متن درس
حرکت در وجود: تبیین فلسفی و قرآنی پویایی هستی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۵۱)
مقدمه
بحث حرکت، بهمثابه یکی از بنیادینترین مسائل فلسفه اسلامی، از دیرباز در کانون توجه حکما و متفکران قرار داشته است. این مفهوم، که در فلسفه سنتی عمدتاً به ماده، قوه و ماهیت مقید شده، در این درسگفتار با رویکردی نوین و وجودی مورد بازاندیشی قرار میگیرد. حرکت، که چونان جریانی پویا در بستر وجود جاری است، نهتنها در مراتب مادی، بلکه در تمامی ساحتهای هستی، از ذات الهی تا ممکنات، ظهور مییابد. این نوشتار، با تکیه بر تحلیلهای فلسفی و استناد به آیات قرآن کریم، میکوشد حرکت را از چارچوبهای سنتی رها کرده و بهعنوان وصفی وجودی در همه مراتب هستی تبیین نماید. این رویکرد، نهتنها به هماهنگی میان فلسفه، عرفان و معارف قرآنی میانجامد، بلکه کارایی فرازمانی اولیای الهی را نیز در پرتو حرکت وجودی روشن میسازد.
بخش اول: تمایز حرکت و متحرک در واقعیت و رویت
حقیقت حرکت در ظرف وجود
حرکت، بهمثابه جریانی وجودی، در ظرف رویت همواره با متحرک همراه است، اما در حقیقت، هویتی مستقل از متحرک دارد. این تمایز، میان ادراک ظاهری و حقیقت وجودی حرکت، پردهای از ابهام برمیدارد. در رویت، حرکت چونان سایهای است که در پی متحرک میآید، اما در واقعیت، حقیقتی است که در ذات وجود ریشه دارد و با متحرک در مصداق وحدت مییابد. این دیدگاه، حرکت را از قید ادراک حسی آزاد کرده و آن را بهعنوان مقولهای وجودی در همه مراتب هستی معرفی میکند.
درنگ: حرکت در ظرف رویت با متحرک همراه است، اما در واقعیت، حقیقتی مستقل از متحرک دارد که در ذات وجود ریشه دارد.
نقد خلط حرکت و متحرک در تعاریف سنتی
در تاریخ فلسفه اسلامی، خلطی روششناختی میان حرکت و متحرک رخ داده است. حکما، بهجای تعریف حرکت بهعنوان حقیقتی مستقل، اغلب ویژگیهای متحرک را در تعریف حرکت گنجاندهاند. این خلط، به سوءتفاهم در فهم حقیقت حرکت منجر شده و حرکت را به ویژگیهای مادی یا جوهری متحرک محدود کرده است. برای مثال، تعریف ارسطو از حرکت بهعنوان «فعلیت شیء بالقوه» (فیزیک، کتاب سوم، فصل اول) عمدتاً بر متحرک متمرکز است و کمتر به حقیقت وجودی حرکت توجه دارد.
تحلیل فلسفی تمایز حرکت و متحرک
این تمایز، افقی نوین در فلسفه حرکت میگشاید. حرکت، چونان جریانی پویا در بستر وجود، از قید ماده و ماهیت رها شده و بهعنوان وصفی وجودی در همه مراتب هستی، از ذات الهی تا ممکنات، قابل تحلیل است. این دیدگاه، با نقد تعاریف سنتی، حرکت را از چارچوبهای مادی و جوهری آزاد کرده و امکان بررسی آن در مراتب غیرمادی را فراهم میسازد.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست، با تأکید بر تمایز حرکت و متحرک، راه را برای تبیین حرکت بهعنوان حقیقتی وجودی هموار کرد. حرکت، اگرچه در رویت با متحرک همراه است، در واقعیت از آن مستقل بوده و در ذات وجود ریشه دارد. نقد خلط حرکت و متحرک در تعاریف سنتی، ضرورت بازنگری در این مفهوم را برجسته میسازد و حرکت را بهعنوان وصفی فراگیر در همه مراتب هستی معرفی میکند.
بخش دوم: نقد تعاریف سنتی و تبیین حرکت وجودی
محدودیت حرکت به جوهر در فلسفه سنتی
در فلسفه سنتی، حرکت عمدتاً در ظرف جوهر بررسی شده و کمتر بهعنوان مقولهای وجودی مورد توجه قرار گرفته است. حکمایی چون ارسطو، ابنسینا و ملاصدرا، حرکت را به خروج تدریجی از قوه به فعل تعریف کردهاند که این تعریف، حرکت را به ماده و ماهیت مقید میکند. این محدودیت، مانع از تحلیل حرکت در مراتب غیرمادی، مانند ذات الهی یا موجودات مجرد، میشود.
درنگ: تعریف سنتی حرکت، با وابستگی به ماده و قوه، از تبیین پویایی در مراتب غیرمادی وجود ناتوان است.
نقد دور منطقی در تعاریف سنتی
تعاریف سنتی حرکت، از ارسطو تا ملاصدرا، گرفتار دور منطقی بودهاند، زیرا حرکت را از منظر مفهوم یا مصداق متحرک تعریف کردهاند، نه بهعنوان حقیقتی وجودی. این دور، ناشی از خلط میان حقیقت حرکت و ویژگیهای متحرک است. برای مثال، تعریف حرکت بهعنوان «خروج تدریجی از قوه به فعل» در چارچوب ماده باقی میماند و از تحلیل حرکت در مراتب مجرد عاجز است.
حرکت در ظرف وجود
این درسگفتار، حرکت را در ظرف وجود تحلیل میکند، بدون آنکه منافاتی با حرکت در جوهر، ماده یا عرض داشته باشد. حرکت در وجود، چونان جریانی پویا، در همه مراتب هستی، از واجبالوجود تا ممکنات، جاری است. این دیدگاه، حرکت را از قید ماده آزاد کرده و امکان تحلیل آن در ذات الهی و موجودات مجرد را فراهم میسازد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با نقد تعاریف سنتی حرکت، راه را برای تبیین حرکت وجودی هموار کرد. محدودیتهای فلسفه سنتی، که حرکت را به جوهر و ماده مقید میکند، از شمول آن بر مراتب غیرمادی جلوگیری میکند. این درسگفتار، با تحلیل حرکت در ظرف وجود، افقی نوین در فلسفه اسلامی میگشاید و حرکت را بهعنوان وصفی فراگیر در همه مراتب هستی معرفی میکند.
بخش سوم: حیات، وجود و حرکت
پیوند ناگسستنی حیات و حرکت
حیات، بهمثابه صفتی بنیادین در وجود، ذاتاً با پویایی و حرکت گره خورده است. حقیقتی که فاقد حرکت باشد، از حیات بیبهره است، زیرا حیات بدون پویایی، چونان چشمهای خشکیده، بیمعناست. این درسگفتار، حیات را با حرکت پیوند داده و نشان میدهد که حرکت، بهعنوان وصفی وجودی، در همه مراتب هستی، از ذات الهی تا ممکنات، جاری است.
درنگ: حیات، بدون پویایی و حرکت، بیمعناست و حرکت، بهعنوان وصفی وجودی، در همه مراتب هستی صادق است.
حرکت در ذات الهی
حرکت در ذات الهی، برخلاف حرکت در ممکنات، زائد، عارضی، بالقوه یا خروجی نیست. همانگونه که علم و قدرت الهی ذاتی و عاری از انفعالاند، حرکت الهی نیز ذاتی و بدون نقص است. این حرکت، چونان فیضی مداوم، از ذات الهی سرچشمه میگیرد و با فعلیت محض همراه است.
آیه پویایی الهی
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹)
هر روز او در کاری است.
این آیه، به پویایی و فعلیت مداوم الهی اشاره دارد و حرکت را بهعنوان ظهور فیض الهی تأیید میکند. شأن، در اینجا، به تجلیات مداوم الهی دلالت دارد که با حرکت وجودی همخوانی دارد.
دعای جوشن کبیر
دعای «ای خدایی که فیضت بر آفریدگان مداوم است» به دوام فیض الهی اشاره دارد که با حرکت ذاتی الهی همراه است. این دوام، چونان جریانی بیوقفه، از ذات الهی سرچشمه گرفته و حرکت را بهعنوان وصفی ذاتی تأیید میکند.
وزان حرکت و متحرک
هر حرکتی، وزان و کیفیتی متناسب با متحرک خود دارد. همانگونه که حرکت یک وسیله با چرخ، با حرکت وسیلهای بر باد متفاوت است، حرکت در مراتب وجودی نیز با وزان وجودی متحرک خود هماهنگ است. این دیدگاه، حرکت را از قید ماده آزاد کرده و امکان تحلیل آن در مراتب غیرمادی را فراهم میسازد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأکید بر پیوند ناگسستنی حیات و حرکت، حرکت را بهعنوان وصفی وجودی در همه مراتب هستی تبیین کرد. حرکت در ذات الهی، ذاتی و عاری از نقص است و آیاتی چون كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ و دعای جوشن کبیر، این پویایی را تأیید میکنند. این تحلیل، حرکت را بهعنوان جلوهای از فیض الهی معرفی میکند.
بخش چهارم: وحدت لسان در بیان صفات و افعال الهی
اشتراک لفظی و معنایی در قرآن کریم
قرآن کریم، با زبانی واحد، صفات و افعال را به خداوند متعال و مخلوقات نسبت میدهد. این وحدت لسان، نشاندهنده اشتراک معنایی در حقیقت صفات و افعال است، هرچند مراتب وجودی آنها متفاوت است. تفاوت میان صفات الهی و انسانی، نه در حقیقت آنها، بلکه در مرتبه وجودی (ذاتی در خدا و ظهوری در مخلوقات) است.
درنگ: لسان قرآن کریم در بیان صفات و افعال خدا و مخلوقات واحد است و تفاوت آنها در مرتبه وجودی است، نه در حقیقت معنایی.
افعال قرآنی خدا و انسان
قرآن کریم، افعالی چون مکر، اضلال، خلق و قول را با لسان واحد به خدا و انسان نسبت میدهد. این اشتراک، نشاندهنده وحدت در حقیقت افعال است و تفاوت آنها در مرتبه وجودی است.
آیه مکر الهی
وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ (آل عمران: ۵۴)
و نیرنگ کردند و خدا نیرنگ کرد و خدا بهترین نیرنگکنندگان است.
مکر، که در عرف صفتی مذموم است، در خداوند متعال به کمال و بدون نقص نسبت داده شده و با لسان واحد بیان میشود.
آیه اضلال
يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ (ابراهیم: ۴)
خدا هر که را بخواهد گمراه میکند.
اضلال، بهعنوان فعلی حرکتی، به خداوند متعال نسبت داده شده و با اضلال انسانی در لسان مشترک است.
آیه خلق
هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ (انعام: ۱)
اوست کسی که آسمانها و زمین را آفرید.
خلق، فعلی حرکتی است که به خداوند متعال نسبت داده شده و با لسان واحد بیان میشود.
آیه قول
يَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ (انعام: ۷۳)
روزی که میگوید باش پس میشود.
قول، فعلی حرکتی است که به خداوند متعال نسبت داده شده و با افعال انسانی مشترک است.
نفی تفاوت ساختاری میان خدا و مخلوقات
تصور تفاوت ساختاری میان خدا و مخلوقات، ناشی از نادیده گرفتن حقیقت ظهورات الهی است. مخلوقات، بهعنوان تعینات و ظهورات الهی، فاقد ذات مستقلاند و وجودشان به ذات الهی وابسته است. این دیدگاه، تفاوت میان خدا و مخلوقات را در مرتبه وجودی (ذاتی یا ظهوری) میداند، نه در حقیقت صفات و افعال.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با استناد به آیات قرآن کریم، وحدت لسان در بیان صفات و افعال الهی و انسانی را تبیین کرد. افعالی چون مکر، اضلال، خلق و قول، با لسان واحد به خدا و انسان نسبت داده شدهاند و تفاوت آنها در مرتبه وجودی است. این وحدت، تصور تفاوت ساختاری میان خدا و مخلوقات را نفی کرده و حرکت را بهعنوان وصفی وجودی تأیید میکند.
بخش پنجم: علم الهی و حرکت وجودی
علم الهی و ظهورات حادث
علم الهی، که با آیه وَلَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا (انعام: ۵۹) تأیید میشود، با حرکت وجودی همراه است. این آیه، که میفرماید «و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر آنکه او آن را میداند»، نشاندهنده معیت علم الهی با ظهورات حادث است، بدون آنکه حدوثی در ذات الهی رخ دهد.
درنگ: علم الهی، همراه با ظهورات حادث، بدون حدوث در ذات الهی است و با حرکت وجودی پیوند دارد.
نقد دیدگاه ابنسینا
ابنسینا، علم الهی به جزئیات را کلی میدانست تا از حدوث علم در ذات الهی پرهیز کند. این دیدگاه، با مشکلاتی مواجه شد، زیرا علم الهی را از معیت با جزئیات حادث محروم میکرد. این درسگفتار، با پیوند علم الهی به حرکت وجودی، این مشکل را حل کرده و نشان میدهد که علم الهی، همراه با تجلیات وجودی، بدون حدوث در ذات است.
حرکت و علم در مراتب وجودی
حرکت و علم، بهعنوان صفات وجودی، در مراتب مختلف هستی، از ذات الهی تا ممکنات، جاریاند. در ذات الهی، این صفات ذاتی و بدون نقصاند، در حالی که در ممکنات، بهصورت ظهوری و تعینی ظاهر میشوند. این دیدگاه، حرکت و علم را بهعنوان جلوههای فیض الهی تبیین میکند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با استناد به آیه وَلَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا، علم الهی را با حرکت وجودی پیوند داد. نقد دیدگاه ابنسینا، که علم الهی به جزئیات را کلی میدانست، نشان داد که حرکت وجودی، امکان تحلیل معیت علم الهی با ظهورات حادث را بدون حدوث در ذات فراهم میکند.
بخش ششم: حرکت در مجردات و نقد فلسفه سنتی
حرکت در مجردات
برخلاف دیدگاه ملاصدرا، که حرکت را به ماده محدود میکرد، برخی حکما، مانند الهی قمشهای، حرکت را در مجردات پذیرفتهاند، اما همچنان حرکت الهی را به دلیل کمال مطلق نفی کردهاند. این درسگفتار، حرکت را در همه مراتب وجود، از جمله مجردات، تأیید میکند و آن را بهعنوان ظهور و بروز وجودی تحلیل میکند.
درنگ: حرکت، بهعنوان ظهور وجودی، در همه مراتب هستی، از جمله مجردات، صادق است.
نقد محدودیت حرکت به ماده
محدود کردن حرکت به ماده، مانع از تحلیل پویایی در مراتب غیرمادی میشود. حرکت، بهمثابه جریانی وجودی، از قید ماده آزاد است و در همه مراتب هستی، از ذات الهی تا ممکنات، جاری است. این دیدگاه، با فلسفه عرفانی وحدت وجود همخوانی دارد و امکان تحلیل پویایی در موجودات غیرمادی را فراهم میکند.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با تأیید حرکت در مجردات، نقد محدودیت حرکت به ماده را در فلسفه سنتی برجسته کرد. حرکت، بهعنوان ظهور وجودی، در همه مراتب هستی صادق است و این دیدگاه، افقی نوین در تحلیل پویایی موجودات غیرمادی میگشاید.
بخش هفتم: حرکت وجودی و کارایی فرازمانی اولیای الهی
حرکت در وجود و اقتدار وجودی
حرکت در وجود، کلید دستیابی به اقتدار وجودی و کارایی فرازمانی است. اولیای الهی، با حرکت در مراتب وجودی، از محدودیتهای زمانی و مادی فراتر رفته و به کارایی بیپایان دست یافتهاند. این کارایی، چونان چشمهای جوشان، از پویایی وجودی سرچشمه میگیرد.
درنگ: حرکت در وجود، امکان دستیابی به اقتدار وجودی و کارایی فرازمانی را فراهم میکند.
تفاوت کار و کارایی
تفاوت میان کار و کارایی، در مراتب وجودی اولیای الهی آشکار میشود. برای مثال، عبادت دو رکعتی امیرالمؤمنین علیهالسلام، به دلیل حرکت وجودی، ارزشی فراتر از عبادت دیگران دارد. این کارایی، نه در کمیت کار، بلکه در کیفیت وجودی آن نهفته است.
حرکت وجودی و معرفت نفس
حرکت در وجود، با معرفت نفس پیوند دارد و امکان طی کردن ره صدساله در یک آن را فراهم میکند. دعای «ای خدایی که معرفت نفس را دروازه معرفت خود قرار دادی» به این حرکت وجودی اشاره دارد که انسان را به فعلیت کامل وجودی میرساند.
جمعبندی بخش هفتم
این بخش، حرکت در وجود را بهعنوان کلید اقتدار وجودی و کارایی فرازمانی اولیای الهی تبیین کرد. تفاوت میان کار و کارایی، و پیوند حرکت وجودی با معرفت نفس، نشاندهنده پویایی وجودی است که اولیای الهی را از محدودیتهای زمانی و مادی آزاد میکند.
بخش هشتم: نقد مباحث غیرعلمی در علم دینی
چالشهای مباحث غیرفلسفی
برخی مباحث در علم دینی، مانند طهارت یا نجاست معصوم، فاقد ارزش فلسفیاند و بهعنوان مباحث غیرعلمی نقد میشوند. این مباحث، که به مسائل عرفی محدود میشوند، نمیتوانند در گفتوگوی علمی جهانی جایگاهی داشته باشند.
درنگ: مباحث غیرفلسفی در علم دینی، به دلیل فقدان ارتباط با مسائل وجودی، نمیتوانند در گفتوگوی علمی جهانی جایگاهی داشته باشند.
نقد مباحث عقیم
مباحثی مانند حرکت در مجردات یا طهارت معصوم، به دلیل فقدان ارزش فلسفی و عدم ارتباط با مسائل واقعی، عقیم و غیرعلمیاند. علم دینی باید به مسائل جهانی و قابلفهم برای همه مخاطبان بپردازد و از ابزارهای عقلانی مشترک بهره ببرد.
جمعبندی بخش هشتم
این بخش، با نقد مباحث غیرعلمی در علم دینی، بر ضرورت طرح مباحث فلسفی با زبان جهانی تأکید کرد. مباحثی مانند طهارت معصوم یا حرکت در مجردات، به دلیل فقدان ارزش فلسفی، نمیتوانند به حل مسائل بنیادین کمک کنند و علم دینی باید به مسائل وجودی و جهانی بپردازد.
نتیجهگیری
این نوشتار، با بازاندیشی در مفهوم حرکت، آن را از چارچوبهای سنتی فلسفه اسلامی رها کرده و بهعنوان وصفی وجودی در همه مراتب هستی تبیین نمود. تمایز حرکت و متحرک، نقد تعاریف سنتی، وحدت لسان در بیان صفات الهی و انسانی، و پیوند حرکت وجودی با علم و کارایی فرازمانی اولیای الهی، افقی نوین در فلسفه اسلامی گشوده است. آیات قرآن کریم، مانند كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ و وَلَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا، پویایی الهی را تأیید کرده و حرکت را بهعنوان جلوهای از فیض الهی معرفی میکنند. این تحلیل، با تلفیق فلسفه، عرفان و معارف قرآنی، به هماهنگی میان این حوزهها دست یافته و حرکت وجودی را بهعنوان راهحلی برای رفع تناقضات فلسفی ارائه میدهد. نقد مباحث غیرعلمی در علم دینی، ضرورت روششناسی دقیق و گفتوگوی جهانی را برجسته ساخت. این نوشتار، با تکیه بر شواهد قرآنی و تحلیلهای فلسفی، حرکت را بهعنوان جریانی پویا در بستر وجود تبیین کرد و راه را برای تحقیقات آتی در این حوزه هموار نمود.
با نظارت صادق خادمی