متن درس
پیوستگی عالم و آدم در نظام خلقت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۰۷)
مقدمه
جهان هستی، چونان دیگی مذاب، در پویایی و جوشش مدام است که در آن، انسان و عالم در تعاملی بیوقفه با یکدیگر پیوند خوردهاند. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به کاوشی عمیق در پیوستگی وجودی عالم و آدم میپردازد و تأثیرات متقابل افعال انسانی بر نظام خلقت را بررسی میکند.
بخش یکم: وحدت وجودی عالم و انسان
پیوند ناگسستنی عالم و آدم
جهان هستی، شبکهای بههمپیوسته است که در آن هیچ عنصری، اعم از انسان، عالم یا افعال، از دیگری جدا و منفک نیست. این پیوستگی، ریشه در حکمت الهی دارد که نظام خلقت را چونان بدنی واحد سامان داده است. هر کنش انسانی، مانند موجی در اقیانوس وجود، کل نظام را متأثر میسازد، و عالم نیز، بهعنوان بستری پویا، بر انسان اثر میگذارد.
درنگ: عالم و انسان، در شبکهای وجودی بههمپیوستهاند که هیچ کنشی از تأثیرات متقابل جدا نیست. |
این دیدگاه، با فلسفه وحدت وجود همخوانی دارد. انسان، بهعنوان جزئی از کل، نمیتواند کنشی مستقل از نظام خلقت داشته باشد. این پیوند، مبنای درک تأثیرات متقابل در نظام تکوینی است که در آن، هر جزء با کل در تعامل است.
تأثیر متقابل انسان و عالم
افعال انسانی و عالم، در تعاملی دوسویه، یکدیگر را شکل میدهند. انسان بر عالم اثر میگذارد، عالم بر انسان تأثیر دارد، و نظم الهی، چونان روحی فراگیر، در همهچیز نفوذ میکند. این تعامل، به نظام علّی و معلولی در فلسفه اسلامی اشاره دارد که در آن، هر کنش، زنجیرهای از پیامدها را در پی دارد.
برای نمونه، همانگونه که سرمای محیط بر بدن انسان اثر میگذارد، حرارت و مقاومت بدن نیز در برابر سرما ایستادگی میکند. این تعامل، نمایانگر پویایی نظام خلقت است که در آن، انسان و عالم در گفتوگویی مداماند.
عدم انفکاک اجزای عالم
هیچ بخشی از عالم، و هیچ انسانی، از کل نظام خلقت جدا نیست. این دیدگاه، نقدی است بر فلسفههای تفکیکی که انسان را موجودی مستقل میپندارند. در نظام وحدت وجود، انسان، چونان ذرهای در دیگ مذاب هستی، با کل عالم در جوشش و تعامل است.
جمعبندی بخش یکم
پیوستگی عالم و انسان، بنیادیترین اصل در نظام خلقت است. این پیوند، نهتنها در سطح کنشها، بلکه در ذات وجودی عالم و آدم ریشه دارد. انسان، بهعنوان آیینهای از کل هستی، با هر حرکت خود، موجی در اقیانوس وجود میافکند که کل نظام را متأثر میسازد.
بخش دوم: اختیار و اقتضائات در نظام خلقت
تأثیر انسان بر گذشته و آینده
افعال انسانی، نهتنها بر آینده، بلکه بر گذشته نیز اثر میگذارند. این تأثیر، در چارچوب اقتضائات (شرایط بالقوه) و فعلیتها (افعال بالفعل) قابل مدیریت است. انسان، با کنشهای خود، حلقههایی در زنجیره وجود میسازد که گذشته و آینده را به هم پیوند میدهد.
درنگ: انسان، با افعالش، بر گذشته و آینده اثر میگذارد و این تأثیرات، در چارچوب اختیار او قابل کنترلاند. |
کنترلپذیری اقتضائات و فعلیتها
اقتضائات، بهعنوان شرایط پیشینی، آسانتر از فعلیتها کنترل میشوند. برای مثال، سنگ در دست انسان، تا پیش از رها شدن، بهراحتی قابل مدیریت است، اما پس از رها شدن، کنترل آن دشوارتر میگردد. این تمایز، ریشه در تفاوت قوه و فعل در فلسفه اسلامی دارد. اقتضائات، در مرحله امکان، انعطافپذیرند، درحالیکه فعلیتها، پس از تحقق، پیامدهایی گستردهتر دارند.
محدودیت اختیار انسانی
اختیار انسان، نه مطلق، بلکه در شبکهای از اقتضائات و شرایط محیطی شکل میگیرد. انسان، هرچند ارادهای آزاد دارد، اما تحت تأثیر عوامل خارجی، مانند طبیعت و شرایط اجتماعی، عمل میکند. این دیدگاه، نقدی است بر تصور حاکمیت مطلق انسان بر افعالش.
انواع اختیار
اختیار انسانی، به اشکال گوناگون، از جمله بالاختیار، بالاجبار، بالاكراه، بالمیل، و بلامیل، ظاهر میشود. هر یک از این انواع، بسته به مبادی و شرایط، درجات و آثار متفاوتی دارند. این تقسیمبندی، پیچیدگی اختیار را در فلسفه عمل نشان میدهد.
خطای خودمحوری
انسان، به دلیل علم حضوری به خود، گاه خود را برتر یا بدبختتر از دیگران میپندارد. این قضاوت، به دلیل عدم آگاهی از حال دیگران، خطاست. انسان، در شبکه وجودی عالم، تنها ذرهای است که در تعامل با کل حرکت میکند.
جمعبندی بخش دوم
اختیار انسانی، در چارچوبی از اقتضائات و فعلیتها تعریف میشود که هرچند قابل کنترلاند، اما محدودیتهای وجودی انسان، این کنترل را پیچیده میسازد. انسان، با درک این محدودیتها، میتواند کنشهای خود را با دقت بیشتری مدیریت کند.
بخش سوم: معصیت و تأثیرات آن بر نظام خلقت
قدرت تخریبی معصیت
معصیت، هرچند ناچیز، چونان بمبی است که میتواند دستاوردهای معنوی انسان را نابود کند. یک عمل نادرست، مانند ریگی در جویبار وجود، میتواند کل جریان کمال را مختل سازد.
درنگ: معصیت، با قدرتی تخریبی، میتواند دستاوردهای معنوی انسان را به باد دهد، حتی اگر خیرات فراوانی انجام شده باشد. |
ریزش به دلیل معصیت
انسان، مانند بیماری که امساک ندارد، به دلیل معصیت، دستاوردهایش را از دست میدهد. این ریزش، مانع جذب و ماندگاری خیرات در وجود او میشود. برای مثال، همانگونه که بدن بیمار، غذای نیکو را هضم نمیکند، وجود آلوده به معصیت نیز از خیرات بهره نمیبرد.
لزوم اولویت ترک بدیها
انسان، بیش از انجام خوبیها، باید بر ترک بدیها تمرکز کند. ترک بدیها، چونان پاکسازی زمین برای کاشت بذر، زمینهساز کمال است. این دیدگاه، نقدی است بر فرهنگ رایج که خوبیها و بدیها را هموزن میبیند.
نقد نسخه رایج اخلاقی
نسخه رایج «انجام خوبیها و ترک بدیها»، به دلیل عدم تأکید بر اولویت ترک بدیها، نادرست است. ترک بدیها، باید مقدم بر انجام خوبیها باشد، زیرا بدیها، چونان مانعی بر سر راه، کمال را مختل میکنند.
تمثیل رانندگی
انسان، در مسیر کمال، مانند رانندهای است که بدون ترمز مناسب، با سرعت حرکت میکند. حرکت تند بدون کنترل بدیها، خطرناک است. انسان باید با تمرکز بر ترک بدیها، آهستهتر اما مطمئنتر حرکت کند.
جمعبندی بخش سوم
معصیت، بهعنوان مانعی بزرگ در مسیر کمال، نیازمند توجه ویژه است. ترک بدیها، بهعنوان پیشنیاز انجام خوبیها، باید در اولویت قرار گیرد تا انسان بتواند به مراتب عالی وجودی دست یابد.
بخش چهارم: پویایی عالم و تکلیف مداوم
عالم بهمثابه قابلمه مذاب
عالم، مانند قابلمهای است که همه اجزای آن، از انسان و طبیعت گرفته تا افعال، در حال جوشش و تعاملاند. انسان، چونان ذرهای در این دیگ مذاب، با کل نظام در ارتباط است.
درنگ: عالم، چونان قابلمهای مذاب، در پویایی مدام است و انسان، جزئی از این جوشش وجودی است. |
فقدان عافیت مطلق در ناسوت
عافیت، به معنای آرامش مطلق، در عالم ناسوت وجود ندارد، زیرا این عالم، عرصه تلاش و پویایی است. عافیت، در معنای تنپروری، با حکمت خلقت سازگار نیست.
چنانکه در قرآن کریم آمده است: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ (انسان را در رنج آفریدهایم). این آیه، به ماهیت تلاشمحور عالم ناسوت اشاره دارد.
نماز غرقی و تکلیف مداوم
نماز غرقی، نمادی است از تکلیفمحوری انسان در هر شرایط. حتی در لحظه غرق شدن، انسان موظف است با قلب خود به سوی پروردگار روی آورد. این حکم، نشاندهنده پیوستگی مداوم انسان با نظام الهی است.
نقد فلسفههای انفرادی
فلسفههای انفرادی و تفکیکی، که عالم را جامد و انسان را جدا از آن میبینند، نادرستاند. عالم، موجودی سیال و پویاست که انسان در آن، چونان ذرهای در حال جوشش است.
جمعبندی بخش چهارم
عالم، در سیالیت و پویایی خود، انسان را به تکلیف مداوم فرا میخواند. این پویایی، مانع از عافیت مطلق در ناسوت است و انسان را به تعامل مدام با نظام خلقت دعوت میکند.
بخش پنجم: امکان جبران و رحمت الهی
امکان جبران فعلیتها
هرچند کنترل فعلیتها دشوار است، اما غیرممکن نیست. مانند آبی که از جوی رفته و با زحمت به دریا بازمیگردد، انسان میتواند پیامدهای کنشهای نادرست را جبران کند.
درنگ: جبران کنشهای نادرست، هرچند دشوار، ممکن است و در نظام الهی، راههای جبران همواره باز است. |
منطق شرعی جبران
احکامی مانند شفاعت، توبه، و تبدیل سیئات به حسنات، امکان جبران را در نظام الهی فراهم میکنند. توبه، چونان جراحی وجودی، کنشهای نادرست را اصلاح میکند.
رحمت الهی در برابر محدودیتها
خداوند، با درک محدودیتهای انسانی، از بندگان انتظار عصمت مطلق ندارد. این رحمت، مبنای تکلیف متناسب با توان است که انسان را از فشار کمال مطلق رها میسازد.
چنانکه در قرآن کریم آمده است: لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا (خداوند هیچکس را جز بهاندازه توانش تکلیف نمیکند).
جمعبندی بخش پنجم
رحمت الهی، با گشودن راههای جبران، انسان را در مسیر کمال یاری میدهد. این امکان، هرچند دشوار، نشاندهنده پویایی نظام خلقت و حکمت الهی است.
نتیجهگیری کلی
جهان هستی، چونان دیگی مذاب، در جوششی مدام است که انسان، بهعنوان جزئی از این کل، با آن در تعامل است. افعال انسانی، در شبکهای از اقتضائات و فعلیتها، بر گذشته و آینده اثر میگذارند و کل نظام خلقت را متأثر میسازند. معصیت، با قدرتی تخریبی، میتواند دستاوردهای معنوی را نابود کند، و از اینرو، ترک بدیها مقدم بر انجام خوبیهاست. عالم، در سیالیت خود، انسان را به تکلیف مداوم فرا میخواند، و رحمت الهی، با گشودن راههای جبران، این مسیر را هموار میسازد. این نوشتار، با تکیه بر حکمت اسلامی، تلاش کرد تا این مفاهیم را با دقتی علمی و نگاهی عمیق تبیین کند.
با نظارت صادق خادمی |