متن درس
بررسی تقدم فعل بر قوه در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۷۹۷)
مقدمه
بحث تقدم فعل بر قوه یا قوه بر فعل، از دیرباز در کانون تأملات فلسفی، کلامی، ادبی و حتی علوم طبیعی قرار داشته است. این پرسش بنیادین، که ریشه در سنتهای فکری پیش از اسلام و پس از آن دارد، در فلسفه اسلامی با نگاهی ژرف به هستیشناسی وحدت وجود بازتعریف شده و از منظری متعالی مورد بازاندیشی قرار گرفته است. در این نوشتار، درسگفتار شماره ۷۹۷ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، که به بررسی این موضوع اختصاص دارد، به شکلی جامع و با رویکردی علمی و دانشگاهی ارائه میگردد. هدف، تبیین دقیق رابطه میان قوه و فعل، مصدر و فعل، و ماده و صورت است، با تأکید بر اینکه فعل، بهعنوان جلوهای از وجود، بر قوه تقدم دارد و مفاهیمی چون مصدر و ماده، صرفاً انتزاعاتی اعتباریاند که از فعل اشتقاق مییابند. این نوشتار، با نفی مفاهیمی چون لا نظام و عدم ازلی، عالم را ظهور نظاممند حق تعالی معرفی کرده و انسان را به تفکر مستقل و اتصال به منبع الهی دعوت میکند.
بخش نخست: پیشینه تاریخی و چیستی تقدم قوه و فعل
سابقه بحث در سنتهای فکری
پرسش از تقدم قوه بر فعل یا فعل بر قوه، از مسائل دیرپای فلسفه، کلام و علوم طبیعی است که نهتنها در فلسفه اسلامی، بلکه در سنتهای فکری غیراسلامی نیز مورد توجه بوده است. در فلسفه ارسطویی، قوه و فعل بهعنوان مبنای حرکت و تغییر مطرحاند، حال آنکه در فلسفه اسلامی، این مفاهیم در چارچوب هستیشناسی وحدت وجود بازتعریف شدهاند. استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به این پیشینه، تأکید میکنند که این بحث در حوزههای گوناگون، از جمله فلسفه، کلام، ادبیات و علوم طبیعی، با صورتبندیهای متفاوتی مطرح شده است. برای مثال، در فلسفه، این پرسش به رابطه ماده و صورت، در کلام به خلقت و نظام عالم، و در ادبیات به رابطه مصدر و فعل مرتبط است.
این دیدگاه، به اهمیت بینرشتهای این موضوع اشاره دارد. در فلسفه اسلامی، قوه و فعل نهتنها بهعنوان مفاهیم حرکتشناختی، بلکه بهعنوان اجزای بنیادین هستیشناسی مورد بررسی قرار میگیرند. استاد فرزانه، با نگاهی انتقادی به دیدگاههای سنتی، بر آناند که تقدم فعل بر قوه، بهعنوان اصل بنیادین هستیشناسی، باید در پرتو وحدت وجود بازخوانی شود.
درنگ: تقدم فعل بر قوه، نهتنها در فلسفه اسلامی، بلکه در سنتهای فکری پیشین نیز مورد توجه بوده و از منظر هستیشناسی وحدت وجود، فعل بهعنوان مبنای وجودی مقدم است.
ابعاد بینرشتهای بحث
بحث قوه و فعل، در حوزههای گوناگون فکری، از فلسفه و کلام گرفته تا ادبیات و علوم طبیعی، نمودهای متفاوتی یافته است. در فلسفه ارسطویی، قوه بهعنوان استعداد تغییر و فعل بهعنوان تحقق آن تعریف میشود. در کلام اسلامی، این مفاهیم در قالب پرسش از خلقت و نظام عالم مطرح شدهاند. در ادبیات، این بحث به رابطه مصدر و فعل و تقدم یکی بر دیگری منجر شده است. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر این ابعاد، خاطرنشان میسازند که تحلیل فلسفی این موضوع، نیازمند نگاهی جامع است که از محدودیتهای روششناختی علوم جزئی فراتر رود.
بخش دوم: نقد تقدم مصدر بر فعل در ادبیات
اختلاف کوفیان و بصریان
در سنت ادبی، میان کوفیان و بصریان اختلافنظری دیرین در باب تقدم مصدر بر فعل یا فعل بر مصدر وجود داشته است. دیدگاه رایج، که عموماً مصدر را اصل کلام میداند، از منظر فلسفی مورد نقد استاد فرزانه قرار گرفته است. ایشان، با اشاره به مثال «ضرب» (زدن)، استدلال میکنند که مصدر، ذاتاً یک فعل است و از فعل انتزاع میشود. بنابراین، نمیتواند بر فعل تقدم داشته باشد. به تعبیر ایشان، مصدر، مانند «الضرب»، با افزودن «ال» به فعل، حالت اسمی مییابد، اما این حالت، اعتباری است و در خارج حقیقتی ندارد.
این نقد، به تمایز میان روششناسی ادبی و فلسفی اشاره دارد. در ادبیات، مصدر بهعنوان مبنای اشتقاق صرفی پذیرفته شده، اما از منظر فلسفی، مصدر خود یک فعل است که بهصورت اعتباری به شکل اسم درآمده است. استاد فرزانه، با تمثیلی زیبا، این موضوع را به درختی تشبیه میکنند که شاخههای آن (افعال) از ریشهای واحد (فعل) نشأت میگیرند، اما مصدر، خود شاخهای است که از این ریشه روییده است.
درنگ: مصدر، بهعنوان مفهومی اعتباری، از فعل انتزاع میشود و نمیتواند بر آن تقدم داشته باشد؛ اصل در کلام، فعل است که مصدر و سایر اسما از آن مشتق میشوند.
مصدر بهعنوان اسم اعتباری
استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر اینکه مصدر با افزودن «ال» و پذیرش تنوین، حالت اسمی مییابد، آن را مفهومی اعتباری میدانند که در خارج وجود ندارد. به بیان ایشان، مصدر، مانند «الضرب»، تنها در چارچوب ساختارهای آموزشی ادبیات بهعنوان اصل اشتقاق پذیرفته شده است. این پذیرش، نه به دلیل حقیقت وجودی مصدر، بلکه به منظور تسهیل آموزش و ساماندهی صرفی است. ایشان، با استعارهای فاخر، مصدر را به آینهای تشبیه میکنند که انعکاس فعل را در قالبی اسمی نشان میدهد، اما خود، وجود مستقلی ندارد.
تمایز ساختار فلسفی و آموزشی
ساختار آموزشی ادبیات، که مصدر را اصل میگیرد، از ساختار فلسفی که فعل را مقدم میداند، متمایز است. استاد فرزانه، با تأکید بر این تمایز، خاطرنشان میسازند که تقدم مصدر در ادبیات، صرفاً برای سهولت آموزش است و از منظر فلسفی، فعل بهعنوان مبنای وجودی مقدم است. این دیدگاه، به تفاوت میان روششناسیهای علمی و آموزشی اشاره دارد. در فلسفه، حقیقت وجودی مقدم است، درحالیکه در آموزش، ساختارهای اعتباری برای سهولت یادگیری پذیرفته میشوند.
بخش سوم: ماده و صورت در فلسفه و ادبیات
ماده و صورت در مصدر و فعل
استاد فرزانه قدسسره، با بررسی رابطه ماده و صورت در مصدر و فعل، استدلال میکنند که مصدر، بهعنوان ماده فعل، خود دارای صورتی مانند «ال» و تنوین است. اما ماده آن نیز از فعل انتزاع شده و بهصورت فلسفی مشتق است. به بیان ایشان، مصدر، مانند «الضرب»، دارای صورتی است که به لحاظ ظاهری بسیط تلقی میشود، اما در حقیقت، از فعل اشتقاق مییابد. این دیدگاه، به پیچیدگی مفاهیم ماده و صورت در فلسفه اشاره دارد. در فلسفه صدرایی، ماده و صورت بهعنوان اجزای وجود مطرحاند، اما استاد فرزانه، ماده را به فعل وابسته میدانند.
برای روشنتر شدن این مفهوم، ایشان از تمثیلی استفاده میکنند: ماده، مانند خاکی است که بدون دستان باغبان (صورت) نمیتواند به درختی (فعل) تبدیل شود. اما این خاک، خود پیشتر صورتی داشته است که از فعل پیشین نشأت گرفته است.
درنگ: مصدر، بهعنوان ماده فعل، خود دارای صورت است و ماده آن نیز از فعل انتزاع میشود؛ بنابراین، ماده بدون صورت نمیتواند وجود داشته باشد.
تقدم و تأخر فلسفی و علمی
تقدم و تأخر در فلسفه، که مبتنی بر حقیقت وجودی است، با تقدم و تأخر علمی، که اعتباری است، متفاوت است. استاد فرزانه، با تأکید بر این تمایز، خاطرنشان میسازند که در فلسفه، فعل بهعنوان جلوه وجود مقدم است، درحالیکه در علوم اعتباری، مانند ادبیات، مصدر بهصورت ساختگی بهعنوان اصل اشتقاق پذیرفته شده است. این تمایز، به اهمیت روششناسی فلسفی در تحلیل مفاهیم اشاره دارد. ایشان، این موضوع را به رودخانهای تشبیه میکنند که سرچشمه آن (فعل) حقیقت وجودی است، اما شاخههای آن (مصدر و سایر اسما) در چارچوبهای اعتباری شکل میگیرند.
بخش چهارم: نفی قوه بهعنوان مقوله مستقل
فعلیت ذاتی قوه
استاد فرزانه قدسسره، با مثال نطفه که قوه علقه شدن دارد، استدلال میکنند که هر قوهای، ذاتاً دارای فعلیت است. به بیان ایشان، نطفه، در عین حال که قوه علقه شدن است، خود دارای فعلیت نطفهگی است. بنابراین، قوه بدون فعلیت نمیتواند وجود داشته باشد. این دیدگاه، با فلسفه صدرایی که قوه را بهعنوان استعداد برای فعل میداند، همخوانی دارد، اما با نفی استقلال قوه، به یک هستیشناسی مبتنی بر فعلیت محض نزدیک میشود.
ایشان، این مفهوم را به چراغی تشبیه میکنند که نور آن (فعلیت) پیش از روشن شدن لامپ (قوه) وجود دارد، زیرا بدون نور، چراغی در کار نیست.
درنگ: هر قوهای، ذاتاً دارای فعلیت است و قوه بدون فعلیت نمیتواند وجود داشته باشد؛ بنابراین، فعل بر قوه مقدم است.
نفی قوه بهعنوان مقوله مستقل
در چارچوب وحدت وجود، قوه بهعنوان مقولهای مستقل نفی شده و به تعینات و ظهورات وجودی فروکاسته میشود. استاد فرزانه، با تأکید بر اینکه در عالم جز فعلیت وجود ندارد، قوه را بهعنوان مفهومی انتزاعی نفی کرده و آن را به مراتب ظهور وجود تبدیل میکنند. این دیدگاه، از فلسفه صدرایی فراتر رفته و به یک هستیشناسی سیال نزدیک میشود که در آن تمام تمایزات به مراتب ظهور وجود فروکاسته میشوند. ایشان، این مفهوم را به امواج دریا تشبیه میکنند که هرچند بهظاهر متمایزند، اما همه از یک حقیقت واحد (وجود) نشأت میگیرند.
بخش پنجم: فعلیت محض حق تعالی و نفی لا نظام
حق تعالی بهعنوان عینالفعلیه
اصل در عالم، فعلیت محض حق تعالی است که ظهورات و تعینات از آن نشأت میگیرند. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر اینکه حق تعالی عینالفعلیه است، تمام عالم را بهعنوان ظهورات و تعینات این فعلیت معرفی میکنند. این دیدگاه، به وحدت وجودی کاملتری میرسد که در آن حق تعالی بهعنوان مبدأ فعلیت محض شناخته شده و تمام موجودات بهعنوان جلوههای او معرفی میشوند.
ایشان، این مفهوم را به خورشیدی تشبیه میکنند که نور آن (فعلیت) عالم را روشن میکند و هر موجودی، پرتوی از این نور بیپایان است.
درنگ: حق تعالی، بهعنوان عینالفعلیه، مبدأ تمام ظهورات و تعینات عالم است و قوه بهعنوان مقولهای مستقل وجود ندارد.
نفی لا نظام و بینظمی
عالم، همواره نظاممند بوده و لا نظام یا بینظمی در آن وجود نداشته است. استاد فرزانه، با نفی مفهوم لا نظام، تأکید میکنند که عالم، بهعنوان ظهور حق تعالی، همواره نظاممند بوده و بینظمی در آن معنا ندارد. این دیدگاه، به وحدت وجودی نزدیک است که عالم را جلوهای از نظام الهی میداند. ایشان، این مفهوم را به باغی تشبیه میکنند که هر گل و برگ آن، بخشی از نظمی الهی است که از مبدأ واحد سرچشمه میگیرد.
نظام الهی بهعنوان مبدأ خلقت
نظام عالم، از فعلیت محض حق تعالی نشأت گرفته و هیچگاه بینظم یا فاقد وجود نبوده است. استاد فرزانه، با تأکید بر این نکته، هرگونه بینظمی یا عدم را نفی میکنند. این دیدگاه، با عرفان اسلامی و فلسفه صدرایی همخوانی دارد که عالم را مظهر اسمای الهی و نظاممند میداند. ایشان، این مفهوم را به رودخانهای تشبیه میکنند که جریان آن از سرچشمهای بیپایان (حق تعالی) آغاز شده و هر موج آن، جلوهای از همان حقیقت است.
بخش ششم: نقد دیدگاههای متکلمان و عامه
نقد دیدگاه متکلمان
متکلمان، با تصور لا نظام یا عدم ازلی، خلقت را از بینظمی به نظم میدانند که این دیدگاه از منظر استاد فرزانه نادرست است. ایشان، با نقد این دیدگاه، تأکید میکنند که عالم همواره نظاممند بوده و بینظمی در آن معنا ندارد. این نقد، به محدودیتهای روششناختی کلام اشاره دارد. متکلمان، به دلیل عدم توجه به وحدت وجود، به مفاهیمی چون لا نظام گرایش یافتهاند.
استاد فرزانه، این دیدگاه را به مسافری تشبیه میکنند که در تاریکی، راه را گم کرده و گمان میبرد مقصدش بینظم است، حال آنکه نور حقیقت، همواره راه را روشن میکند.
درنگ: دیدگاه متکلمان که خلقت را از لا نظام به نظام میدانند، به دلیل عدم توجه به وحدت وجود، نادرست است.
نقد دیدگاه عامه
عامه، به دلیل سادهانگاری، قوه و ماده را بر فعل و صورت مقدم میدانند. استاد فرزانه، با نقد این دیدگاه، تأکید میکنند که تقدم قوه و ماده، نتیجه محدودیتهای معرفتی است و فعل بهعنوان مبنای وجودی مقدم است. این نقد، به تفاوت میان روششناسی فلسفی و کلامی اشاره دارد. ایشان، این دیدگاه را به کودکی تشبیه میکنند که پیش از دیدن درخت، تنها خاک را میبیند و گمان میکند خاک بر درخت مقدم است.
بخش هفتم: خلقت بهعنوان فیض الهی
خلقت و فیض الهی
خلقت، نتیجه فیض و جود الهی است، نه ناشی از نیاز، بخل، یا فقدان علم و قدرت در حق تعالی. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر اینکه خلقت از فیض و جود الهی نشأت گرفته، هرگونه نیاز یا نقصان در حق تعالی را نفی میکنند. این دیدگاه، با عرفان اسلامی که خلقت را تجلی فیض الهی میداند، همخوانی دارد. ایشان، خلقت را به بارانی تشبیه میکنند که از ابر بیپایان الهی فرو میریزد و هر قطره آن، جلوهای از جود بیکران اوست.
درنگ: خلقت، تجلی فیض و جود الهی است و هیچگونه نقصان یا نیازی در حق تعالی وجود ندارد.
نفی خدا بدون مخلوق
خدای بدون مخلوق، بیمعنا و فاقد ارزش است، زیرا خلقت، جلوه فیض الهی است. استاد فرزانه، با نقد مفهوم خدای بدون مخلوق، تأکید میکنند که خلقت، جلوه جود و فیض الهی است و خدا بدون مخلوق، بیمعناست. ایشان، این مفهوم را به آینهای تشبیه میکنند که بدون انعکاس، وجودش بیفایده است.
بخش هشتم: تفسیر آیات قرآن کریم
تفسیر آیه خلقت سماوات و ارض
آیه شریفه قرآن کریم: خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ (سوره اعراف، آیه ۵۴؛ آسمانها و زمین را آفرید) به خلقت نسبی اشاره دارد، نه خلقت ابتدایی. استاد فرزانه، با تفسیر این آیه، تأکید میکنند که خلقت سماوات و ارض، به مراتب نسبی خلقت اشاره دارد، نه به خلقت ابتدایی از عدم. این تفسیر، با وحدت وجود همخوانی دارد که خلقت را بهعنوان ظهورات مستمر الهی میداند.
درنگ: خلقت سماوات و ارض، به مراتب نسبی خلقت اشاره دارد و نه به خلقت ابتدایی از عدم.
تفسیر آیه هل أتی
آیه شریفه قرآن کریم: هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا (سوره انسان، آیه ۱؛ آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشته است که چیزی درخور ذکر نبود؟) به عدم نسبی اشاره دارد، نه عدم مطلق. استاد فرزانه، با تفسیر این آیه، تأکید میکنند که عدم مذکور در آیه، نسبی است و به عدم مطلق یا ازلی اشاره ندارد. این تفسیر، با وحدت وجود همخوانی دارد که عدم را اعتباری و وجود را اصیل میداند.
بخش نهم: نقد مفاهیم سماعی و ترادف در ادبیات
نفی سماعی بودن قواعد ادبی
قواعد ادبی، مانند سماعی و قیاسی بودن، به دلیل فقدان قاعدهمندی، مورد نقد استاد فرزانه قرار گرفتهاند. ایشان، تأکید میکنند که تمام قواعد ادبی باید بر اساس تحلیل فلسفی و قاعدهمند بازتعریف شوند. این نقد، به اهمیت روششناسی فلسفی در علوم انسانی اشاره دارد. ایشان، قواعد سماعی را به پرندگانی تشبیه میکنند که بدون بالهای قاعدهمندی، نمیتوانند در آسمان علم پرواز کنند.
نقد ترادف و تعبد
مفاهیمی مانند ترادف (وجود چند لفظ برای یک معنا) و تعبد (پذیرش بدون دلیل)، به دلیل فقدان مبنای علمی، نفی شده و به تحلیل فلسفی وابسته میشوند. استاد فرزانه، با نقد این مفاهیم، تأکید میکنند که ترادف و تعبد، نتیجه محدودیتهای معرفتیاند و باید با تحلیلهای قاعدهمند جایگزین شوند. ایشان، این مفاهیم را به سایههایی تشبیه میکنند که بدون نور حقیقت، نمیتوانند وجودی پایدار داشته باشند.
بخش دهم: ضرورت تفکر مستقل و عقلانیت
تفکر مستقل در فلسفه
فیلسوف باید با تفکر مستقل و پرهیز از تقلید، به تحلیل قاعدهمند مسائل بپردازد. استاد فرزانه، با تأکید بر ضرورت تفکر مستقل، فیلسوف را از پذیرش سماعی منع کرده و به تحلیل قاعدهمند دعوت میکنند. ایشان، تفکر مستقل را به کلیدی تشبیه میکنند که درهای معرفت را میگشاید و فیلسوف را از تاریکی تقلید رهایی میبخشد.
درنگ: فیلسوف، با تفکر مستقل و قاعدهمند، باید از تقلید و پذیرش سماعی پرهیز کند و به تحلیل عقلانی بپردازد.
نقد قوانین اعتباری
قوانین اعتباری، مانند قوانین رانندگی، باید با تحلیل عقلانی بازنگری شوند تا از نقصان جلوگیری شود. استاد فرزانه، با مثال قوانین رانندگی، تأکید میکنند که قوانین اعتباری باید بر اساس تحلیل قاعدهمند تدوین شوند تا کارآمدی داشته باشند. ایشان، این قوانین را به پلی تشبیه میکنند که اگر با دقت ساخته نشود، فرو میریزد و راه را ناهموار میکند.
بخش یازدهم: نفی عدم ازلی و محدودیت ادراک انسانی
نفی عدم ازلی
عدم ازلی، بهعنوان مبدأ خلقت، نفی شده و وجود بهعنوان اصل عالم معرفی میشود. استاد فرزانه، با نفی عدم ازلی، تأکید میکنند که وجود و فعلیت، اصل عالماند و عدم بهعنوان مبدأ خلقت معنا ندارد. این دیدگاه، به وحدت وجودی کاملتری میرسد که وجود را اصیل و عدم را اعتباری میداند. ایشان، عدم را به سایهای تشبیه میکنند که بدون نور وجود، هیچ حقیقتی ندارد.
محدودیت ادراک انسانی
ادراک انسانی، به دلیل محدودیت، قوه را بر فعل مقدم میداند، اما این دیدگاه نادرست است. استاد فرزانه، با تأکید بر اینکه انسان به دلیل محدودیت ادراکی، قوه را بر فعل مقدم میپندارد، این دیدگاه را نفی کرده و فعل را مقدم میدانند. ایشان، این محدودیت را به چشمی تشبیه میکنند که در تاریکی، تنها سایهها را میبیند و از نور حقیقت غافل است.
بخش دوازدهم: علم مدرن و باز بودن راه علم
نفی بینظمی در علم مدرن
علم مدرن نیز نتوانسته بینظمی یا لا نظام را در عالم اثبات کند و عالم را نظاممند میداند. استاد فرزانه، با اشاره به علم مدرن، تأکید میکنند که حتی دانش امروزی نتوانسته بینظمی را در عالم اثبات کند و عالم را نظاممند میداند. این دیدگاه، به همگرایی فلسفه اسلامی و علم مدرن اشاره دارد. ایشان، عالم را به کتابی تشبیه میکنند که هر صفحه آن، نظمی الهی را نشان میدهد.
باز بودن راه علم
راه علم باز است و هیچچیز در عالم دانستنی نیست که انسان نتواند آن را بداند. استاد فرزانه، با تأکید بر باز بودن راه علم، محدودیت عقل را نفی کرده و انسان را به تفکر و معرفت دعوت میکنند. ایشان، علم را به دریایی تشبیه میکنند که هرچند ژرف است، اما با شناوری عقل، میتوان به گوهرهای آن دست یافت.
بخش سیزدهم: اتصال انسان به منبع الهی
انسان و منبع الهی
انسان، بهعنوان موجودی متصل به منبع الهی، قادر به درک حقایق عالم است. استاد فرزانه، با تأکید بر اتصال انسان به منبع الهی، او را قادر به درک حقایق عالم معرفی میکنند. این دیدگاه، با عرفان اسلامی همخوانی دارد که انسان را مظهر اسمای الهی و قادر به معرفت کامل میداند. ایشان، انسان را به مسافری تشبیه میکنند که با نوری الهی، راه حقیقت را مییابد.
درنگ: انسان، بهعنوان موجودی متصل به منبع الهی، قادر است با تفکر و معرفت، حقایق عالم را درک کند.
جمعبندی
درسگفتار شماره ۷۹۷ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگاهی انتقادی به مفاهیم قوه، فعل، مصدر و ماده در فلسفه اسلامی، به بازتعریف این مفاهیم در چارچوب وحدت وجود پرداخته است. با تأکید بر تقدم فعل بر قوه و نفی مفاهیم انتزاعی مانند مصدر، ماده و عدم ازلی، این درسگفتار از تمایزات سنتی فلسفه صدرایی و کلام فاصله گرفته و به یک هستیشناسی سیال و متعالی نزدیک میشود. عالم، بهعنوان ظهورات نظاممند حق تعالی، همواره از فعلیت محض نشأت گرفته و هیچگونه بینظمی یا عدم در آن راه ندارد. انسان، بهعنوان موجودی متصل به منبع الهی، با تفکر مستقل و عقلانیت، قادر به درک این حقایق است. این نوشتار، با بهرهگیری از تمثیلات فاخر و ساختاری علمی، تلاش دارد تا پیام این درسگفتار را به شکلی روشن و مؤثر منتقل نماید.
با نظارت صادق خادمی