در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 747

متن درس





تأملات فلسفی در حرکت و متحرک با رویکرد وجودی

تأملات فلسفی در حرکت و متحرک با رویکرد وجودی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۴۷)

دیباچه

حرکت، به مثابه جریانی سیال در هستی، از دیرباز یکی از مسائل بنیادین فلسفه بوده که در حکمت متعالیه و فلسفه اسلامی از منظری ژرف و وجودی بازتعریف شده است. درس‌گفتار شماره ۷۴۷، با نگاهی نوآورانه و انتقادی، به بررسی مفهوم حرکت و متحرک در عالم ماده پرداخته و از پیش‌فرض‌های فلسفه کلاسیک فاصله می‌گیرد. این درس‌گفتار، حرکت را نه صفتی عارضی بر جسم یا ماده، بلکه تعینی وجودی در کنار سایر تعینات، مانند زمان و موجودات، معرفی می‌کند. با نفی مفاهیمی چون سکون، جوهر، عرض و ذات در غیر حق تعالی، عالم هستی به مجموعه‌ای از ظهورات و تعینات وجودی تصویر می‌شود که در مراتب مختلف پویایی خود را آشکار می‌سازند.

بخش یکم: بازاندیشی در مفهوم حرکت و متحرک

حرکت در مراتب وجود: از حق تا خلق

حرکت، به مثابه جریانی سیال، در مراتب مختلف هستی با خصوصیات گوناگون ظهور می‌یابد. در فلسفه اسلامی، حرکت در عالم خلق، به‌ویژه در ظرف ماده و جسم، از منظری متفاوت با حرکت در ذات حق بررسی می‌شود. درس‌گفتار حاضر، با تأمل در مراتب وجود، حرکت را نه تنها در عالم ماده، بلکه در ساحت حق و خلق، به‌عنوان صفتی ذاتی و وجودی می‌بیند. این دیدگاه، حرکت را از محدودیت‌های تعریف نقلی، که در نگاه عامه به جابه‌جایی مکانی خلاصه می‌شود، فراتر برده و آن را به ظهوری وجودی در مراتب گوناگون ارتقا می‌دهد. برای مثال، همان‌گونه که علم و قدرت در مراتب مختلف، از حق تا خلق، با تفاوت‌هایی ظهور دارند، حرکت نیز در هر مرتبه‌ای، از وجود الهی تا موجودات مادی، جلوه‌ای خاص می‌یابد.

درنگ: حرکت، به مثابه صفتی وجودی، در مراتب گوناگون هستی، از ذات حق تا عالم خلق، با خصوصیات متفاوت ظهور می‌یابد و از تعاریف نقلی و مادی فراتر می‌رود.

تمایز حرکت و متحرک: صفت و موصوف

یکی از محورهای بنیادین درس‌گفتار، تمایز مفهومی میان حرکت و متحرک است. حرکت، به‌عنوان وصف، از متحرک، به‌عنوان موصوف، متمایز است. برخلاف نگاه عامه که حرکت را امری مستقل یا ذات‌الحرکه می‌پندارد، این درس‌گفتار تأکید دارد که حرکت، صفتی است که در ظرف موصوف، یعنی متحرک، تعین می‌یابد. به تعبیر فلسفی، حرکت معقول ثانی فلسفی است، مانند علم که در خارج متعین است، اما عروض آن در ذهن رخ می‌دهد. برای مثال، وقتی گفته می‌شود «زید متحرک است»، حرکت وصف زید است و نه امری مستقل. این تمایز، از قاطی شدن حرکت و متحرک جلوگیری کرده و تحلیل فلسفی را از مغالطات عرفی مصون می‌دارد.

در ادبیات، رجل به‌عنوان اسم ذات و علم به‌عنوان اسم معنا تلقی می‌شود. در فلسفه نیز، شئ موصوف است و حرکت صفت. اما این درس‌گفتار، با نفی ذات در غیر حق تعالی، این تمایز را به مراتب وجودی بازمی‌گرداند. زید، به‌عنوان موصوف، خود تعینی است و حرکت، به‌عنوان صفت، تعینی دیگر. این دیدگاه، حرکت را از سطح صفت عارضی به تعینی وجودی ارتقا می‌دهد.

