در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 754

متن درس





حقیقت پویای وجود: کاوشی در مفهوم حرکت و تجلی در فلسفه و عرفان اسلامی

حقیقت پویای وجود: کاوشی در مفهوم حرکت و تجلی در فلسفه و عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۵۴)

مقدمه

حقیقت وجود، چونان اقیانوسی بی‌کران، در پویایی و تجلیات بی‌وقفه خود، مفاهیم عمیقی چون حرکت و تجلی ذاتی را به ظهور می‌رساند. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتار شماره ۷۵۴ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در دو محور بنیادین فلسفه و عرفان اسلامی، یعنی مفهوم حرکت در وجود و تجلی ذاتی حق، می‌پردازد. حرکت، به‌سان جریانی سیال در بستر وجود، و تجلی، چونان نوری که از ذات الهی ساطع می‌شود، دو وجه از حقیقت پویای هستی‌اند که در این اثر با نگاهی جامع و عمیق بررسی می‌گردند.

بخش نخست: حقیقت حرکت در وجود

ضرورت دقت در تحلیل حرکت

حرکت، چونان رودی جاری در بستر وجود، مفهومی است که به دلیل ماهیت معقول ثانی فلسفی‌اش، نیازمند دقتی ژرف در تحلیل و تبیین است. این مفهوم، که از جنس تصورات مستقیم حسی نیست، در دو سطح مفهومی و وجودی قابل بررسی است. در سطح مفهومی، حرکت به‌عنوان یک تصور ذهنی نیازمند فهم دقیق از متعلقاتش، مانند متحرک یا مقوله، است تا از خلط معانی جلوگیری شود. در سطح وجودی، حرکت به‌عنوان خصیصه‌ای ذاتی با حقیقت هستی پیوند می‌خورد و تحلیل آن، نیازمند نگاهی عمیق به وجود است.

درنگ: حرکت، به دلیل ماهیت معقول ثانی، نیازمند دقتی ویژه در فهم مفهومی و وجودی است تا از سوء‌تفاهم در تحلیل آن جلوگیری شود.

محدودیت‌های متون فلسفی سنتی

متون فلسفی سنتی، چونان باغ‌هایی کهن با شاخسارهای پیچیده، اغلب به دلیل ساختارهای نارسا یا کمبودهای محتوایی، از تبیین کامل حرکت در وجود ناتوان‌اند. این متون، گاه با پیچیدگی‌های غیرضروری یا فقدان جامعیت، زمان و انرژی پژوهشگر را به خود مشغول می‌دارند. از این‌رو، این درس‌گفتار بر ضرورت رویکردی نوین و انتقادی به تحلیل حرکت تأکید می‌کند تا مفاهیم به‌گونه‌ای روشن و منسجم ارائه شوند.

حرکت به‌عنوان خصیصه ذاتی وجود

حرکت، چونان نبضی در قلب وجود، خصیصه‌ای ذاتی است که با حیات و زنده بودن همبسته است. هر موجودی که از وجود برخوردار است، ناگزیر دارای حرکت است، و هر آنچه فاقد وجود است، از حرکت محروم است. این دیدگاه، که ریشه در اصالت وجود دارد، ماهیت را به‌عنوان مفهومی ذهنی و فاقد وجود مستقل معرفی می‌کند. از این‌رو، حرکت به وجود نسبت داده می‌شود، نه به ماهیت، زیرا ماهیت، چونان سایه‌ای در ذهن، فاقد واقعیت خارجی است.

درنگ: حرکت، خصیصه ذاتی وجود است و هر موجود برخوردار از وجود، ناگزیر دارای حرکت است.

نقد مقوله‌بندی ارسطویی

مقوله‌بندی ارسطویی، که وجود را به جوهر و نه عرض تقسیم می‌کند، چونان نقشه‌ای کهنسال و نارسا، در برابر حقیقت وجود رنگ می‌بازد. این درس‌گفتار، با نقد این تقسیم‌بندی، جوهر و عرض را مفاهیمی ذهنی می‌داند که فاقد واقعیت خارجی‌اند. از منظر اصالت وجود، تنها وجود است که واقعیت دارد و حرکت، به‌عنوان وصف ذاتی آن، نمی‌تواند به مقولات ارسطویی محدود شود. این نقد، با دیدگاه‌های علمی مدرن نیز سازگار است که بر واقعیت‌های وجودی تمرکز دارند.

حرکت وجودی و تمایز آن از حرکات جوهری و عرضی

حرکت وجودی، چونان جریانی زیرین در بستر هستی، مبنای همه حرکات جوهری و عرضی است. این درس‌گفتار، با استناد به دیدگاه ملاصدرا که «هر آنچه بالعرض است، به آنچه بالذات است بازمی‌گردد»، حرکت جوهری و عرضی را ظهورات حرکت وجودی می‌داند. حرکت وجودی، نه به معنای خروج از قوه به فعل یا نقص به کمال، بلکه به‌سان تعینات و ظهورات وجود تعریف می‌شود که در لحظه‌های پیوسته به ظهور می‌رسد.

درنگ: حرکت وجودی، مبنای همه حرکات جوهری و عرضی است و به‌صورت تعینات و ظهورات وجود در لحظه‌های پیوسته ظهور می‌یابد.

تشکیک در عرضیات و نفی حرکت در اعراض

علامه طباطبایی در نهایة الحکمة (صفحه ۱۸۱) تشکیک را در عرضیات (وجود ناعتی) ممکن می‌داند، نه در اعراض (ماهیت من حیث هی). عرضیات، به دلیل اتحاد با وجود، حامل حرکت‌اند، اما اعراض، چونان مفاهیمی ذهنی، فاقد وجود و حرکت‌اند. این تمایز، ریشه در اصالت وجود دارد و حرکت را به وجود نسبت می‌دهد، نه به ماهیت که فاقد واقعیت خارجی است.

تمثیل باز شدن گل

باز شدن گل، چونان رقص ظریفی در برابر نور آفتاب، مثالی از حرکت وجودی است که در لحظه‌های پیوسته و با تجمع ذرات وجودی به ظهور می‌رسد. این فرآیند، که با نگاه عمیق و شهودی قابل درک است، نشان‌دهنده پویایی وجود است که نه به تغییر ماهوی، بلکه به ظهورات وجودی وابسته است. این تمثیل، حرکت را چونان جریانی سیال و زیبا در بستر هستی به تصویر می‌کشد.

نقد مفهوم انواع در حرکت

مفهوم «انواع» در تعریف حرکت، چونان پرده‌ای که حقیقت را می‌پوشاند، به سوء‌تفاهم منجر می‌شود. این درس‌گفتار، با نقد این مفهوم، انواع را به ذرات یا وجودات فرومی‌کاهد و تأکید می‌کند که حرکت نتیجه تجمع وجودات است، نه تحول در ماهیت. این دیدگاه، با رد مقوله‌بندی ارسطویی، حرکت را به وجود وابسته می‌سازد.

درنگ: حرکت، نتیجه تجمع ذرات یا وجودات است، نه تحول در ماهیت یا انواع ارسطویی.

استناد به آیات قرآن کریم

قرآن کریم، چونان چراغی روشنگر، حقیقت حرکت وجودی را در آیات خود به نمایش می‌گذارد. آیه فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ (زلزال: ۷، ترجمه: هرکس به‌اندازه ذره‌ای خیر انجام دهد، آن را خواهد دید) بر اهمیت ذرات کوچک در فرآیند حرکت وجودی تأکید دارد. همچنین، آیه هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَمَا کُنْتُمْ (حدید: ۴، ترجمه: او با شماست هر کجا که باشید) حرکت در وجود را به‌عنوان جلوه‌ای از معیت الهی معرفی می‌کند.

تمایز ادراک فیلسوف و عارف

فیلسوف، چونان کاوشگری که با عقل راه می‌جوید، حرکت را با استدلال و معنایابی عقلانی درک می‌کند، در حالی که عارف، چونان پرنده‌ای که در آسمان شهود پرواز می‌کند، حرکت را با نگاه مستقیم و بی‌واسطه می‌بیند. عارف محب، با تلاش و تأمل، و عارف محبوب، بدون نیاز به واسطه، حقیقت حرکت را شهود می‌کند. این تمایز، شیوه‌های گوناگون ادراک حرکت را به نمایش می‌گذارد.

نقد تدریس متون فلسفی

تدریس متون فلسفی، مانند نهایة الحکمة، گاه چونان سفری در مسیری پرپیچ‌وخم، به دلیل پیچیدگی عبارات و دشواری فهم، ناکارآمد است. این درس‌گفتار، با نقد این شیوه، بر ضرورت روش‌های آموزشی نوین تأکید می‌کند که مفاهیم را به‌گونه‌ای روشن و قابل فهم ارائه دهند.

حرکت نفس و تعینات وجود

حرکت نفس، چونان جریانی که از اعماق وجود به سوی خودآگاهی می‌شتابد، نمونه‌ای از حرکت وجودی است. این حرکت، که به تعینات و ظهورات وجودی منجر می‌شود، نه با قوه و فعل، بلکه با ارتقای وجودی تعریف می‌شود. نفس، در این سیر، به سوی حقیقت وجودی خویش پیش می‌رود و پویایی ذاتی وجود را به نمایش می‌گذارد.

حرکت به‌عنوان وصف ذاتی وجود

حرکت، چونان جریانی بی‌ابتدا و انتها، وصف ذاتی وجود است که در متحرکات ظهور می‌یابد. این حرکت، فاقد مبدأ، منتها یا وسط است و صرفاً به‌عنوان یک واقعیت سیال در بستر وجود تعریف می‌شود. این دیدگاه، حرکت را از مفاهیم سنتی مانند قوه و فعل یا نقص و کمال آزاد می‌سازد و آن را به‌عنوان تعینات وجود معرفی می‌کند.

درنگ: حرکت در وجود، وصف ذاتی وجود است که فاقد ابتدا، انتها یا وسط بوده و به‌صورت تعینات وجودی ظهور می‌یابد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با کاوش در مفهوم حرکت در وجود، آن را به‌عنوان خصیصه ذاتی وجود معرفی کرد که فراتر از مقوله‌بندی‌های ارسطویی و مفاهیم سنتی مانند قوه و فعل است. حرکت وجودی، چونان جریانی سیال، مبنای همه حرکات جوهری و عرضی است و با آیات قرآن کریم، مانند آیات زلزال و حدید، پیوند می‌یابد. نقد متون سنتی و تأکید بر اصالت وجود، این بخش را به سوی تبیینی نوین و پویا از حرکت هدایت کرد.

بخش دوم: تجلی ذاتی و پویایی الهی

مفهوم تجلی ذاتی حق

تجلی ذاتی، چونان نوری که از خورشید ذات الهی ساطع می‌شود، به ظهور ذات برای ذات خویش اشاره دارد. این تجلی، در مرتبه احدیت رخ می‌دهد و هیچ تعینی در آن راه ندارد. حب و عشق ذاتی حق، مبدأ این تجلی است که از کمال بی‌نهایت ذات سرچشمه می‌گیرد و به ظهورات بی‌کران منجر می‌شود.

حب و عشق ذاتی

حب ذاتی حق، چونان چشمه‌ای زلال از عمق ذات، به توجه حق به ذات خویش اشاره دارد. این حب، نه از سر نیاز، بلکه از سر کمال است که ذات را به ظهور و جلاء وامی‌دارد. حدیث قدسی «گنجی نهان بودم، پس دوست داشتم که شناخته شوم» این فیض ذاتی را به تصویر می‌کشد که به خلق عالم می‌انجامد.

