در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 799

متن درس





تحلیل و تبیین فلسفه صدرایی: تقدم فعل بر قوه

تحلیل و تبیین فلسفه صدرایی: تقدم فعل بر قوه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۷۹۹)

دیباچه

فلسفه صدرایی، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نظام‌های فلسفی در سنت اسلامی، با مفاهیم بنیادینی چون قوه، فعل، خیر، شر و ماهیت، دریچه‌ای نو به سوی فهم هستی گشوده است. در این میان، مسئله تقدم فعل بر قوه، از مباحث کلیدی اندیشه ملاصدرا به شمار می‌رود که با نگاهی نقادانه و وجودگرایانه، قابلیت بازخوانی و بازاندیشی دارد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل عمیق این موضوع پرداخته و با رویکردی انتقادی، پیش‌فرض‌های سنتی را به چالش کشیده و دیدگاهی نوین ارائه می‌دهد.

بخش نخست: مبانی نظری تقدم فعل بر قوه در فلسفه صدرایی

مفهوم قوه و فعل در اندیشه صدرایی

در فلسفه ملاصدرا، قوه به‌مثابه امری بالقوه و پذیرفتنی تلقی می‌شود که برای تحقق یافتن، نیازمند فعلیتی است که آن را به فعل درآورد. این دیدگاه، ریشه در سنت ارسطویی-مشایی دارد که قوه را حالت بالقوه و فعل را حالت بالفعل یک موجود می‌داند. صدرا معتقد است که بدون وجود فعل، قوه نمی‌تواند به تحقق برسد، زیرا قوه برای خروج به فعل، به فاعلی نیاز دارد که خود دارای فعلیت باشد. این اصل، بنیان استدلال صدرایی در تقدم فعل بر قوه را تشکیل می‌دهد.

درنگ: قوه در اندیشه صدرایی، تنها در سایه فعل معنا می‌یابد، و بدون فاعلی که خود بالفعل باشد، قوه از تحقق بازمی‌ماند. این دیدگاه، قوه را به‌عنوان مرتبه‌ای وابسته به فعل معرفی می‌کند.

با این حال، نقد ارائه‌شده در این درس‌گفتار، این پیش‌فرض را به چالش می‌کشد و بیان می‌دارد که قوه خود مرتبه‌ای از فعلیت است و نه امری کاملاً متمایز از آن. این دیدگاه، رابطه قوه و فعل را بازتعریف کرده و به جای جدایی مطلق میان این دو، آن‌ها را در طیفی از وجود می‌بیند که مراتب گوناگونی از فعلیت را دربرمی‌گیرد. این بازنگری، به فهم عمیق‌تری از نظام وجودی در فلسفه اسلامی یاری می‌رساند.

نقد پیش‌فرض‌های صدرایی

در بررسی آرای صدرا، سه پیش‌فرض اساسی مورد نقد قرار گرفته است: نخست، وجود قوه به‌عنوان امری متمایز از فعل؛ دوم، عدمی بودن شرور؛ و سوم، وجود ماهیت به‌عنوان مقوله‌ای مستقل. این درس‌گفتار تأکید می‌کند که قوه، شر و ماهیت، همگی وجودی هستند و نیازی به فرض تمایز آن‌ها از فعل یا وجود نیست. این دیدگاه، رویکردی وجودگرایانه را پیش می‌گیرد که همه پدیده‌ها را به مراتب وجود فرومی‌کاهد.

درنگ: نفی تمایز میان قوه، شر و ماهیت، به بازتعریف نظام فلسفی صدرایی منجر می‌شود. این دیدگاه، با تأکید بر وجودی بودن همه پدیده‌ها، پیش‌فرض‌های سنتی را به چالش می‌کشد و به سوی وحدت وجودی حرکت می‌کند.

این نقد، ریشه در اصل وحدت وجود دارد که در آن، همه چیز مرتبه‌ای از وجود است. برخلاف سنت فلسفی که شر را فقدان خیر می‌داند، این درس‌گفتار شر را دارای وجودی مستقل می‌بیند و آن را به صفات جلال الهی نسبت می‌دهد. این رویکرد، نه‌تنها مسئله فاعلیت شر را حل می‌کند، بلکه چالشی بنیادین برای فلسفه‌های سنتی‌ای است که شر را صرفاً عدمی تلقی می‌کنند.

وجودی بودن خیر و شر

در این درس‌گفتار، خیر و شر هر دو به‌عنوان پدیده‌هایی وجودی معرفی شده‌اند. برای مثال، نوازش کردن یا سیلی زدن، هر دو افعالی وجودی هستند. محبت در قلب یا خباثتی که از سیلی زدن ناشی می‌شود، هر دو دارای وجودند و هیچ‌یک عدمی نیستند. این دیدگاه، مسئله فاعلیت شر را از منظری الهیاتی حل می‌کند. در فلسفه سنتی، شر به‌منظور مبرا ساختن خداوند از فاعلیت آن، عدمی فرض می‌شد. اما این درس‌گفتار، با تأکید بر اینکه همه چیز «مِن عند الله» است، شر را نیز مظهر صفات جلال الهی می‌داند.

درنگ: خیر و شر، هر دو وجودی هستند و به‌عنوان مظاهر صفات جمال و جلال الهی، در نظام وجودی عالم جای می‌گیرند. این دیدگاه، مسئله فاعلیت شر را بدون نیاز به فرض عدمی بودن آن حل می‌کند.

این رویکرد، با نفی دوگانه‌انگاری خیر و شر، به وحدت صفات الهی تأکید می‌ورزد. به‌جای جداسازی خیر و شر به‌عنوان دو مقوله متضاد، این درس‌گفتار آن‌ها را در چارچوبی واحد و به‌عنوان مراتب وجودی می‌بیند که هر یک، جلوه‌ای از نظام کلی هستی‌اند.

بخش دوم: نقد استدلال‌های صدرایی در باب تقدم فعل بر قوه

تحلیل استدلال صدرا در اسفار

ملاصدرا در جلد سوم اسفار اربعه، صفحه ۵۸، می‌فرماید: «القوه تحتاج إلی فعل یخرجها إلی الفعل»، به این معنا که قوه برای تبدیل به فعل، نیازمند فعلی است که آن را از حالت بالقوه به بالفعل درآورد. این استدلال، بر این پیش‌فرض استوار است که بدون فعل، قوه نمی‌تواند تحقق یابد، وگرنه به تسلسل علل منجر می‌شود.

درنگ: استدلال صدرا مبنی بر نیاز قوه به فاعل بالفعل، مبتنی بر فرض تناهی علل و سکون موجودات است. نقد این درس‌گفتار، این پیش‌فرض را نفی کرده و عالم را سراسر در حال سیر و حرکت می‌داند.

نقد ارائه‌شده در این درس‌گفتار، این استدلال را با نفی تناهی علل و ساکن بودن موجودات به چالش می‌کشد. به‌جای فرض موجوداتی ساکن که نیازمند محرک خارجی‌اند، عالم به‌مثابه جریانی پویا و در حال حرکت دائمی دیده می‌شود. این دیدگاه، نیاز به فاعل خارجی برای خروج قوه به فعل را منتفی می‌داند و حرکت ذاتی عالم را به‌عنوان مبنای تحقق قوه مطرح می‌کند.

نفی سکون عالم

برخلاف دیدگاه صدرا که موجودات را ساکن فرض می‌کند و برای خروج آن‌ها به فعل، محرکی خارجی لازم می‌داند، این درس‌گفتار عالم را سراسر در حال سیر و حرکت می‌بیند. این رویکرد، با فلسفه حرکت جوهری صدرا همخوانی دارد، اما آن را به سطحی عمیق‌تر می‌برد. حرکت جوهری بیان می‌کند که جوهر اشیاء در حال تغییر و تحول دائمی است، اما این درس‌گفتار، این حرکت را به کل عالم تعمیم داده و هرگونه سکون را نفی می‌کند.

درنگ: عالم، سراسر در حال سیر و حرکت است و نیازی به فاعل خارجی برای خروج قوه به فعل نیست. این دیدگاه، با تأکید بر پویایی ذاتی عالم، پیش‌فرض‌های سنتی را زیر سؤال می‌برد.

این دیدگاه، به‌سان رودی جاری است که در بستر وجود، بی‌وقفه به سوی کمال می‌شتابد. همان‌گونه که رود، بی‌نیاز از نیرویی بیرونی، مسیر خویش را می‌پیماید، عالم نیز در ذات خود، پویا و متحرک است و قوه و فعل، تنها مراتبی از این جریان بی‌انتها هستند.

نقد وابستگی مفهومی قوه به فعل

صدرا معتقد است که قوه در تصور خود، به فعل وابسته است، اما فعل نیازی به قوه ندارد. این درس‌گفتار، با نفی وجود قوه به‌عنوان امری مستقل، این استدلال را غیرضروری می‌داند. اگر همه چیز مرتبه‌ای از وجود و فعلیت باشد، تمایز میان قوه و فعل در سطح مفهومی بی‌معنا می‌شود.

درنگ: نفی تمایز مفهومی میان قوه و فعل، به اصل وحدت وجود بازمی‌گردد. این دیدگاه، استدلال‌های مبتنی بر جدایی قوه و فعل را از اساس زیر سؤال می‌برد.

این دیدگاه، به‌سان نوری یکپارچه است که در مراتب گوناگون، سایه‌روشن‌هایی پدید می‌آورد. قوه و فعل، نه دو موجود متمایز، بلکه جلوه‌هایی از یک حقیقت واحدند که در آینه وجود، به رنگ‌های مختلف متجلی می‌شوند.

تقدم شرفی و کمالی فعل بر قوه

صدرا استدلال می‌کند که فعل، به لحاظ شرف و کمال، بر قوه مقدم است، زیرا فعل دارای کمال است و قوه فاقد آن. این درس‌گفتار، این استدلال را با تمثیلی عرفی به چالش می‌کشد: یک تومان نقد (فعل) ممکن است ارزش کمتری نسبت به ده تومان نسیه (قوه) داشته باشد. این مثال، نشان‌دهنده آن است که ارزش‌گذاری میان قوه و فعل، نمی‌تواند کلی باشد و باید به مصادیق خاص و شرایط آن‌ها توجه کرد.

درنگ: تقدم شرفی و کمالی فعل بر قوه، به مصداق و شرایط وابسته است. یک قوه ممکن است ارزشی بیشتر از یک فعل داشته باشد، و این، کلی‌گویی‌های فلسفی را به چالش می‌کشد.

این تمثیل، به‌سان ترازویی است که ارزش قوه و فعل را در کفه‌های زمان و مکان می‌سنجد. گاه نسیه‌ای که در آینده‌ای روشن به بار می‌نشیند، از نقدی که در لحظه حاضر است، گران‌بهاتر است. این دیدگاه، به جای کلیات مفهومی، بر تحلیل مصداقی و عینی تأکید دارد.

نقد علامه طباطبایی به صدرا

علامه طباطبایی، به استدلال صدرا اشکال می‌کند که اگر فعل به دلیل کمالش بر قوه مقدم باشد، چگونه می‌توان شرف قوه را در مواردی که ارزش بیشتری دارد، توضیح داد. این درس‌گفتار، این اشکال را تأیید کرده و می‌افزاید که قوه خود مرتبه‌ای ضعیف از فعل است. این دیدگاه، به بازتعریف رابطه قوه و فعل کمک می‌کند و نیاز به فرض تقدم شرفی فعل بر قوه را منتفی می‌داند.

درنگ: قوه، مرتبه‌ای ضعیف از فعل است و نیازی به فرض تقدم شرفی فعل بر قوه نیست. این دیدگاه، به اصل وحدت وجود نزدیک‌تر است.

این نقد، به‌سان بازتاب نوری در آینه است که نشان می‌دهد قوه و فعل، دو روی یک سکه‌اند. تمایز میان آن‌ها، نه از سر حقیقت، بلکه از منظر مفهومی است که در پرتو وحدت وجود، رنگ می‌بازد.

بخش سوم: بازنگری در مفاهیم جوهر، عرض، خیر و شر

نقد تمایز جوهر و عرض

صدرا معتقد است که انسان (جوهر) نمی‌تواند کمال نطفه (عرض) باشد، زیرا جوهر نمی‌تواند کمال عرض باشد. این درس‌گفتار، این تمایز را نفی کرده و بیان می‌دارد که همه چیز وجود است و نیازی به دسته‌بندی جوهر و عرض نیست. برای مثال، دانه (قوه) به درخت (فعل) تبدیل می‌شود، و این تبدیل، نشان‌دهنده وجودی بودن هر دو است، نه تمایز جوهر و عرض.

درنگ: نفی تمایز جوهر و عرض، به اصل وحدت وجود بازمی‌گردد. همه پدیده‌ها، مراتبی از وجودند و نیازی به مقولات سنتی نیست.

این دیدگاه، به‌سان باغی است که در آن، دانه و درخت، نه دو موجود جدا، بلکه مراحلی از یک جریان وجودی‌اند. دانه، در دل خود، درخت را نهفته دارد، و درخت، تجلی کامل دانه است. این نگاه، فلسفه را از پیچیدگی‌های مقولاتی رها می‌کند.

وجودی بودن خیر و شر

صدرا خیر را بالفعل و شر را بالقوه می‌داند، اما این درس‌گفتار، این تمایز را رد کرده و هر دو را وجودی می‌بیند. برای مثال، نوازش و سیلی زدن، هر دو افعالی وجودی هستند. این دیدگاه، به حل مسئله فاعلیت شر کمک می‌کند و شر را به‌عنوان مظهر صفات جلال الهی معرفی می‌کند.

درنگ: خیر و شر، هر دو وجودی‌اند و به‌عنوان مظاهر صفات الهی، در نظام وجودی عالم جای می‌گیرند. این دیدگاه، دوگانه‌انگاری خیر و شر را نفی می‌کند.

این دیدگاه، به‌سان آسمانی است که در آن، آفتاب خیر و سایه شر، هر دو از یک منبع نور سرچشمه می‌گیرند. خیر و شر، نه در تقابل، بلکه در تکامل یکدیگر، جلوه‌های وجود را به نمایش می‌گذارند.

نفی مشکل فاعلیت شر

در فلسفه سنتی، شر به دلیل مشکل فاعلیت، عدمی فرض می‌شد تا خداوند از فاعلیت آن مبرا شود. این درس‌گفتار، با تأکید بر اینکه همه چیز از خداست، این مشکل را حل کرده و شر را به صفات جلال الهی نسبت می‌دهد. این دیدگاه، با اصل «کل من عند الله» سازگار است و شر را به‌عنوان بخشی از نظام وجودی عالم می‌بیند.

درنگ: همه پدیده‌ها، اعم از خیر و شر، از خداوند سرچشمه می‌گیرند. شر، مظهر صفات جلال الهی است و نیازی به فرض عدمی بودن آن نیست.

این دیدگاه، به‌سان دریایی است که امواج خیر و شر، هر دو در بستر آن جریان دارند. همه چیز، از مبدأ واحد وجود سرچشمه می‌گیرد و در این اقیانوس بی‌کران، به سوی کمال پیش می‌رود.

مثال سیب سالم و فاسد

سیب سالم و سیب فاسد، هر دو وجودی هستند. فساد سیب، نه فقدان، بلکه رشد میکروب‌ها و ماده‌ای موجود است. این درس‌گفتار، با این مثال، نشان می‌دهد که حتی پدیده‌های به‌ظاهر منفی، وجودی‌اند و در نظام کلی هستی، جایگاهی دارند.

درنگ: فساد، نه فقدان، بلکه تحولی وجودی است. این دیدگاه، همه پدیده‌ها را در چارچوب وجودی عالم می‌بیند.

این مثال، به‌سان باغی است که در آن، سیب سالم و فاسد، هر دو میوه‌های وجودند. فساد، نه مرگ، بلکه زندگی‌ای دیگر است که در قالب میکروب‌ها، به حیات خود ادامه می‌دهد.

نقد دیدگاه خواجه نصیر درباره شر

خواجه نصیرالدین طوسی، در شرح تجرید، شر را عدمی می‌داند و مثلاً جدایی روح از بدن را عدمی تلقی می‌کند. این درس‌گفتار، این دیدگاه را رد کرده و حتی جدایی روح را نیز وجودی می‌بیند. این نقد، به چالش‌کشیدن رویکرد سنتی‌ای است که پدیده‌های منفی را برای حل مسائل الهیاتی، عدمی فرض می‌کند.

درنگ: جدایی روح از بدن، نه عدمی، بلکه وجودی است. این دیدگاه، همه پدیده‌ها را در چارچوب وجودی می‌بیند و پیش‌فرض‌های سنتی را نفی می‌کند.

این دیدگاه، به‌سان رودی است که حتی در جدایی، جریان حیات را ادامه می‌دهد. روح، در ترک جسم، نه به سوی نیستی، بلکه به سوی مرتبه‌ای دیگر از وجود می‌شتابد.

بخش چهارم: حرمت بزرگان و نقد علمی

این درس‌گفتار، با تأکید بر اهمیت حرمت بزرگان علم دینی، خاطرنشان می‌سازد که نقد آرای فلسفی ایشان، به معنای بی‌احترامی به مقامشان نیست. این نقدها، صرفاً علمی و در راستای حقیقت‌جویی انجام می‌شوند. این رویکرد، نشان‌دهنده بلوغ علمی و التزام به حقیقت است که در فلسفه اسلامی، ارزشی والا دارد.

درنگ: نقد علمی آرای بزرگان، با حفظ حرمت ایشان سازگار است. این رویکرد، به حقیقت‌جویی و پیشرفت دانش دینی یاری می‌رساند.

این دیدگاه، به‌سان باغبانی است که شاخه‌های ناسازگار را هرس می‌کند، نه به قصد آسیب به درخت، بلکه برای شکوفایی بیشتر آن. نقد، در خدمت حقیقت است و حرمت بزرگان، در قلب این تلاش علمی، همواره پاس داشته می‌شود.

بخش پنجم: نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی عمیق و انتقادی مسئله تقدم فعل بر قوه در فلسفه صدرایی پرداخت. با نفی پیش‌فرض‌های سنتی، از جمله وجود قوه به‌عنوان امری مستقل، عدمی بودن شر، و تمایز جوهر و عرض، دیدگاهی نوین ارائه شد که همه پدیده‌ها را در چارچوب وحدت وجودی می‌بیند. تأکید بر وجودی بودن خیر و شر، پویایی ذاتی عالم، و نفی دوگانه‌انگاری‌های سنتی، این بحث را به سطحی عمیق‌تر از فلسفه صدرایی برده و چالش‌هایی جدی برای پیش‌فرض‌های دیرین مطرح کرده است.

فلسفه اسلامی، با ریشه‌های عمیق در سنت ارسطویی و مشایی، این ظرفیت را دارد که با بازاندیشی در مفاهیم بنیادین، به فهمی نوین از هستی دست یابد. این درس‌گفتار، دعوتی است به تأمل در مبانی و بازنگری در پیش‌فرض‌های فلسفی، تا با کنار گذاشتن تمایزات کلیشه‌ای و تمرکز بر مصادیق عینی، به درک منسجم‌تری از نظام وجودی عالم نائل آییم.

با نظارت صادق خادمی