متن درس
بازاندیشی در فلسفه اسلامی: نفی قوه و بسط وجود
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۹۲)
دیباچه
فلسفه اسلامی، چونان دریایی ژرف و مواج، قرنها اندیشمندان را به سوی خویش فرا خوانده و در گستره خویش، پرسشهایی بنیادین از چیستی وجود، حدوث، و امکان را به چالش کشیده است. درسگفتار شماره ۷۹۲، که از منظر استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، ارائه شده، چونان مشعلی فروزان، به بازنگری و نقد بنیادی اصول سنتی فلسفه اسلامی میپردازد. این نوشتار، با تأمل در مفاهیم قوه، ماده، هیلولا، و حرکت جوهری، به سوی فلسفهای وجودمحور گام برمیدارد که در آن، هستی نه به قوه و امکان، بلکه به ظهور و بسط الهی تعریف میشود.
بخش نخست: نقد اصل قوه الوجود در فلسفه سنتی
مفهوم قوه الوجود و چالشهای آن
اصل «کل حادث یسبقه قوه الوجود»، از ارکان فلسفه ارسطویی-اسلامی، حدوث هر موجود را به وجود قوهای پیشین وابسته میداند. این اصل، که در آثار برجستهای چون «شفای» ابنسینا و «اسفار اربعه» ملاصدرا بازتاب یافته، بیان میدارد که هر پدیده حادث، پیش از تحقق، در قوهای نهفته است که بستر وجود آن را فراهم میسازد. استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، این اصل را به نقد کشیده و آن را چونان بنایی سست میانگارند که بر پایههای عامیانه و کلامی استوار شده است.
نقد این اصل از آنروست که قوه الوجود، فاقد جایگاه هستیشناختی منسجمی است. آیا قوه، جوهر است یا عرض؟ این پرسش، که در فلسفه سنتی بیپاسخ مانده، به ابهامی بنیادین اشاره دارد. استاد فرزانه استدلال میکنند که پذیرش قوه الوجود، به پذیرش امکانات فراوان برای هر شیء میانجامد، که این خود، پیچیدگی غیرضروری را به تحلیل وجود تحمیل میکند. این امکانات، چونان شاخههای درختی پراکنده، تبیین وجود را دشوار ساخته و از حقیقت هستی دور میسازد.
درنگ: قوه الوجود، به دلیل ابهام در ماهیت و جایگاه هستیشناختیاش، نمیتواند پایهای استوار برای تبیین وجود باشد. این اصل، به جای روشنگری، به پیچیدگی و پراکندگی در تحلیل فلسفی میانجامد.
عوارض ناخواسته پذیرش قوه
پذیرش قوه الوجود، چونان ریختن آبی بر خاک لغزنده، به عوارض معرفتی ناخواستهای منجر میشود. استاد فرزانه تأکید دارند که این اصل، فیلسوف را ناگزیر از پذیرش عقاید غیرضروری میسازد که نه تنها به حل مسائل کمک نمیکنند، بلکه چونان زنجیری، ذهن را در بند پیچیدگیهای کاذب نگه میدارند. برای نمونه، نیاز به تعریف موضوع برای قوه، خود به مشکلات جدیدی میانجامد، چرا که موضوع نیز نیازمند قوهای دیگر است، و این چرخه، چونان قرقرهای بیپایان، به تسلسل در استدلال میرسد.
مبادی عامیانه فلسفه سنتی
استاد فرزانه، با نگاهی نقادانه، فلسفه اسلامی را در آثار برجستهای چون «شفا» و «اسفار» به چالش میکشند و آن را نه علمی، بلکه کلامی و عامیانه میدانند. این دیدگاه، چونان آیینهای که حقیقت را بیپرده نشان میدهد، به مبادی عادی و روزمره فلسفه سنتی اشاره دارد. مبادی فلسفی، که باید چون ستونهایی استوار، معرفت را برافرازند، در بسیاری موارد از امور کوچه و خیابان نشأت گرفتهاند. این نقد، به محدودیتهای علم دینی در دستیابی به عمق هستیشناختی اشاره دارد و بر ضرورت بازنگری در این مبادی تأکید میورزد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با نقد اصل قوه الوجود، به محدودیتهای فلسفه سنتی در تبیین وجود پرداخت. ابهام در ماهیت قوه، پیچیدگی امکانات متعدد، و عوارض ناخواسته، از جمله چالشهایی هستند که فلسفه سنتی را از حقیقت هستی دور ساختهاند. این نقدها، چونان کلیدی برای گشودن قفلهای معرفتی، راه را برای ارائه فلسفهای وجودمحور هموار میسازند.
بخش دوم: ماده، هیلولا، و تسلسل در فلسفه سنتی
نقش ماده در حدوث
فلسفه سنتی، ماده را چونان بستری ناگزیر برای حدوث میانگارد. استاد فرزانه، با استناد به جلد سوم «اسفار اربعه» (صفحه ۵۱)، تأکید دارند که امکان وجود مطلق، در خارج تحقق ندارد. به جای امکان مطلق، امکانات خاصه مطرح میشوند که خود به مشکلات جدیدی میانجامند. ماده، به عنوان یکی از علل تحقق حدوث، در کنار کون (تحقق) و فساد (زوال)، در فلسفه ارسطویی جایگاه ویژهای دارد. با این حال، استاد فرزانه استدلال میکنند که این وابستگی به ماده، چونان زنجیری، تحلیل وجود را محدود میسازد.
وحدت هیلولا و چالش تسلسل
هیلولا، یا ماده اولی، در فلسفه سنتی باید واحد باشد تا حدوث ممکن گردد. استاد فرزانه، با اشاره به دیدگاه ابنسینا، تأکید دارند که تعدد هیلولا به تسلسل میانجامد، چرا که هر هیلولای حادث، خود به قوهای پیشین نیاز دارد. این تسلسل، چونان گردابی بیپایان، فلسفه سنتی را در خود فرو میبرد. ابنسینا، با نفی تعدد هیلولا، وحدت شخصی آن را شرط ثبات میداند، اما این راهحل نیز از نقد استاد فرزانه در امان نمیماند.
درنگ: وحدت هیلولا، گرچه در فلسفه سنتی برای رفع تسلسل پیشنهاد شده، خود به تناقضاتی میانجامد، زیرا هیلولای حادث، نیازمند قوهای دیگر است که این چرخه را بیپایان میسازد.
حرکت جوهری ملاصدرا و نقد آن
ملاصدرا، با معرفی حرکت جوهری، کوشید تا مشکل تسلسل را مرتفع سازد. او تجدد هیلولا را شخصی و مشابه تجدد صورت میداند، گویی هیلولا چونان جریانی پویا، در هر لحظه نو میشود. استاد فرزانه، این دیدگاه را به نقد کشیده و استدلال میکنند که حرکت جوهری، خود متوقف بر امکان تجدد است. هر تجددی، به قوهای پیشین نیاز دارد، و این، چونان دایرهای معیوب، به تسلسل در امکان تجدد میانجامد. این نقد، چونان تیغی برنده، محدودیتهای حرکت جوهری را آشکار میسازد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با بررسی نقش ماده و هیلولا در فلسفه سنتی، به تناقضات درونی این مفاهیم پرداخت. وحدت هیلولا، گرچه برای رفع تسلسل پیشنهاد شده، خود به پیچیدگیهای جدیدی میانجامد. حرکت جوهری ملاصدرا نیز، با وجود نوآوری، از تسلسل در امکان تجدد رهایی نیافته است. این نقدها، زمینه را برای ارائه فلسفهای نوین فراهم میسازند که در بخش بعدی تشریح خواهد شد.
بخش سوم: فلسفه وجودمحور: نفی قوه و بسط ظهور
نفی قوه، امکان، و ماده
استاد فرزانه، با نفی مفاهیم قوه، امکان، ماده، و هیلولا، فلسفهای وجودمحور را پیشنهاد میدهند که در آن، هستی به فعلیت باطنی تعریف میشود. در این دیدگاه، عالم چونان آیینهای است که ظهور حق را بازمیتاباند، و هیچ موجودی به قوه یا ماده وابسته نیست. این نفی، چونان گسستن زنجیرهای کهن، فلسفه را از بند مفاهیم ماهیتی رها میسازد و به سوی فهمی توحیدی از هستی رهنمون میشود.
ظهور و بروز حق
در فلسفه پیشنهادی، هستی نه متوقف بر قوه، بلکه ظهور و بروز حق است. هر ذره، بالفعل باطنی موجود است، گویی چونان گلی که در باطن خود شکوفا میشود. استاد فرزانه، با استناد به آیات قرآن کریم، این دیدگاه را تبیین میکنند:
إِنَّا لَمُوسِعُونَ
ما وسعتدهندگانیم.
این آیه، به پویایی خلقت و بسط الهی اشاره دارد. خلقت، چونان قرقرهای که باز میشود، وسعت و ظهور است، نه حدوث متوقف بر قوه.
پویایی دائم حق
استاد فرزانه، با اشاره به آیه زیر، پویایی دائم حق را تبیین میکنند:
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ
هر روز او در شأنی است.
این آیه، به پویایی بیوقفه حق اشاره دارد که در آن، قوه، جوهر، و ماهیت منتفی است. هستی، چونان جریانی بیانتها، در هر لحظه ظهور مییابد.
درنگ: در فلسفه وجودمحور، هستی ظهور حق است که بدون نیاز به قوه یا ماده، در هر لحظه شکوفا میشود. این دیدگاه، تسلسل را منتفی ساخته و عالم را به وزان حق تعریف میکند.
نفی تسلسل و لا یتناهی بودن هستی
در فلسفه ظهور، تسلسل منتفی است، زیرا همه تعینات، ظهور حقاند. استاد فرزانه تأکید دارند که هستی، لا یتناهی است و تمایزی میان ممکنات و غیرممکنات وجود ندارد. متناهی و لا یتناهی، در همه موجودات یکسان است، گویی همه ذرات عالم، چونان ستارگانی در آسمان بیکران حق، به یک وزان میدرخشند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با ارائه فلسفهای وجودمحور، قوه، امکان، و ماده را نفی کرده و هستی را به ظهور و بسط الهی تعریف نمود. این دیدگاه، با استناد به آیات قرآن کریم، عالم را شبکهای از ظهورات حق میداند که بدون نیاز به مفاهیم ماهیتی، در هر لحظه نو میشود. نفی تسلسل و تأکید بر لا یتناهی بودن هستی، این فلسفه را به فهمی توحیدی نزدیکتر میسازد.
بخش چهارم: وحدت وجودی و برابری مخلوقات
وحدت وجودی انسانها
استاد فرزانه، با تکیه بر وحدت وجودی، استدلال میکنند که انبیا، اولیا، و نابغهها از نظر وجودی با دیگران تفاوتی ندارند. تفاوت، در برداشت وجودی است، نه در سعه ذاتی. این دیدگاه، چونان آینهای که همه را یکسان بازمیتاباند، به تساوی وجودی مخلوقات اشاره دارد. برای نمونه، استاد فرزانه به تشبیهی اشاره میکنند که همه انسانها مانند حسابی با موجودی یکساناند، اما برداشتهایشان متفاوت است.
استناد به آیات و روایات
استاد فرزانه، با استناد به آیات قرآن کریم، این وحدت را تبیین میکنند:
كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ
هر چیزی جز وجه او نابودشدنی است.
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
هر که بر آن است فانی است و وجه پروردگارت، صاحب جلال و اکرام، باقی میماند.
این آیات، به فناپذیری ظاهری مخلوقات و بقای وجه حق اشاره دارند. وجه رب، فعل حق است که در همه موجودات ظهور مییابد.
همچنین، روایت زیر این وحدت را تأیید میکند:
در خلقت رحمان تفاوتی نیست.
این روایت، به تساوی وجودی همه مخلوقات تأکید دارد.
نفی محدودیت و قنداق عامیانه
استاد فرزانه، محدودیت را چونان قنداقی عامیانه میدانند که از افکار روزمره نشأت گرفته است. هیچ موجودی محدود نیست، و احساس محدودیت، به ضعف حس برمیگردد. این دیدگاه، چونان نسیمی که پردههای توهم را کنار میزند، هستی را بیکران و ابدی میداند.
درنگ: همه موجودات، از ذره تا انسان، در خلقت رحمان برابرند. تفاوت انبیا و اولیا، در برداشت وجودی است، نه در ذات یا سعه وجودی.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تأکید بر وحدت وجودی مخلوقات، تفاوتهای ظاهری را به برداشت وجودی تقلیل داد. آیات قرآن کریم و روایات، این وحدت را تأیید کرده و محدودیت را توهمی عامیانه دانستند. این دیدگاه، فلسفه را به سوی فهمی توحیدی رهنمون میسازد که در آن، همه موجودات ظهورات حقاند.
بخش پنجم: پویایی ذاتی هستی و نفی حرکت جوهری
نقد دیدگاه ملاصدرا
استاد فرزانه، دیدگاه ملاصدرا را که ذره بدون حرکتدهنده حرکت نمیکند، به نقد میکشند. در فلسفه پیشنهادی، ذره ذاتاً پویاست و نیازی به حرکتدهنده ندارد. این پویایی، چونان جریانی خروشان، غیرقابل توقف است و هیچ ذرهای را نمیتوان در بند کرد.
ظهور الهی در همه موجودات
استاد فرزانه، با استناد به آیات زیر، ظهور الهی را در همه موجودات تبیین میکنند:
إِنِّي أَنَا رَبُّكَ
من پروردگار توام.
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوَى
نعلین خود را درآور، که تو در وادی مقدس طوی هستی.
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا وَقَالَ الْإِنْسَانُ مَا لَهَا يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا
آنگاه که زمین به لرزه درآید و بارهای سنگین خود را بیرون افکند و انسان گوید: چه شده است؟ در آن روز زمین اخبار خود را بازگوید.
این آیات، به ظهور حق در همه موجودات، از موسی تا زمین، اشاره دارند. زمین، چونان پیامبری، اخبار خود را بازمیگوید، و این، گواهی بر پویایی ذاتی هستی است.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با نقد دیدگاه ملاصدرا و تأکید بر پویایی ذاتی هستی، حرکت جوهری را نفی کرد. ظهور الهی، که در آیات قرآن کریم متجلی است، عالم را چونان جریانی بیوقفه تعریف میکند که در آن، هیچ ذرهای محدود یا متوقف نیست.
نتیجهگیری نهایی
این نوشتار، با بازخوانی درسگفتار شماره ۷۹۲ استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به نقد بنیادین اصول فلسفه سنتی پرداخت و فلسفهای وجودمحور را پیشنهاد داد. نفی قوه، امکان، ماده، و هیلولا، همراه با تأکید بر ظهور و بسط الهی، عالم را شبکهای از ظهورات حق دانست که در آن، تسلسل، محدودیت، و مفاهیم ماهیتی جایی ندارند. آیات قرآن کریم، چونان چراغهایی فروزان، این دیدگاه را روشن ساخته و وحدت وجودی مخلوقات را تأیید کردند. این فلسفه، با دعوت به بازنگری در علم دینی، راه را برای پاسخ به نیازهای معرفتی و جهانی شدن فلسفه اسلامی هموار میسازد. عالم، چونان دریایی بیکران، در هر لحظه از وجه حق شکوفا میشود، و این شکوفایی، جوهره هستی است.
با نظارت صادق خادمی