در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 794

متن درس






بازاندیشی در فلسفه وجودی: نقد قوه، امکان و حدوث در پرتو ظهورات بالفعل

بازاندیشی در فلسفه وجودی: نقد قوه، امکان و حدوث در پرتو ظهورات بالفعل

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۷۹۴)

دیباچه

این نوشتار به بازاندیشی عمیق و روشمند در مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی می‌پردازد و با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به نقد و بازنگری مفاهیم قوه، امکان و حدوث در چارچوب فلسفه‌ای وجودمحور و توحیدی می‌نشیند. این اثر، با نگاهی نو به ظهورات و تعینات بالفعل، در پی آن است که از خلط انتزاعات ذهنی با واقعیت‌های خارجی پرهیز کرده و معرفتی ژرف‌تر از وجود و مراتب آن ارائه نماید.

بخش نخست: گذار از فلسفه ماهیتی به فلسفه وجودی

تمایز دیدگاه‌ها در تبیین تعینات وجودی

استاد فرزانه قدس‌سره در درس‌گفتار خویش، تعینات و ظهورات خلقی را نه در قالب قوه و امکان، بلکه به‌صورت بالفعل می‌نگرد. این دیدگاه، برخلاف فلسفه سنتی که بر مفاهیم بالقوه، حدوث و امکان تأکید دارد، به نفی این مفاهیم و جایگزینی آن‌ها با فعلیت محض می‌پردازد. این گذار، گویی دریچه‌ای است که از تنگنای ماهیات به سوی بی‌کرانگی وجود گشوده می‌شود. تعینات خلقی، در این نگاه، ظهورات بالفعل وجودند که از باطن به ظاهر می‌آیند، بی‌آنکه نیازی به واسطه‌ای به نام قوه یا امکان داشته باشند.

درنگ: تعینات خلقی، ظهورات بالفعل وجودند و قوه و امکان، مفاهیمی انتزاعی‌اند که در واقعیت خارجی جایگاهی ندارند.

نفی قوه، امکان و حدوث

در فلسفه وجودمحور پیشنهادی، قوه، امکان و حدوث مسبوق به عدم، جایگاهی در عالم وجود ندارند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارد که عالم، صرف ظهور وجود است و هر آنچه هست، بالفعل موجود است. این دیدگاه، مفاهیم ماهیتی را که در فلسفه سنتی به‌عنوان واسطه‌های وجودی مطرح می‌شوند، نفی می‌کند و وجود را چون جریانی یکپارچه و پویا می‌بیند که از باطن به ظاهر ظهور می‌یابد. گویی عالم، آیینه‌ای است که انعکاس وجود الهی را در مراتب گوناگون نشان می‌دهد، بی‌آنکه نیازی به مفاهیم سلبی چون عدم یا قوه باشد.

درنگ: عالم، ظهور محض وجود است و قوه، امکان و عدم، مفاهیمی ذهنی‌اند که در واقعیت خارجی جایگاهی ندارند.

وجود و علم الهی در مخلوقات

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارد که همه مخلوقات، به وجود و علم الهی متصف‌اند و هیچ‌یک به عدم وابسته نیستند. عدم، در این نگاه، مفهومی انتزاعی است که تنها در ذهن انسان شکل می‌گیرد و در عالم خارج، جایگاهی ندارد. مخلوقات، چون شعاع‌های نور وجود الهی، همواره در حضور و علم او موجودند و این حضور، ذاتی و بالفعل است. این دیدگاه، گویی عالم را چون کتابی می‌بیند که هر واژه‌اش در علم الهی نگاشته شده و هیچ واژه‌ای از آن به عدم تعلق ندارد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، به تبیین گذار از فلسفه ماهیتی به فلسفه وجودی پرداخت. با نفی قوه، امکان و حدوث، و تأکید بر فعلیت محض مخلوقات در علم و وجود الهی، این دیدگاه راه را برای فهمی توحیدی و عمیق‌تر از عالم هموار می‌سازد. این بخش، با بهره‌گیری از تمثیلات و تحلیل‌های دقیق، دعوتی است به بازنگری در مفاهیم سنتی و حرکت به سوی فلسفه‌ای که وجود را محور و مدار خویش قرار می‌دهد.

بخش دوم: نقد روش‌شناسی فلسفه سنتی

سطحی بودن تبیین‌های سنتی

استاد فرزانه قدس‌سره، تبیین‌های فلسفه سنتی از موقعیت‌های وجودی موجودات را به دلیل اتکا به مفاهیم ماهیتی و ابزارهای محدود، سطحی و ناکافی می‌داند. این نقد، گویی نوری است که بر تاریکی‌های معرفتی علم دینی می‌تابد و محدودیت‌های آن را آشکار می‌سازد. فلاسفه سنتی، با تکیه بر مثال‌هایی چون حوض و حیاط، نتوانسته‌اند عمق وجودی عالم را کاوش کنند و از این‌رو، تبیین‌هایشان به سطحی‌نگری گرفتار آمده است.

محدودیت ابزارهای فلسفی سنتی

ابزارهای فلسفی در علم دینی، به حوض و حیاط محدود بوده و این محدودیت، مانع از دستیابی به معرفتی عمیق و وجودی شده است. استاد فرزانه قدس‌سره، این ابزارها را چون آزمایشگاهی ابتدایی می‌بیند که نمی‌تواند پویایی و پیچیدگی عالم وجود را بازتاب دهد. حوض و حیاط، به‌مثابه نمادهایی از این محدودیت، نشان‌دهنده ناتوانی علم دینی در بهره‌گیری از ابزارهای علمی و معرفتی پیشرفته‌تر است.

درنگ: ابزارهای فلسفی سنتی، به دلیل محدودیت در حوض و حیاط، از دستیابی به عمق وجودی عالم بازمانده‌اند.

مثال حوضیه و نقد آن

فلاسفه سنتی برای تبیین مفاهیم قوه، امکان و حدوث، به مثال حوض و حیاط متوسل شده‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره این مثال را نشانه‌ای از سادگی و سطحی‌نگری علم دینی می‌داند. حوض، در این تمثیل، چون ظرفی است که گنجایش آن نه واقعیتی خارجی، بلکه انتزاعی ذهنی است. گنجایش آب یا افراد در حوض، تنها در ذهن فیلسوف شکل می‌گیرد و در عالم خارج، جایگاهی ندارد. این نقد، گویی دعوتی است به بازاندیشی در ابزارهای معرفتی و رهایی از قید تمثیلات ناکافی.

استناد به اسفار و نقد امکان در هیلولا

در صفحه ۵۳ کتاب اسفار، امکان وجود صوره به‌عنوان صفتی در هیلولا مطرح شده است. استاد فرزانه قدس‌سره، این دیدگاه را نقد کرده و امکان در هیلولا را نفی می‌کند. به‌جای آن، فعلیت باطنی ماده را جایگزین می‌سازد و تأکید دارد که ظهور موجودات، از باطن به ظاهر است، بی‌آنکه نیازی به امکان یا قوه باشد. این دیدگاه، گویی عالم را چون رودی جاری می‌بیند که از سرچشمه باطن به سوی ظاهر جریان می‌یابد.

درنگ: امکان در هیلولا، مفهومی انتزاعی است و ظهور موجودات، بروز فعلیت باطنی آن‌هاست.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد روش‌شناسی علم دینی، بر محدودیت‌های معرفتی و ابزارهای ناکافی آن تأکید کرد. مثال‌هایی چون حوض و حیاط، نشانه‌ای از سطحی‌نگری در تبیین‌های سنتی‌اند و نفی امکان در هیلولا، راه را برای فهمی وجودمحور و پویا هموار می‌سازد. این نقدها، دعوتی است به تحول در روش‌شناسی فلسفی و حرکت به سوی معرفتی که وجود را در مرکز خویش قرار می‌دهد.

بخش سوم: تبیین وجودمحور ظهورات و تعینات

ظهور باطن به ظاهر

استاد فرزانه قدس‌سره، ظهور موجودات را نه تحقق قوه، بلکه بروز باطن به ظاهر می‌داند. موجودات، پیش از ظهور، به تعین باطنی و پس از ظهور، به تعین ظاهری متصف‌اند. این دیدگاه، گویی عالم را چون آیینه‌ای می‌بیند که باطن وجود در آن به ظهور می‌رسد، بی‌آنکه نیازی به مفاهیم واسطه‌ای چون امکان یا قوه باشد. کون بعد الکون، در این نگاه، ظهور مداوم وجود است، نه تحقق چیزی که پیش‌تر معدوم بوده است.

