در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 806

متن درس





کتاب فلسفه وجودی انسان در نظام هستی

فلسفه وجودی انسان در نظام هستی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۸۰۶)

مقدمه: انسان در گستره هستی

انسان، چونان نقطه‌ای درخشان در میان اقیانوس بی‌کران هستی، جایگاهی بس شگرف و پیچیده دارد. نظام خلقت، با گستردگی و زیبایی بی‌مانندش، چون آیینه‌ای است که کمال الهی را بازمی‌تاباند و انسان را به تأمل در جایگاه خویش و تأثیر کردارش در این پهنه عظیم دعوت می‌کند. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوش در مفاهیم عمیق فلسفی درباره رابطه انسان با عالم، تأثیر اعمال او، و نسبت خیر و شر در نظام هستی می‌پردازد. با نگاهی حکمی و عرفانی، این متن می‌کوشد جایگاه انسان را به‌مثابه موجودی مسئول و تأثیرگذار در شبکه به‌هم‌پیوسته هستی تبیین کند، بی‌آنکه ذره‌ای از محتوای اصلی فروکاهد یا از روح آن فاصله گیرد.

بخش یکم: عظمت نظام هستی و جایگاه خطا

گستردگی و زیبایی خلقت

نظام هستی، با عظمت و زیبایی بی‌مانندش، چون دریایی بی‌کران است که هر ذره نقص و خطا در برابر آن، چون قطره‌ای ناچیز می‌نماید. این گستردگی و عصمت ذاتی، جلوه‌ای از کمال الهی است که هرگونه معصیت و خطا را در قیاس با خود، کوچک و ناچیز می‌سازد. استاد فرزانه قدس‌سره این اصل را چنین تبیین می‌فرمایند: نظام خلقت آن‌چنان باشکوه و هماهنگ است که خطا در برابر آن، ذره‌ای است در برابر اقیانوس بی‌انتها.

درنگ: عظمت و زیبایی نظام هستی چنان است که خطا و معصیت در قیاس با آن، چون ذره‌ای در برابر دریاست، و این نشان‌دهنده کمال و عصمت ذاتی خلقت است.

تأثیر عظیم خطای ناچیز

با وجود ناچیز بودن خطا در برابر گستردگی هستی، این ذره ناچیز از قدرتی شگفت برخوردار است که می‌تواند کل نظام هستی را به سیر و مسیری متفاوت بکشاند. خطا، هرچند کوچک، چون بذری است که در خاک عالم کاشته می‌شود و شاخسار آن، تمامی پهنه خلقت را درمی‌نوردد و چالش‌هایی عظیم پدید می‌آورد. این پارادوکس، از پیوستگی عمیق اجزای عالم سرچشمه می‌گیرد که حتی کوچک‌ترین کردار را به موجی فراگیر در اقیانوس وجود تبدیل می‌کند.

درنگ: خطا و معصیت، هرچند در قیاس با عظمت هستی ناچیز است، اما به دلیل پیوستگی اجزای عالم، تأثیری عظیم و فراگیر بر کل نظام خلقت دارد.

جمع‌بندی بخش یکم

نظام هستی، با عظمت و زیبایی‌اش، آیینه‌ای از کمال الهی است که خطا و معصیت در برابر آن ناچیز می‌نماید. با این حال، همین خطای ناچیز، به دلیل پیوستگی عمیق اجزای عالم، می‌تواند تأثیراتی شگرف و گسترده داشته باشد. این دیدگاه، انسان را به تأمل در جایگاه خویش و مسئولیت کردارش در این پهنه عظیم دعوت می‌کند.

بخش دوم: انسان، جامعه‌ای در گستره عالم

انسان و پیوستگی با عالم و آدم

انسان، نه موجودی منفرد و جداافتاده، بلکه جامعه‌ای است که کردارش در شبکه‌ای به‌هم‌پیوسته از عالم و آدم، اعم از کسانی که از دنیا رفته‌اند یا هنوز به دنیا نیامده‌اند، اثر می‌گذارد. هر عمل انسان، چون موجی است که در این شبکه وجودی منتشر می‌شود و تا بی‌نهایت ادامه می‌یابد. استاد فرزانه قدس‌سره این پیوستگی را چنین توصیف می‌کنند: انسان، چونان عضوی از پیکر عالم، با هر نفس و کردار خود، در کل هستی تأثیر می‌گذارد.

درنگ: انسان به‌مثابه جامعه‌ای است که کردارش، از طریق پیوستگی با عالم و آدم، تأثیری لایتناهی بر نظام هستی دارد.

