در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 741

متن درس





تحلیل فلسفی اوصاف الهی و حرکت در نظام هستی

تحلیل فلسفی اوصاف الهی و حرکت در نظام هستی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۴۱)

مقدمه

این نوشتار به بررسی یکی از عمیق‌ترین مسائل فلسفی و عرفانی در چارچوب فلسفه اسلامی می‌پردازد که نسبت میان اوصاف الهی و مخلوقات را در لسان واحد قرآنی و امکان حرکت در مراتب وجود مورد کاوش قرار می‌دهد. با تکیه بر آیات قرآن کریم و نقد پیش‌فرض‌های فلسفه سنتی، این بحث بر این اصل استوار است که اوصاف الهی، نه به‌صورت مجازی، بلکه به‌گونه‌ای حقیقی و پویا در نظام هستی تجلی می‌یابند. این دیدگاه، با بازتعریف مفهوم حرکت به‌عنوان صفت ذاتی وجود، از محدودیت‌های فلسفه مشایی که حرکت را به ماده و قوه محصور می‌داند، فراتر می‌رود. در این راستا، آیاتی چون «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» و «جَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا» شواهدی بر حیات متحرک و پویای حق ارائه می‌دهند.

بخش اول: لسان واحد قرآنی و وحدت اوصاف حق و خلق

اصل لسان واحد در قرآن کریم

قرآن کریم در بیان اوصاف حق و خلق، از زبانی واحد بهره می‌گیرد که تفاوتی ذاتی میان این اوصاف قائل نیست. این وحدت لسان، نشانه‌ای از وحدت وجودی در مراتب هستی است، گویی که تجلیات الهی، چون نوری یگانه، در کسوت‌های گوناگون ظهور می‌یابد.

درنگ: لسان واحد قرآنی، وحدت وجودی میان حق و خلق را نشان می‌دهد، جایی که اوصاف الهی و مخلوقات در مراتب وجودی، نه در ذات، متمایز می‌شوند.

این اصل، به ما می‌آموزد که اوصاف الهی، مانند توفی، اعطا، و قذف، نه صرفاً استعاره، بلکه حقیقتی جاری در نظام هستی‌اند. برای مثال، آیه «يُطْعِمُ وَلا يُطْعَمُ» (سوره انعام: ۱۴، «اوست که روزی می‌دهد و روزی داده نمی‌شود») بر اطعام الهی به‌عنوان فعلی حقیقی و نفی نیاز در ذات حق دلالت دارد. این اطعام، با علم و اراده الهی همراه است و حاکی از حیات پویای حق است.

تمسک به ظاهر آیات در غیاب تعارض برهانی

چنانچه آیات قرآن کریم با برهان عقلی تعارضی نداشته باشند، ظاهر آنها مبنای فهم قرار می‌گیرد. این اصل، از تأویلات غیرضروری که گاه از سر احتیاط یا ترس از تأمل در ذات الهی صورت می‌گیرد، پرهیز می‌کند. برای نمونه، اوصافی چون «جَاءَ» یا «اتیان» که تعارض برهانی ندارند، باید به‌صورت حقیقی فهم شوند، نه مجازی.

تأویل آیات در صورت تعارض برهانی

در مواردی که آیه‌ای با برهان عقلی تعارض داشته باشد، مانند مفهوم «يُطْعَمُ» در آیه «يُطْعِمُ وَلا يُطْعَمُ»، تأویل ضروری است. این تأویل، مشابه روش شیخ انصاری در رسائل برای رفع تعارض ظاهری «مکر» الهی، به کار می‌رود تا از نسبت دادن نقص به ذات الهی جلوگیری شود.

درنگ: تأویل آیات تنها در صورت تعارض با برهان عقلی جایز است، وگرنه تمسک به ظاهر آیات، راهنمایی مطمئن برای فهم اوصاف الهی است.

نقد مجاز دانستن اوصاف الهی

تصور برخی از عالمان دینی که اوصاف الهی مانند «يُطْعِمُ» را مجازی می‌پندارند، با لسان واحد قرآنی ناسازگار است. این دیدگاه، حقیقت پویای اوصاف الهی را به حاشیه می‌راند و از درک عمیق آن بازمی‌دارد. قرآن کریم، اوصاف الهی را به‌گونه‌ای حقیقی بیان می‌کند که نیازی به تأویل غیرضروری نیست.

جمع‌بندی بخش اول

لسان واحد قرآنی، چون آیینه‌ای صاف، وحدت وجودی میان اوصاف حق و خلق را بازمی‌تاباند. این وحدت، نه‌تنها در بیان آیات، بلکه در حقیقت وجودی تجلیات الهی نمود می‌یابد. تمسک به ظاهر آیات در غیاب تعارض برهانی، راه را برای فهمی حقیقی از اوصاف الهی هموار می‌سازد، و نقد مجاز دانستن این اوصاف، بر ضرورت بازنگری در پیش‌فرض‌های فلسفی تأکید دارد.

بخش دوم: حرکت و حیات پویا در ذات الهی

حیات الهی و ضرورت حرکت

حیات الهی، چون چشمه‌ای زلال، عین پویایی و حرکت است. قرآن کریم در آیه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (سوره الرحمن: ۲۹، «هر روز او در کاری است») بر این پویایی تأکید دارد. این آیه، شأن متغیر الهی را نشان می‌دهد که هر لحظه در تجلی و فعل جدیدی ظهور می‌یابد. نفی حرکت از ذات الهی، با این لسان پویا ناسازگار است.

درنگ: حیات الهی بدون حرکت، چون جویباری ایستا، ناممکن است. ذات حق، عین الحیات و مبدأ هر حرکت در نظام هستی است.

نقد محدودیت حرکت به ماده

فلسفه سنتی، حرکت را به ماده، ماهیت، و جوهر محدود کرده و از نسبت دادن آن به ذات الهی پرهیز داشته است. این دیدگاه، که در باب حادی عشر متون فلسفی متجلی است، با لسان قرآنی که حرکت را در افعال الهی مانند «يُزْجِي سَحَابًا» (سوره نور: ۴۳، «آیا ندیدی که خدا ابرها را به‌آرامی می‌راند») و «يُرْسِلُ الرِّيَاحَ» (سوره روم: ۴۸، «خداست که بادها را می‌فرستد») نشان می‌دهد، ناسازگار است. نوآوری ملاصدرا در طرح حرکت جوهری، گامی در جهت رفع این محدودیت بود، هرچند مورد پذیرش گسترده قرار نگرفت.

تمثیل نان سنگک و ضرورت حرکت

افعال الهی، چون خوردن نان سنگک بدون حرکت فک، بدون پویایی ممکن نیست. این تمثیل، به زیبایی ضرورت حرکت در تجلیات الهی را نشان می‌دهد. همان‌گونه که فک برای جویدن نان باید جنبش کند، ذات الهی نیز در افعالی چون «يُقْذِفُ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ» (سوره حشر: ۲، «و در دل‌هایشان هراس افکند») و «يُعْطِي بِهَا اللَّهُ» (سوره نساء: ۸۵، «خدا بدان پاداش می‌دهد») حرکتی حقیقی دارد.

درنگ: همان‌گونه که نان سنگک بدون حرکت فک جویده نمی‌شود، افعال الهی نیز بدون حرکت در ذات یا تجلیات ممکن نیست.

آیات توفی و ارسال: وحدت لسان در حق و ملائکه

آیاتی چون «هُوَ الَّذِي يُتَوَفَّى الْأَنْفُسَ بِاللَّيْلِ» (سوره انعام: ۶۰، «اوست که شبانگاه جان‌های شما را می‌گیرد») و «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا» (سوره انعام: ۶۱، «فرستادگان ما جان او را می‌ستانند») نشان‌دهنده اشتراک لسان توفی در حق و ملائکه است. این وحدت، به اشتراک وجودی در فعل الهی و مخلوقات اشاره دارد، گویی که همه افعال، چون نخی واحد، به مبدأ الهی متصل‌اند.

جمع‌بندی بخش دوم

حیات الهی، چون جریانی بی‌وقفه، با حرکت و پویایی عجین است. نقد فلسفه سنتی که حرکت را به ماده محدود می‌کند، همراه با تمثیلات ادبی و شواهد قرآنی، بر ضرورت بازتعریف حرکت به‌عنوان صفت ذاتی وجود تأکید دارد. این بخش، با تبیین وحدت لسان در افعال حق و خلق، راه را برای فهمی عمیق‌تر از تجلیات الهی هموار می‌سازد.

بخش سوم: عشق و عرفان در فهم اوصاف الهی

نقد تربیت دینی مبتنی بر ترس

تربیت دینی که بر ترس از خدا استوار است، ذات الهی را به موجودی هراس‌انگیز بدل کرده و از رابطه عاشقانه با حق بازمی‌دارد. این دیدگاه، که گاه خدا را به «لولو» تشبیه می‌کند، با حقیقت قرآنی که خدا را شیرین‌تر از عسل و مهربان‌تر از والدین معرفی می‌کند، ناسازگار است.

درنگ: خدا، چون عسلی شیرین‌تر از هر شیرینی، باید با عشق و محبت فهمیده شود، نه با ترس و هراس.

دعوت به تصویر عاشقانه از خدا

قرآن کریم در آیه «أَشَدَّ حُبًّا لِلَّهِ» (سوره بقره: ۱۶۵، «عشق سخت به خدا») به رابطه‌ای عاشقانه با حق دعوت می‌کند. این عشق، چون آتشی فروزان، قلب را به سوی قرب الهی می‌کشاند و مانع از خلأ مفهومی خدا در ذهن می‌شود.

نقد خلأ مفهومی خدا در علم دینی

در برخی نظام‌های تربیت دینی، ذکر «یا الله» به مفهومی ذهنی و تهی از احساس بدل شده است. این خلأ، ناشی از فقدان تجربه عرفانی و تأکید بیش از حد بر مفاهیم انتزاعی است. برای رفع این نقص، باید تربیت دینی بر اساس عشق و تجربه عرفانی بازسازی شود.

توصیه به تأمل در خلوت

تأمل در خلوت، چون سفری به ژرفای وجود، امکان کشف امکانات وجودی و فهم عمیق‌تر اوصاف الهی را فراهم می‌کند. این تأمل، دعوتی است به تجربه‌ای عرفانی که قلب را به سوی حق می‌گشاید.

درنگ: تأمل در خلوت، چون کلیدی زرین، درهای فهم عرفانی اوصاف الهی را می‌گشاید.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد تربیت دینی مبتنی بر ترس و دعوت به فهمی عاشقانه از خدا، راهی نو به سوی قرب الهی می‌گشاید. تأکید بر تأمل عرفانی و تجربه مستقیم، همراه با شواهد قرآنی، نشان می‌دهد که رابطه با حق باید از جنس عشق و محبت باشد، نه ترس و دوری.

نتیجه‌گیری کلی

این اثر، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تبیین عمیق و فلسفی اوصاف الهی و امکان حرکت در ذات حق پرداخته است. لسان واحد قرآنی، چون نوری راهنما، وحدت وجودی میان حق و خلق را نشان می‌دهد و از مجاز دانستن اوصاف الهی پرهیز می‌کند. آیاتی چون «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» و «جَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا» بر حیات پویا و متحرک حق دلالت دارند و نقد فلسفه سنتی، ضرورت بازتعریف حرکت به‌عنوان صفت ذاتی وجود را آشکار می‌سازد. تمثیلات ادبی، چون نان سنگک و حرفه‌های گوناگون، این حقیقت را به زیبایی نشان می‌دهند که حرکت، لازمه فعل الهی است. دعوت به عشق الهی و تأمل عرفانی، راهی به سوی فهمی شیرین و عمیق از ذات حق می‌گشاید. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار، تلاشی است برای ارائه دیدگاهی جامع و آکادمیک که هم برای پژوهشگران و هم برای جویندگان حقیقت، راهگشا باشد.

با نظارت صادق خادمی