود گام برمی‌دارد.

۳.۳. دیدگاه شیخ اشراق

شیخ اشراق، با نبوغی بی‌مانند، حرکت را به حس بدیهی و تغییر تعریف کرد، نه به زمان. این دیدگاه، مانند نوری که از تاریکی تعاریف صوری می‌درخشد، حرکت را به تجربه مستقیم انسانی پیوند می‌دهد و از وابستگی به قالب‌های زبانی رها می‌سازد.

۳.۴. عظمت و مظلومیت شیخ اشراق

شیخ اشراق، در جوانی سی‌ساله، با آثاری سترگ، تأثیری عمیق بر فلسفه اسلامی گذاشت. قتل او، که شاید از حسادت یا شقاوت ریشه گرفته بود، مانند خاموش کردن مشعلی در تاریکی، مانع از شکوفایی بیشتر نبوغ او شد. با این حال، تأثیر او بر فلاسفه‌ای چون ملاصدرا، چونان رودی جاری در تاریخ فلسفه باقی ماند.

بخش چهارم: بازخوانی آرای ملاصدرا

۴.۱. تعریف ملاصدرا در اسفار

ملاصدرا در اسفار (جلد سوم، صفحه ۲۲) حرکت را به چیزی که بالفعل و بالقوه است نسبت می‌دهد. این تعریف، گرچه گامی در راستای فهم حرکت است، اما همچنان در چارچوب قوه و فعل محصور مانده، گویی که حقیقت حرکت را در آیینه‌ای غبارآلود نظاره کرده است.

۴.۲. نقد ملاصدرا به دور

ملاصدرا اشکال دور در تعریف حرکت به زمان را مهم نمی‌داند و با نقل از شیخ اشراق، آن را رفع می‌کند. این رویکرد، مانند تلاش برای ترمیم پلی شکسته، گرچه ارزشمند است، اما به تمامی حقیقت حرکت دست نمی‌یابد.

۴.۳. نقد ماست‌مالی ملاصدرا

برخی اصلاحات ملاصدرا، به جای حل مسائل، به ماست‌مالی مشکلات فلسفی انجامیده است. این نقد، مانند هشداری به باغبان است که به جای کاشتن بذرهای نو، به ترمیم شاخه‌های شکسته بسنده نکند.

بخش پنجم: تمثیلات و تجربه مستقیم

۵.۱. تمثیل شیرینی و رنگ

تعریف حرکت، مانند تعریف شیرینی برای کسی است که آن را چشیده یا رنگ برای بینا. حرکت، چونان حقیقتی بدیهی است که نیازی به تعریف ندارد، گویی که باغبان، گل را به جای توصیف، به دست بیننده می‌سپارد.

درنگ: حرکت، حقیقتی بدیهی است که با تجربه مستقیم فهمیده می‌شود، نه با تعاریف صوری و لفظی.

۵.۲. تمثیل گل و باغبان

تعریف گل، مانند تعریف حرکت، در نزد باغبان به نشان دادن آن است، نه در نزد عالم که به کلی‌گویی می‌پردازد. این تمثیل، به اهمیت تجربه مستقیم در فهم حرکت اشاره دارد، گویی که حقیقت حرکت را باید در جریان زندگی جست، نه در کتاب‌ها.

۵.۳. نقد تعریف غنا در علم دینی

تعریف غنا در علم دینی، مانند تعریف حرکت در فلسفه، به کلی‌گویی‌های غیرواقعی گرفتار است. این نقد، مانند هشداری به عالمان است که حقیقت را در تجربه مستقیم جست‌وجو کنند، نه در قالب‌های زبانی خشک.

بخش ششم: دعوت به تأمل وجودی

۶.۱. حرکت بدون موضوع

این درس‌گفتار پیشنهاد می‌کند که حرکت باید بدون موضوع مادی و در بستر وجود تعریف شود. این دیدگاه، مانند گشودن دریچه‌ای به سوی افق‌های بی‌کران، حرکت را به صفتی ذاتی در وجود تبدیل می‌کند.

۶.۲. حیات و حرکت

حیات و وجود، ذاتاً متحرک‌اند، حتی بدون قوه و خروج. این ادعا، مانند نوری که از ژرفای هستی می‌درخشد، حرکت را به ویژگی بنیادین وجود و حیات نسبت می‌دهد.

۶.۳. دعوت به تأمل در قرآن کریم

این درس‌گفتار، مخاطبان را به تأمل در قرآن کریم برای فهم حرکت وجودی دعوت می‌کند. قرآن کریم، چونان آیینه‌ای زلال، حقیقت وجود و حرکت را در برابر چشمان حقیقت‌جویان می‌گشاید:

هُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ فَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ

اوست که زنده می‌کند و می‌میراند، و چون به کاری فرمان دهد، تنها می‌گوید: باش، پس می‌شود.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

این نوشتار، با بازخوانی درس‌گفتار ۷۳۹ استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوشی عمیق در حقیقت حرکت پرداخت. نقد تعاریف سنتی ارسطو، افلاطون، و فیثاغورث، و همچنین بازخوانی آرای ملاصدرا و شیخ اشراق، نشان داد که اختلافات فلاسفه، عمدتاً صوری و لفظی بوده و به حقیقت وجودی حرکت دست نیافته‌اند. پیشنهاد بازتعریف حرکت به مثابه صفتی ذاتی در وجود، حیات، و ذات الهی، پارادایمی نوین در فلسفه اسلامی ارائه می‌دهد. این دیدگاه، حرکت را از قید ماده و قوه رها ساخته و آن را به جریانی سیال در بستر هستی تبدیل می‌کند. تمثیلات گل و باغبان، و تأکید بر تجربه مستقیم، به بدیهی بودن حرکت و دشواری تعریف آن در قالب‌های زبانی اشاره دارد. دعوت به تأمل در قرآن کریم، راهی برای فهم عمیق‌تر حقیقت هستی و حرکت وجودی می‌گشاید. این نوشتار، نه تنها چالش‌های فلسفه سنتی را آشکار می‌سازد، بلکه افقی نو برای تأمل فلسفی در باب وجود و حرکت می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی