در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 815

متن درس





حیات و حرکت ذاتی در گستره وجود: تأملی در فلسفه اسلامی

حیات و حرکت ذاتی در گستره وجود: تأملی در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۸۱۵)

مقدمه: بازاندیشی در حیات و حرکت در سپهر فلسفه اسلامی

در سپهر اندیشه فلسفی، پرسش از چیستی حیات و حرکت ذاتی در عالم وجود، چونان چشمه‌ای زلال، ذهن اندیشمندان را به سوی تأملات عمیق سوق داده است. این نوشتار، با نگاهی ژرف به حکمت متعالیه و فلسفه وجودی، به بررسی حیات و حرکت به‌مثابه صفات ذاتی وجود می‌پردازد و با نقدی حکیمانه بر مفاهیم ساکن و مرده در علم دینی، به بازسازی دیدگاهی پویا و وجودی در فلسفه اسلامی اهتمام می‌ورزد. هدف این بررسی، تبیین این حقیقت است که عالم، در کلیت خود، زنده و متحرک است و هیچ مرتبه‌ای از وجود، از حیات و پویایی تهی نیست. مرگ، در این نگاه، نه نابودی، بلکه انتقال به مرتبه‌ای دیگر از حیات است، و ساکن، مفهومی غیرحقیقی است که در برابر سیالیت وجود رنگ می‌بازد.

بخش نخست: حیات ذاتی و رد ساکن‌انگاری عالم

رد وجود مردار در هستی

در دستگاه فلسفی وجودی، هیچ موجود مرداری در عالم وجود ندارد؛ نه پیش از خلقت، نه در بدو آفرینش، و نه در نهایت سیر وجودی. این دیدگاه، که چونان نوری بر تاریکی‌های علم دینی می‌تابد، حیات را صفتی ذاتی در همه مراتب هستی می‌داند. برخلاف برخی انگاره‌های کلامی که مرگ را نابودی مطلق می‌پندارند، فلسفه وجودی، عالم را سراسر زنده می‌بیند. هیچ موجودی، از حق تعالی تا پایین‌ترین مراتب ماده، از حیات تهی نیست.

درنگ: در عالم وجود، هیچ موجود مرداری یافت نمی‌شود؛ حیات، صفتی ذاتی است که در همه مراتب خلقت جاری است.

حیات ذاتی طبیعت و وحدت حیات در عوالم

طبیعت، به‌سان عالم مجردات و ذات حق تعالی، از حیاتی ذاتی برخوردار است. این اصل، که ریشه در وحدت وجود دارد، حیات را چونان جویباری زلال در همه شئون هستی جاری می‌داند. طبیعت، به‌عنوان مرتبه‌ای از وجود، نه تنها زنده است، بلکه پویایی آن، جلوه‌ای از حیات الهی است که از مبدأ وجود به همه مخلوقات سرریز می‌شود.

این دیدگاه، با تأکید بر سیالیت حیات، هرگونه ساکن‌انگاری یا مرده‌انگاری طبیعت را رد می‌کند. طبیعت، چونان درختی تناور، ریشه در وجود دارد و شاخسار آن، در همه مراتب خلقت گسترده است.

حیات حقیقی همه موجودات

حیات همه موجودات، از حق تا ماده، حقیقی است و از سرچشمه وجود الهی نشر می‌یابد. این حیات، که چونان نوری بی‌کران بر همه عوالم می‌تابد، صفتی ذاتی است که هیچ موجودی از آن تهی نیست. در این نگاه، هر موجود، به فراخور مرتبه وجودی خود، سهمی از حیات الهی دارد.

تفسیر قرآنی حیات و مرگ

قرآن کریم، در آیه‌ای روشن، حیات و مرگ را به‌عنوان دو روی یک سکه وجودی معرفی می‌کند: ﴿يُحْيِي وَيُمِيتُ﴾ (آل‌عمران: ۱۵۶، زنده می‌کند و می‌میراند). این آیه، مرگ را نه نابودی، بلکه انتقال از یک مرتبه وجودی به مرتبه‌ای دیگر می‌داند. مرگ، در این تفسیر، چونان پلی است که موجود را از یک دار به دار دیگر هدایت می‌کند، و حیات، در همه این مراتب، پابرجاست.

حیات ساری در همه شئون هستی

حیات، چونان جویباری خروشان، در همه شئون هستی، از حق تعالی تا مجردات و ماده، ساری و جاری است. این سیالیت، که ریشه در اصالت وجود دارد، نشان می‌دهد که هیچ مرتبه‌ای از خلقت، از حیات تهی نیست. حتی ماده، که در برخی انگاره‌های سنتی مرده پنداشته شده، در این دیدگاه، زنده و پویاست.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین حیات ذاتی در همه مراتب هستی، عالم را چونان اقیانوسی زنده و پویا ترسیم کرد. رد وجود مردار، تأکید بر حیات ذاتی طبیعت، و تفسیر قرآنی مرگ به‌عنوان انتقال وجودی، نشان داد که حیات، صفتی ذاتی و فراگیر در عالم است. این دیدگاه، دعوتی است به بازاندیشی در علم دینی و رهایی از انگاره‌های ساکن‌انگارانه.

بخش دوم: حرکت ذاتی و نقد ساکن‌انگاری

حرکت در همه مراتب هستی

حرکت، مانند حیات، صفتی ذاتی است که در همه مراتب وجود، از حق تا مجردات و ماده، جاری است. این اصل، که ریشه در فلسفه صدرایی دارد، ساکن را مفهومی غیرحقیقی می‌داند. عالم، در این نگاه، چونان رقصی هماهنگ در سپهر هستی است که هیچ موجودی از پویایی آن محروم نیست.

درنگ: حرکت، صفتی ذاتی است که در همه مراتب وجود جاری است، و ساکن، در عالم حقیقی جایگاهی ندارد.

موت به‌مثابه قسمی از حیات

مرگ، برخلاف تصورات کلامی، نابودی نیست، بلکه قسمی از حیات است که در انتقال مراتب وجودی رخ می‌دهد. این دیدگاه، که چونان کلیدی برای گشودن راز مرگ است، آن را به‌مثابه پلی میان مراتب حیات می‌بیند. مرگ، در این نگاه، نه پایان، بلکه ادامه حیات در مرتبه‌ای دیگر است.

تفسیر قرآنی ظلمات و نور

قرآن کریم، در آیه‌ای حکیمانه، ظلمات و نور را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد: ﴿جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ﴾ (انعام: ۱، تاریکی‌ها و روشنایی را پدید آورد). این آیه، ظلمات را نه عدم، بلکه مرتبه‌ای از نور می‌داند. ظلمات، به‌سان سایه‌ای در برابر نور، وجودی است و بخشی از حیات و پویایی عالم را تشکیل می‌دهد.

وجودی بودن ظلمات

ظلمات، به دلیل جمع‌پذیری و مراتب آن، وجودی است: ﴿ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ﴾ (نور: ۴۰، تاریکی‌هایی که برخی بر فراز برخی دیگر است). این آیه، نشان می‌دهد که ظلمات، مانند نور، دارای مراتب وجودی است و نمی‌تواند عدم مطلق باشد. این دیدگاه، به وحدت وجودی میان ظلمات و نور تأکید دارد.

رد اسم «مایت» در اسمای الهی

در اسمای الهی، نامی به‌عنوان «مایت» وجود ندارد، زیرا مرگ، قسمی از حیات است و هویتی مستقل ندارد. در مقابل، «ممیت» و «قاتل» به‌عنوان اسمایی الهی، به معنای عاملی برای انتقال مراتب وجودی‌اند. این تمایز، نشان‌دهنده آن است که مرگ، در ذات خود، بخشی از حیات الهی است.

درنگ: مرگ، در اسمای الهی، به‌عنوان «مایت» مستقل نیست، بلکه قسمی از حیات است که در ظرف انتقال مراتب وجودی تحقق می‌یابد.

نقش ملائکه در خلقت موت و حیات

خلقت موت و حیات، به ملائکه‌ای چون ملک‌الموت نسبت داده شده، اما همه این‌ها، جلوه‌های حیات‌اند. ملک‌الموت، به‌مثابه مظهر اماته، در نظام حیات الهی عمل می‌کند و مرگ را به‌عنوان انتقال وجودی مدیریت می‌کند. این دیدگاه، به نقش ملائکه در سیر وجودی عالم اشاره دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تبیین حرکت ذاتی و رد ساکن‌انگاری، عالم را چونان اقیانوسی پویا ترسیم کرد. مرگ، به‌مثابه قسمی از حیات، و ظلمات، به‌سان بخشی از نور، وجودی‌اند و در دستگاه هستی‌شناختی، جایگاهی حکیمانه دارند. آیات قرآنی، این دیدگاه را تأیید می‌کنند و نشان می‌دهند که عالم، سراسر زنده و متحرک است.

بخش سوم: نقد فلسفه‌های سنتی و بازسازی وجودی

نقد دیدگاه‌های سنتی در حرکت

در فلسفه‌های سنتی، مانند آرای ابن‌سینا، طبیعت فاقد حرکت ذاتی پنداشته شده و حرکت، عرضی تلقی می‌گردید. این دیدگاه، که چونان زنجیری بر پای پویایی عالم بود، طبیعت را مرده و ساکن می‌دید. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی حکیمانه، این انگاره را نادرست می‌دانند و تأکید دارند که طبیعت، به‌عنوان مرتبه‌ای از وجود، ذاتاً زنده و متحرک است.

حرکت جوهری صدرا و نقد آن

ملاصدرا، با معرفی حرکت جوهری، گامی بزرگ در فلسفه اسلامی برداشت و حرکت را به ذات طبیعت نسبت داد. او در فصل بیستم اسفار، هر متحرکی را دارای طبیعت می‌داند و حرکت جوهری را مبدأ تحولات عرضی، مانند بزرگ شدن سیب یا تغییر رنگ آن، معرفی می‌کند. با این حال، استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی ظریف، این دیدگاه را ناکامل می‌دانند، زیرا طبیعت، خود تعینی از وجود است و حرکت، از وجود سرچشمه می‌گیرد، نه از طبیعت به‌صورت مستقل.

درنگ: حرکت جوهری، گرچه گامی نوآورانه در فلسفه صدرایی است، اما حرکت حقیقی، از وجود سرچشمه می‌گیرد، نه از طبیعت به‌صورت مستقل.

طبیعت به‌مثابه تعین وجود

طبیعت، اصل نیست، بلکه تعینی از وجود است که حیات و حرکت آن، از سرچشمه وجود نشر می‌یابد. این دیدگاه، که چونان آینه‌ای حقیقت وجود را منعکس می‌کند، طبیعت را مرتبه‌ای از وجود می‌داند که پویایی و حیات آن، به وجود وابسته است.

حیات و حرکت بالوجود

همه موجودات، بالوجود زنده و متحرک‌اند. حیات و حرکت، به دلیل سرریز شدن وجود الهی، در همه مراتب خلقت جاری است. این اصل، که ریشه در اصالت وجود دارد، نشان می‌دهد که هیچ موجودی، از حق تا ماده، از حیات و پویایی تهی نیست.

نقد مرده‌انگاری ماده

برخلاف برخی انگاره‌های کلامی که ماده را مرده و نیازمند نفخه الهی می‌دانند، ماده، به‌عنوان مرتبه‌ای از وجود، ذاتاً زنده است. این دیدگاه، که چونان نسیمی روح‌نواز بر علم دینی می‌وزد، ماده را بخشی از اقیانوس حیات وجودی می‌بیند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد فلسفه‌های سنتی و تأکید بر حرکت جوهری صدرا، نشان داد که حرکت و حیات، از وجود سرچشمه می‌گیرند. طبیعت، به‌عنوان تعینی از وجود، زنده و متحرک است، و نقد مرده‌انگاری ماده، دعوتی است به بازاندیشی در علم دینی و رهایی از محدودیت‌های سنتی.

بخش چهارم: تنوع مراتب وجود و سیالیت طبیعت

تفاوت مراتب در حرکت

تفاوت موجودات در حرکت، به مراتب وجودی آن‌ها بستگی دارد، مانند تفاوت سرعت وسایل نقلیه. هر موجود، بر اساس مرتبه وجودی خود، سرعت و نوع حرکت متفاوتی دارد. این تشبیه، که چونان ترازویی دقیق است، تنوع مراتب حیات و حرکت را در عالم نشان می‌دهد.

حیات مضاعف در طبیعت

برخی طبیعت‌ها، مانند گندم، از حیات مضاعف برخوردارند، اما همه طبیعت‌ها، ذاتاً زنده‌اند. گندم، به دلیل مرتبه وجودی بالاتر، حیاتی پویاتر دارد، اما حتی آهن و سنگ، در مراتب پایین‌تر، از حیات و حرکت تهی نیستند.

درنگ: همه طبیعت‌ها، از گندم تا آهن، ذاتاً زنده و متحرک‌اند، اما مراتب حیات و حرکت آن‌ها، به دلیل تفاوت تعینات وجودی، متنوع است.

حیات و حرکت در آهن و سنگ

حتی آهن و سنگ، که در نگاه ظاهری ساکن می‌نمایند، دارای حیات و حرکت‌اند. این پویایی، که چونان جریانی آرام در بطن ماده است، نشان‌دهنده سیالیت ذاتی عالم است. تفاوت در سرعت حرکت، مانند تفاوت جوانه زدن گندم و تحول تدریجی سنگ، به مراتب وجودی بازمی‌گردد.

تأثیر آفتاب بر طبیعت زنده

آفتاب، تنها طبیعت زنده را به حرکت وا می‌دارد. درخت، با دریافت نور آفتاب، جوانه می‌زند، اما سنگ، به دلیل مرتبه وجودی متفاوت، چنین واکنشی نشان نمی‌دهد. این تفاوت، نشان‌دهنده حیات ذاتی طبیعت و تنوع مراتب آن است.

طبیعت به‌مثابه حقیقت خارجی

طبیعت، حقیقتی خارجی است که در ماده ظهور می‌یابد و حیات و حرکت آن، از وجود سرچشمه می‌گیرد. این دیدگاه، که چونان آینه‌ای حقیقت خلقت را منعکس می‌کند، طبیعت را تعینی از وجود می‌داند که در خارج محقق است.

رد جنس و ماهیت

جنس و ماهیت، مفاهیمی ذهنی‌اند و در خارج، تنها ماده و طبیعت وجود دارند. این نقد، که ریشه در فلسفه وجودی دارد، نشان می‌دهد که حقایق خارجی، جلوه‌های وجود‌اند و مفاهیم انتزاعی، مانند جنس، در ذهن شکل می‌گیرند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین تنوع مراتب وجود و سیالیت طبیعت، نشان داد که همه طبیعت‌ها، از گندم تا سنگ، ذاتاً زنده و متحرک‌اند. تفاوت در مراتب حیات و حرکت، به تعینات وجودی بازمی‌گردد، و طبیعت، به‌عنوان حقیقتی خارجی، جلوه‌ای از وجود است.

بخش پنجم: وجود به‌مثابه مبدأ حیات و حرکت

وجود به‌مثابه مبدأ حیات و حرکت

وجود، مبدأ حیات و حرکت در عالم است. طبیعت، به دلیل تعین وجودی، زنده و متحرک است، و همه صفات، از حیات تا حرکت، از وجود سرچشمه می‌گیرند. این اصل، که چونان ریشه‌ای تناور در فلسفه وجودی است، نشان می‌دهد که هیچ صفتی، خارج از دایره وجود نیست.

مثال حرارت آتش و خنده انسان

حرارت آتش، تعینی از وجود است و نمی‌توان گفت وجود به‌صورت مطلق گرم است. به همین سان، خنده انسان، معلول تعجب است و هر دو، جلوه‌های وجودی‌اند. این مثال‌ها، که چونان آینه‌هایی روشن، حقیقت وجود را نشان می‌دهند، به تمایز میان صفات مباشری و غیرمباشری اشاره دارند.

درنگ: همه صفات، از حرارت آتش تا خنده انسان، جلوه‌های وجود‌اند و به‌صورت مباشری یا غیرمباشری به وجود نسبت داده می‌شوند.

حیثیت‌های منطقی در صفات

در منطق، صفات به‌صورت اطلاقی، تقييدی، یا تعليلی بیان می‌شوند، مانند «انسان ضاحک بالتعجب». این دسته‌بندی، که چونان ترازویی دقیق است، نشان می‌دهد که همه صفات، در نهایت، به وجود بازمی‌گردند و تفاوت آن‌ها، در نحوه نسبت به وجود است.

وجود به‌مثابه ظهور

وجود، به معنای ظهور است، و خلق، ظهورات وجود در مراتب مختلف است. این دیدگاه، که چونان نوری بر حقیقت خلقت می‌تابد، عالم را مجموعه‌ای از جلوه‌های وجود می‌داند که در مراتب گوناگون ظهور می‌یابد.

خدا به‌مثابه وجود مخلوط

خدا، نه مجرد صرف، بلکه وجودی مخلوط است که در همه مراتب هستی حاضر است. این اصل، که ریشه در وحدت وجود دارد، خدا را خدای هرجایی می‌داند که چونان جویباری زلال، در همه چیز جاری است.

نقد فلسفه‌های مجردگرا

فلسفه‌هایی که وجود را مجرد صرف می‌پندارند، مانند گل پلاستیکی، فاقد حیات‌اند. این نقد، که چونان نسیمی روح‌نواز بر علم دینی می‌وزد، نشان می‌دهد که وجود، به دلیل حضور در همه مراتب، زنده و پویاست.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تبیین وجود به‌مثابه مبدأ حیات و حرکت، نشان داد که همه صفات و تعینات، از وجود سرچشمه می‌گیرند. خدا، به‌عنوان وجود مخلوط، در همه مراتب حاضر است، و فلسفه‌های مجردگرا، به دلیل فقدان حیات، ناکامل‌اند.

بخش ششم: سیر حیات در انسان و رد موجود بی‌حیات

سیر حیات در انسان

حیات در انسان، از نطفه تا علقه، مضغه، و سپس حیات علمی، معرفتی، و عصمتی، ظهور می‌یابد. این سیر، که چونان سفری در اقیانوس وجود است، نشان‌دهنده تحولات وجودی انسان در مراتب حیات است. انسان، در این مسیر، از حیات مادی به مراتب بالاتر، مانند عصمت، ارتقا می‌یابد.

رد موجود بی‌حیات

در خلقت، هیچ موجودی بی‌حیات یا بی‌حرکت نیست. این اصل، که ریشه در فلسفه وجودی دارد، نشان می‌دهد که همه موجودات، به دلیل سرریز وجود الهی، زنده و متحرک‌اند.

درنگ: هیچ موجودی در خلقت، از حیات و حرکت تهی نیست؛ همه چیز، بالوجود زنده و متحرک است.

سؤال از افاضه وجود

پرسش از چیستی افاضه وجود، که خدا و ملائکه به موجودات چه داده‌اند، به ماهیت خلقت اشاره دارد. موجودات، ذاتاً دارای حیات و حرکت‌اند، و افاضه، ظهور این حیات در مراتب مختلف است. این سؤال، که چونان کلیدی برای گشودن راز خلقت است، نشان می‌دهد که هیچ موجودی پیش از خلقت ساکن نبوده است.

فیلسوف آزاد و فلسفه زنده

فیلسوف باید آزاد باشد، یعنی بالوجود و نه بالواسطه عمل کند. فلسفه‌ای که فاقد حیات است، مانند گل پلاستیکی یا نوار قناری، مرده است. این دیدگاه، که چونان دعوتی به پویایی فلسفی است، فیلسوف را به تفکر وجودی و رهایی از تعینات فرا می‌خواند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با تبیین سیر حیات در انسان و رد موجود بی‌حیات، نشان داد که همه موجودات، ذاتاً زنده و متحرک‌اند. پرسش از افاضه وجود و تأکید بر آزادی فیلسوف، دعوتی است به بازاندیشی در فلسفه و رهایی از محدودیت‌های سنتی.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این نوشتار، با تأمل در درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، حیات و حرکت را به‌مثابه صفات ذاتی وجود بررسی کرد و نشان داد که عالم، سراسر زنده و پویاست. مرگ، نه نابودی، بلکه انتقال به مرتبه‌ای دیگر از حیات است، و ساکن، مفهومی غیرحقیقی است که در برابر سیالیت وجود رنگ می‌بازد. آیات قرآن کریم، مانند ﴿يُحْيِي وَيُمِيتُ﴾، ﴿جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ﴾، و ﴿ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ﴾، مبنای قرآنی این دیدگاه‌اند و بر وجودی بودن مرگ و ظلمات تأکید دارند.

نقد فلسفه‌های سنتی، مانند آرای ابن‌سینا و حتی صدرا، نشان‌دهنده ضرورت بازسازی فلسفه اسلامی با تأکید بر اصالت وجود است. طبیعت، به‌عنوان تعینی از وجود، زنده و متحرک است، و خدا، به‌عنوان وجود مخلوط، در همه مراتب هستی حاضر است. این تأملات، فلسفه را به ابزاری برای درک پویایی و حیات عالم تبدیل کرده و جایگاه ویژه‌ای در حکمت متعالیه دارد.

با نظارت صادق خادمی