در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 773

متن درس





فلسفه پویایی و نقد انزوای وجودی

فلسفه پویایی و نقد انزوای وجودی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۷۷۳)

دیباچه

جهان هستی، چونان رودی خروشان، در جریانی سیال و بی‌وقفه به سوی کمال پیش می‌رود. در این میان، فلسفه، چون چراغی روشنگر، راه شناخت حقیقت وجود را می‌نمایاند. درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، با تأمل در حرکت ذاتی موجودات و نقد فلسفه‌های انزوایی، افقی نو در فهم هستی می‌گشاید.

بخش نخست: نقد فلسفه انزوایی و تبیین حرکت ذاتی

مفهوم حرکت در فلسفه سنتی

در فلسفه سنتی، که ریشه در آرای ارسطویی و برخی تفاسیر صدرایی دارد، موجودات به‌سان کالبدهایی ساکن و بی‌جان تصور می‌شوند که برای حرکت به محرکی خارجی نیاز دارند. این دیدگاه، که در اندیشه صدرالمتألهین نیز نمودهایی دارد، حرکت را صفتی الحاقی می‌داند که در صورت شیء قرار می‌گیرد. چنین نگرشی، موجودات را از یکدیگر جدا، ساکن، و فاقد پویایی ذاتی می‌بیند. این فلسفه، که استاد فرزانه قدس‌سره آن را «انزوایی» می‌نامد، عالم را چون ارابه‌ای می‌نگرد که تا حمالی آن را نکشد، از جای خویش تکان نمی‌خورد. این تمثیل، به‌روشنی محدودیت‌های این رویکرد را نشان می‌دهد؛ گویی هستی، بی‌حیات و بی‌جنبش است و تنها با نیروی بیرونی به حرکت درمی‌آید.

درنگ: فلسفه انزوایی، با فرض سکون ذاتی موجودات، آن‌ها را مرده و وابسته به محرک خارجی می‌داند. این دیدگاه، از درک سیالیت و پویایی ذاتی وجود ناتوان است.

حرکت ذاتی: صفت وجودی موجودات

در برابر این دیدگاه، استاد فرزانه قدس‌سره رویکردی نوین ارائه می‌دهد که حرکت را نه امری الحاقی، بلکه صفتی ذاتی در همه موجودات می‌داند. حق تعالی، در لحظه افاضه وجود، حرکت را نیز به موجودات ارزانی می‌دارد. این حرکت، در همه مراتب وجود، اعم از مجرد یا مادی، انسانی یا غیرانسانی، جاری است. حرکت، چونان خونی در رگ‌های هستی، ذاتی موجودات است و بدون آن، وجود قابل تصور نیست. این نگرش، با اصل وحدت وجود همخوانی دارد؛ زیرا همه موجودات، جلوه‌هایی از حق‌اند و حرکت، نمود این ظهور الهی است.

حیات به‌مثابه حرکت

حیات، در این دیدگاه، مترادف با حرکت ذاتی است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کند که حیات، وصف ذاتی هر موجود است و ممات، به‌معنای مرگ و سکون، حقیقتی خارجی ندارد. برای تبیین این مفهوم، به تمثیل انگشتر نقره اشاره می‌شود: همان‌گونه که انگشتر نقره، نه انگشتری جدا از نقره است و نه نقره‌ای جدا از انگشتر، حرکت و حیات نیز از وجود شیء جدایی‌ناپذیرند. این تمثیل، وحدت وجودی میان ذات و صفت را به‌زیبایی نشان می‌دهد؛ گویی حرکت، چونان روحی است که در کالبد وجود دمیده شده و بدون آن، موجودیتی متصور نیست.

درنگ: حیات، همان حرکت ذاتی است که در لحظه خلقت به موجودات افاضه می‌شود. نفی ممات، به سیالیت و پویایی کل وجود اشاره دارد.

نفی سکون و مردگی

در عالم ظهور، هیچ موجودی ساکن یا مرده نیست. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کند که سکون و ممات، مفاهیمی اعتباری‌اند که از ادراک عرفی و ناقص سرچشمه می‌گیرند. عالم هستی، چونان اقیانوسی بی‌کران، در جریانی مدام و پویا به سوی کمال پیش می‌رود. این دیدگاه، با اصل قرآنی «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» همخوانی دارد که وجود را در حال تحول دائم می‌داند. نفی سکون، به معنای نفی هرگونه ایستایی در ذات موجودات است؛ گویی هر موجود، چونان ستاره‌ای در آسمان هستی، در مدار خویش در حرکت است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با نقد فلسفه انزوایی و تبیین حرکت ذاتی، افقی نو در فهم هستی گشوده است. فلسفه سنتی، با فرض سکون و مردگی، موجودات را از پویایی ذاتی محروم می‌کند، درحالی‌که دیدگاه استاد فرزانه قدس‌سره، حرکت را صفتی وجودی و جدایی‌ناپذیر می‌داند. این نگرش، نه‌تنها با وحدت وجود همخوانی دارد، بلکه انسان را به تأمل در سیالیت و حیات ذاتی عالم دعوت می‌کند.

بخش دوم: وحدت وجودی و نقد فردگرایی انزوایی

وحدت وجودی انسان‌ها

استاد فرزانه قدس‌سره، برخلاف دیدگاه انزوایی که انسان‌ها را موجوداتی جدا و مستقل می‌داند، بر وحدت وجودی انسان‌ها تأکید می‌کند. همه انسان‌ها، با ویژگی‌های مشترک عقل، عاطفه، و هوش، در حقیقتی اطلاقی متحدند. تفاوت‌های ظاهری، مانند زبان یا فرهنگ، موانعی اعتباری‌اند که از وحدت ذاتی انسان‌ها نمی‌کاهند. این دیدگاه، انسان‌ها را چونان برگ‌هایی بر شاخسار واحد وجود می‌نگرد که همگی از یک ریشه حیات می‌گیرند.

درنگ: انسان‌ها، در وجود اطلاقی خود، متحدند و تفاوت‌های ظاهری، موانعی اعتباری‌اند که از وحدت ذاتی نمی‌کاهند.

نقد فردگرایی انزوایی

فردگرایی انزوایی، که انسان‌ها را به‌سان جزایری جدا از یکدیگر می‌بیند، به محدودیت، ضعف، و ناتوانی منجر می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کند که این دیدگاه، انسان را از ارتباط با عالم هستی محروم کرده و او را در تنگنای یأس و ترس گرفتار می‌سازد. انسان انزوایی، چونان پرنده‌ای است که بال‌هایش را بسته‌اند و از پرواز در آسمان بی‌کران هستی بازمانده است. این انزوا، نه‌تنها توان انسان را کاهش می‌دهد، بلکه او را به موجودی وابسته و ناتوان بدل می‌کند.

ارتباط با عالم هستی

انسان، با درک وحدت وجودی، می‌تواند خود را با عالم هستی پیوند دهد. این ارتباط، چونان پلی است که انسان را به منبع بی‌نهایت قدرت متصل می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به قدرت‌های خارق‌العاده اولیا، مانند شق‌القمر یا شفابخشی، نشان می‌دهد که این توانمندی‌ها، نتیجه استجماع اراده و اتصال به عالم هستی است. انسان عادی نیز، با اراده و تمرکز، می‌تواند کارهای مشابهی انجام دهد؛ گویی هر انسان، چونان کوهی است که با استجماع نیروی درونی، می‌تواند بارهای سنگین را جابه‌جا کند.

درنگ: ارتباط با عالم هستی، انسان را از محدودیت‌های انزوایی آزاد کرده و به نقش‌آفرینی فعال در وجود دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تبیین وحدت وجودی انسان‌ها و نقد فردگرایی انزوایی، به ضرورت پیوند انسان با عالم هستی تأکید کرد. انسان، نه موجودی منزوی، بلکه جلوه‌ای از حقیقت واحد وجود است که با درک این وحدت، می‌تواند به تعالی و نقش‌آفرینی در هستی دست یابد.