درنگ: ظهور موجودات، بروز باطن به ظاهر است و کون بعد الکون، پویایی مداوم وجود در مراتب ظهور است.

نفی ممکن و ماهیت

در فلسفه وجودمحور، ممکن و ماهیت، مفاهیمی انتزاعی‌اند که در عالم خارج جایگاهی ندارند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارد که تنها تعینات وجودی موجودند و این تعینات، مراتب ظهور وجودند. گویی عالم، چون تابلویی است که هر نقش آن، جلوه‌ای از وجود الهی است و هیچ نقشی به خودی خود، ماهیتی مستقل ندارد.

نقد تعریف امکان و انتزاع سعه

امکان، در دیدگاه سنتی، صفتی در هیلولا دانسته شده، اما استاد فرزانه قدس‌سره آن را تعین وجودی می‌داند. سعه حوض یا گنجایش آن، مفهومی انتزاعی است که در ذهن شکل می‌گیرد و در عالم خارج، واقعیتی ندارد. این نقد، گویی پرده از خلط واقعیت و انتزاع برمی‌دارد و فیلسوف را به تأمل در واقعیت‌های خارجی دعوت می‌کند.

مثال دیوار و نفی صفات سلبی

استاد فرزانه قدس‌سره با مثال دیوار، به نفی صفات سلبی در واقعیت اشاره می‌کند. دیوار، صرفاً دیوار است و قاشق یا چنگال نبودن آن، انتزاعی ذهنی است. این مثال، چون آیینه‌ای است که فعالیت ذهن در ایجاد تمایزات را نشان می‌دهد و تأکید دارد که سلب و مقایسه، کار ذهن است، نه ویژگی عالم خارج.

درنگ: دیوار، صرف وجود خویش را دارد و سلب صفاتی چون قاشق یا چنگال، انتزاعی ذهنی است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین ظهورات و تعینات بالفعل، بر نفی مفاهیم ماهیتی و انتزاعی تأکید کرد. ظهور باطن به ظاهر، نفی ممکن و ماهیت، و تمایز بین واقعیت و انتزاع، محورهای اصلی این بخش‌اند که راه را برای فهمی توحیدی و وجودمحور هموار می‌سازند. این دیدگاه، دعوتی است به تأمل در پویایی وجود و رهایی از قید مفاهیم ذهنی.

بخش چهارم: تمایز واقعیت و انتزاع

خلط انتزاع و واقعیت در فلسفه سنتی

یکی از نقدهای بنیادین استاد فرزانه قدس‌سره، خلط انتزاعات ذهنی با واقعیت‌های خارجی در علم دینی است. مفاهیمی چون گنجایش حوض یا حیاط، که فلاسفه سنتی آن‌ها را به‌عنوان امکان یا قوه مطرح کرده‌اند، تنها در ذهن شکل می‌گیرند و در عالم خارج، واقعیتی ندارند. این خلط، گویی غباری است که بر آیینه معرفت نشسته و مانع از دیدن حقیقت وجود می‌شود.

درنگ: خلط انتزاعات ذهنی با واقعیت‌های خارجی، مانع از دستیابی به معرفتی عمیق در فلسفه سنتی شده است.

مثال صحن الدار و حیاط

استاد فرزانه قدس‌سره با مثال صحن خانه و حیاط، به نفی صفات زائد در تعریف موجودات می‌پردازد. صحن یا حیاط، جزء اقتضایی خانه است، نه صفتی زائد بر آن. گنجایش افراد یا اشیاء در حیاط، انتزاعی ذهنی است و در عالم خارج، تنها وسعت حیاط واقعی است. این مثال، گویی چراغی است که مرز بین واقعیت و ذهنیت را روشن می‌سازد.

مثال ماشین و چرخ

در تمثیل ماشین و چرخ، استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارد که چرخ، جزء اقتضایی ماشین است، نه صفتی زائد. کیفیت بوق ماشین، صفتی واقعی است، اما گنجایش یا سلب صفات دیگر، انتزاعی ذهنی است. این تمثیل، چون پلی است که ذهن را از تنگنای انتزاع به سوی واقعیت وجود هدایت می‌کند.

نفی بالقوه و فعلیت نطفه

استاد فرزانه قدس‌سره، مفهوم بالقوه را نفی کرده و نطفه را بالفعل موجود می‌داند. نطفه، انسان کامل را در خود دارد و ظهورات بعدی آن، ادامه فعلیت باطنی‌اش هستند. این دیدگاه، با استناد به علوم تجربی، تأیید می‌کند که نطفه، بالفعل حامل تمامی خصوصیات است و قوه، مفهومی ذهنی است. گویی نطفه، چون بذری است که در دل خود، درخت وجود را بالفعل نهان دارد.

درنگ: نطفه، بالفعل حامل تمامی خصوصیات است و ظهورات آن، ادامه فعلیت باطنی‌اش هستند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تأکید بر تمایز بین واقعیت و انتزاع، به نقد خلط این دو در علم دینی پرداخت. مثال‌هایی چون صحن الدار، ماشین و نطفه، نشان‌دهنده آن است که مفاهیم قوه و امکان، انتزاعاتی ذهنی‌اند و واقعیت عالم، در فعلیت محض آن نهفته است. این بخش، دعوتی است به رهایی از قید ذهنیت و تأمل در حقیقت وجود.

بخش پنجم: معرفت وجودی و سبکی آن

معرفت در برابر علم

استاد فرزانه قدس‌سره، معرفت را دیدن هستی در هستی می‌داند، در حالی که علم، دیدن هستی در ذهن است. عارف، موجودات را در عالم خارج می‌بیند، اما عالم، آن‌ها را در ذهن انبار می‌کند. معرفت، چون نسیمی است که روح را سبک می‌سازد، اما علم، گاه چون باری سنگین، دل را به بند می‌کشد.

درنگ: معرفت، دیدن هستی در هستی است و سبکی می‌آورد، اما علم، دیدن هستی در ذهن است و گاه سنگینی.

خضر و موسی: مراتب معرفت

در داستان خضر و موسی علیهما‌السلام، خضر امور باطنی را می‌بیند که موسی نمی‌بیند، اما همه این امور، بالفعل موجودند. این مثال، چون آیینه‌ای است که مراتب معرفت را نشان می‌دهد و تأکید دارد که حقیقت وجود، در باطن عالم نهان است و تنها با دید معرفتی می‌توان آن را دریافت.

سبکی عمل و معرفت

عمل صالح، سبکی می‌آورد، نه سنگینی. استاد فرزانه قدس‌سره با استناد به آیه کریمه وَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (و هر کس میزان‌هایش سنگین باشد، آنان رستگارانند)، تأکید دارد که سنگینی اعمال صالح، به معنای سبکی معرفتی است. معرفت، به تواضع و سبکی منجر می‌شود و عارف را به گفتن «من فقیرم» و «من چیزی نیستم» وا می‌دارد.

انفاق و رفع بلا

انفاق، بلا را رفع می‌کند، اما ولیّ خدا، مرگ و انفاق را بالفعل می‌بیند. این دیدگاه، گویی دریچه‌ای است که باطن امور را نشان می‌دهد و تأکید دارد که همه چیز در عالم، بالفعل موجود است و پیش‌بینی‌های ذهنی، تنها انتزاعاتی‌اند که از واقعیت دورند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تبیین تفاوت معرفت و علم، بر سبکی معرفت و سنگینی علم تأکید کرد. داستان خضر و موسی، و استناد به آیات قرآن کریم، نشان‌دهنده مراتب معرفتی و فعلیت باطنی عالم است. این بخش، دعوتی است به سوی معرفتی که روح را سبک می‌سازد و از قید علم ذهنی رها می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با بازاندیشی در مفاهیم قوه، امکان و حدوث، به ارائه فلسفه‌ای وجودمحور و توحیدی پرداخت که ظهورات و تعینات بالفعل را در مرکز خویش قرار می‌دهد. نفی مفاهیم ماهیتی، تمایز بین واقعیت و انتزاع، و تأکید بر فعلیت باطنی عالم، راه را برای فهمی عمیق‌تر از وجود هموار می‌سازد. نقد روش‌شناسی علم دینی، دعوتی است به تحول در ابزارها و دیدگاه‌های فلسفی، تا معرفتی ژرف‌تر و توحیدی‌تر به دست آید. معرفت، در این نگاه، چون نسیمی است که روح را سبک می‌سازد و عارف را به سوی تواضع و فهم حقیقت وجود هدایت می‌کند. این اثر، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، گامی است در مسیر بازنگری بنیادین در فلسفه اسلامی و دعوتی به سوی فلسفه‌ای که وجود را محور و مدار خویش قرار می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی