در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 748

متن درس




تبیین هویت حرکت و متحرک در حکمت اسلامی

تبیین هویت حرکت و متحرک در حکمت اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۴۸)

مقدمه: درآمدی بر هویت حرکت و متحرک

حرکت، به مثابه یکی از مفاهیم بنیادین حکمت اسلامی، در تلاقی وجود، ماهیت، و قوه، جایگاهی ویژه در فلسفه سینوی و حکمت متعالیه دارد. این مفهوم، که از ارسطو تا ملاصدرا محور تأملات فلسفی بوده، نه تنها به تبیین سیر تکاملی موجودات مادی می‌پردازد، بلکه پرسش‌هایی عمیق در باب هویت حرکت و تمایز آن از متحرک برمی‌انگیزد. درس‌گفتار شماره ۷۴۸ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با رویکردی انتقادی و روشمند، به بررسی دقیق هویت حرکت و متحرک پرداخته و با نقد تعاریف سنتی، به‌ویژه تعریف ارسطویی و صدرایی، تلاش می‌کند تا تمایزی روشن و منطقی میان این دو مفهوم ترسیم نماید.

بخش نخست: هویت اشیاء و چیدمان موجودات در ظرف حرکت

جایگاه حرکت در سیر تکاملی موجودات

حرکت، در حکمت اسلامی، به مثابه جوهر سیال، عاملی است که موجودات را در مسیر تکامل به سوی غایتشان هدایت می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، در این درس‌گفتار، حرکت را در ظرف هویت اشیاء و چیدمان موجودات بررسی کرده و آن را به مثابه پلی میان قوه و فعل موجودات مادی می‌دانند. این دیدگاه، ریشه در حکمت متعالیه دارد که حرکت را نه تنها پدیده‌ای مادی، بلکه عاملی وجودی در سیر تکاملی موجودات تعریف می‌کند. هویت اشیاء، در این چارچوب، در نسبت با حرکت معنا می‌یابد، چرا که حرکت، موجودات را از حالت بالقوه به بالفعل سوق می‌دهد، مانند نطفه‌ای که در مسیر انسان شدن گام برمی‌دارد.

درنگ: حرکت، به مثابه جوهر سیال، موجودات را در سیر تکاملی از قوه به فعل هدایت می‌کند و هویت اشیاء در نسبت با آن معنا می‌یابد.

این دیدگاه، حرکت را در مرکز نظام هستی‌شناختی حکمت متعالیه قرار داده و آن را عاملی برای تحقق غایت وجودی موجودات می‌داند. برای مثال، دانه‌ای که به درخت تبدیل می‌شود، در سایه حرکت، از قوه به فعل می‌رسد، اما پرسش بنیادین این است که آیا این حرکت خود غایت‌مند است یا تنها متحرک را به غایت می‌رساند؟

بخش دوم: تمایز حرکت و متحرک: نقد خلط مفاهیم

محورهای اصلی تحلیل حرکت

استاد فرزانه قدس‌سره، دو محور اساسی را در تحلیل حرکت مطرح می‌کنند: نخست، متحرک (موضوع حرکت) و دوم، نفس‌الحرکه (حقیقت حرکت). این تمایز، به ضرورت تفکیک میان موجودی که حرکت می‌کند و حقیقت حرکت به مثابه پدیده‌ای سیال و بالفعل اشاره دارد. خلط میان این دو مفهوم، در تعاریف سنتی، به ابهاماتی در فلسفه اسلامی منجر شده است. برای مثال، تعریف ارسطویی حرکت (خروج شیء من القوه الی الفعل) اغلب به گونه‌ای تفسیر شده که ویژگی‌های متحرک، مانند بالقوه بودن، به حرکت نسبت داده شده است.

استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر روش‌شناسی دقیق فلسفی، بر لزوم تفکیک میان حرکت و متحرک تأکید می‌ورزند. فلسفه، به مثابه دقیق‌ترین علم (ادق العلوم)، نیازمند تعاریفی است که از خلط مفاهیم پرهیز کند. این تمایز، به تبیین دقیق‌تر حقیقت حرکت و نقش آن در سیر تکاملی موجودات یاری می‌رساند.

درنگ: فلسفه، به مثابه دقیق‌ترین علم، نیازمند تفکیک مفهومی میان حرکت (نفس‌الحرکه) و متحرک است تا از خلط ویژگی‌های این دو پرهیز شود.

نقد تعریف سنتی حرکت

تعریف سنتی حرکت، که از ارسطو به فلاسفه اسلامی رسیده، حرکت را به خروج تدریجی از قوه به فعل تعریف می‌کند. این تعریف، اگرچه در تبیین سیر تکاملی موجودات مادی مؤثر است، اما استاد فرزانه قدس‌سره آن را به دلیل خلط میان حرکت و متحرک مورد نقد قرار می‌دهند. به باور ایشان، خروج از قوه به فعل، ویژگی متحرک است، نه حرکت. حرکت، به مثابه حقیقتی سیال و بالفعل، ذاتاً در حال تصرم (سیالیت) است و نیازی به فعلیت یافتن ندارد. برای مثال، نطفه‌ای که به انسان تبدیل می‌شود، متحرک است که از قوه به فعل می‌رسد، اما حرکت، عاملی است که این سیر را ممکن می‌سازد، نه خود در حال خروج.

استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلی از وسیله نقلیه، این تمایز را روشن‌تر می‌کنند: وسیله نقلیه، متحرک را به مقصد می‌رساند، اما خود وسیله غایت‌مند نیست. به همین سان، حرکت، عاملی است که متحرک را به غایتش می‌رساند، اما خود ذاتاً غایت ندارد.

درنگ: خروج از قوه به فعل، ویژگی متحرک است، نه حرکت، زیرا حرکت ذاتاً بالفعل و سیال است.

نقد تعریف صدرایی حرکت

ملاصدرا، در جلد سوم اسفار اربعه (صفحه ۲۳)، حرکت را به «کمال لما یتحرک» (کمال برای متحرک) تعریف کرده و حقیقت آن را «تعدّی الی الغیر» (تجاوز به سوی غیر) می‌داند. استاد فرزانه قدس‌سره، این تعریف را به دلیل عدم تبیین حقیقت حرکت نقد می‌کنند. به باور ایشان، تعریف صدرایی، به اثر حرکت بر متحرک (کمال) اشاره دارد، نه به حقیقت ذاتی حرکت. حرکت، به مثابه وجودی متصرم (سیال)، ذاتاً بالفعل است و نیازی به فعلیت یافتن ندارد. نسبت دادن ویژگی‌هایی مانند «تعدّی الی الغیر» یا «کمال» به حرکت، به خلط میان حرکت و متحرک منجر شده است.

برای مثال، در مطالعه کتاب، دانشجو (متحرک) از طریق حرکت (مطالعه) به فعلیت علمی می‌رسد، اما حرکت (مطالعه) خود ذاتاً کامل است و نیازی به غایت ندارد. این تمایز، به ضرورت بازنگری در تعاریف صدرایی و پرهیز از نسبت دادن ویژگی‌های متحرک به حرکت اشاره دارد.

درنگ: تعریف صدرایی حرکت به «کمال لما یتحرک» و «تعدّی الی الغیر»، به اثر حرکت بر متحرک اشاره دارد، نه حقیقت ذاتی حرکت.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تأکید بر تمایز میان حرکت و متحرک، نشان داد که خلط میان این دو مفهوم در تعاریف سنتی، به ابهامات فلسفی منجر شده است. حرکت، به مثابه حقیقتی بالفعل و سیال، عاملی است که متحرک را از قوه به فعل می‌رساند، اما خود ذاتاً غایت‌مند یا بالقوه نیست. نقد استاد فرزانه قدس‌سره بر تعاریف ارسطویی و صدرایی، به ضرورت روش‌شناسی دقیق در فلسفه اسلامی و تفکیک مفهومی میان حرکت و متحرک تأکید می‌ورزد.

بخش سوم: حقیقت حرکت به مثابه وجود متصرم

حرکت به عنوان ذات بی‌قرار

استاد فرزانه قدس‌سره، حرکت را به مثابه وجودی متصرم (سیال) و غیرقرارالذات تعریف می‌کنند که ذاتاً بالفعل و در حال تجلی است. این تعریف، حرکت را از ویژگی‌های متحرک، مانند بالقوه بودن یا غایت‌مندی، مبرا می‌داند. حرکت، به سان جریانی بی‌قرار، در هر لحظه خود را متجلی می‌سازد و نیازی به فعلیت یافتن یا رسیدن به غایت ندارد. برای مثال، آب در رودخانه به سوی دریا حرکت می‌کند، اما حرکت آب، نه خود آب، به دریا نمی‌رسد. حرکت، عاملی است که آب (متحرک) را به مقصد می‌رساند، اما خود ذاتاً کامل و بالفعل است.

درنگ: حرکت، وجودی متصرم و غیرقرارالذات است که ذاتاً بالفعل بوده و نیازی به فعلیت یافتن ندارد.

این دیدگاه، حرکت را به مثابه تعینی سیال در عالم تعریف می‌کند که در مقابل تعینات ساکن، مانند مربع در فلسفه سینوی، قرار می‌گیرد. ابن‌سینا، مربع را به عنوان کمالی معرفی می‌کند که یا وجود دارد یا ندارد، اما حرکت، به دلیل تدرّجی بودن، ذاتاً سیال و ناآرام است.

نقد فلسفه سینوی در باب وجود متصل

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد دیدگاه ابن‌سینا در باب وجود متصل، تأکید می‌کنند که عالم، مجموعه‌ای از تعینات منفصل است، نه متصل. برای مثال، آرد و آب، گرچه در خمیر ظاهراً متصل به نظر می‌رسند، ذاتاً تعیناتی منفصل‌اند که به دلیل تجاذب، به هم پیوسته‌اند. این دیدگاه، ریشه در حکمت متعالیه دارد که عالم را به مثابه مجموعه‌ای از تعینات ظهوری می‌داند. حرکت، در این چارچوب، تعینی سیال است که ذاتاً بالفعل بوده و نیازی به اتصال یا فعلیت یافتن ندارد.

درنگ: عالم، مجموعه‌ای از تعینات منفصل است و حرکت، به مثابه تعینی سیال، ذاتاً بالفعل و غیرمتصل است.

حرکت به عنوان معقول ثانی فلسفی

استاد فرزانه قدس‌سره، حرکت را به عنوان معقول ثانی فلسفی معرفی می‌کنند که صفتی عارض بر متحرک است، نه موصوفی با ذات مستقل. این دیدگاه، حرکت را به مثابه محمولی بالعرض تعریف می‌کند که بر متحرک عارض می‌شود و هویتش در نسبت با متحرک معنا می‌یابد. برای مثال، علم و انسان، گرچه در مصداق متحدند، اما کمال علم از کمال انسان متمایز است. به همین سان، حرکت، به مثابه صفتی سیال، از متحرک متمایز است و نمی‌توان ویژگی‌های متحرک، مانند بالقوه بودن یا غایت‌مندی، را به آن نسبت داد.

درنگ: حرکت، معقول ثانی فلسفی است که به مثابه صفتی بالعرض بر متحرک عارض می‌شود و ذات مستقل ندارد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین حرکت به مثابه وجودی متصرم و غیرقرارالذات، نشان داد که حرکت ذاتاً بالفعل و سیال است و نیازی به فعلیت یافتن یا غایت‌مندی ندارد. نقد دیدگاه سینوی در باب وجود متصل و تأکید بر تعینات منفصل، حرکت را به مثابه تعینی سیال در عالم معرفی کرد. همچنین، تعریف حرکت به عنوان معقول ثانی فلسفی، بر تمایز مفهومی آن از متحرک تأکید ورزید و راه را برای تبیینی دقیق‌تر از حقیقت حرکت هموار ساخت.

بخش چهارم: نقد ویژگی‌های نسبت داده‌شده به حرکت

نقد نسبت بالقوه بودن به حرکت

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد نسبت بالقوه بودن به حرکت، تأکید می‌کنند که حرکت، به دلیل ذات متصرم و بالفعل بودن، نمی‌تواند بالقوه باشد. بالقوه بودن، ویژگی متحرک است که در سیر تکاملی خود از قوه به فعل می‌رسد. برای مثال، نطفه‌ای که به انسان تبدیل می‌شود، بالقوه انسان است، اما حرکت، که عامل این سیر است، ذاتاً بالفعل و کامل است. نسبت دادن بالقوه بودن به حرکت، به خلط میان حرکت و متحرک منجر شده و تعاریف سنتی را مخدوش کرده است.

درنگ: بالقوه بودن، ویژگی متحرک است، نه حرکت، زیرا حرکت ذاتاً بالفعل و متصرم است.

نقد نسبت کمال و غایت‌مندی به حرکت

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد نسبت کمال و غایت‌مندی به حرکت، تأکید می‌کنند که کمال و غایت، ویژگی‌های متحرک‌اند، نه حرکت. حرکت، به مثابه حقیقتی کامل و بالفعل، نیازی به کمال یافتن یا رسیدن به غایت ندارد. برای مثال، در رشد انسان، این انسان (متحرک) است که به سوی کمال حرکت می‌کند، نه خود حرکت. نسبت دادن ویژگی‌هایی مانند حرص، طمع، یا غایت‌مندی به حرکت، به خلط میان حرکت و متحرک منجر شده و از دقت فلسفی می‌کاهد.

درنگ: کمال و غایت‌مندی، ویژگی‌های متحرک‌اند، نه حرکت، زیرا حرکت ذاتاً کامل و فارغ از غایت است.

نقد نسبت خروج از قوه به فعل به حرکت

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد تعریف ارسطویی حرکت (خروج من القوه الی الفعل)، تأکید می‌کنند که این تعریف، به متحرک اشاره دارد، نه حرکت. حرکت، عامل خروج متحرک از قوه به فعل است، نه خود در حال خروج. برای مثال، دانه‌ای که به درخت تبدیل می‌شود، متحرکی است که از قوه به فعل می‌رسد، اما حرکت، به مثابه جریانی سیال، ذاتاً بالفعل و در حال تصرم است.

درنگ: حرکت، عامل خروج متحرک از قوه به فعل است، نه خود در حال خروج، زیرا ذاتاً بالفعل است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نقد ویژگی‌های نادرست نسبت داده‌شده به حرکت، مانند بالقوه بودن، کمال‌جویی، و خروج از قوه به فعل، نشان داد که این ویژگی‌ها به متحرک تعلق دارند، نه حرکت. حرکت، به مثابه حقیقتی بالفعل و سیال، از این ویژگی‌ها مبراست و تنها به عنوان عاملی برای سیر تکاملی متحرک عمل می‌کند. این نقدها، بر ضرورت روش‌شناسی دقیق در فلسفه اسلامی و پرهیز از خلط مفاهیم تأکید می‌ورزند.

بخش پنجم: بازتعریف حرکت در حکمت متعالیه

حرکت به عنوان فعل به فعل

استاد فرزانه قدس‌سره، با پیشنهاد مفهوم «فعل به فعل» برای حرکت، آن را از تعریف سنتی «قوه به فعل» متمایز می‌کنند. حرکت، به مثابه حقیقتی بالفعل، در هر لحظه در حال تجلی و تصرم است و نیازی به فعلیت یافتن ندارد. این دیدگاه، حرکت را به مثابه وجودی فارغ واصل معرفی می‌کند که ذاتاً کامل بوده و از هرگونه نقص یا قوه مبراست. برای مثال، حرکت آب در رودخانه، خود ذاتاً بالفعل است و نیازی به رسیدن به دریا ندارد، بلکه آب (متحرک) را به مقصد می‌رساند.

درنگ: حرکت، فعل به فعل است، نه قوه به فعل، زیرا ذاتاً بالفعل و در حال تصرم است.

نقد نسبت افعل به ذات حرکت

استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر این که ذات حرکت افعل (تفضیل) نمی‌پذیرد، حرکت را از ویژگی‌های صفتی متمایز می‌کنند. ذات، به دلیل هویت ثابت خود، نمی‌تواند «حرکت‌تر» شود، بلکه تنها صفات‌اند که افعل می‌پذیرند. برای مثال، انسان نمی‌تواند «انسان‌تر» شود، بلکه صفاتی مانند علم یا ثروت اوست که می‌تواند فزونی یابد. حرکت، به مثابه ذاتی سیال، نمی‌تواند حرکت‌تر شود، زیرا ذاتاً در حال فعلیت کامل است.

درنگ: ذات حرکت، افعل نمی‌پذیرد، زیرا حرکت ذاتاً بالفعل و کامل است.

نقد خلط حرکت و متحرک در حکمت صدرایی

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد حکمت صدرایی، تأکید می‌کنند که خلط میان حرکت و متحرک، به ابهامات فلسفی منجر شده است. این خلط، به ویژه در نسبت دادن ویژگی‌هایی مانند بالقوه بودن یا غایت‌مندی به حرکت، مشهود است. حرکت، به مثابه حقیقتی مستقل و بالفعل، از این ویژگی‌ها مبراست و تنها به عنوان عاملی برای سیر تکاملی متحرک عمل می‌کند. این نقد، به ضرورت بازنگری در تعاریف صدرایی و تبیین دقیق‌تر حقیقت حرکت اشاره دارد.

درنگ: حکمت صدرایی، با خلط میان حرکت و متحرک، نیازمند بازنگری در تعریف حرکت به مثابه حقیقتی مستقل و بالفعل است.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با پیشنهاد مفهوم «فعل به فعل» برای حرکت، آن را به مثابه حقیقتی بالفعل و سیال بازتعریف کرد. نقد نسبت افعل به ذات حرکت و خلط میان حرکت و متحرک در حکمت صدرایی، بر ضرورت روش‌شناسی دقیق در فلسفه اسلامی تأکید ورزید. این دیدگاه، حرکت را به مثابه وجودی فارغ واصل معرفی کرد که ذاتاً کامل بوده و از هرگونه نقص یا قوه مبراست.

نتیجه‌گیری نهایی

درس‌گفتار استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با رویکردی عمیق و انتقادی، به بازخوانی هویت حرکت و متحرک در حکمت اسلامی پرداخت و با نقد تعاریف سنتی، به‌ویژه تعریف ارسطویی و صدرایی، تمایزی روشن میان این دو مفهوم ترسیم نمود. حرکت، به مثابه وجودی متصرم و غیرقرارالذات، ذاتاً بالفعل و در حال تجلی است و از ویژگی‌هایی مانند بالقوه بودن، غایت‌مندی، یا کمال‌جویی مبراست. این ویژگی‌ها، به متحرک تعلق دارند که در سیر تکاملی خود از قوه به فعل می‌رسد. نقد خلط میان حرکت و متحرک، به ضرورت روش‌شناسی دقیق در فلسفه اسلامی و بازنگری در تعاریف سنتی اشاره دارد.

استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلاتی مانند وسیله نقلیه، رشد انسان، مطالعه کتاب، و آب در رودخانه، این تمایز را روشن ساختند و حرکت را به مثابه عاملی برای سیر تکاملی متحرک معرفی کردند. پیشنهاد مفهوم «فعل به فعل» و تأکید بر ذات بی‌قرار حرکت، حکمت متعالیه را به سوی تبیینی جامع‌تر از حقیقت حرکت سوق داد. این درس‌گفتار، با دعوت به تفکیک مفهومی میان حرکت و متحرک، فلسفه اسلامی را به سوی افق‌های نوین معرفتی هدایت کرده و جایگاه حرکت را به عنوان یکی از مفاهیم بنیادین حکمت متعالیه تثبیت نمود.

با نظارت صادق خادمی