تأثیر تصاعدی کردار انسان

هر کردار انسان، چه نیک و چه ناپسند، چون صدایی است که در کوهستان هستی طنین‌انداز می‌شود و تا قیامت ادامه می‌یابد. این تأثیر تصاعدی، از پیوستگی عمیق هر عمل با نفس عالم سرچشمه می‌گیرد. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «هر عملی که انسان انجام می‌دهد، به یک کار باقی نمی‌ماند، بلکه چون دکوری در عالم قرار می‌گیرد و تا بی‌نهایت متأثر می‌شود.» این دیدگاه با کلام الهی در قرآن کریم همخوانی دارد:

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ۝ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ

(زلزال: ۷-۸) پس هر کس به‌قدر ذره‌ای نیکی کند، آن را خواهد دید و هر کس به‌قدر ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید.

درنگ: هر کردار انسان، به‌صورت تصاعدی در عالم گسترش می‌یابد و تا قیامت اثرات آن باقی می‌ماند، چنان‌که هر عمل نیک یا بد، موجی لایتناهی در هستی ایجاد می‌کند.

غفلت انسان از آثار کردار

انسان، به دلیل غفلت و کوتاه‌اندیشی، گمان می‌کند که با انجام یک عمل، آن عمل پایان می‌یابد و با توبه یا استغفار، آثار آن محو می‌شود. اما در حقیقت، آثار کردار در نظام هستی باقی می‌مانند، چونان موجی که در آب انداخته شده و تا دورها ادامه می‌یابد. این ساده‌انگاری، از عدم درک پیوستگی وجودی انسان با عالم ناشی می‌شود.

درنگ: انسان به دلیل غفلت، گمان می‌کند آثار کردارش با توبه یا استغفار محو می‌شود، حال آنکه این آثار در نظام هستی باقی می‌مانند و تأثیرات خود را حفظ می‌کنند.

جمع‌بندی بخش دوم

انسان، به‌مثابه جامعه‌ای در گستره عالم، با هر کردار خود موجی در شبکه وجودی خلقت ایجاد می‌کند که تا بی‌نهایت ادامه می‌یابد. این پیوستگی و تأثیر تصاعدی، مسئولیت عظیمی بر دوش انسان می‌نهد که نمی‌تواند از آن غافل بماند. آیات قرآن کریم و سخنان استاد فرزانه قدس‌سره، بر این حقیقت تأکید دارند که هر ذره نیکی یا بدی، اثری جاودان در عالم بر جای می‌گذارد.

بخش سوم: خیر و شر در نظام هستی

فقدان موجود یا عمل «بد بد»

در نظام هستی، هیچ موجود یا عملی به‌صورت مطلق «بد بد» وجود ندارد. حتی بدترین کردارها، چونان اعمال شخصیت‌های تاریخی که در روایات به‌عنوان نماد شر شناخته شده‌اند، دارای خیراتی هستند که در نهایت به خیر الهی بازمی‌گردند. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «هر بدترین عملی، خیراتی در خود نهفته دارد و نمی‌توان آن را مطلقاً بد دانست.»

درنگ: هیچ موجود یا عملی در نظام هستی مطلقاً بد نیست، بلکه حتی بدترین کردارها نیز خیراتی در خود دارند که به خیر الهی بازمی‌گردند.

وجود «خوب خوب» و نسبیت شر

در مقابل، نظام هستی دارای موجودات و اعمالی است که می‌توانند «خوب خوب» باشند، چه به‌صورت ذاتی، مانند خداوند، و چه به‌صورت تنزیلی، مانند اولیای الهی. اما شر و بدی، همواره نسبی است و هیچ‌گاه به مرتبه «بد بد» نمی‌رسد. این دیدگاه، خیر را به‌عنوان اصل بنیادین هستی و شر را به‌عنوان امری نسبی و وابسته معرفی می‌کند.

درنگ: نظام هستی دارای «خوب خوب» ذاتی (خداوند) و تنزیلی (اولیای الهی) است، اما «بد بد» وجود ندارد و شر همواره نسبی است.

نسبی بودن بزرگی در خیرات و معاصی

در خیرات، بزرگی نسبی است و حتی بزرگ‌ترین خیرات، مانند لیله‌القدر یا ضربه حضرت علی (ع)، به مرتبه «بزرگ بزرگ» نمی‌رسد. در معاصی نیز، بدترین گناهان، مانند قتل یا ستم، بزرگ‌ترین معاصی هستند، اما مطلقاً «بد بد» نیستند. این نسبیت، نشان‌دهنده محدودیت مخلوقات در برابر عظمت الهی است.

درنگ: خیرات و معاصی در نظام هستی نسبی هستند و تنها خداوند به‌عنوان «بزرگ بزرگ» شناخته می‌شود.

اقل‌الاقلین و فقدان بزرگ بزرگ

امام سجاد (ع) خود را «اقل‌الاقلین» می‌نامند، که نشان‌دهنده تواضع وجودی در برابر عظمت الهی است. در نظام هستی، هیچ مخلوقی به مرتبه «بزرگ بزرگ» نمی‌رسد، بلکه تنها «بزرگ‌ترین» یا «بدترین» نسبی وجود دارد. این دیدگاه، با مفهوم «الله اکبر» همخوانی دارد که خداوند را فراتر از هر توصیفی معرفی می‌کند.

درنگ: انسان، حتی در اوج کمال، «اقل‌الاقلین» است و تنها خداوند به‌عنوان «بزرگ بزرگ» شناخته می‌شود.

جمع‌بندی بخش سوم

نظام هستی، خیر را به‌عنوان اصل بنیادین و شر را به‌صورت نسبی معرفی می‌کند. هیچ موجود یا عملی مطلقاً بد نیست، و حتی بدترین کردارها خیراتی در خود دارند. در مقابل، خیرات می‌توانند به مرتبه «خوب خوب» برسند، اما تنها خداوند به‌عنوان «بزرگ بزرگ» شناخته می‌شود. این دیدگاه، انسان را به تأمل در محدودیت‌های وجودی خویش و عظمت الهی دعوت می‌کند.

بخش چهارم: اقتضا و ایجاب در کردار انسان

اقتضای اعمال و پیشینه وجودی

هر عملی که انسان انجام می‌دهد، دارای اقتضایی است که از پیشینه وجودی او، مانند نطفه، لقمه، وراثت، یا استشمامات عالم، ناشی می‌شود. این اقتضا، چون جریانی است که انسان را به سوی کردار خاصی سوق می‌دهد، اما جبر مطلق نیست. استاد فرزانه قدس‌سره این اقتضا را زمینه‌ای می‌دانند که می‌توان با اراده و نیت (ایجاب) آن را مهار کرد.

درنگ: هر کردار انسان دارای اقتضایی است که از پیشینه وجودی او سرچشمه می‌گیرد، اما این اقتضا جبر نیست و با ایجاب قابل مهار است.

ایجاب، ماده شوینده اقتضائات

ایجاب، که همان اراده و نیت آگاهانه است، چون ماده‌ای شوینده عمل می‌کند که می‌تواند اقتضائات منفی را پاک کند. انسان با تقویت ایجاب، می‌تواند حتی بدترین پیشینه‌ها را دگرگون سازد و به سوی خیر هدایت شود. در مقابل، اگر ایجاب ضعیف باشد، اقتضا به‌صورت خودکار عمل می‌کند و به‌ظاهر جبر تلقی می‌شود.

درنگ: ایجاب، چون ماده‌ای شوینده، می‌تواند اقتضائات منفی را پاک کند و انسان را به سوی خیر هدایت نماید.

امر بین‌الامرین: نفی جبر و اختیار مطلق

در نظام هستی، نه جبر مطلق وجود دارد و نه اختیار مطلق. انسان در فضایی از اقتضائات قرار دارد که با ایجاب می‌تواند آن‌ها را مدیریت کند. این وضعیت، که در کلام اسلامی به «امر بین‌الامرین» تعبیر شده، ترکیبی از اقتضا و ایجاب است که انسان را از دوگانه جبر و اختیار رها می‌سازد.

درنگ: انسان در وضعیت «امر بین‌الامرین» قرار دارد که نه جبر مطلق است و نه اختیار مطلق، بلکه ترکیبی از اقتضا و ایجاب است.

جمع‌بندی بخش چهارم

کردار انسان، تحت تأثیر اقتضائاتی است که از پیشینه وجودی او سرچشمه می‌گیرند. اما ایجاب، به‌عنوان اراده آگاهانه، می‌تواند این اقتضائات را مهار کند و انسان را به سوی خیر هدایت نماید. این دیدگاه، با نفی جبر و اختیار مطلق، انسان را در فضایی پویا و مسئول قرار می‌دهد که می‌تواند با اراده خود، سرنوشت وجودی خویش را رقم زند.

بخش پنجم: انسان در محاصره اشعه‌های عالم

فضای ناآرام هستی

انسان در فضایی قرار دارد که تمامی اشعه‌ها و تشعشعات عالم، از سرد و گرم گرفته تا تلخ و شیرین، او را محاصره کرده‌اند. این فضا، انسان را به موجودی ناآرام تبدیل می‌کند که نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد. استاد فرزانه قدس‌سره این وضعیت را چنین توصیف می‌کنند: «انسان چونان موجودی است که در گهواره‌ای از اشعه‌های متفاوت عالم قرار گرفته و هر لحظه با هزاران تأثیر متقابل روبروست.»

درنگ: انسان در فضایی ناآرام از اشعه‌های عالم قرار دارد که او را به موجودی مسئول و پویا تبدیل می‌کند.

غفلت انسان و تعجب الهی

در حدیث قدسی آمده است: «تعجب می‌کنم از کسی که به مرگ یقین دارد، چگونه می‌خندد.» این کلام، غفلت انسان از واقعیت‌های وجودی و مسئولیت‌هایش را نشان می‌دهد. انسان در حالی که در فضایی پر از تأثیرات متقابل قرار دارد، با خنده و بی‌توجهی، از حقیقت وجود خویش غافل می‌ماند.

درنگ: غفلت انسان از مرگ و مسئولیت‌های وجودی‌اش، در حالی که در فضایی ناآرام قرار دارد، تعجب الهی را برمی‌انگیزد.

انسان، موجودی پویا در هستی

انسان، به دلیل قرار گرفتن در فضایی ناآرام و پویا، نمی‌تواند چون موجودی جامد و بی‌حرکت باشد. او در هستی‌ای زندگی می‌کند که هر لحظه هزاران فرسنگ جابجا می‌شود، اما غفلت، او را به توهم سکون و جامدیت می‌کشاند. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «انسان در هستی ناآرام، چون موجی است که نمی‌تواند از حرکت بازایستد.»

درنگ: انسان، موجودی پویا و ناآرام در هستی است که نمی‌تواند از مسئولیت‌های وجودی خود شانه خالی کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

انسان در فضایی از اشعه‌های عالم قرار دارد که او را به موجودی ناآرام و مسئول تبدیل می‌کند. غفلت از این واقعیت، انسان را به توهم سکون می‌کشاند، حال آنکه او در هستی‌ای پویا و متحول زندگی می‌کند. این دیدگاه، انسان را به بیداری و تأمل در جایگاه خویش دعوت می‌کند.

بخش ششم: نقش هندسه و حساب در فهم هستی

تفاوت هندسه و حساب

در فهم نظام هستی، هندسه به دلیل استفاده از اشکال و زوایا، ابزاری دقیق‌تر از حساب است. حساب، به دلیل وجود مفاهیمی چون صفر، ممکن است به ابهام و خطا منجر شود. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: «هندسه، با وضوح اشکال، بهتر از حساب، که با اعداد گاه گمراه می‌شود، نظام هستی را تبیین می‌کند.»

درنگ: هندسه، به دلیل وضوح اشکال، ابزاری دقیق‌تر از حساب برای فهم نظام هستی است.

حذف صفر در نظام هستی

صفر، به‌عنوان مفهومی ذهنی و غیرواقعی، در نظام هستی جایگاهی ندارد. استاد فرزانه قدس‌سره نقش امام زمان (عج) را در حذف صفر و تبدیل تمامی محاسبات به عدد (وجود) تبیین می‌کنند. این حذف، به معنای رفع ابهامات و آشکار شدن حقیقت وجودی عالم است.

درنگ: صفر، مفهومی ذهنی و غیرواقعی است و با ظهور امام زمان (عج)، تمامی محاسبات به وجود تبدیل می‌شود.

جمع‌بندی بخش ششم

هندسه، با وضوح و دقت خود، ابزاری مناسب‌تر از حساب برای فهم نظام هستی است. حذف صفر، به‌عنوان نمادی از ابهام، نشان‌دهنده تحقق نظم کامل الهی است که با ظهور امام زمان (عج) به کمال می‌رسد.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با کاوش در مفاهیم عمیق فلسفی، جایگاه انسان را در نظام هستی به‌مثابه موجودی مسئول و تأثیرگذار تبیین کرد. انسان، نه تنها با کردار خود موجی در شبکه وجودی عالم ایجاد می‌کند، بلکه در فضایی ناآرام از اشعه‌های عالم قرار دارد که او را به تأمل و بیداری دعوت می‌کند. خیر و شر، به‌عنوان مفاهیمی نسبی، در نهایت به خیر الهی بازمی‌گردند، و تنها خداوند به‌عنوان «بزرگ بزرگ» شناخته می‌شود. اقتضا و ایجاب، به‌عنوان دو نیروی بنیادین در کردار انسان، او را از دوگانه جبر و اختیار رها می‌سازند و در وضعیت «امر بین‌الامرین» قرار می‌دهند. این دیدگاه، انسان را به مسئولیت‌پذیری و آگاهی از تأثیرات عمیق کردارش در پهنه هستی فرا می‌خواند.

با نظارت صادق خادمی