متن درس
کاوشی در فلسفه حرکت ذاتی حق و نقد ربط ثابت و متغیر
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۱۸)
دیباچه
حرکت، بهویژه حرکت ذاتی حق تعالی و نسبت آن با عالم متغیر، از مسائل بنیادین فلسفه اسلامی است که در این نوشتار، با رویکردی وجودمحور و در چارچوبی علمی و دانشگاهی، مورد کاوش قرار گرفته است. این اثر، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تحلیل و نقد دیدگاههای سنتی، بهویژه مسئله ربط ثابت و متغیر در حکمت متعالیه ملاصدرا، میپردازد. هدف، تبیین حرکت بهعنوان صفت ذاتی کل هستی و ارائه تحلیلی جامع از مفاهیمی چون حب، عشق، جلا، و استجلای الهی است که در مراتب مختلف وجود، معانی متفاوتی مییابند.
بخش نخست: مبانی ادراک حرکت در مراتب وجود
تفاوت ادراک ذهنی در موضوعات گوناگون
ادراک انسانی، به دلیل انس با امور مادی، در مواجهه با مفاهیم متعالی چون حرکت ملائکه یا حق تعالی، با دشواریهایی مواجه است. حرکت وسایل نقلیه، به دلیل قرابت با تجربه حسی، برای ذهن مانوس است، اما حرکت موجودات مجرد یا ذات الهی، به دلیل دوری از ادراکات مادی، بعید و دشوارالتصور مینماید. این تمایز، ریشه در محدودیت ابزارهای شناختی انسان دارد که به امور محسوس وابسته است.
درنگ: محدودیت ادراک انسانی، مانع از تصور حرکت در مراتب مجرد یا الهی نیست، بلکه نیازمند رویکردی وجودمحور و فراتر از حس است.
چالشهای ادراک حرکت ملائکه
تصور حرکت ملائکه، به دلیل ناشناخته بودن ماهیت مجرد آنها، برای ذهن انسانی دشوار است. تصورات عامه، مانند بالهای ملائکه، که ریشه در تخیلات مادی دارد، این دشواری را تشدید میکند. ملائکه، بهعنوان موجوداتی مجرد، دارای حرکتی غیرمادی و باطنیاند که فراتر از ادراک حسی است.
دشواری ادراک حرکت ذاتی حق
حرکت در ذات حق تعالی، به دلیل متعالی بودن و دوری از ادراکات مادی، برای ذهن انسانی بسیار بعید است. ذات الهی، بهعنوان حقیقتی بیکران، فراتر از ابزارهای فکری معمولی قرار دارد. حرکت حق، به معنای فعلیت دائمی و تجلی وجودی، از تصورات محدود انسانی فاصلهای ژرف دارد.
درنگ: حرکت ذاتی حق، به مثابه پویایی وجودی و فعلیت محض، از دسترس ادراک حسی و حتی عقل نظری محدود خارج است.
بخش دوم: محدودیتهای ابزار فکری و راههای معرفت الهی
تفسیر حدیث «لاتفکروا فی ذات الله»
حدیث شریف «لاَ تَفَكَّرُوا فِي ذَاتِ اللَّهِ بَلْ تَفَكَّرُوا فِي آلَاءِ اللَّهِ»، به معنای «در ذات خدا نیندیشید، بلکه در نعمتهای خدا بیندیشید»، ارشادی است و نه نافی تفکر در ذات الهی. این حدیث، مخاطبان عام را به تأمل در نعمتهای الهی، مانند جسم و طبیعت، هدایت میکند، اما برای خواص، معرفت ذات الهی از طریق شهود و سلوک ممکن است.
تحلیل این حدیث نشان میدهد که ابزار فکر، به دلیل محدودیتهایش، در برابر عظمت ذات الهی ناتوان است. معرفت شهودی، که از طریق عبادت و تهذیب نفس حاصل میشود، راه رسیدن به این حقیقت متعالی است.
درنگ: حدیث «لاتفکروا فی ذات الله» بر ناتوانی ابزار فکر در ادراک ذات الهی تأکید دارد، اما معرفت شهودی را برای خواص ممکن میسازد.
ناتوانی ابزار فکر در ادراک ذات الهی
فکر، بهعنوان ابزار ابتدایی شناخت، در برابر بلندای ذات الهی عاجز است. فهم مفاهیم متعالی چون حرکت، حب، و عشق الهی، نیازمند سلوک باطنی و معرفت شهودی است که از طریق عبادت و تهذیب نفس حاصل میشود.
مفاهیم متعالی و نیاز به سلوک
مفاهیمی چون حرکت وجودی، حرکت ایجادی، حب، عشق، جلا، و استجلای حق، به دلیل سنگینی و متعالی بودن، از محدوده عقل نظری خارج شده و به حوزه معرفت باطنی وارد میشوند. این مفاهیم، مانند قالیای که با ظرافت و تمرین بافته میشود، نیازمند تجربه عملی و سلوک مداوم است.
درنگ: فهم حقایق الهی، مانند بافتن قالی، نیازمند تمرین مداوم و سلوک باطنی است، نه صرف مباحثه نظری.
بخش سوم: تبیین حرکت و صفات الهی
تمایز حب و عشق در حق و نفس
حب و عشق در ذات حق، بهعنوان صفتی ذاتی و بالذات، دائمی و مطلق است، اما در نفس انسانی، مقطعی، نسبی، و زائد است. این تمایز، ریشه در تفاوت مراتب وجود دارد؛ حب الهی، چون خورشیدی بیغروب، درخششی بیانتها دارد، در حالی که حب نفسانی، چون سایهای گذرا، محدود و مشروط است.
جلا و استجلای الهی
جلا و استجلای ذاتی حق، به معنای ظهور دائمی ذات و صفات الهی است که با آیه شریفه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (الرحمن: ۲۹) همخوانی دارد: «هر روز او در کاری است». استجلای اسمی، ظهور صفات الهی در ظرف خلقی است که جلوهای از پویایی وجودی حق در عالم است.
درنگ: جلا، ظهور ذاتی حق است، و استجلا، تجلی صفات الهی در ظرف خلق، که هر دو پویایی وجودی حق را نشان میدهند.
حرکت وجودی و ایجادی حق
حرکت وجودی، پویایی ذاتی حق در ظرف ذات است، و حرکت ایجادی، ظهور این پویایی در ظرف خلق. حرکت وجودی، مانند جریانی بیکران در ذات الهی است، و حرکت ایجادی، چون رودی که از این سرچشمه در عالم جاری میشود، کل هستی را در بر میگیرد.
بخش چهارم: نقد فلسفه سنتی و مسئله ربط ثابت و متغیر
چالش ربط ثابت و متغیر
مسئله ربط ثابت (خدا) و متغیر (عالم)، یکی از چالشهای دیرپای فلسفه اسلامی است. فلسفه سنتی، با پیشفرض ثبات ساکن برای خدا، در حل این مسئله ناکام مانده است. استاد فرزانه قدسسره، با نفی ثبات به معنای سکون، کل هستی را در حرکتی هماهنگ و وجودی میبیند.
درنگ: فلسفه وجودمحور، با نفی ثبات ساکن، خدا و عالم را در حرکتی وجودی و هماهنگ تبیین میکند، و نیاز به واسطهای چون «ثبات» را از میان میبرد.
نقد دیدگاه ملاصدرا
ملاصدرا در فصل بیست و یکم اسفار اربعه (صفحه ۶۸)، طبیعت را به دلیل ثباتش با مبدأ ثابت مرتبط میداند. اما این دیدگاه، که ارتباط خدا را به ثبات طبیعت محدود میکند، مورد نقد قرار میگیرد. طبیعت، در تغییر خود ثابت است، یعنی دائماً در حال تغییر است، و این پویایی، از وجود الهی سرچشمه میگیرد.
احاطه الهی بر کل هستی
آیه شریفه «وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ» (فصلت: ۵۴) بر احاطه کامل الهی بر کل هستی دلالت دارد: «و خداوند به همه چیز احاطه دارد». این احاطه، نه تنها به ثبات، بلکه به کل وجود، اعم از ثابت و متغیر، تعلق دارد.
بخش پنجم: سلوک و معرفت الهی
فنای کامل و رویت حق
برای رویت حق در حق، سالک باید به فنای کامل برسد، یعنی از خود تهی شود و به حقیقت وجودی حق متصل گردد. این فنای کامل، مانند رهایی پرندهای از قفس نفس، سالک را به سوی بیکرانگی حقیقت الهی رهنمون میسازد.
سلوک دشوار به سوی حق
رسیدن به حق، چون سفری دشوار در بیابانی بیانتها است که تنها اولیای کامل به مقصد میرسند. این دشواری، نتیجه سنگینی بار معرفت الهی است که نیازمند تهذیب نفس و پایداری در سلوک است.
درنگ: سلوک به سوی حق، مانند بافتن قالیای نفیس، نیازمند تمرین مداوم، صبر، و تجربه باطنی است.
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، حرکت را بهعنوان صفت ذاتی کل هستی، از جمله ذات حق تعالی، تبیین کرد. با نقد دیدگاههای سنتی، بهویژه مسئله ربط ثابت و متغیر در حکمت متعالیه، ثبات به معنای سکون نفی شد و پویایی وجودی حق و عالم مورد تأکید قرار گرفت. آیات قرآن کریم، مانند «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» و «وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ»، بر این پویایی و احاطه الهی گواهی میدهند. مفاهیمی چون حب، عشق، جلا، و استجلا، بهعنوان جلوههای حقیقت واحد، در مراتب مختلف وجود معانی متفاوتی مییابند. این اثر، با ارائه تحلیلی وجودمحور، فلسفه را از چارچوبهای ماهیتمحور به سوی تبیینی پویا و هماهنگ با حقیقت وجود هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی