در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 801

متن درس




تبیین فلسفی خیرات، شرور و معصیت در حکمت متعالیه

تبیین فلسفی خیرات، شرور و معصیت در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۸۰۱)

مقدمه: درآمدی بر تحلیل خیرات، شرور و معصیت

حوزه فلسفه اسلامی، به‌ویژه در چارچوب حکمت متعالیه، بستری ژرف برای کاوش در مفاهیم بنیادین وجود، خیر، شر و معصیت فراهم می‌آورد. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی دقیق و روشمند این مفاهیم می‌پردازد. محور بحث، تبیین جایگاه معصیت در ظرف وجود و ظهور، تحلیل رابطه آن با فعل الهی و فعل انسانی، و کاوش در تبدیل‌پذیری خیرات و شرور در ساحت وجودی و ظهوری است. با تکیه بر تمایز میان زمینه‌های نفسی، انتزاعی و بالقیاس، این اثر درصدد است تا با نگاهی تحلیلی و انتقادی، خلط‌های مفهومی را نقد کرده و به روشنی حقیقت این مفاهیم را آشکار سازد.

بخش اول: تمایزات مفهومی در تحلیل خیرات و شرور

تمایز زمینه‌های نفسی، انتزاعی و بالقیاس

یکی از ارکان بنیادین در تحلیل خیرات و شرور، تفکیک دقیق میان زمینه‌های نفسی، انتزاعی و بالقیاس است. زمینه نفسی به امور ذاتی و وجودی اشاره دارد که در ساحت واقعیت متجلی‌اند. زمینه انتزاعی، قلمرو مفاهیم ذهنی را دربرمی‌گیرد که از واقعیت‌های عینی استخراج شده‌اند. زمینه بالقیاس نیز به نسبت‌های وجودی یا عدمی میان موجودات ارجاع دارد. حکمت متعالیه بر این اصل تأکید می‌ورزد که خلط میان این سه زمینه، به گمراهی فلسفی می‌انجامد، زیرا هر یک از این زمینه‌ها دارای ویژگی‌ها و کارکردهای متفاوتی در تحلیل وجودی هستند.

درنگ: تفکیک میان زمینه‌های نفسی، انتزاعی و بالقیاس، سنگ‌بنای روش‌شناسی فلسفی در حکمت متعالیه است که مانع از خلط مفاهیم و ابهام در تحلیل خیرات و شرور می‌گردد.

خطر خلط مفهومی و پیامدهای آن

خلط میان نفسیات، انتزاعیات و بالقیاس، مانعی جدی در راه وصول به حقیقت است. این خلط، به‌ویژه در تحلیل خیرات و شرور، به ابهام در تمایز میان وجود نفسی (ذاتی) و وجود بالقیاس (نسبی) منجر می‌شود. برای نمونه، اگر وجود یک فعل ظالمانه را صرفاً در ساحت انتزاعی بررسی کنیم، ممکن است از حقیقت وجودی آن غافل شویم. این نقد، ریشه در تأکید حکمت متعالیه بر روش‌شناسی دقیق و پرهیز از ابهام‌های مفهومی دارد.

پیچیدگی‌های خلط در زمینه‌های انتزاعی

خلط میان نفسیات و انتزاعیات کمتر رخ می‌دهد، اما در زمینه انتزاعیات، به دلیل وابستگی بالقیاس به وجود یا عدم، ابهامات بیشتری پدیدار می‌شود. بالقیاس به وجود، به تحقق وجود حقیقی می‌انجامد، در حالی که بالقیاس به عدم، به وجود ظاهری و انتزاعی منجر می‌گردد. این تمایز، در تحلیل مفاهیم فلسفی، به‌ویژه در حکمت متعالیه، از اهمیت بسزایی برخوردار است.

مثال ظلم در فلسفه صدرایی

برای روشن شدن این تمایزات، به مثال ظلم در فلسفه صدرایی توجه می‌کنیم. ظلم یک فرد، به‌عنوان فعلی وجودی، دارای دو مرتبه است: فعلیت وجود و کمال وجود. در ظرف وجود، ظلم به تحقق وجودی فعل اشاره دارد، اما در ظرف کمال، به افول و نقص منتهی می‌شود. این دوگانگی، به تحلیل مراتب وجودی و کمالی در حکمت متعالیه ارجاع دارد و نشان‌دهنده پیچیدگی‌های مفهومی در تحلیل افعال انسانی است.