بخش سوم: هدف فلسفه و نقد انزوای علمی

هدف فلسفه: شناخت و جذب هستی

استاد فرزانه قدس‌سره، هدف فلسفه را شناخت، باور، و جذب هستی در وجود انسان می‌داند. فیلسوف، چونان عارفی است که عالم را در خود انرژی می‌کند تا به عالمی عقلانی بدل شود که با عالم عینی همخوانی دارد. این تعریف، فلسفه را از حالت نظری به عملی و وجودی ارتقا می‌دهد؛ گویی فلسفه، چونان آینه‌ای است که حقیقت هستی را در جان انسان بازمی‌تاباند.

نقد فلسفه بی‌هدف

فلسفه‌خوانی بدون هدف، مانند گرفتن گواهینامه رانندگی بدون قصد رانندگی است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کند که فلسفه باید به شناخت و جذب هستی منجر شود، نه به انزوای ذهنی. فلسفه بی‌هدف، چونان سفری است بدون مقصد که انسان را در برهوت سرگردانی رها می‌کند.

درنگ: فلسفه، باید انسان را به سوی شناخت و جذب هستی هدایت کند، نه به انزوای ذهنی و بی‌هدفی.

انزوای علمی و خودبرتربینی

علم دینی، در برخی موارد، به دلیل فقدان تعامل اجتماعی، به خودبرتربینی و ادعای اعلمیت منجر شده است. این انزوا، از عدم رقابت سالم و شناخت دیگران سرچشمه می‌گیرد. استاد فرزانه قدس‌سره، این رویکرد را نقد کرده و بر ضرورت تعامل و رقابت اجتماعی تأکید می‌کند. علم دینی، چونان درختی است که در سایه تعامل و رقابت، به بار می‌نشیند و بدون آن، در انزوا پژمرده می‌شود.

رقابت اجتماعی و رشد

رقابت اجتماعی، مانند ورزش یا مسابقه، انسان را به شناخت و تقویت توانمندی‌هایش هدایت می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به مثال‌هایی از ورزش، نشان می‌دهد که رقابت، انسان را از انزوا خارج کرده و به رشد و پویایی دعوت می‌کند. این رقابت، چونان بادی است که کشتی وجود را به سوی ساحل کمال می‌راند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین هدف فلسفه و نقد انزوای علمی، بر ضرورت کاربردی بودن فلسفه و تعامل اجتماعی تأکید کرد. فلسفه، باید انسان را به سوی شناخت و جذب هستی هدایت کند و علم دینی، با خروج از انزوا، می‌تواند به رشد و تعالی جامعه کمک کند.

بخش چهارم: نقد استدلال‌های سنتی و تبیین حرکت ذاتی

استدلال صدرایی و سکون

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به فصل سیزدهم اسفار (جلد سوم، صفحه ۴۱)، استدلال صدرالمتألهین را نقد می‌کند که اگر شیء ذاتاً متحرک باشد، سکون آن محال است. صدرالمتألهین، با فرض وجود سکون، حرکت ذاتی را نفی کرده و به محرک خارجی نیاز می‌بیند. این استدلال، ریشه در فلسفه ارسطویی دارد که سکون را اصل می‌داند.

نقد استدلال صدرایی

استاد فرزانه قدس‌سره، این استدلال را معکوس کرده و می‌فرماید: اگر شیء ذاتاً ساکن باشد، حرکت آن محال است. اما چون حرکت وجود دارد، سکون ذاتی نیست. بنابراین، حرکت ذاتی است و سکون، مفهومی اعتباری است. این دیدگاه، سکون را چونان سایه‌ای می‌بیند که در برابر نور حرکت، هیچ حقیقتی ندارد.

درنگ: حرکت، صفتی ذاتی است و سکون، مفهومی اعتباری و فاقد حقیقت خارجی است.

نفی ضرورت محرک

نیاز به محرک خارجی، مبتنی بر پیش‌فرض سکون است. با نفی سکون، نیاز به محرک منتفی می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کند که خدا، وجود و حرکت را به موجودات افاضه می‌کند و نیازی به محرک خارجی نیست. این دیدگاه، خدا را از محرک اول ارسطویی به مبدأ وجود ارتقا می‌دهد.

