در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 788

متن درس





کاوش در معرفت و غفلت در فلسفه اسلامی

کاوش در معرفت و غفلت در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۷۸۸)

دیباچه

فلسفه اسلامی، به‌مثابه آیینه‌ای صیقل‌یافته که نور حقیقت را بازمی‌تاباند، همواره بستری برای تأمل در ژرف‌ترین پرسش‌های وجودی بوده است. در این میان، تمایز میان معرفت و غفلت، به‌عنوان دو مرتبه متضاد در ساحت نفس انسانی، از موضوعات بنیادین در حکمت اسلامی است. درس‌گفتار شماره ۷۸۸، ارائه‌شده توسط استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوش در این دو مفهوم کلیدی پرداخته و با نگاهی نوآورانه، روش‌شناسی تحصيل معرفت را در چارچوبی جامع تبیین می‌نماید.

این کتاب، با تفکیک محورهای اصلی بحث، یعنی تخريج حرام و جهل، حساسيت وجودی به عالم، تمکین و محاسبه، و تحصيل علم، به بررسی نقدهای استاد فرزانه قدس‌سره بر علم غفلت‌زا پرداخته و با استناد به آیات قرآن کریم، چارچوبی نوین برای تحصيل معرفت و تحقق وراثت انبيا ارائه می‌دهد.

بخش نخست: تمایز معرفت و غفلت

سیر بحث از حرکت و قدرت به معرفت و غفلت

بحث در درس‌گفتارهای پیشین از حرکت و قدرت به معرفت و غفلت رسیده و بر تمایز این دو مفهوم متمرکز شده است. معرفت، به‌مثابه نوری که تاریکی‌های وجود را روشن می‌سازد، مرتبه‌ای است که انسان را به حقیقت وجود نزدیک می‌کند، درحالی‌که غفلت، حجابی است که او را از این حقیقت دور می‌سازد.

این سیر، به پیوند عمیق میان حرکت وجودی، قدرت، و آگاهی در فلسفه اسلامی اشاره دارد. حرکت و قدرت، بسترهایی هستند که معرفت را به‌عنوان هدف غایی انسان در مسیر تکامل وجودی قرار می‌دهند. غفلت، در مقابل، نتیجه انحراف از این مسیر است که انسان را در تاریکی جهل و بی‌توجهی فرو می‌برد.

پرسش‌های بنیادین معرفت و غفلت

چگونه انسان به معرفت دست می‌یابد و چگونه به ورطه غفلت می‌افتد؟ این پرسش، که محور درس‌گفتار است، به ضرورت روش‌شناسی در فلسفه عملی و عرفانی اشاره دارد. معرفت، فرآیندی آگاهانه است که نیازمند پالایش نفس، حساسيت وجودی، و سنجش مداوم است، درحالی‌که غفلت، نتیجه بی‌توجهی به این فرآیندها و غرق شدن در ظواهر است.

این پرسش، همانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید و انسان را به تأمل در مسیر وجودی خود دعوت می‌کند. بدون پاسخ به این پرسش، انسان در معرض غفلت قرار می‌گیرد و از مقام والای وراثت انبيا بازمی‌ماند.

درنگ: معرفت، نوری است که انسان را به حقیقت وجود رهنمون می‌سازد، درحالی‌که غفلت، حجابی است که او را از این حقیقت دور می‌کند. تمایز این دو، بستر روش‌شناسی تحصيل معرفت است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تمرکز بر تمایز معرفت و غفلت، به پیوند عمیق این دو مفهوم با حرکت و قدرت در فلسفه اسلامی پرداخته است. معرفت، هدف غایی انسان در مسیر تکامل وجودی است که نیازمند روش‌شناسی دقیق و آگاهانه است. این بخش، بنیانی برای تحلیل‌های بعدی فراهم می‌آورد که به روش‌های تحصيل معرفت و نقد علم غفلت‌زا اختصاص دارد.

بخش دوم: روش‌شناسی تحصيل معرفت

سه محور بنیادین در تحصيل معرفت

استاد فرزانه قدس‌سره سه محور اصلی را برای تحصيل معرفت و دوری از غفلت تبیین می‌کنند: تخريج حرام و جهل، حساسيت وجودی به موجودات عالم، و تمکین و محاسبه. این اصول، به‌مثابه سه ستون استوار، چارچوبی جامع برای پالایش نفس و رسیدن به معرفت ارائه می‌دهند.

تخريج حرام و جهل، به پالایش نفس از موانع معرفت اشاره دارد. حساسيت وجودی، عالم را به‌عنوان کتاب حق تعالی معرفی می‌کند که حکیم باید آن را مطالعه کند. تمکین و محاسبه، به سنجش مداوم پیشرفت در این مسیر دعوت می‌کند. این سه محور، مکمل یکدیگرند و بدون یکی، دیگری ناقص می‌ماند.

تخريج حرام و جهل

صاحبان معرفت، در هر شبانه‌روز، کوشش می‌کنند تا حرام و نادانی را از وجود خود بزدایند. تخريج حرام، به معنای توجه به سلامت رزق و پرهیز از هر آنچه نفس را سنگین می‌کند، است. تخريج جهل، به بازنگری عقاید و کنار گذاشتن باورهای بی‌دلیل یا سست اشاره دارد.

این فرآیند، همانند پالایش طلای ناب از ناخالصی‌هاست. انسان باید هر روز، هفته، ماه، و سال، انبار وجود خود را بررسی کند و آنچه را که با حقیقت سازگار نیست، کنار بگذارد. این پالایش، بستری است که معرفت را در نفس انسان شکوفا می‌سازد.

توجه به سلامت رزق

انسان باید به سلامت خوراک و رزق خود توجه کند: چه می‌خورد، از کجا، از کی، چگونه، و به چه مقدار. این توجه، با استناد به آیه شریفه اَنْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ («به خوراک و نوشیدنی‌ات بنگر»، سوره کهف: ۱۹) تبیین می‌شود. رزق حرام، نفس را سنگین کرده و مانع تحصيل معرفت می‌شود، درحالی‌که رزق حلال، بستری برای پالایش و تعالی نفس فراهم می‌آورد.

این اصل، همانند انتخاب آبی زلال برای سیراب کردن باغ وجود است. رزق، نه‌تنها جسم، بلکه روح انسان را تغذیه می‌کند و کیفیت آن، در مسیر معرفت تعیین‌کننده است.

درنگ: رزق حلال، بستری برای پالایش نفس و تحصيل معرفت است، درحالی‌که رزق حرام، نفس را سنگین کرده و به غفلت می‌کشاند.

بازنگری عقاید و انبارگردانی

صاحبان معرفت، عقاید خود را به‌صورت مداوم بازنگری می‌کنند و می‌پرسند: کدام عقیده بی‌دلیل است؟ کدام سست است؟ کدام محکم است؟ این فرآیند، که به انبارگردانی عقاید تشبیه شده، نیازمند بررسی دوره‌ای (هفتگی، ماهانه، سالانه) است تا باورهای نادرست کنار گذاشته شوند.

این انبارگردانی، مانند مرتب کردن کتابخانه‌ای است که هر کتاب، باید جای خود را بیابد یا کنار گذاشته شود. عقاید بی‌دلیل یا سست، مانند کتاب‌هایی پوسیده‌اند که فضای ذهن را اشغال کرده و مانع رشد معرفت می‌شوند.

حساسيت وجودی به عالم

صاحبان معرفت، نسبت به همه موجودات عالم حساس‌اند و عالم را به‌مثابه کتاب حق تعالی می‌بینند. هر سنگ، درخت، حیوان، یا انسان، آیتی است که حکیم باید آن را مطالعه کند. این حساسيت، مانند دستگاه مین‌یابی است که با هر پدیده‌ای سوت می‌کشد و پرسش «چرا» را برمی‌انگیزد.

حکیم، مانند کاوشگری است که در آزمایشگاه هستی، هر پدیده را با دیده تأمل می‌نگرد و از آن درس می‌آموزد. این حساسيت، عالم را به پژوهشگاهی بی‌انتها تبدیل می‌کند که هر گوشه‌اش، دریچه‌ای به سوی معرفت می‌گشاید.

درنگ: عالم، کتاب حق تعالی است و حکیم باید با حساسيت وجودی، هر پدیده را مطالعه کند تا به معرفت دست یابد.

تمکین و محاسبه

تمکین و محاسبه، سومین محور تحصيل معرفت است. انسان باید پیشرفت خود را در تخريج حرام و جهل، حساسيت به موجودات، و قرب به حق بسنجد. این سنجش، مانند ترازویی است که نفس را وزن می‌کند تا میزان پالایش و تعالی آن مشخص شود.

این فرآیند، مانند آشپزی است که با دقت، مواد را وزن می‌کند تا طعمی دلنشین پدید آورد. نفس انسان نیز نیازمند چنین دقتی است تا در مسیر معرفت، از انحراف مصون بماند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین سه محور تخريج، حساسيت، و تمکین، روش‌شناسی جامعی برای تحصيل معرفت ارائه می‌دهد. این اصول، نفس انسان را از حجاب‌های غفلت پالایش کرده و او را به سوی حقیقت وجود هدایت می‌کنند. این بخش، بنیانی برای نقد علم غفلت‌زا و نقش مراکز علمی در تحصيل معرفت فراهم می‌آورد.

بخش سوم: نقد علم غفلت‌زا و نقش مراکز علمی

علم بدون معرفت، غفلت‌زاست

علم، اگر با تخريج حرام و جهل، حساسيت وجودی، و تمکین همراه نباشد، به غفلت می‌انجامد. چنین علمی، مانند خيکی پر از معلومات است که نه با عالم ارتباط دارد، نه با آدمیان، و نه با هستی. این علم، فاقد ارزش وجودی است و نمی‌تواند به وراثت انبيا منجر شود.

این نقد، مانند هشداری است که حکیم را از غرق شدن در دریای معلومات بی‌روح بازمی‌دارد. علم غفلت‌زا، مانند کتابخانه‌ای است که کتاب‌هایش خاک می‌خورند و هیچ‌گاه به کار حقیقت‌جویی نمی‌آیند.

نقد تمرکز صرف بر مطالعه

تمرکز صرف بر کتاب‌خوانی و مطالعه، بدون توجه به تخريج، حساسيت، و تمکین، به غفلت می‌انجامد. عالم ممکن است از زندگی، همسر، و فرزندان خود غافل شود، که نشانه‌ای از دوری از معرفت است. کتاب‌خوانی، تنها وسیله‌ای برای معرفت است، نه خود معرفت.

این وضعیت، مانند باغبانی است که تنها به جمع‌آوری بذر می‌پردازد، اما هرگز آن‌ها را نمی‌کارد. معرفت، نیازمند کاشت و پرورش این بذرها در خاک وجود است.

نقد علم دینی در عصر حاضر

علم دینی، به دلیل تمرکز بیش‌ازحد بر مطالعه و غفلت از تخريج، حساسيت، و تمکین، از رسالت معرفتی خود دور شده است. این انحراف، سبب شده تا برخی به جای عالمان دینی، به افرادی مانند خیاط یا قصاب ارجاع دهند و ادعای ارتباط با حقیقت را به دیگران واگذار کنند.

این وضعیت، مانند خاموش شدن چراغی است که باید راه را روشن کند. علم دینی، اگر از معرفت تهی شود، نمی‌تواند ادعای وراثت انبيا داشته باشد.

افزایش مدعیان عرفان

افزایش مدعیان عرفان و محدود شدن کتب عرفانی، نتیجه خلأ معرفتی در علم دینی است. این وضعیت، نشان‌دهنده نیاز به بازنگری در روش‌شناسی تحصيل معرفت و تقویت حساسيت وجودی است.

