متن درس
کاوش در حقیقت وجود: بازخوانی معرفتشناسی الهی در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۲۷)
دیباچه: در جستوجوی حقیقت الهی
شناخت حقیقت وجود و نیل به معرفت ذات باریتعالی، چونان سفری است که روح آدمی را از کثرت به وحدت میرساند. این نوشتار، با بازخوانی درسگفتار شماره ۸۲۷ استاد فرزانه قدسسره، به کاوش در محدودیتهای معرفتشناختی فلاسفه بزرگ اسلامی، بهویژه در حکمت متعالیه، میپردازد و با نگاهی انتقادی، راههای وصول به معرفت شهودی را پیش روی مخاطب میگسترد. این اثر، با تأمل در آثار ملاصدرا و حاجی سبزواری، بر تمایز میان تعبد و معرفت تأکید دارد و از رهگذر نقد فلسفی، دعوت به انس و قرب با خداوند میکند. همانگونه که خورشید در سپیدهدم، تاریکی را میزداید، این نوشتار میکوشد تا با نور معرفت، حجابهای نادانی را کنار زند و راه را به سوی حقیقت هموار سازد.
بخش نخست: محدودیتهای معرفتی در فلسفه اسلامی
تمایز میان تعبد و معرفت
فلاسفه بزرگ اسلامی، از جمله ملاصدرا و حاجی سبزواری، در ساحت تعبد و تهجد به مراتب والایی دست یافتهاند. اینان با عبادت و ریاضت، روح خویش را به تقرب ظاهری به پروردگار آراستهاند. اما در ساحت معرفت وجودی، که چونان کلیدی است برای گشودن درهای حقیقت الهی، پیشرفت چندانی نداشتهاند. تعبد، چونان پلی است که راه را به سوی معرفت هموار میسازد، اما خود به تنهایی مقصد نیست. معرفت شهودی، که در سجدههای عاشقانه و انس با پروردگار شکوفا میشود، فراتر از چارچوبهای عقلی و فلسفی است.
نقد معرفتشناختی آرای حاجی سبزواری
حاجی سبزواری، با وجود موفقیت در ساحت تعبد، در تبیین علمی و فلسفی ذات الهی ناکام مانده است. آثار او، از منظومه تا جوشن کبیر و مثنوی، فاقد بیانی دقیق و وجودی از حقیقت پروردگار است. این آثار، هرچند در ساحت ادب و عبادت درخشانی دارند، اما در نیل به معرفت وجودی، چونان پرندهای هستند که بالهایش در قفس مفاهیم منطقی گرفتار شده است. فقدان نزدیکی به ذات الهی در این آثار، نشان از محدودیت رویکرد صرفاً فلسفی در برابر معرفت عرفانی دارد.
این نقد، با مقایسه آثار حاجی با عرفان نظری ابنعربی، روشنتر میشود. ابنعربی، با تأکید بر وحدت وجود و ظهورات الهی، گامی فراتر از چارچوبهای منطقی برمیدارد و به حقیقت الهی نزدیکتر میشود. در مقابل، حاجی سبزواری در بند مفاهیم کلی و تشخص باقی مانده و از وصول به ذات پروردگار بازمانده است.
محدودیتهای فلسفی ملاصدرا
ملاصدرا، استاد علمی حاجی سبزواری، با نظریه تشکیک وجود، گامی بلند در تبیین مراتب وجود برداشته است. اما این نظریه، هرچند در تحلیل وجود مخلوقات موفق است، در نیل به ذات الهی ناکافی میماند. در آثار ملاصدرا، از اسفار گرفته تا دیگر نوشتهها، عباراتی که به نزدیکی خاص به پروردگار اشاره کند، اندک است. او، چونان کاوشگری است که در دشت وجود پرسه میزند، اما به قله حقیقت الهی دست نیافته است.
نظریه تشکیک وجود، که وجود را در مراتب مختلف متحد میداند، در تبیین ذات الهی به دام اشتراک وجود میافتد. این اشتراک، هرچند به معنای شراکت ذاتی نیست، اما از وصول به حقیقت متعالی خداوند بازمیماند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، با کاوش در محدودیتهای معرفتی فلاسفه اسلامی، نشان داد که تعبد و تهجد، هرچند ارزشمند، نمیتوانند جایگزین معرفت شهودی شوند. آثار حاجی سبزواری و ملاصدرا، با وجود غنای فلسفی، در تبیین وجودشناختی ذات الهی ناکام ماندهاند. این نقد، دعوتی است به سوی معرفت عرفانی، که چونان چشمهای زلال، قلب را از حسرتهای دنیوی و اخروی سیراب میسازد.
بخش دوم: کاوش در نظریه تشکیک وجود
تشخص وجود در اسفار
ملاصدرا در جلد نخست اسفار (صفحه ۱۰۶) میفرماید: «فاعلم أن کون تشخص… ذاته تشخص جوهر عقلی»، یعنی تشخص هر موجود از وجودش ناشی میشود، نه از ماهیتش. این دیدگاه، با اصل اصالت وجود همراستاست که وجود را اصل و ماهیت را فرع میداند. تشخص، چونان سایهای است که از نور وجود برمیخیزد و ماهیت را در بر میگیرد.
این تبیین، در رد ماهیتگرایی موفق است، اما در نیل به ذات الهی ناکافی میماند. ملاصدرا در همین جلد (صفحه ۱۰۶) استدلال میکند که اگر وجود واجب زائد بر ماهیت باشد، جوهر خواهد بود، اما وجود واجب جوهر نیست. این استدلال، تصورات مادی از ذات الهی را نفی میکند و بر غیرمادی بودن خداوند تأکید دارد.
تعدد موجودات و اضافات
در صفحه ۲۵۷ جلد نخست اسفار، ملاصدرا تعدد موجودات را ناشی از اضافات به وجود میداند، اما حقیقت وجود را مشترک میان همه موجودات میبیند. این دیدگاه، به نظریه تشکیک وجود اشاره دارد که وجود را در مراتب مختلف متحد میداند. اما این اشتراک، به معنای شراکت ذاتی نیست، بلکه مراتب وجود را در بر میگیرد.
این تبیین، هرچند در تحلیل وجود مخلوقات کارآمد است، اما در تبیین ذات الهی به دام اشتراک وجود میافتد. اشتراک وجود، چونان آینهای است که تصویر مخلوقات را بازمیتاباند، اما نمیتواند نور ذات الهی را به تمامی منعکس کند.
نقد اشتراک وجود
استاد فرزانه قدسسره اشتراک وجود را به چالش میکشد و آن را به معنای شراکت در ذات الهی نمیداند. این اشتراک، چه لفظی باشد و چه معنوی، نمیتواند حقیقت متعالی پروردگار را بازتاب دهد. در این دیدگاه، خداوند وجود محض است و مخلوقات ظهورات وجودند. این تمایز، چونان خطی است که میان آسمان و زمین کشیده شده و هرگونه اشتراک ذاتی را نفی میکند.
این نقد، با نظریه وحدت وجود ابنعربی همراستاست که مخلوقات را ظهورات حق میداند، نه موجوداتی مستقل. ابنعربی، با نفی اوهام بودن مخلوقات، بر ظهور وجود تأکید دارد و گامی فراتر از اشتراک وجود برمیدارد.
جمعبندی بخش دوم
نظریه تشکیک وجود، هرچند در تبیین مراتب وجود موفق است، اما در نیل به ذات الهی ناکافی میماند. اشتراک وجود، که ملاصدرا بر آن تأکید دارد، نمیتواند حقیقت متعالی پروردگار را بازتاب دهد. این بخش، با نقد اشتراک وجود، راه را به سوی معرفت شهودی هموار میسازد و بر تمایز ذاتی میان خدا و مخلوقات تأکید میکند.
بخش سوم: نقد دیدگاههای دیگر فلاسفه
فارابی و تشخص وجود
فارابی معتقد است که هر وجودی به نفس ذاتش متشخص است. اما این تشخص، برای مخلوقات به حق وابسته است، نه به ذات آنها. این دیدگاه، به تمایز میان تشخص ذاتی حق و تشخص عرضی مخلوقات اشاره دارد. اما استاد فرزانه قدسسره این تبیین را ناکافی میداند، زیرا به ذات الهی نزدیک نمیشود.
فارابی، چونان منطقی است که در چارچوبهای ارسطویی گرفتار مانده و از وصول به حقیقت الهی بازمانده است. تشخص مخلوقات، که به حق وابسته است، نمیتواند ذات متعالی پروردگار را بازتاب دهد.
دوانی و ماهیتگرایی
دوانی تشخص موجودات را به حق نسبت میدهد، اما این دیدگاه به دلیل ماهیتگرایی مورد نقد است. او، با تأکید بر ماهیت، از حقیقت وجود دور میماند. این نقد، با اصل اصالت وجود در حکمت متعالیه همراستاست که وجود را اصل و ماهیت را فرع میداند.
دوانی، چونان باغبانی است که به شاخ و برگ درخت میپردازد، اما ریشه آن را که وجود است، نادیده میگیرد. این دیدگاه، از نیل به حقیقت الهی بازمیماند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد دیدگاههای فارابی و دوانی، نشان داد که تبیینهای منطقی و ماهیتگرایانه نمیتوانند به حقیقت الهی نزدیک شوند. تشخص مخلوقات، که به حق وابسته است، باید در پرتو معرفت شهودی بازخوانی شود تا راه به سوی ذات متعالی پروردگار گشوده گردد.
بخش چهارم: معرفت شهودی و انس با خداوند
ترس از نزدیکی به خداوند
فرهنگ ترس از نزدیکی به خداوند و قرآن کریم، چونان سدی است که مانع انس و عشق به پروردگار میشود. این ترس، ریشه در ناآشنایی با حقیقت الهی دارد و قلب آدمی را از سیراب شدن محروم میسازد. استاد فرزانه قدسسره این فرهنگ را به چالش میکشد و دعوت به انس تدریجی با خداوند میکند.
قرآن کریم میفرماید: ﴿وَاتَّقُوا اللَّهَ﴾ (البقرة: ۱۸۹)؛ «و از خدا بترسید.» این تقوا، نه به معنای ترس از نزدیکی، بلکه به معنای پرهیز از گناه و آمادگی برای قرب است.
انس و عشق به خداوند
انس و عشق به خداوند، چونان چشمهای است که قلب را از حسرتهای دنیوی و اخروی سیراب میسازد. این انس، تدریجی و آرام است و با سجده و عبادت شکوفا میشود. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارد که اگر خدا در دل انسان جای گیرد، هیچ حسرتی باقی نمیماند.
روایت «الصلاة معراج المؤمن» (نماز، معراج مؤمن است) این حقیقت را بازتاب میدهد که عبادت، راهی است به سوی قرب و لقای الهی. انس با خداوند، چونان نسیمی است که روح را از بند کثرت آزاد میسازد.
نقد فرهنگ ترس از تفسیر قرآن
فرهنگ ترس از تفسیر قرآن کریم، مانع تدبر و معرفت شده است. این ترس، چونان قفلی است که درهای حکمت را بسته و انسان را از حقیقت محروم کرده است. قرآن کریم میفرماید: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ﴾ (محمد: ۲۴)؛ «آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟» این آیه، دعوتی است به سوی تأمل و معرفت.
استاد فرزانه قدسسره این فرهنگ را نقد میکند و بر ضرورت تدبر در قرآن کریم تأکید دارد. تفسیر، نه تنها حرام نیست، بلکه راهی است به سوی شناخت حقیقت الهی.
روش انبیا و اولیا
انبیا و اولیای الهی، از طریق سجده، انس و عبادت، به معرفت الهی دست یافتهاند. این روش، فراتر از مباحث فلسفی، چونان پلی است که روح را به لقای پروردگار میرساند. مولانا و ابنعربی، با سلوک عرفانی، به این حقیقت نزدیک شدهاند و از چارچوبهای عقلی فراتر رفتهاند.
این دیدگاه، با تأکید بر معرفت شهودی، نشان میدهد که سجده و انس، راههای وصول به ذات الهیاند. فلسفه، هرچند ارزشمند، نمیتواند جایگزین این معرفت شود.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تأکید بر معرفت شهودی، نشان داد که انس و عشق به خداوند، راهی است به سوی سیراب شدن قلب از حسرتها. نقد فرهنگ ترس از قرآن کریم و دعوت به تدبر، همراه با روش انبیا و اولیا، مسیری روشن به سوی حقیقت الهی میگشاید.
بخش پنجم: بازخوانی حکمت متعالیه و عرفان
نقد تشکیک وجود در تبیین ذات الهی
نظریه تشکیک وجود ملاصدرا، هرچند در تبیین مراتب وجود موفق است، اما در نیل به ذات الهی ناکافی میماند. این نظریه، چونان نقشهای است که راههای دشت وجود را نشان میدهد، اما به قله حقیقت الهی نمیرسد. استاد فرزانه قدسسره این محدودیت را برجسته میسازد و بر ضرورت معرفت شهودی تأکید دارد.
تشکیک وجود، با تأکید بر مراتب، از ذات متعالی پروردگار دور میماند و در چارچوبهای عقلی گرفتار میشود.
اصالت وجود و حقیقت الهی
اصالت وجود، به معنای فرعیت ماهیت، گامی مهم در حکمت متعالیه است. اما این تبیین، به حقیقت الهی نمیرسد، زیرا ذات پروردگار فراتر از مفاهیم وجود و ماهیت است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارد که حقیقت الهی، چونان اقیانوسی است که مفاهیم عقلی در برابر آن قطرهای بیش نیستند.
این دیدگاه، با عرفان نظری همراستاست که ذات الهی را غیرقابل ادراک عقلی میداند و بر معرفت شهودی تأکید دارد.
تفاوت خدا و مخلوقات
خداوند وجود محض است و مخلوقات ظهورات وجودند. این تمایز، اشتراک وجود را منتفی میکند و بر وحدت ذاتی پروردگار تأکید دارد. نظریه وحدت وجود ابنعربی، که مخلوقات را مظاهر حق میداند، به این حقیقت نزدیکتر است.
استاد فرزانه قدسسره این تمایز را چونان خطی میداند که میان آسمان و زمین کشیده شده و هرگونه اشتراک ذاتی را نفی میکند.
محدودیتهای ادراک انسانی
انسان از ادراک ذات الهی عاجز است، اما میتواند از طریق معرفت شهودی به لقای الهی دست یابد. روایت «لا تَفَكَّرُوا فِي ذَاتِ اللَّهِ» (در ذات خدا تفکر نکنید) بر تأمل در آثار الهی تأکید دارد و معرفت شهودی را راهگشا میداند.
این دیدگاه، چونان چراغی است که مسیر تاریک معرفت عقلی را روشن میسازد و به سوی لقای الهی هدایت میکند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با بازخوانی حکمت متعالیه و عرفان، نشان داد که تبیینهای فلسفی، هرچند ارزشمند، نمیتوانند به حقیقت الهی دست یابند. معرفت شهودی، که از طریق انس و سجده حاصل میشود، راهی است به سوی لقای پروردگار.
نتیجهگیری نهایی
کاوش در حقیقت وجود، سفری است که از محدودیتهای فلسفه عقلی آغاز میشود و به سوی معرفت شهودی رهنمون میگردد. درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، با نقد تبیینهای فلسفی ملاصدرا و حاجی سبزواری، بر ناکافی بودن نظریههای تشکیک وجود و اصالت وجود در نیل به ذات الهی تأکید دارند. این نوشتار، با تأمل در آثار این فلاسفه، نشان داد که معرفت شهودی، که از طریق انس، سجده و تدبر در قرآن کریم شکوفا میشود، راهی است به سوی سیراب شدن قلب از حسرتها. دعوت به قرب تدریجی و نفی ترسهای فرهنگی، چونان کلیدی است که درهای حقیقت را میگشاید و انسان را به لقای پروردگار میرساند.