متن درس
تحلیل و تبیین فلسفه قوه و فعل در نظام صدرایی و نقد آن
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۷۹۱)
مقدمه
بحث قوه و فعل در فلسفه اسلامی، بهویژه در نظام حکمی ملاصدرا، از بنیادیترین مباحث هستیشناسی است که در فهم حقیقت وجود، ماهیت، و رابطه میان این دو نقش محوری ایفا میکند. این موضوع نهتنها در چارچوب فلسفه نظری، بلکه در پیوند با سلوک عرفانی و معرفت دینی نیز اهمیتی بسزا دارد. درسگفتار حاضر، که از نوار شماره ۷۹۱ استخراج شده، با رویکردی انتقادی به بازخوانی مفاهیم قوه، فعل، جوهر، عرض، و امکان در فلسفه صدرایی پرداخته و با نگاهی نو، این مفاهیم را در پرتو وحدت وجود بازتعریف میکند.
بخش اول: بازخوانی قوه و فعل در پرتو وحدت وجود
نقد مقولات قوه و فعل: از دوگانگی به وحدت
در نظام فلسفی ملاصدرا، قوه و فعل بهعنوان دو مقوله متمایز در تحلیل وجود مطرح میشوند. قوه بهمثابه استعداد بالقوه و فعل بهمثابه تحقق آن تعریف شدهاند. بااینحال، درسگفتار حاضر این دوگانگی را نفی کرده و قوه و فعل را به مراتب ظهور و باطن وجود فرومیکاهد. این دیدگاه، با فاصلهگیری از چارچوب سنتی ارسطویی و مشایی، وجود را حقیقتی یگانه میداند که در مراتب گوناگون ظهور مییابد. همانگونه که خورشید در طلوع و غروب خود یک حقیقت واحد است، اما در افقهای مختلف بهگونهای متفاوت نمایان میشود، وجود نیز در مراتب قوه و فعل، تنها جلوههای گوناگون یک حقیقت واحد است.
درنگ: نفی دوگانگی قوه و فعل در فلسفه صدرایی، به وحدت وجودی منجر میشود که در آن تمایزات مقولهای به مراتب ظهور وجود فروکاسته میشود.
این رویکرد، با تأکید بر اصالت وجود، از فلسفه مشایی که قوه و فعل را مقولاتی مستقل میداند، فاصله میگیرد. در فلسفه ارسطو، قوه بهمثابه بذری است که در دل خاک انتظار شکوفایی دارد، و فعل، گل شکفتهای است که این استعداد را به کمال رسانده است. اما درسگفتار با نفی این تمایز، وجود را چون اقیانوسی بیکران میبیند که امواج قوه و فعل، تنها تجلیات ظاهری آن هستند.
قوه بهمثابه اضافه خارجی
ملاصدرا قوه را نه جوهر، نه عرض ذاتی، بلکه اضافهای خارجی میداند که در ظرف موجود خارجی شکل میگیرد. این تعریف، قوه را به امکانی استعدادی فرومیکاهد که وابسته به موضوع خارجی است. درسگفتار اما این تعریف را نقد کرده و قوه را بهطور کامل از مقولات فلسفی حذف میکند. قوه، در این دیدگاه، نه مقولهای مستقل، بلکه جلوهای از ظهور وجود در مراتب گوناگون است. همانگونه که نسیم، تنها حرکت هواست و نه حقیقتی جدا از آن، قوه نیز تنها شیوهای از ظهور وجود است و نه مقولهای مستقل.
این نقد، نظام حرکت جوهری صدرا را که بهشدت به مفهوم قوه وابسته است، به چالش میکشد. حرکت جوهری، چون رودی جاری، به استعداد قوه برای تحول نیاز دارد. اما درسگفتار با حذف قوه، این رود را به اقیانوس وجود پیوند میزند، جایی که تمایزات مقولهای محو میشوند.
نفی ماهیت و تأثیر آن بر جوهر و عرض
درسگفتار با نفی ماهیت بهعنوان حقیقتی واقعی، مفاهیم جوهر و عرض را نیز بیمعنا میداند. در فلسفه سنتی، ماهیت ذات شیء است و جوهر یا عرض، نحوه وجود آن را تعیین میکند. اما با نفی ماهیت، تمایز میان جوهر و عرض نیز از میان میرود. این دیدگاه، چون باد پاییزی که برگهای خشکیده را از شاخهها میزداید، مفاهیم سنتی را کنار زده و وجود را بهعنوان تنها حقیقت متعالی معرفی میکند.
درنگ: نفی ماهیت، بنیاد مقولات سنتی فلسفه را سست کرده و به هستیشناسی سیالی منجر میشود که در آن وجود، تنها حقیقت حاکم است.
این رویکرد، هرچند با اصل اصالت وجود صدرایی همراستاست، اما با نفی کامل ماهیت، از خود صدرا نیز فراتر میرود. ملاصدرا ماهیت را بهعنوان مفهومی ذهنی حفظ میکند، اما درسگفتار با حذف آن، به وحدت وجودی رادیکالتری میرسد که هیچ مقولهای جز وجود را به رسمیت نمیشناسد.
بخش دوم: امکان و استعداد در نظام وجودی
امکان وجود بهعنوان حقیقت مقدم
ملاصدرا امکان وجود را حقیقتی مقدم بر وجود ممکنالوجود میداند که بهمثابه عرضی خارجی، قوامدهنده به ممکن است. این امکان، نه ذاتی است و نه مفهومی، بلکه رابطهای وجودی میان موضوع و محمول است. درسگفتار اما این تعریف را نقد کرده و امکان را نیز به ظهور وجود در مراتب مختلف فرومیکاهد. همانگونه که آینه، تنها بازتاب نور است و نه خود نور، امکان نیز تنها جلوهای از وجود است و نه مقولهای مستقل.
این نقد، فلسفه صدرایی را به سمت وحدت وجودی کامل سوق میدهد، جایی که تمایزات میان امکان، قوه، و فعل محو میشوند. این دیدگاه، چون جویباری که به دریا میپیوندد، تمام مقولات را در اقیانوس وجود حل میکند.
نفی جوهر و عرض قار: حرکت بهسوی هستیشناسی سیال
درسگفتار مفاهیم جوهر و عرض قار را بهدلیل ایستا بودن نفی کرده و قوه را بهعنوان استعداد خارجی و پویا معرفی میکند. در فلسفه ارسطویی، جوهر موضوعی مستقل و عرض قار صفتی ثابت است. اما درسگفتار با تأکید بر پویایی وجود، این مفاهیم را چون بناهای کهن که در برابر طوفان فرومیریزند، کنار میزند و قوه را بهعنوان حقیقتی سیال در فرآیند حرکت جوهری معرفی میکند.
این دیدگاه، با تأیید نظریه حرکت جوهری صدرا، از آن فراتر میرود و به هستیشناسی سیالی میرسد که در آن هیچ مقولهای جز وجود و مراتب آن پذیرفته نمیشود. قوه، چون نسیمی که در شاخسارها میوزد، تنها جلوهای از وجود است و نه حقیقتی مستقل.
استعداد خارجی و حرکت دائمی
قوه بهمثابه استعداد خارجی معرفی میشود که در حرکت دائمی است و از حالت ایستا خارج است. این تعریف، قوه را از مفهومی ذهنی به حقیقتی خارجی تبدیل میکند که در فرآیند تحول و تکامل وجودی مشارکت دارد. درسگفتار اما با نفی قوه بهعنوان مقولهای مستقل، آن را به ظهور وجود در مراتب مختلف تقلیل میدهد. همانگونه که رودخانه در بستر خود جاری است، اما حقیقتش آب است، قوه نیز تنها جلوهای از وجود در حال تحول است.
درنگ: قوه، بهمثابه استعداد خارجی، در حرکت دائمی وجود ظهور مییابد و نه بهعنوان مقولهای مستقل، بلکه بهعنوان جلوهای از حقیقت وجود.
نفی امکان وجود مطلق
ملاصدرا امکان وجود مطلق را نفی کرده و آن را بهعنوان اضافهای خارجی معرفی میکند که قوامدهنده به ممکنالوجود است. درسگفتار این تعریف را نقد کرده و امکان را به ظهور وجود در مراتب مختلف تبدیل میکند. این دیدگاه، چون چراغی که تاریکی را میزداید، تمام تمایزات مقولهای را محو کرده و وجود را تنها حقیقت حاکم میداند.
استعدادهای خاص و تکثر در قوهالوجود
درسگفتار قوهالوجود را بهعنوان استعدادهای خاص معرفی میکند که هر ذره از وجود، قوهای ویژه دارد. این دیدگاه، قوه را بهمثابه امری متکثر و متنوع میبیند که در هر لحظه و هر ذره، بهگونهای خاص ظهور مییابد. اما با تأکید بر اینکه این استعدادها در نهایت به ظهور وجود بازمیگردند، از تکثر ظاهری به وحدت باطنی میرسد. همانگونه که رنگهای رنگینکمان از نور واحد سرچشمه میگیرند، استعدادهای خاص نیز جلوههای گوناگون وجود واحد هستند.
نفی امکانهای خاص
با نفی ماهیت، امکانهای خاص نیز نفی شده و به تعینات وجودی تبدیل میشوند. این دیدگاه، تمایزات را به مراتب ظهور وجود فرومیکاهد و فلسفه صدرایی را به سمت هستیشناسی سیال و غیرمقولهای سوق میدهد. این رویکرد، چون نسیمی که غبار از آینه میزداید، تمام مقولات را در پرتو وجود متعالی محو میکند.
بخش سوم: وجود نامتناهی در ظرف متناهی
وجود نامتناهی و مراتب ظهور
درسگفتار وجود را نامتناهی در ظرف متناهی معرفی میکند و تمام مراتب وجود را به ظهور در این ظرف بازمیگرداند. این دیدگاه، وجود را از محدودیتهای مقولات سنتی آزاد کرده و آن را چون اقیانوسی بیکران میبیند که در کوزههای متناهی ظهور مییابد.
درنگ: وجود نامتناهی، در ظرف متناهی ظهور مییابد و تمام مقولات سنتی را به مراتب ظهور آن فرومیکاهد.
این رویکرد، با اصل وحدت وجود صدرایی همخوانی دارد، اما با نفی کامل مقولات، به هستیشناسی متعالیتری میرسد که در آن هیچ تمایزی جز مراتب ظهور وجود پذیرفته نمیشود.
بخش چهارم: پیوند فلسفه و عرفان: سلام و رحمت الهی
سلام در نماز: جلوهای از ظهور وجود
درسگفتار، سلام در نماز را بهعنوان جلوهای از ظهور وجود در مراتب مختلف معرفی میکند و آن را به تمام عالم هستی تسری میدهد. عبارت السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ (درود بر تو ای پیامبر و رحمت خدا و برکتهای او) بهعنوان نمادی از ارتباط وجودی میان سالک و کل هستی معرفی میشود. سلام، چون چشمهای زلال از قلب مؤمن جوشیده و به تمام مراتب هستی، از بهشت تا دوزخ، جاری میشود.
این دیدگاه، سلام را از عملی عبادی به حقیقتی وجودی تبدیل میکند که تمام مراتب هستی را در بر میگیرد. همانگونه که نسیم بهاری، عطر گلها را به دوردستها میبرد، سلام نیز رحمت الهی را به تمام عالم منتشر میکند.
دوزخ و رحمت الهی
درسگفتار دوزخ را نه صرفاً مکانی برای عذاب، بلکه ظهوری از اسما و صفات الهی، از جمله رحمت، معرفی میکند. دوزخ، چون آینهای که نور الهی را بازمیتاباند، تحت حاکمیت اسمای رحمانیت و رحیمیت قرار دارد. این دیدگاه، دوزخ را از مکانی صرفاً عذابی به مرتبهای وجودی تبدیل میکند که در آن لطافت و کریمی الهی نیز حضور دارد.
درنگ: دوزخ، ظهوری از اسمای الهی است که رحمت و لطافت الهی را حتی در مراتب عذاب به نمایش میگذارد.
نقد عذاب ابدی
درسگفتار عذاب ابدی در دوزخ را با استناد به آیه كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا أُخْرَىٰ (سوره نساء، آیه ۵۶؛ هرگاه پوستهایشان پخته شود، پوستهای دیگری به جای آن مینهیم) نقد کرده و عذاب را بهعنوان تبدیلی وجودی بازتعریف میکند. این دیدگاه، عذاب را نه پایان حیات، بلکه بخشی از فرآیند تحول وجودی میداند که تحت حاکمیت رحمت الهی است.
این تفسیر، چون چراغی در تاریکی، نگاه سنتی به عذاب ابدی را روشن کرده و آن را در پرتو رحمت الهی بازتعریف میکند. عذاب، در این دیدگاه، چون کورهای است که فلز وجود را صیقل میدهد، نه آنکه آن را نابود کند.
سلام بهمثابه چشمه وجودی
سلام، چون چشمهای زلال از قلب مؤمن جوشیده و به تمام مراتب هستی، از جمله دوزخ، تسری مییابد. این دیدگاه، سلام را بهعنوان جلوهای از رحمت الهی معرفی میکند که از قلب سالک به کل عالم منتشر میشود. همانگونه که خورشید، با پرتوهای خود زمین را روشن میکند، سلام نیز با رحمت خود، حتی دوزخ را متأثر میسازد.
قلب سالک و ظرفیت وجودی
قلب سالک، ظرفی برای دریافت و انتشار رحمت الهی است که باید از کدورتها پاک شود. این دیدگاه، قلب را چون آیینهای میبیند که تنها با صیقل معرفت و سلوک، قادر به بازتاب نور الهی است. قلب پاکشده، چون دریایی بیکران، ظرفیت دریافت تمام اسمای الهی را دارد و میتواند رحمت را به تمام عالم منتشر کند.
درنگ: قلب سالک، با پاکسازی از کدورتها، به ظرفی برای تجلی اسمای الهی تبدیل میشود که رحمت را به تمام مراتب هستی منتشر میکند.
جمعبندی
درسگفتار حاضر، با رویکردی انتقادی به مفاهیم قوه، فعل، جوهر، عرض، و امکان در فلسفه صدرایی، به بازتعریف آنها در چارچوب وحدت وجود پرداخته است. با نفی ماهیت و تقلیل تمام مقولات به مراتب ظهور و باطن وجود، این دیدگاه از فلسفه سنتی مشایی و حتی صدرایی فاصله گرفته و به هستیشناسی سیالی نزدیک میشود که در آن وجود، تنها حقیقت حاکم است. پیوند این مفاهیم با سلوک عرفانی، بهویژه از طریق تحلیل مفهوم سلام در نماز و بازتعریف دوزخ بهعنوان جلوهای از رحمت الهی، نشاندهنده آمیختگی عمیق فلسفه و عرفان در این درسگفتار است. این تحلیل، نهتنها مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی را بازخوانی میکند، بلکه با ارائه دیدگاهی متعالی، فرصتی برای بازاندیشی در ارتباط میان هستیشناسی و سلوک عرفانی فراهم میآورد.
با نظارت صادق خادمی