این پدیده، مانند رشد علف‌های هرز در باغی است که باغبانش از آن غافل شده است. معرفت، نیازمند مراقبت مداوم است تا از انحراف مصون بماند.

درنگ: علم بدون تخريج، حساسيت، و تمکین، به غفلت می‌انجامد و نمی‌تواند به وراثت انبيا منجر شود.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد علم غفلت‌زا و انحراف علم دینی از رسالت معرفتی، به ضرورت بازنگری در روش‌شناسی تحصيل معرفت دعوت می‌کند. علم، تنها زمانی به معرفت می‌انجامد که با تخريج، حساسيت، و تمکین همراه باشد. این بخش، زمینه را برای بررسی نقش انبيا و چارچوب چهارگانه معرفت فراهم می‌آورد.

بخش چهارم: الگوی انبيا و چارچوب چهارگانه معرفت

الگوی انبيا در تحصيل معرفت

انبيا، با تخريج حرام و جهل، حساسيت به موجودات، و تمکین، به معرفت دست یافتند. آیات فَخْلَعْ نَعْلَيْكَ («نعلین خود را درآور»، سوره طه: ۱۲) و فَثِيَابَكَ فَطَهِرْ («جامه‌ات را پاکیزه کن»، سوره مدثر: ۴) به پالایش نفس و تخريج حرام اشاره دارند. حساسيت انبيا به خلقت، مانند توحید مفضل امام صادق (ع)، مراتب معرفتی آن‌ها را نشان می‌دهد. تمکین، آن‌ها را به کرامت، غیب، قدرت، و رويت رساند.

این الگو، مانند مشعلی است که راه معرفت را روشن می‌سازد. انبيا، با پالایش نفس، حساسيت به عالم، و سنجش مداوم، به حقیقت وجود دست یافتند.

امتیاز انسان نسبت به انبيا

انسان، نسبت به انبيا، امتیاز مطالعه کتاب و تحصيل علم نظری دارد. این امتیاز، باید در خدمت تخريج، حساسيت، و تمکین قرار گیرد تا به معرفت منجر شود. تصور معرفت بدون علم، خیالی باطل است که به غفلت می‌انجامد.

این امتیاز، مانند ابزاری است که حکیم را در پالایش و کاوش یاری می‌کند، اما بدون روش درست، این ابزار بی‌ثمر می‌ماند.

چارچوب چهارگانه معرفت

معرفت، بر چهار زاویه استوار است: تخريج (پالایش حرام و جهل)، تبین (حساسيت به عالم)، تمکین (سنجش و تحکیم)، و تحصيل (علم و مطالعه). این چهار زاویه، مانند اضلاع مربعی هستند که معرفت را در خود جای داده‌اند. تعطیلی هر یک، به غفلت می‌انجامد.

این چارچوب، مانند نقشه‌ای است که حکیم را در مسیر حقیقت هدایت می‌کند. هر ضلع، مکمل دیگری است و نبود یکی، کل ساختار را ناقص می‌سازد.

درنگ: معرفت، بر چهار زاویه تخريج، تبین، تمکین، و تحصيل استوار است. تعطیلی هر یک، به غفلت می‌انجامد.

ترتیب زوایا

این چهار زاویه، به ترتیب اهمیت هستند. تخريج، پایه و اساس است؛ بدون پالایش نفس، علم مشکل‌دار می‌شود. تبین، حساسيت به عالم را برمی‌انگیزد. تمکین، پیشرفت را می‌سنجد. تحصيل، علم را به خدمت معرفت می‌آورد.

این ترتیب، مانند ساختمانی است که ابتدا باید پی آن استوار شود، سپس دیوارها برپا گردد، و در نهایت، سقف علم بر آن نهاده شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین الگوی انبيا و چارچوب چهارگانه معرفت، به ضرورت پالایش نفس، حساسيت به عالم، سنجش مداوم، و تحصيل علم تأکید می‌کند. این اصول، راه را برای تحقق وراثت انبيا هموار می‌سازد و حکیم را از غفلت دور می‌کند.

بخش پنجم: پرسشگری و حساسيت وجودی

پرسشگری حکیم

حکیم، نسبت به خلقت پرسشگر است: چرا ناخن و مو درمی‌آید، اما دندان نه؟ چرا دستگاه گوارش سالم است، اما چشم و دندان ناکارآمد می‌شوند؟ این پرسش‌ها، نشانه حساسيت وجودی است که عالم را به آزمایشگاهی برای کشف حقیقت تبدیل می‌کند.

این پرسشگری، مانند جرقه‌ای است که آتش معرفت را در وجود حکیم برمی‌افروزد. هر «چرا»، دریچه‌ای به سوی پاسخ‌های وجودی می‌گشاید.

نقد ناهماهنگی خلقت

پرسش از ناهماهنگی میان چشم، دندان، و مزاج، یا تفاوت مصلحت در خلقت، مانند دم حیوان و دندان انسان، نشانه معرفت است. حکیم، با این پرسش‌ها، به دنبال فهم حکمت الهی در نظام خلقت است.

این نقد، مانند کاوشگری است که در معدن خلقت، به دنبال گوهر حقیقت می‌گردد. پرسش از خلقت، بستر معرفت توحیدی است.

حکیم، مین‌یاب وجود

حکیم، مانند دستگاه مین‌یاب یا طلا‌یاب، نسبت به همه عالم سوت می‌کشد و حساس است. اگر این حساسيت وجود نداشته باشد، حتی اگر عالم منقول و معقول باشد، غافل است.

این حساسيت، مانند قلبی است که با هر پدیده‌ای می‌تپد و عالم را به آیینه‌ای برای مشاهده اسمای الهی تبدیل می‌کند.

درنگ: حکیم، مانند مین‌یابی است که با هر پدیده‌ای سوت می‌کشد و عالم را به پژوهشگاهی برای کشف حقیقت تبدیل می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تأکید بر پرسشگری و حساسيت وجودی، حکیم را به‌عنوان کاوشگری معرفی می‌کند که عالم را آزمایشگاه حقیقت می‌بیند. این حساسيت، بستر معرفت توحیدی است و از غفلت جلوگیری می‌کند. این بخش، زمینه را برای نتیجه‌گیری نهایی فراهم می‌آورد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوش در تمایز معرفت و غفلت در فلسفه اسلامی پرداخته و روش‌شناسی جامعی برای تحصيل معرفت ارائه داده است. معرفت، بر چهار زاویه تخريج حرام و جهل، تبین و حساسيت به عالم، تمکین و محاسبه، و تحصيل علم استوار است. این اصول، مانند اضلاع مربعی هستند که حکیم را در مسیر حقیقت هدایت می‌کنند.

علم دینی، اگر از این اصول تهی شود، به غفلت می‌انجامد و نمی‌تواند ادعای وراثت انبيا داشته باشد. انبيا، با تخريج، حساسيت، و تمکین، الگویی برای تحصيل معرفت ارائه داده‌اند. انسان، با امتیاز مطالعه و علم نظری، باید این اصول را در خود تقویت کند تا به معرفت دست یابد. پرسشگری و حساسيت وجودی، عالم را به آزمایشگاهی برای کشف حقیقت تبدیل می‌کند و حکیم را از غفلت دور می‌سازد.

این اثر، با دعوت به بازنگری در روش‌شناسی علم دینی، به پیوند عمیق میان فلسفه، عرفان، و معرفت توحیدی تأکید می‌کند و راه را برای تحقق وراثت انبيا هموار می‌سازد. امید است که این نوشتار، برای پژوهشگران و اندیشمندان، بستری مناسب برای تأمل و تحقیق فراهم آورد.

با نظارت صادق خادمی