نفی ذات در غیر حق: تعینات به‌جای ذوات

درس‌گفتار، با نگاهی وجودی، مفهوم ذات را در غیر حق تعالی نفی می‌کند. موجودات، از زید تا سنگ، نه ذوات مستقل، بلکه ظهورات و تعینات وجودی‌اند. این دیدگاه، ریشه در وحدت وجود دارد و تأکید می‌کند که تنها حق تعالی ذات دارد. سایر موجودات، مظاهر و تعیناتی‌اند که در مراتب مختلف ظهور می‌یابند. برای مثال، زید، به‌عنوان مجموعه‌ای از تعینات متراکم، دیده می‌شود، اما علم او، به دلیل غیرمتراکم بودن، در نگاه عامه پنهان است. این نفی ذات، نظام فلسفی مبتنی بر ماهیت را فرومی‌ریزد و حرکت را به‌عنوان تعینی وجودی در کنار سایر تعینات، مانند زمان، معرفی می‌کند.

درنگ: در غیر حق تعالی، ذات وجود ندارد؛ همه موجودات تعینات و ظهورات وجودی‌اند که در مراتب مختلف پویایی خود را آشکار می‌سازند.

نقد تعریف ارسطویی حرکت

تعریف ارسطویی حرکت، به صورت «خروج من القوه إلى الفعل» (خروج از قوه به فعل)، در فلسفه اسلامی پذیرفته شده، اما درس‌گفتار حاضر آن را ناکافی می‌داند. این تعریف، حرکت را به تحولات مادی، مانند تبدیل دانه به درخت، محدود می‌کند و از تبیین حرکت در ساحت وجود بازمی‌ماند. برای مثال، اگر حرکت تنها خروج از قوه به فعل باشد، حرکت در موجودات فعلی، مانند خدا و ملائکه، چگونه تبیین می‌شود؟ درس‌گفتار، با استناد به آیات قرآن کریم، این محدودیت را به چالش می‌کشد. آیه جَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (سوره فجر: ۲۲، «و پروردگارت بیاید و فرشتگان صف در صف») به آمدن خدا و ملائکه اشاره دارد که نمی‌توان آن را به معنای حرکت نقلی مادی تفسیر کرد. این آیه، حرکت را به ظهوری وجودی در مراتب غیرمادی رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست، با بازاندیشی در مفهوم حرکت و متحرک، از تعاریف سنتی و مادی فراتر رفت و حرکت را به‌عنوان تعینی وجودی معرفی کرد. تمایز حرکت و متحرک، نفی ذات در غیر حق، و نقد تعریف ارسطویی، نشان‌دهنده رویکردی نوین به فلسفه وجودی است. این بخش، مانند دریچه‌ای به اقیانوس معرفت، حرکت را نه صفتی عارضی، بلکه جریانی ذاتی در هستی تصویر می‌کند.

بخش دوم: حرکت و تعینات وجودی در عالم ماده

حرکت به‌عنوان صفت وجودی

درس‌گفتار، حرکت را صفتی ذاتی و وجودی می‌داند که در ظرف موصوف، یعنی متحرک، متعین می‌شود. برخلاف فلسفه سنتی که حرکت را عارض بر جسم یا ماده می‌بیند، این دیدگاه حرکت را جریانی سیال در ذات وجود معرفی می‌کند. برای مثال، وقتی زید متحرک خوانده می‌شود، حرکت وصف اوست، اما خود زید نیز تعینی وجودی است، نه ذاتی مستقل. این رویکرد، حرکت را از سطح عرضی به سطح ذاتی ارتقا داده و آن را در کنار سایر تعینات، مانند زمان، قرار می‌دهد. زمان، به‌عنوان صفتی که بر حرکت عارض می‌شود، خود تعینی دیگر است که در سلسله مراتب وجودی قرار می‌گیرد.

نفی سکون در عالم هستی

یکی از نوآوری‌های درس‌گفتار، نفی سکون در عالم هستی است. در نگاه عامه، سکون به معنای توقف حرکت نقلی، مانند ایستادن زید، تعریف می‌شود. اما در فلسفه وجودی، هیچ موجودی ساکن نیست؛ همه چیز، از زید تا سنگ، در تار و پود وجود خود متحرک است. این پویایی، مانند نبضی در قلب هستی، در همه مراتب، از دنیا تا آخرت، جریان دارد. درس‌گفتار تأکید می‌کند که سکون، واژه‌ای عرفی است و در ظرف حرکت‌های نقلی معنا دارد، اما در حقیقت وجودی، هیچ ساکنی وجود ندارد.

درنگ: در عالم هستی، چیزی به نام سکون وجود ندارد؛ همه موجودات، از زید تا سنگ، در حقیقت وجودی خود متحرک و پویایند.

تعینات و مراتب وجودی

درس‌گفتار، عالم هستی را مجموعه‌ای از تعینات و ظهورات می‌داند که بر یکدیگر عارض می‌شوند. برای مثال، جسم طبیعی (مانند سنگ) و جسم تعلیمی (مانند مکعب) هر دو تعیناتی‌اند با مراتب متفاوت. جسم، سطح، خط و نقطه، همگی تعیناتی‌اند که بر یکدیگر بار می‌شوند و در سلسله مراتب وجودی قرار می‌گیرند. این عروض، مانند لایه‌های اقیانوسی که بر هم انباشته می‌شوند، پویایی عالم را نشان می‌دهد. هر متأخری صفت برای متقدم است، و این تقدم و تأخر، به جای ذات، مراتب وجودی را تعریف می‌کند.

برای نمونه، وقتی گفته می‌شود زید متحرک است، زید تعینی است که حرکت بر آن عارض شده، و زمان، به‌عنوان صفتی دیگر، بر حرکت عارض می‌گردد. این سلسله تعینات، مانند زنجیره‌ای از نور، ظهور وجود را در مراتب مختلف نشان می‌دهد. درس‌گفتار تأکید دارد که این تعینات، از زید تا علت و اسم، بر اساس تسبیب و اسباب ظهور می‌یابند و هیچ‌یک ذات مستقلی ندارند.

نقد مفاهیم سنتی: جوهر، عرض و ماهیت

در فلسفه سنتی، جوهر و عرض بر پایه ماهیت تعریف می‌شوند. جوهر، آن است که در خارج بدون موضوع وجود دارد، مانند زید، و عرض، آن است که در موضوع است، مانند سیاهی بر دیوار. اما درس‌گفتار، با نفی ماهیت، این مفاهیم را فرومی‌ریزد. وقتی ماهیت نفی می‌شود، جوهر و عرض نیز معنا ندارند؛ همه چیز تعینات و ظهورات وجودی‌اند. این دیدگاه، مانند نسیمی که غبار پیش‌فرض‌های کهن را می‌زداید، فلسفه را از بند ماهیت‌گرایی رها می‌سازد و حرکت را به‌عنوان تعینی وجودی بازتعریف می‌کند.

درنگ: نفی ماهیت، مفاهیم جوهر و عرض را فرومی‌ریزد و عالم را به مجموعه‌ای از تعینات وجودی تبدیل می‌کند که حرکت یکی از آن‌هاست.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تمرکز بر عالم ماده، حرکت را به‌عنوان تعینی وجودی در کنار سایر تعینات، مانند زمان و زید، تبیین کرد. نفی سکون، نفی مفاهیم سنتی جوهر و عرض، و تأکید بر مراتب تعینات، عالم را به مثابه اقیانوسی از ظهورات وجودی تصویر می‌کند که در آن همه چیز پویا و متحرک است. این بخش، با نقد پیش‌فرض‌های عرفی و فلسفی، راه را برای فهمی عمیق‌تر از حرکت در ساحت وجود هموار می‌سازد.

بخش سوم: نقد دستگاه‌های فلسفی و عرفانی

نقد ملاصدرا: قاطی شدن عرف و فلسفه

درس‌گفتار، با نقدی صریح، دیدگاه ملاصدرا را در «اسفار اربعه» به چالش می‌کشد. ملاصدرا، در بحث «فصل فی الحرکه و السکون»، عرف و فلسفه را درهم‌آمیخته و از جدایی روش‌شناختی میان این دو حوزه غفلت کرده است. این درهم‌آمیختگی، مانند آمیختن آب و روغن، به ابهام در تحلیل فلسفی حرکت منجر شده است. درس‌گفتار تأکید دارد که فلسفه، به‌عنوان علمی دقیق، باید از رسوبات عرفی، مانند مفهوم سکون، تنزیه شود. برای مثال، ملاصدرا با طرح سکون در کنار حرکت، از پویایی ذاتی عالم غافل مانده و به تعاریف عرفی نزدیک شده است.

این نقد، به ضرورت بازنگری در فلسفه اسلامی اشاره دارد. فلسفه وجودی، برخلاف نگاه عامه، سکون را نفی می‌کند و حرکت را در همه مراتب، از دنیا تا آخرت، جاری می‌داند. این دیدگاه، مانند چراغی در تاریکی، فلسفه را از بند پیش‌فرض‌های عرفی رها می‌سازد.

نقد تعریف حرکت و متحرک

درس‌گفتار، تعریف حرکت و متحرک را از مغالطات رایج مصون می‌دارد. تعریف ارسطویی «خروج من القوه إلى الفعل» به متحرک مربوط است، نه حرکت. این مغالطه، از قاطی شدن عارض (حرکت) و معروض (متحرک) ناشی می‌شود. برای مثال، تبدیل دانه به درخت، حرکت نیست، بلکه فرآیند متحرک است. حرکت، صفتی وجودی است که بر متحرک عارض می‌شود و نمی‌توان آن را به خروج از قوه به فعل فروکاست. این تمایز، مانند خط‌کشی دقیق میان دو مفهوم، از ابهام در تحلیل فلسفی جلوگیری می‌کند.

درنگ: تعریف ارسطویی «خروج من القوه إلى الفعل» به متحرک مربوط است، نه حرکت، و قاطی شدن عارض و معروض به مغالطه در تحلیل فلسفی منجر می‌شود.

حرکت در آخرت: پویایی بهشت

درس‌گفتار، با استناد به آیات قرآن کریم، پویایی عالم آخرت را تبیین می‌کند. برخلاف تصور عرفی که بهشت را محل سکون می‌داند، این دیدگاه بهشت را سرشار از حرکت و پویایی معرفی می‌کند. آیه ادْعُوا بِمُتَشَابِهٍ (سوره زخرف: ۳۲، «با چیزهای مشابه دعوت کنید») به ناشناخته بودن فاعل نعمت‌های بهشتی اشاره دارد. نعمت‌های بهشتی، مانند سیب، متشابه‌اند و فاعل آن‌ها مجهول است، که به عظمت الهی و محدودیت فهم انسانی دلالت دارد. این پویایی، مانند جریانی بی‌پایان در باغ بهشت، نشان‌دهنده استمرار حرکت وجودی در مراتب آخرتی است.

درس‌گفتار تأکید دارد که در بهشت، خلود، ابد و حرکت وجود دارد. این دیدگاه، تصور عرفی از سکون در بهشت را نفی کرده و آن را به مثابه اقیانوسی از ظهورات وجودی تصویر می‌کند که در آن هیچ ساکنی یافت نمی‌شود.

درنگ: بهشت، برخلاف تصور عرفی، محل سکون نیست؛ حرکت وجودی، خلود و ابد در آن جاری است، و نعمت‌های بهشتی با فاعلی مجهول ظهور می‌یابند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد دستگاه‌های فلسفی و عرفانی، به‌ویژه دیدگاه ملاصدرا، بر ضرورت تنزیه فلسفه از رسوبات عرفی تأکید کرد. نفی سکون، تمایز حرکت و متحرک، و پویایی عالم آخرت، مانند ستارگانی در آسمان معرفت، راه را برای بازسازی فلسفه اسلامی بر مبنای وجود روشن می‌سازند. این بخش، با استناد به آیات قرآن کریم و تمثیلات عرفانی، حرکت را به‌عنوان جریانی ذاتی در همه مراتب هستی تبیین کرد.

بخش چهارم: پویایی وجودی و ضرورت بازنگری فلسفه

حرکت وجودی: وحدت در حق و خلق

درس‌گفتار، حرکت را در حق و خلق به‌عنوان جریانی وجودی، ایجادی و ظهوری معرفی می‌کند. برخلاف نگاه عرفی که حرکت را به جابه‌جایی نقلی محدود می‌کند، این دیدگاه حرکت را در همه مراتب، از ذات الهی تا عالم ماده، یکسان و وجودی می‌داند. برای مثال، حرکت حق، مانند تجلی نور الهی، و حرکت خلق، مانند رشد دانه به درخت، هر دو ظهوراتی از وجودند. این وحدت، مانند رودی که از سرچشمه حق به سوی خلق جاری است، تفاوت‌های ظاهری را در اصل وجودی یکی می‌کند.

نقد رسوبات عرفی در علم دینی

درس‌گفتار، رسوبات عرفی، مانند تصور سکون یا گاوپرستی، را مانعی در برابر فهم حقیقت می‌داند. این رسوبات، مانند غباری بر آیینه معرفت، مانع از درک پویایی ذاتی عالم می‌شوند. برای مثال، تصور عرفی از سکون، که زید را ساکن می‌پندارد، در فلسفه وجودی نفی می‌شود، زیرا همه چیز در تار و پود وجود خود متحرک است. این نقد، به ضرورت تنزیه علم دینی از پیش‌فرض‌های عرفی تأکید دارد.

معرفت فطری و طفولیت

درس‌گفتار، معرفت فطری در طفولیت را ماندگارتر از معرفت اکتسابی در بزرگسالی می‌داند. اولیای الهی، مانند کودکی که خدا را در فطرت خود می‌یابد، معرفتی پایدار دارند که با رسوبات عرفی آلوده نمی‌شود. این معرفت، مانند گوهری در دل طفل، از گزند فراموشی مصون است و به اتصال باطنی با حق اشاره دارد. برای مثال، کودکی که پدر خود را می‌شناسد، حتی در بزرگسالی او را گم نمی‌کند، و این تشبیه به معرفت توحیدی اولیا در طفولیت دلالت دارد.

درنگ: معرفت فطری در طفولیت، مانند گوهری ماندگار، از رسوبات عرفی مصون است و به اتصال باطنی اولیا با حق دلالت دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر وحدت وجودی حرکت در حق و خلق، عالم را به مثابه جریانی سیال از تعینات تصویر کرد. نقد رسوبات عرفی و تأکید بر معرفت فطری، مانند نسیمی که غبار جهل را می‌زداید، فلسفه را به سوی فهمی پویا و وجودی رهنمون می‌سازد. این بخش، با دعوت به بازنگری در علم دینی، حرکت را به‌عنوان نبض هستی در همه مراتب تبیین کرد.

جمع‌بندی نهایی

درس‌گفتار شماره ۷۴۷، با نگاهی نوین و وجودی، مفهوم حرکت و متحرک را در عالم ماده بازتعریف کرد. با نفی مفاهیمی چون سکون، ذات، جوهر، عرض و ماهیت، عالم هستی به مجموعه‌ای از تعینات و ظهورات تصویر شد که در مراتب مختلف پویا و متحرک‌اند. حرکت، به‌عنوان صفتی وجودی، در کنار سایر تعینات، مانند زمان و زید، قرار می‌گیرد و از تعاریف عرفی و مادی فراتر می‌رود. نقد ملاصدرا، به دلیل درهم‌آمیختن عرف و فلسفه، و تأکید بر آیات قرآن کریم، مانند ادْعُوا بِمُتَشَابِهٍ، پویایی عالم، حتی در بهشت، را نشان می‌دهد. این دیدگاه، مانند چراغی در مسیر معرفت، فلسفه اسلامی را از بند پیش‌فرض‌های سنتی رها کرده و به سوی فهمی عمیق‌تر از حقیقت وجود رهنمون می‌سازد. حرکت، به مثابه جریانی بی‌پایان در اقیانوس هستی، نه تنها در ماده، بلکه در همه مراتب، از حق تا خلق، جاری است و فهم آن نیازمند تنزیه از رسوبات عرفی و تأمل در مراتب تعینات است.

با نظارت صادق خادمی