درنگ: حب ذاتی حق، تجلی کمال بی‌نهایت ذات است که به ظهور عالم منجر می‌شود.

تقسیم‌بندی تجلیات الهی

تجلیات الهی، چونان شعاع‌های نور از خورشید وجود، در سه مرتبه ذاتی، صفاتی، و فعلی ظهور می‌یابند. تجلی ذاتی، ظهور ذات برای ذات در مرتبه احدیت است. تجلی صفاتی، ظهور ذات در صفات کمالیه در مرتبه واحدیت است. تجلی فعلی، نمود ذات در ظرف مخلوقات است که به ظهورات خلقی منجر می‌شود.

کمال جلائی و استجلاء ذاتی

کمال جلائی، چونان آیینه‌ای بی‌غبار، ظهور دائمی ذات را در ظرف ذات به نمایش می‌گذارد. استجلاء ذاتی، پویایی بی‌وقفه ذات است که بدون نیاز به مرتبه‌ای خارج از ذات، محقق می‌شود. این مفهوم، در حکمت متعالیه، به بساطت ذات و وحدت آن با ظهوراتش ارجاع دارد.

تجلی غیب غیب

تجلی غیب غیب، چونان نوری پنهان در عمق احدیت، به ظهور ذات در مرتبه‌ای پیش از هر تعین اشاره دارد. این تجلی، صرفاً ذات را در ذات به ظهور می‌رساند و از هرگونه کثرت مبراست.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین تجلی ذاتی و پویایی الهی، ذات حق را به‌سان اقیانوسی بی‌کران معرفی کرد که در مراتب ذاتی، صفاتی، و فعلی ظهور می‌یابد. حب و عشق ذاتی، مبدأ این تجلیات است که عالم را به مثابه آیینه‌ای از کمال الهی به نمایش می‌گذارد.

بخش سوم: قرب معرفتی و سلوک عرفانی

قرب به حق و نفی فصل تکوینی

قرب به حق، چونان گشودن روزنه‌ای به سوی نور الهی، به معنای رفع غفلت و آگاهی به وحدت وجودی است. آیه نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (ق: ۱۶، ترجمه: ما به او از رگ گردن نزدیک‌تریم) به نزدیکی وجودی حق به همه موجودات اشاره دارد. فصل و وصل، اوصاف معرفتی انسان‌اند، نه تکوینی، زیرا عالم هیچ‌گاه از حق جدا نبوده است.

درنگ: قرب به حق، آگاهی به وحدت وجودی و رفع غفلت معرفتی است، نه اتصال پس از جدایی.

نقش عبادت در قرب معرفتی

عبادت، چونان کلیدی برای گشودن قفل غفلت، انسان را به سوی معرفت الهی هدایت می‌کند. صلات با نیت قربه الی الله، راهی برای اتصال به پویایی ذاتی حق است. عبادات اولیاء، مانند هزار رکعت نماز امیرالمؤمنین، تلاشی برای شهود تجلیات ذاتی است که انسان را از کثرت رها می‌سازد.

نقد نگاه مادی به عبادت

برخی، عبادت را به دلیل تکراری بودن، چونان حرکتی بی‌ثمر می‌پندارند، اما عبادت، چونان آبی زلال، غبار غفلت را از قلب می‌زداید و به قرب معرفتی منجر می‌شود. این نقد، بر ضرورت اخلاص و توجه در عبادت تأکید دارد.

سلوک عرفانی و شهود تجلیات

سلوک عرفانی، چونان سفری از ظلمت کثرت به سوی نور واحدیت، انسان را به سوی شهود تجلیات ذاتی هدایت می‌کند. اولیاء خدا، با عبادت و مناجات، از شئونات دنیوی رها شده و به احدیت می‌رسند. نماز جعفر طیار، به‌سان هدیه‌ای از پیامبر، راهی برای این شهود است.

نقد عرفای صوری

عرفای صوری، چونان تاجرانی در بازار کثرت، از معرفت حقیقی محرومند. انبیاء و اولیاء، با سلوک عمیق، به شهود تجلیات ذاتی می‌رسند. این نقد، بر ضرورت اخلاص در سلوک تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تأکید بر قرب معرفتی و سلوک عرفانی، راه اولیاء را در اتصال به حقیقت الهی به تصویر کشید. عبادت، به‌ویژه با اخلاص، انسان را از غفلت رها ساخته و به سوی شهود تجلیات ذاتی هدایت می‌کند.

بخش چهارم: حرکت و معیت الهی

معیت الهی و حرکت وجودی

حرکت در وجود، چونان جلوه‌ای از معیت الهی، با آیه هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَمَا کُنْتُمْ (حدید: ۴، ترجمه: او با شماست هر کجا که باشید) همخوانی دارد. این حرکت، ظهورات الهی را در همه موجودات به نمایش می‌گذارد و عالم را به مثابه آیینه‌ای از پویایی حق معرفی می‌کند.

درنگ: حرکت در وجود، جلوه‌ای از معیت الهی است که عالم را در پویایی بی‌نهایت حق به ظهور می‌رساند.

نقد علوم دینی بدون اتصال به حقیقت

علوم دینی، بدون اتصال به حقیقت الهی، چونان خانه‌ای زیبا اما بی‌برق، فاقد نور و حیات است. این درس‌گفتار، با تمثیل خانه بدون برق، بر ضرورت پیوند علوم دینی با حقیقت الهی تأکید می‌کند تا از صوری بودن رها شوند.

نقد اجازه‌های صوری

اجازه‌های صوری، چونان عناوینی بی‌روح، بدون عنایت الهی فاقد ارزش‌اند. این درس‌گفتار، بر ضرورت عنایت الهی برای کسب حقیقت تأکید می‌کند که از طریق حرکت در وجود و اتصال به ذات حق ممکن است.

حرکت در وجود و اقتدار فلسفی

حرکت در وجود، چونان کلیدی برای احیای فلسفه اسلامی، اقتدار فکری را به ارمغان می‌آورد. این مفهوم، با شست‌وشوی مفاهیم سنتی، فلسفه را به سوی پویایی و نوآوری هدایت می‌کند.

حرکت در وجود و وراثت انبیا

حرکت در وجود، ابزار انبیا برای انجام کارهای خارق‌العاده بود. وارثان انبیا، با احیای این مفهوم، می‌توانند حقیقت الهی را به نمایش بگذارند. این دیدگاه، حرکت را به‌عنوان پلی به سوی معجزات الهی معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین پیوند حرکت در وجود با معیت الهی، عالم را به‌عنوان جلوه‌ای از پویایی حق معرفی کرد. نقد علوم و اجازه‌های صوری، بر ضرورت اتصال به حقیقت الهی تأکید دارد. حرکت در وجود، به‌سان مشعلی در تاریکی، فلسفه اسلامی را به سوی اقتدار و احیای وراثت انبیا هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری کل

این نوشتار، با کاوش در درس‌گفتار استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، حقیقت حرکت و تجلی را در فلسفه و عرفان اسلامی به تصویر کشید. حرکت در وجود، به‌سان جریانی سیال، خصیصه ذاتی وجود است که فراتر از مقوله‌بندی‌های سنتی، با تعینات و ظهورات وجود تعریف می‌شود. تجلی ذاتی، چونان نوری از عمق احدیت، ذات الهی را در مراتب گوناگون به ظهور می‌رساند. قرب معرفتی و سلوک عرفانی، انسان را به سوی شهود این حقیقت هدایت می‌کند. این اثر، با استناد به آیات قرآن کریم و روایات، وحدت وجودی حق با عالم را روشن ساخت و با نقد مفاهیم سنتی، پویایی ذات الهی را به‌عنوان حقیقت عالم معرفی کرد.

با نظارت صادق خادمی