استناد به قرآن کریم

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیه شریفه قرآن کریم، حرکت ذاتی را تبیین می‌کند:

وَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي

ترجمه: و هنگامی که آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم.

این آیه، به خلقت موجودات با حیات و حرکت ذاتی اشاره دارد. نفخ روح، اعطای حرکت و حیات در لحظه خلقت است، گویی خدا، با دمیدن روح، جریان حیات و حرکت را در کالبد وجود جاری می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد استدلال‌های سنتی و تبیین حرکت ذاتی، به نفی سکون و ضرورت محرک پرداخت. حرکت، صفتی ذاتی است که از لحظه خلقت در موجودات جاری است و این دیدگاه، با معارف قرآنی همخوانی دارد.

بخش پنجم: تأثیرات اجتماعی فلسفه انزوایی

مرده‌پروری فلسفه انزوایی

فلسفه انزوایی، با فرض سکون و مردگی، به مرده‌پروری منجر می‌شود. این فلسفه، انسان را ناتوان و وابسته به محرک خارجی می‌داند، گویی انسان، چونان عروسکی است که تا نخ‌هایش کشیده نشود، از جای خویش تکان نمی‌خورد. استاد فرزانه قدس‌سره، این دیدگاه را نقد کرده و بر پویایی ذاتی انسان تأکید می‌کند.

فرهنگ تکدی و وابستگی

فلسفه انزوایی، به فرهنگ تکدی و وابستگی در جامعه دامن زده است. این فرهنگ، انسان را به‌جای تولید و نقش‌آفرینی، به مصرف و انتظار کمک از دیگران سوق می‌دهد. استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به رواج تکدی در نهادهای اجتماعی، این رویکرد را نقد کرده و بر ضرورت فقرزدایی تأکید می‌کند.

درنگ: فرهنگ تکدی، نتیجه فلسفه انزوایی است که انسان را از تولید و پویایی محروم می‌کند.

نقد نظام اقتصادی

استاد فرزانه قدس‌سره، نظام بانک‌داری کنونی را به قمار و تلکه‌گیری تشبیه می‌کند که به توزیع ثروت بادآورده و تقویت تکدی منجر شده است. این نظام، به‌جای ترویج تولید، فرهنگ وابستگی را نهادینه می‌کند. این نقد، چونان زنگ خطری است که جامعه را به بازنگری در نظام اقتصادی دعوت می‌کند.

ضرورت حرکت اجتماعی

استاد فرزانه قدس‌سره، بر ضرورت حرکت اجتماعی و ترویج فرهنگ پویایی تأکید می‌کند. جامعه اسلامی، باید از حالت سکون خارج شده و به نقش‌آفرینی فعال دعوت شود. این حرکت، چونان خونی است که در رگ‌های جامعه جاری شده و آن را به سوی پیشرفت و عدالت هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با نقد تأثیرات اجتماعی فلسفه انزوایی، بر ضرورت تحول فرهنگی و اقتصادی تأکید کرد. فرهنگ تکدی و وابستگی، نتیجه نگرش ساکن و انزوایی است که با پویایی اسلامی ناسازگار است. حرکت اجتماعی، کلید تحقق عدالت و پیشرفت در جامعه است.

نتیجه‌گیری کل

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین فلسفه پویایی و نقد بنیادین فلسفه انزوایی پرداخت. حرکت ذاتی، به‌مثابه صفتی وجودی، در همه مراتب هستی جاری است و سکون، مفهومی اعتباری و فاقد حقیقت خارجی است. وحدت وجودی انسان‌ها، آن‌ها را از انزوا آزاد کرده و به نقش‌آفرینی در عالم هستی دعوت می‌کند. فلسفه، باید انسان را به سوی شناخت و جذب هستی هدایت کند، نه به انزوای ذهنی و اجتماعی. تأثیرات اجتماعی فلسفه انزوایی، مانند تکدی و وابستگی، نشان‌دهنده ضرورت بازنگری در فرهنگ و نگرش فلسفی است. این اثر، با پیوند مفاهیم فلسفی و معارف قرآنی، افقی نو در فهم هستی گشوده و جامعه را به سوی پویایی و عدالت دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی