در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 764

متن درس





فلسفه وجود و حرکت: بازتابی بر سیالیت هستی در فلسفه اسلامی

فلسفه وجود و حرکت: بازتابی بر سیالیت هستی در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۶۴)

دیباچه: بازاندیشی در مفهوم حرکت و وجود

فلسفه اسلامی، به‌سان رودی جاری در بستر اندیشه بشری، همواره کوشیده است تا حقیقت هستی را در قالب مفاهیمی چون وجود، حرکت، جوهر و عرض بازنمایی کند. این کتاب، که از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه هفتصدوشصت‌وچهارم استخراج شده، با رویکردی نوین و انتقادی به بازسازی مفهوم حرکت و وجود در فلسفه اسلامی می‌پردازد. این اثر، با نقد دیدگاه‌های عرفی و سنتی، هستی را نه به‌صورت مجموعه‌ای از موجودات ایستا، بلکه به‌سان نظامی سیال و پویا معرفی می‌کند که در آن همه چیز، از ذات الهی تا مخلوقات، در سیر بی‌وقفه تجدد و تعین قرار دارد. با استناد به آیات قرآن کریم و نقد مفاهیم عرفی نظیر قار، غیرقار، اتصال و انفصال، این اثر می‌کوشد فلسفه‌ای دقیق و علمی را ارائه دهد که از محدودیت‌های ادراک عرفی فراتر رود.

بخش نخست: بازخوانی مفهوم حرکت در فلسفه اسلامی

نقد ضعف وجودی حرکت در فلسفه سنتی

در فلسفه سنتی، حرکت به‌سان وجودی ضعیف و مشبک بالعدم تلقی شده است، گویی که یک پای آن در ساحت وجود و پای دیگر در وادی عدم استوار است. استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره این دیدگاه را به چالش کشیده و استدلال می‌کنند که چنین تحلیلی، ریشه در درشت‌بینی عرفی دارد. حرکت، به‌جای آنکه صفتی ضعیف باشد، جوهر ذاتی همه موجودات است که در نظام سیال هستی جریان دارد. این نقد، حرکت را از چارچوب دوگانه وجود و عدم خارج کرده و آن را به‌سان حقیقت سیال و یکپارچه هستی معرفی می‌کند.

درنگ: حرکت، نه وجودی ضعیف و مشبک بالعدم، بلکه جوهر ذاتی و سیال همه هستی است که از محدودیت‌های ادراک عرفی فراتر می‌رود.

رد همراهی حرکت با عدم

فلاسفه سنتی، حرکت را وجودی دانسته‌اند که با عدم مقارن است، گویی در هر لحظه، بخشی از آن به سوی نیستی میل می‌کند. استاد فرزانه این دیدگاه را نادرست خوانده و استدلال می‌کنند که حرکت، کاملاً در ظرف وجود جای دارد و هیچ‌گونه پیوندی با عدم ندارد. این تحلیل، حرکت را به‌سان جریانی بی‌وقفه در ساحت وجود معرفی می‌کند که در آن هر تعین، به تعینی دیگر تبدیل می‌شود، بدون آنکه به وادی عدم فروغلتد.

محدودیت ادراک عرفی و درشت‌بینی

ادراک عرفی، به دلیل درشت‌بینی، قادر به روئیت سیالیت حرکت در همه موجودات نیست. استاد فرزانه با تمثیلی از دیوار، که در نگاه عرف ساکن به نظر می‌آید، نشان می‌دهند که این ایستایی، صرفاً ناشی از محدودیت ادراک حسی است. در حقیقت، همه هستی، از دیوار تا غیر دیوار، در حال تجدد و سیر وجودی است، و این سیالیت، جوهر ذاتی عالم را تشکیل می‌دهد.

یکسانی سیالیت در همه موجودات

استاد فرزانه با تأکید بر یکسانی سیالیت در همه موجودات، دیدگاه سنتی تمایز میان قار و غیرقار را به چالش می‌کشند. همه عالم، اعم از جوهر و عرض، در یک نظام سیال و غیرقار قرار دارد. این دیدگاه، حرکت را نه به‌صورت صفتی برای برخی موجودات، بلکه به‌سان حقیقت ذاتی همه هستی معرفی می‌کند، گویی که عالم، چونان رودی جاری، در هر لحظه نو می‌شود.

درنگ: همه هستی، از حق تا خلق، در یک نظام سیال و غیرقار جریان دارد، و هیچ موجودی از این تجدد تعینات مستثنی نیست.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با بازخوانی مفهوم حرکت در فلسفه اسلامی، نشان داد که دیدگاه سنتی، که حرکت را ضعیف و مشبک بالعدم می‌داند، ریشه در ادراک عرفی دارد. استاد فرزانه با نقد این دیدگاه، حرکت را به‌سان جوهر ذاتی و سیال همه هستی معرفی کرده و از مفاهیم عرفی چون قار و غیرقار فاصله می‌گیرند. این تحلیل، زمینه‌ساز بازسازی فلسفه‌ای علمی‌تر و دقیق‌تر است که در بخش‌های بعدی پی گرفته خواهد شد.

بخش دوم: سیالیت الهی و تجدد تعینات

سیالیت ذات الهی در پرتو قرآن کریم

استاد فرزانه با استناد به آیه شریفه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹) – هر روز او در کاری است – سیالیت ذات الهی را برجسته می‌کنند. ذات الهی، به‌سان اقیانوسی بی‌کران، در هر لحظه تعینی نو می‌یابد و ایستا نیست. این سیالیت، نه تنها در ذات الهی، بلکه در همه مراتب هستی، از حق تا خلق، جریان دارد.

درنگ: ذات الهی، به‌سان جریانی بی‌انتها، در هر لحظه تعینی نو می‌یابد، و این سیالیت، مبنای عبادت پویا و مستمر است.

نقد عبادت ایستا

عبادت خداوند، به دلیل سیالیت تعینات الهی، نمی‌تواند تکراری یا ایستا باشد. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که عبادت، چونان سیری در میان تعینات بی‌نهایت الهی است، و تصور عرفی که عبادت را محدود به یک تعین می‌داند، با حقیقت سیال الهی ناسازگار است. این دیدگاه، عبادت را به‌سان سفری بی‌پایان در اقیانوس وجود الهی معرفی می‌کند.

سرعت تجدد تعینات الهی

تجدد تعینات الهی چنان سریع است که ادراک انسانی، چونان پرنده‌ای در برابر طوفان، از درک کامل آن عاجز است. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که این سرعت بی‌نهایت، حرکت را به‌سان جوهر ذاتی عالم برجسته می‌سازد، گویی که هر لحظه، جهانی نو در برابر دیدگان گشوده می‌شود.

سیالیت از حق تا خلق

همه هستی، از ذات الهی تا مخلوقات، در سیر بی‌وقفه تجدد و تعین قرار دارد. استاد فرزانه با رد تمایز سنتی میان جوهر و عرض، عالم را به‌سان تابلویی معرفی می‌کنند که در هر لحظه، با قلم وجود الهی، نقشی نو می‌یابد. این سیالیت، همه مراتب هستی را در بر می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تأکید بر سیالیت ذات الهی و همه مراتب هستی، نشان داد که عالم، در یک نظام پویا و غیرقار جریان دارد. استناد به آیات قرآن کریم و نقد عبادت ایستا، فلسفه‌ای را ترسیم کرد که در آن همه چیز، از حق تا خلق، در سیر تجدد تعینات است. این دیدگاه، مبنای تحلیل‌های بعدی در نقد مفاهیم عرفی قرار خواهد گرفت.

بخش سوم: نقد مفاهیم عرفی در فلسفه سنتی

نقد دیدگاه ایستایی موجودات

دیدگاه عرفی، که برخی موجودات مانند دیوار را ایستا می‌داند، ناشی از درشت‌بینی حس است. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که این تصور، چونان سایه‌ای بر حقیقت، از محدودیت ادراک انسانی سرچشمه می‌گیرد. همه موجودات، در یک سیر وجودی و تجددی قرار دارند، و هیچ‌گونه ایستایی در عالم وجود ندارد.

فرهنگ تجدد تعینات

فلسفه اسلامی باید بر اساس فرهنگ تجدد، تعین، ظهور و تجلیات بازسازی شود. استاد فرزانه پیشنهاد می‌کنند که عالم، به‌سان جریانی بی‌وقفه، عين الحركت است و مفاهیم عرفی مانند قار و اتصال، از این حقیقت سیال فاصله دارند. این فرهنگ، فلسفه را به سوی تبیینی علمی‌تر هدایت می‌کند.

درنگ: فلسفه اسلامی باید بر پایه فرهنگ تجدد تعینات بازسازی شود تا عالم را به‌سان نظامی سیال و پویا معرفی کند.

رد تمایز قار و غیرقار

تمایز میان قار و غیرقار، مانند دیوار و حرکت، ریشه در ادراک عرفی دارد. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که همه عالم، غیرقار و در حال تجدد است، و این تمایز، چونان خطی خیالی بر آب، با حقیقت سیال عالم ناسازگار است.

رد اتصال و انفصال

مفاهیم اتصال و انفصال، به‌سان قار و غیرقار، از ادراک عرفی سرچشمه می‌گیرند. استاد فرزانه با نقد این مفاهیم، عالم را در یک نظام سیال و وحدتی معرفی می‌کنند که در آن هیچ‌گونه اتصال یا انفصالی وجود ندارد، بلکه همه چیز در جریانی بی‌وقفه جریان دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد مفاهیم عرفی چون قار، غیرقار، اتصال و انفصال، نشان داد که این مفاهیم، ریشه در محدودیت‌های ادراک عرفی دارند. استاد فرزانه با پیشنهاد فرهنگ تجدد تعینات، فلسفه اسلامی را به سوی تبیینی علمی‌تر و دقیق‌تر سوق می‌دهند که عالم را به‌سان نظامی سیال و پویا معرفی می‌کند.

بخش چهارم: تمایز فلسفه و علوم عقلایی

تفاوت فلسفه و فقه

فلسفه، به‌سان مشعلی که تاریکی‌های حقیقت را روشن می‌کند، مبتنی بر دقت‌های عقلی است، درحالی‌که فقه، چونان پلی بر رودخانه عرف، بر ملاکات عرفی استوار است. استاد فرزانه با تمایز میان این دو علم، استدلال می‌کنند که فلسفه، برخلاف فقه، به واقعیات عقلی و غیرحسی وابسته است.

محدودیت ادراک عرفی در فقه

ادراک عرفی در فقه، مانند روئیت ماه با چشم غیرمسلح، محدود و غیرعلمی است. استاد فرزانه با اشاره به حدیث صم للرؤية وأفطر للرؤية – با چشمانت روزه بگیر و با چشمانت افطار کن – استدلال می‌کنند که فقه، به دلیل عرفیت، به روئیت ظاهری وابسته است، درحالی‌که فلسفه، به دقت‌های عقلی نیاز دارد.

درنگ: فقه، به دلیل عرفیت، به روئیت ظاهری وابسته است، درحالی‌که فلسفه، به‌عنوان علم عقلی، به دقت‌های غیرحسی نیاز دارد.

نقد استفاده از ابزارهای علمی در فقه

استفاده از ابزارهای علمی، مانند دوربین برای روئیت ماه، با عرفیت فقهی ناسازگار است. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که احادیث فقهی، به روئیت عادی انصراف دارند و ابزارهای علمی، در چارچوب فقه عرفی جایگاهی ندارند.

نقد اختلاط علوم

اختلاط علوم، مانند وارد کردن ملاحظات فلسفی در فقه یا برعکس، به کاستی هر دو علم می‌انجامد. استاد فرزانه با تأکید بر استقلال فلسفه، استدلال می‌کنند که علم دینی باید از اختلاط با فلسفه پرهیز کند تا هر یک در حوزه خود به کمال برسند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تمایز میان فلسفه و علوم عقلایی مانند فقه، نشان داد که فلسفه، به‌عنوان علم عقلی، از محدودیت‌های ادراک عرفی آزاد است. نقد اختلاط علوم و تأکید بر استقلال فلسفه، راه را برای تبیینی دقیق‌تر از حرکت و وجود هموار می‌سازد.

بخش پنجم: بازسازی فلسفه اسلامی بر پایه سیالیت

نقد فلسفه عرفی فلاسفه سنتی

فلاسفه سنتی، مانند ابن‌سینا و ملاصدرا، به دلیل وابستگی به ادراک عرفی، حرکت را به‌عنوان وجودی ضعیف تحلیل کرده‌اند. استاد فرزانه با نقد این دیدگاه، استدلال می‌کنند که چنین تحلیلی، با حقیقت سیال عالم ناسازگار است و فلسفه را به سوی کاستی سوق می‌دهد.

ضرورت تخلیه عرف در فلسفه

فیلسوف باید از عرف تخلیه و به دقت عقلی متوسل شود، چونان که نقاش از رنگ‌های کهنه دست شسته و تابلویی نو خلق می‌کند. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که فلسفه، تنها با فاصله‌گیری از عرف، می‌تواند به تحلیل دقیق واقعیات دست یابد.

کاستی فلسفه عرفی

فلسفه عرفی، چونان درختی بی‌ریشه، قادر به تولید و کاربرد در جهان نیست. استاد فرزانه استدلال می‌کنند که این فلسفه، به دلیل وابستگی به ادراک عرفی، تنها به شعر و داستان محدود می‌شود و نمی‌تواند مبنای زندگی واقعی باشد.

درنگ: فلسفه عرفی، به دلیل کاستی، نمی‌تواند مبنای تولید و زندگی واقعی باشد و باید با رویکردی علمی بازسازی شود.

کون بعد الکون و سیالیت حرکت

استاد فرزانه با نقد دیدگاه کون و فساد، استدلال می‌کنند که فلاسفه جدید، با درک سیالیت عالم، کون بعد الکون را به‌عنوان تبیینی دقیق‌تر مطرح کرده‌اند. حرکت، در این چارچوب، به‌سان وجودی سیال و پویا تحلیل می‌شود که هیچ‌گونه ارتباطی با عدم ندارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با نقد فلسفه عرفی و تأکید بر ضرورت تخلیه عرف، فلسفه اسلامی را به سوی تبیینی علمی‌تر هدایت کرد. دیدگاه کون بعد الکون، حرکت را به‌سان جریانی سیال معرفی می‌کند که عالم را در یک نظام پویا و بی‌قرار قرار می‌دهد.

نتیجه‌گیری: به‌سوی فلسفه‌ای سیال و علمی

این اثر، با بازخوانی درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، فلسفه اسلامی را از چارچوب‌های عرفی و سنتی رها کرده و به سوی تبیینی علمی و سیال سوق داده است. حرکت، به‌سان جوهر ذاتی همه هستی، از ذات الهی تا مخلوقات، در یک نظام سیال و غیرقار جریان دارد. نقد مفاهیم عرفی چون قار، اتصال و کون و فساد، همراه با استناد به آیات قرآن کریم، مانند كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹) و لاَ یَکَلِفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا (البقرة: ۲۸۶)، عالم را به‌سان اقیانوسی بی‌کران معرفی می‌کند که در هر لحظه، موجی نو برمی‌خیزد. تمایز میان علوم عقلی و عقلایی، مانند فلسفه و فقه، و تأکید بر استقلال فلسفه، راه را برای بازسازی فلسفه‌ای دقیق و کاربردی هموار می‌سازد. این فلسفه، با فاصله‌گیری از عرف، می‌تواند مبنای تولید، زندگی و شناخت واقعیات باشد، و از محدودیت‌های شعر و داستان فراتر رود.

با نظارت صادق خادمی