تمایز فعلیت وجود و کمال وجود

فعلیت وجود به تحقق یک فعل در ساحت وجودی اشاره دارد، در حالی که کمال وجود به غایت و هدف آن فعل ارجاع می‌دهد. برای نمونه، در مثال زید و علم زید، زید ظرف وجود انسان است و علم زید ظرف کمال او. این تمایز نشان می‌دهد که ظرف کمال، نسبت به ظرف وجود، متأخر است، زیرا ممکن است وجود بدون کمال تحقق یابد. این دیدگاه، به تبیین حرکت جوهری و مراتب وجود در حکمت متعالیه ارجاع دارد.

بخش دوم: معصیت در ظرف وجود و ظهور

معصیت به‌عنوان فعل وجودی و افولی

معصیت، در ظرف وجود، به‌عنوان یک فعل وجودی، دارای فعلیت است، اما در ظرف کمال، به نقص و افول منجر می‌شود. این دوگانگی، به تحلیل خیرات و شرور در حکمت متعالیه اشاره دارد. برای مثال، امتحان دادن یک دانش‌آموز، فعلیت وجودی است، اما قبولی یا رفوزه شدن، به کمال یا نقص در ظرف ثانوی ارجاع دارد. این تحلیل، نقش مراتب وجودی و کمالی را در تعیین خیر یا شر نشان می‌دهد.

درنگ: معصیت در ظرف وجود، به‌عنوان ظهور فعل الهی، دارای قداست است، اما در ظرف کمال ثانوی، به دلیل اصطکاک خلقی، به نقص و انحطاط می‌انجامد.

نقش پیامبر اکرم (ص) به‌عنوان رحمت عالمیان

پیامبر اکرم (ص)، به‌عنوان رحمت عالمیان، حتی برای دشمنان دین رحمت است، زیرا آنان را به فعلیت اولیه می‌رساند. همان‌گونه که کوره آتش، آهن را نرم می‌کند، دین و پیامبر، انسان را به فعلیت وجودی هدایت می‌کنند. این تمثیل، به نقش تربیتی اولیای الهی در حکمت متعالیه اشاره دارد. برای نمونه، ابولهب، بدون حضور پیامبر، به فعلیت خباثت خود نمی‌رسید، و این خود، جلوه‌ای از رحمت نبوی است.

هدایت و اضلال در ظرف وجود

آیه شریفه إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ (الإنسان: ۳) به فعلیت و کمال اولیه اشاره دارد: «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس.» این آیه، هدایت الهی را در ظرف وجود نشان می‌دهد، اما در ظرف ثانوی، انسان با اختیار خود به درجه یا درکه می‌رسد. این دیدگاه، به نقش فیض الهی و اراده انسانی در تعیین کمال یا نقص ارجاع دارد.

نقش عوامل محیطی در کمال ثانوی

عوامل محیطی، مانند زمان، مکان، والدین و لقمه، در تحقق کمال ثانوی و معصیت دخیل‌اند. این عوامل، در ظرف ترکیب، پیچیدگی‌های اختیار انسانی را نشان می‌دهند. معصیت، در این ظرف، به دلیل اصطکاک خلقی و بی‌نظمی در چیدمان وجودی، به نقص می‌انجامد.

بخش سوم: عصمت و معصیت در ظروف بسیط و ترکیب

عصمت در ظرف کمال اول

در ظرف کمال اول، همه موجودات در عصمت الهی قرار دارند. حتی کافر، در گفتن «لا إله»، در ظرف بسیط، تحت عصمت الهی است. این عصمت، به فعل الهی در تحقق وجودی اشاره دارد و ریشه در قداست ذاتی حق دارد.

درنگ: عصمت ذاتی خداوند، در ظرف بسیط، همه موجودات را دربرمی‌گیرد، و معصیت تنها در ظرف ترکیب و اراده انسانی پدیدار می‌شود.

معصیت در ظرف ترکیب

معصیت، در ظرف ترکیب، اراده و شرایط انسانی پدید می‌آید. این ظرف، به پیچیدگی‌های اختیار، شرایط و لواحق اشاره دارد. معصیت، در این ساحت، به دو چهره یل‌الربی (مربوط به فعل الهی) و یل‌العبدی (مربوط به فعل انسانی) تقسیم می‌شود. آیه شریفه وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا (الأنعام: ۵۹) به علم و فعل الهی در همه امور، حتی معصیت، اشاره دارد: «و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر آنکه آن را می‌داند.»

اشاعه در فعل الهی و انسانی

فعل الهی و انسانی، به‌صورت اشاعه‌ای، در تحقق معصیت نقش دارند. این اشاعه، به مشارکت همه عوامل وجودی در ظهور یک فعل اشاره دارد. از این‌رو، دنیا به دلیل پیچیدگی‌های اشاعه‌ای، ظرف استیفای حقوق نیست، و این امر به قیامت واگذار شده است، جایی که تنها خداوند قادر به برقراری عدالت است.

بخش چهارم: تبدیل‌پذیری خیرات و شرور

سیالیت عالم وجود

عالم وجود، هیچ پایانی ندارد و مفهوم پایان، نسبی و عرفی است. خیرات و شرور، در این ظرف سیال، قابل تبدیل به یکدیگرند. این تبدیل‌پذیری، به امکان تحول وجودی انسان در ظرف اختیار اشاره دارد. برای مثال، اطاعت با ریا به معصیت، و معصیت با توبه به اطاعت تبدیل می‌شود.

درنگ: عالم وجود، ظرف تبدیلات است که خیرات و شرور را در سیالیت خود به یکدیگر تبدیل می‌کند، و ابزارهایی مانند استغفار و توبه در این فرآیند نقش دارند.

نقش استغفار و شفاعت

استغفار، شفاعت و عفو، ابزارهایی برای تبدیل سیئات به حسنات‌اند. این عوامل معنوی، به تحول وجودی انسان کمک می‌کنند. برای نمونه، استغفار برای گذشتگان، سیئات آنان را به عفو تبدیل می‌کند، و این نشان‌دهنده ارتباط وجودی میان انسان‌ها در ظرف تبدیلات است.

نقد شرور عدمی

برخلاف دیدگاه سنتی که شرور را عدمی می‌داند، حکمت متعالیه شرور را ظهورات وجودی می‌بیند که به دلیل نقص در چیدمان، به انحطاط می‌انجامند. این دیدگاه، بازسازی مفهومی شرور را در فلسفه اسلامی نشان می‌دهد.

بخش پنجم: خودشناسی و سیر وجودی انسان

خودخوانی به‌جای کتاب‌خوانی

انسان، به‌جای مطالعه کتاب، باید خود را بخواند تا به حقیقت وجودی خویش دست یابد. این خودخوانی، به خودشناسی و درک ظهورات وجودی ارجاع دارد. انسان با بررسی توجهات روزانه، هفتگی یا خواب‌های خود، هویت وجودی‌اش را می‌شناسد.

درنگ: خودشناسی، از طریق معدل‌گیری توجهات و شناخت ظهورات وجودی، انسان را به حقیقت وجودی‌اش رهنمون می‌سازد.

سیر وجودی انسان در عالم

انسان، در هر لحظه، عالم را سیر می‌کند و با همه موجودات تعامل دارد. این سیر، به سیالیت وجودی و ارتباط انسان با عالم اشاره دارد. سرعت این سیر، به ظرفیت وجودی انسان بستگی دارد، و غفلت، مانع از آگاهی او از این فرآیند است.

اشتراک عالم در افعال

همه عالم، از اجداد تا نسل‌های آینده، در افعال انسان شریک‌اند. این اشتراک، به اشاعه وجودی و ارتباط میان موجودات اشاره دارد. استغفار، در این ظرف، سیئات را به حسنات تبدیل می‌کند و نقش کلیدی در تحول وجودی ایفا می‌کند.

نتیجه‌گیری: افق‌های نوین در حکمت متعالیه

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین خیرات، شرور و معصیت در چارچوب حکمت متعالیه پرداخت. تمایز میان زمینه‌های نفسی، انتزاعی و بالقیاس، به‌عنوان مبنای تحلیل، از خلط‌های مفهومی جلوگیری کرد. معصیت، در ظرف وجود، به‌عنوان ظهور فعل الهی، دارای قداست است، اما در ظرف ترکیب، به دلیل اصطکاک خلقی، به نقص می‌انجامد. تبدیل‌پذیری خیرات و شرور، سیالیت عالم وجود را نشان می‌دهد، و ابزارهایی مانند استغفار و توبه، انسان را در این مسیر تحول یاری می‌کنند. خودشناسی، به‌عنوان کلید درک ظهورات وجودی، انسان را به سوی معرفت عالم رهنمون می‌سازد. این تحلیل، با دعوت به رفع غفلت و سیر در عالم وجود، افق‌های جدیدی را در حکمت متعالیه می‌گشاید.

با نظارت صادق خادمی