متن درس
تبیین فلسفه حرکت و تربیت وجودی انسان
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۶۳)
مقدمه: درآمدی بر فلسفه حرکت و تربیت وجودی
حوزه فلسفه اسلامی، به مثابه دریایی ژرف، مفاهیمی چون حرکت، زمان و تربیت وجودی را در خود جای داده که هرکدام چون نگینی بر تارک معرفت بشری میدرخشند. این نوشتار، با تمرکز بر درسگفتار شماره ۷۶۳ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در مفاهیم حرکت قطعیه و توسطیه، نسبت آنها با زمان و نقد آرای فلاسفه برجستهای چون ابنسینا، ملاصدرا و حاجی سبزواری میپردازد. افزون بر این، با نگاهی نقادانه به نظامهای تربیتی معاصر، بر ضرورت گشایش منافذ وجودی انسان برای ادراک حقایق هستیشناختی تأکید میورزد.
بخش نخست: کاوش در مفهوم حرکت و زمان
تمایز لسانی در آرای فلاسفه
بررسی آرای فلاسفه در باب حرکت قطعیه و توسطیه، نیازمند توجه به تفاوتهای لسانی در عبارات آنهاست. این تفاوتها، گاه به اختلافات ظاهری و گاه به تمایزات عمیق فلسفی منجر میشود. همانگونه که چشمهای از یک سرچشمه واحد، در مسیرهای گوناگون جاری میشود، عبارات فلاسفه نیز در لسانهای متفاوت، حقیقت واحدی را بازمینمایانند. این تمایز لسانی، به ویژه در تحلیل حرکت و زمان، ضرورتی بنیادین دارد.
تقسیمبندی حرکت و زمان نزد حاجی سبزواری
حاجی سبزواری، در حاشیه بر اسفار اربعه (جلد سوم، صفحه ۳۳)، حرکت را به دو قسم قطعیه و توسطیه تقسیم میکند و زمان را نیز به تبع آن به دو نوع منطبق بر این حرکات دستهبندی مینماید. زمان منطبق بر حرکت قطعیه، تنها در ذهن وجود دارد و در خارج، به دلیل فقدان سیالیت، تحقق نمییابد. اما زمان منطبق بر حرکت توسطیه، به مثابه جریانی سیال، در خارج موجود است. این تقسیمبندی، ریشه در آرای ابنسینا دارد، اما حاجی سبزواری آن را با دیدگاههای ملاصدرا هماهنگ میسازد.
ذهنیت حرکت قطعیه و واقعیت حرکت توسطیه
در ذهن، دو نوع حرکت و دو نوع زمان متصور است: حرکت قطعیه، که به مثابه برشی از یک جریان سیال در ذهن نقش میبندد، و حرکت توسطیه، که چون رودی جاری، در خارج تحقق دارد. زمان نیز، به تبع این حرکات، در ذهن به صورت قطع و در خارج به صورت سیال موجود است. این تمایز، به مانند تفاوت میان سایه و جسم، نشاندهنده شکاف میان ادراک ذهنی و حقیقت خارجی در فلسفه اسلامی است.
نقد ملاصدرا به ابنسینا
ملاصدرا، با نقدی تیزبینانه، ابنسینا را به چالش میکشد که پذیرش مفهوم “ان” (لحظه) بدون قبول حرکت قطعیه ممکن نیست، زیرا ان، به حرکت قطعیه وابسته است. این نقد، چون تیغی بر پرده ابهام، اختلاف بنیادین میان این دو فیلسوف را آشکار میسازد. ملاصدرا حرکت قطعیه را واقعیتر میداند، در حالی که ابنسینا آن را صرفاً ذهنی میانگارد.
پاسخ حاجی سبزواری به ملاصدرا
حاجی سبزواری، در دفاع از ابنسینا، استدلال میکند که مراد ابنسینا از ان، ان سیال است که با حرکت توسطیه همراه است، نه ان غیرسیال که به حرکت قطعیه وابسته است. این پاسخ، چون پلی میان دو دیدگاه، تلاش دارد تا تعارض میان ابنسینا و ملاصدرا را رفع نماید، هرچند در برابر قوت فلسفی ملاصدرا، گاه ناکام میماند.
نفی وجود زمان غیرسیال
زمان غیرسیال، که به تقطیع انات وابسته است، تنها در ذهن متصور است و در خارج وجود ندارد. زمان، چون جویباری سیال، در خارج جاری است و تقطیع آن، مانند برشهایی ذهنی، تنها در خیال انسان شکل میگیرد. این دیدگاه، بر سیالیت ذاتی زمان تأکید دارد.
انتزاع زمان از ان سیال
زمان، به صورت تقطیعشده (مانند سال، ماه و هفته)، از ان سیال انتزاع میشود، نه از ان غیرسیال. این انتزاع، مانند نقشنگاری بر آب، تنها در ذهن رخ میدهد، در حالی که حقیقت زمان، سیال و جاری است.
دفاع حاجی سبزواری از ابنسینا
حاجی سبزواری تأکید میورزد که ابنسینا حرکت قطعیه و ان غیرسیال را نفی میکند و تنها حرکت توسطیه و ان سیال را میپذیرد. این دفاع، چون سپری در برابر نقد ملاصدرا، تلاشی است برای حفظ جایگاه ابنسینا در فلسفه اسلامی.
ضعف فلسفی حاجی سبزواری در برابر ملاصدرا
فلسفه حاجی سبزواری، هرچند از صفای عرفانی برخوردار است، در برابر قوت فلسفی ملاصدرا گاه کم میآورد. عرفان و تواضع حاجی، چون گوهری درخشان، بر فلسفهاش سایه میافکند، اما در تحلیلهای دقیق، ملاصدرا برتری مییابد.
زندگی عرفانی حاجی سبزواری
حاجی سبزواری، با تواضعی مثالزدنی، مدتی به عنوان خادم در مدرسهای در کرمان خدمت کرد تا نفس خویش را تزکیه نماید. این رفتار، چون آیینهای صاف، نشاندهنده اهمیت تربیت وجودی در مسیر معرفت است. خدمت بیریا، راهی است برای گشایش منافذ وجودی.
کشف معرفت در سایه تواضع
پاسخهای عمیق حاجی سبزواری به مسائل پیچیده، در حالی که در ظاهر خادم بود، نشاندهنده معرفت والای اوست. این امر، چون گلی که در میان سنگ میروید، رابطه میان ظاهر ساده و باطن معرفتی را آشکار میسازد.
حاشیهنویسی حاجی سبزواری بر اسفار
حاشیه حاجی سبزواری بر اسفار اربعه، بهترین حاشیه بر این اثر سترگ است، اما در برابر قوت فلسفی ملاصدرا، گاه ناکام میماند. این حاشیه، چون نوری که بر متنی کهن میتابد، ارزشی والا دارد، اما در برابر عمق ملاصدرا، محدودیتهایی را نشان میدهد.
سه نوع مفهوم حرکت
حرکت، به سه نوع تقسیم میشود: قطعیه (به معنای قطع ذهنی)، توسطیه (ترکیب حرکت) و حرکت من حیث هی هی (حقیقت حرکت). این تقسیمبندی، چون شاخههای درختی تنومند، نوآوری ملاصدرا در تحلیل حرکت را نشان میدهد.
ذهنیت حرکت قطعیه
حرکت قطعیه، به مثابه تصویری ثابت در ذهن، وجود خارجی ندارد. مانند درختی که در ذهن نقش میبندد و رشد نمیکند، حرکت قطعیه نیز تنها در خیال متصور است.
نقد اختلاط ذهن و خارج
محیالدین عربی تأکید میکند که اختلاط ذهن و خارج، به اشتباهات بزرگی منجر میشود. ملاصدرا، با دقت در این تمایز، از این خطا پرهیز کرده است. این دیدگاه، چون خطکشی دقیق، مرز میان واقعیت و خیال را روشن میسازد.
حرکت توسطیه و رابطه کل و اجزا
حرکت توسطیه، به عنوان یک کل، بدون اجزا در خارج موجود نیست، اما اجزای آن به صورت فعلی تحقق ندارند. این رابطه، مانند وحدت یک رودخانه است که از قطرات بیشمار تشکیل شده، اما هر قطره به تنهایی رود نیست.
تشبیه به عشره واحده
حرکت توسطیه، مانند عشره واحده (ده یک)، ترکیبی از اجزاست که به تنهایی فعلیت ندارند. این تشبیه، چون کلیدی به قفل معما، وحدت ترکیبی حرکت را روشن میسازد.
نفی وجود کل بدون اجزا
هیچ کلی در خارج، بدون لحاظ اجزا، تحقق نمییابد. اجزای حرکت توسطیه، به صورت ذهنی تقطیع میشوند، اما در خارج، تنها به صورت کل موجودند. این دیدگاه، مانند نقشهای دقیق، ساختار حرکت را ترسیم میکند.
تقطیع لولایی حرکت توسطیه
ان سیال، ظرف تقطیع حرکت توسطیه است، اما خود تقطیع، ذهنی است و در خارج وجود ندارد. این تمایز، چون تفکیک نور از سایه، سیالیت حرکت را از تقطیع ذهنی جدا میسازد.
حقیقت حرکت و نفی ماضی و مضارع
حقیقت حرکت، حال حرکت است، نه ماضی یا مضارع. این حقیقت، مانند لحظهای که خورشید بر قله میتابد، در لحظه حال متجلی است و تقطیع آن، تنها در ذهن رخ میدهد.
ضعافالوجود بودن حرکت
حرکت، به دلیل ضعافالوجود بودن، در خارج قابل تقطیع نیست، اما در ذهن به اجزا تقسیم میشود. این ویژگی، مانند نسیمی که دیده نمیشود اما حس میگردد، ادراک حرکت را دشوار میسازد.
تشبیه حرکت به آبگوشت
حرکت، مانند آبگوشتی است که از اجزای مجانس تشکیل شده، اما هر جزء (مانند نخود) به تنهایی حرکت نیست. این تشبیه، وحدت ترکیبی حرکت را به زیبایی نشان میدهد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با کاوش در مفاهیم حرکت قطعیه و توسطیه، زمان سیال و غیرسیال، و نقد آرای فلاسفه، نشان داد که حقیقت حرکت و زمان، در سیالیت خارجی آنها نهفته است. تمایز میان ذهن و خارج، چون خطی روشن، مرز ادراک ذهنی و واقعیت خارجی را مشخص میسازد. این تحلیل، با تکیه بر آرای ملاصدرا، ابنسینا و حاجی سبزواری، راه را برای فهم عمیقتر هستیشناسی اسلامی هموار میکند.
بخش دوم: تربیت وجودی و گشایش مشاعر
ضعف حواس در ادراک ضعافالوجود
موجودات ضعافالوجود، مانند حرکت، با حواس ظاهری چون چشم قابل ادراک نیستند و نیازمند حواس باطنی، مانند گوش و لمس، هستند. این محدودیت، چون پردهای بر دیده، مانع ادراک حقایق ظریف میشود.
تفاوت چشم و گوش در ادراک
چشم، درشتبین است و گوش، ریزهکاریها را میشنود. این تفاوت، مانند تمایز میان نگریستن به کوه و شنیدن نجوای باد، در ادراک موجودات ضعافالوجود اهمیت دارد.
نقد ضعف حواس انسانی
حواس انسانی، به دلیل عدم تربیت، ضعیف شدهاند و نمیتوانند ظرایف را، مانند توانمندیهای حیوانی (چون بویایی مورچه)، ادراک کنند. این ضعف، مانند چشمهای که گلآلود شده، نیازمند صیقل و تربیت است.
تربیت به مثابه گشایش مشاعر
تربیت، به معنای گشایش منافذ وجودی و مشاعر انسانی است، نه صرف آموزش محفوظات یا اخلاق سطحی. تربیت، مانند باز کردن پنجرهای به سوی نور، انسان را به سوی شکوفایی وجودی هدایت میکند.
نقد نظامهای تربیتی معاصر
نظامهای تربیتی معاصر، با تأکید بر انباشت محفوظات، مانند قرآن کریم، احادیث و نهجالبلاغه، مانع شکوفایی مشاعر میشوند. این رویکرد، مانند ریختن خاک بر چشمه، خلاقیت و معرفت را سرکوب میکند.
ضدتربیت و انباشت محفوظات
حفظ متون دینی در کودکی، به مثابه ضدتربیت، مشاعر را میبندد و خلاقیت را سرکوب میکند. این روش، مانند بستن بالهای پرندهای پیش از پرواز، مانع رشد وجودی است.
تربیت انشایی و پرورش خلاقیت
تربیت انشایی، مانند نصیحت کردن مربی توسط کودک، مشاعر را باز میکند و خلاقیت را پرورش میدهد. این روش، چون بذری که در خاک حاصلخیز میروید، استعدادهای نهفته را شکوفا میسازد.
نقد معلوماتمحوری در علم دینی
علم دینی، با تأکید بر معلومات، خلاقیت و انشاییات را سرکوب کرده و به محفوظات تمسک جسته است. این رویکرد، مانند زندانی کردن ذهن در قفسی از دانشهای حفظشده، مانع معرفت حقیقی است.
نقد تدریس معلوماتمحور
استادی که برای تدریس، ساعتها مطالعه میکند و عبارات تکراری ارائه میدهد، فاقد خلاقیت و تربیت وجودی است. این روش، مانند تکرار آوایی بیجان، از روح معرفت تهی است.
نقد روضهخوانی تکراری
روضهخوانی تکراری، مانند تدریس معلوماتمحور، فاقد جان و خلاقیت است. این تکرار، مانند نواختن سازی که تنها یک نغمه دارد، مانع شکوفایی معنوی میشود.
محدودیت معلومات در برزخ
معلومات، در برزخ کارایی ندارند، زیرا مشاعر بسته باقی میمانند. این محدودیت، مانند همراه بردن گنجی بیارزش به سرزمینی دیگر، انسان را در ناآگاهی فرو میبرد.
نقد تعریف عرفی تربیت
تعریف عرفی تربیت، مانند مودب بودن یا نمازخواندن، نادرست است. تربیت، گشایش مشاعر است، نه رعایت ظواهر. این دیدگاه، مانند نگریستن به پوسته به جای مغز، حقیقت تربیت را مخدوش میکند.
تربیت و توانمندیهای حیوانی
تربیت، باید انسان را به توانمندیهای حیوانی، مانند بویایی و شنوایی، برساند تا حقیقت آیه وَفِيكُمُ الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ (و در شما جهان بزرگتر است) محقق شود. این آیه، چون آیینهای، عظمت وجود انسانی را نشان میدهد.
مشکل فلاسفه در ادراک حرکت
فلاسفه، به دلیل بسته بودن مشاعر، در ادراک حرکت ضعافالوجود دچار مشکل شدهاند. این محدودیت، مانند ناتوانی در شنیدن نجوای باد، ادراک حقایق ظریف را دشوار میسازد.
نقد فقدان استاد مناسب
حاجی سبزواری و ابنسینا، به دلیل فقدان استاد مناسب، در ادراک حرکت به مشکل برخوردند. استاد، مانند چراغی در تاریکی، مشاعر را برای ادراک حقایق باز میکند.
محبوبین و محبین در تربیت
محبوبین الهی، از نطفه مشاعرشان باز است، اما محبین باید با تربیت، این گشایش را کسب کنند. این تفاوت، مانند تمایز میان گلی که به خودی خود میروید و بذری که نیاز به باغبان دارد، آشکار است.
تربیت و گشایش منافذ وجودی
تربیت، گشایش منافذ وجودی است تا انسان توانمندیهای حیوانی و فراتر از آن را در خود شکوفا کند. این فرآیند، مانند باز کردن دریچهای به سوی آسمان، انسان را به کمال وجودی میرساند.
نقد خنگ دانستن کودکان
کودکان خنگ نیستند، بلکه مشاعرشان بسته است. با گشایش منافذ، استعدادهایشان، مانند چشمهای که از دل سنگ میجوشد، شکوفا میشود.
تربیت و اختراع
تربیت صحیح، کودکان را صاحب اختراع میکند، نه صاحب محفوظات. این رویکرد، مانند کاشتن بذری در خاک حاصلخیز، خلاقیت را پرورش میدهد.
تربیت عملی و شکوفایی مشاعر
تربیت عملی، مانند یافتن شیء گمشده توسط کودک، مشاعر را باز میکند و خلاقیت را پرورش میدهد. این روش، مانند به کار گرفتن عضلهای خفته، استعدادهای نهان را بیدار میسازد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با نقد نظامهای تربیتی معاصر و تأکید بر تربیت وجودی، نشان داد که گشایش مشاعر، کلید ادراک حقایق و شکوفایی خلاقیت است. این دیدگاه، با تکیه بر اهمیت تربیت عملی و انشایی، راه را برای بازنگری در نظامهای آموزشی هموار میسازد.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با کاوش در مفاهیم حرکت قطعیه و توسطیه، زمان سیال و غیرسیال، و نقد آرای فلاسفه، به تبیین رابطه میان ذهن و خارج پرداخت. همچنین، با نقد نظامهای تربیتی معاصر، بر ضرورت گشایش منافذ وجودی برای ادراک حقایق هستیشناختی و پرورش خلاقیت تأکید ورزید. این تحلیل، مانند نوری که بر تاریکیهای معرفت میتابد، افقهای جدیدی در فلسفه و عرفان اسلامی میگشاید. تربیت وجودی، چون پلی به سوی کمال، انسان را به ادراک حقیقت حرکت و زمان رهنمون میسازد.