متن درس
کاوشی در مفهوم حرکت و ماهیت در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۴۱)
مقدمه: بازاندیشی در حرکت و ماهیت
فلسفه اسلامی، بهویژه در چارچوب وجودشناسی و معرفتشناسی، همواره در پی تبیین مفاهیم بنیادین هستی بوده است. یکی از چالشهای اساسی در این حوزه، مفهوم حرکت و نسبت آن با مقولهها و ماهیت است. درسگفتار شماره ۸۴۱، با رویکردی انتقادی و عمیق، به بررسی تمایز میان ماده و ماهیت، جنس و فصل، و مفهوم و مصداق پرداخته و با نفی استقلال وجودشناختی ماهیت، حرکت را به وجود و ماده نسبت میدهد. این نوشتار، با الهام از این درسگفتار، به بازسازی علمی و نظاممند این مباحث میپردازد.
بخش یکم: تمایز ماده و ماهیت در فلسفه و منطق
خلط میان ماده و ماهیت
یکی از مشکلات بنیادین در بحث حرکت در مقوله، خلط میان ماده (وجود خارجی) و ماهیت (مفهوم ذهنی) است. این خلط، ریشه در عدم دقت در تمایز میان این دو مفهوم دارد که به مغالطههای معرفتشناختی در فلسفه منجر شده است. ماده، بهعنوان وجود خارجی، دارای تعین و واقعیت عینی است، در حالی که ماهیت، مفهومی ذهنی و انتزاعی است که از ماده استخراج میشود. این تمایز، ریشه در منطق ارسطویی دارد که جنس و فصل را بهعنوان ابزار تعریف نوع معرفی میکند.
درنگ: خلط میان ماده و ماهیت، به خطاهای معرفتشناختی در تحلیل حرکت منجر شده و مانع درک صحیح پویایی هستی میگردد. |
تمایز جنس و ماده در منطق اسلامی
در منطق اسلامی، جنس بهصورت لا بشرط (بدون قید) تعریف میشود و قابل حمل بر مصادیق است، مانند «انسان» که بهعنوان جنس بر افراد متعدد حمل میشود. اما ماده، بشرط لا (با قید عدم) است و به وجود خارجی اشاره دارد که قابل حمل نیست. برای مثال، نمیتوان گفت «انسان ماده است»، زیرا ماده در خارج تحقق دارد و در ذهن حمل نمیشود. این تمایز، به وحدت وجودشناختی جنس و ماده اشاره دارد، اما با تفاوت در جهتگیری: جنس در ذهن و ماده در خارج.
وحدت جنس و ماده
جنس و ماده، علیرغم تمایز در جهت (لا بشرط و بشرط لا)، یک حقیقت وجودیاند. این وحدت، به یکسانی وجودشناختی با تفاوت جنبهای اشاره دارد. به تعبیری، جنس مانند سایهای است که از ماده در ذهن منعکس میشود، اما هر دو از یک حقیقت سرچشمه میگیرند. این دیدگاه، با نظریه وحدت در فلسفه اسلامی همراستاست و بر اصالت وجود تأکید میورزد.
تمایز فصل و صورت
مشابه تمایز جنس و ماده، فصل و صورت نیز یک حقیقتاند. فصل، مفهومی لا بشرط است که در ذهن شکل میگیرد، مانند «نطق» برای انسان، در حالی که صورت، بشرط لا و وجود خارجی است. این تمایز، با ساختار منطقی تعریف نوع همخوانی دارد و نشان میدهد که فصل و صورت، دو جنبه از یک حقیقت واحدند.
ترکیب جنس و فصل به نوع
در منطق ارسطویی، ترکیب جنس و فصل در ذهن به نوع منجر میشود، مانند انسان که از ترکیب جنس (حیوان) و فصل (ناطق) شکل میگیرد. در خارج نیز، ماده و صورت به نوع منجر میشوند. این ترکیب، به تعریف نوع در فلسفه اسلامی اشاره دارد و نشاندهنده پیوند عمیق میان ذهن و خارج است.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با تبیین تمایز میان ماده و ماهیت، جنس و فصل، و مفهوم و مصداق، به ریشههای مغالطههای فلسفی در بحث حرکت پرداخت. این تمایزات، که ریشه در منطق ارسطویی و فلسفه اسلامی دارند، بر وحدت وجودشناختی این مفاهیم تأکید میکنند. خلط میان این مفاهیم، به خطاهای معرفتشناختی منجر شده و مانع درک صحیح حرکت در وجود میگردد.
بخش دوم: نفی استقلال ماهیت و حرکت در وجود
نفی وجود مستقل ماهیت
یکی از محورهای اصلی درسگفتار، نفی استقلال وجودشناختی ماهیت است. ماهیت، بهعنوان مفهومی ذهنی، وجودی مستقل ندارد و جنس و فصل نیز مفاهیم انتزاعی از ماده و صورتاند. این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾ (قصص: ۸۸)؛ «هر چیزی جز وجه او نابودشونده است.» این آیه بر اصالت وجود و نفی استقلال ماهیت دلالت دارد.
درنگ: ماهیت، مفهومی انتزاعی است و وجود مستقل ندارد. حقیقت عالم، وجود است که در ماده و صورت متجلی میشود. |
مفاهیم خمس بهجای کلیات خمس
در فلسفه اسلامی، کلیات خمس (جنس، فصل، نوع، خاصه، و عرض) بهعنوان مفاهیم ذهنی شناخته میشوند. درسگفتار پیشنهاد میدهد که بهجای کلیات خمس، از «مفاهیم خمس» سخن گفته شود، زیرا این مفاهیم از ماده و صورت انتزاع میشوند و ماهیت مستقلی ندارند. این تبیین، ماهیت را به مفهوم ذهنی تقلیل میدهد و با نقد کلیات خمس همراستاست.
خلط ما بالذات و ما بالعرض
یکی از مغالطههای رایج در فلسفه سنتی، نسبت دادن آثار ماده (ما بالذات) به ماهیت (ما بالعرض) است. این خلط، به خطای معرفتشناختی منجر شده و آثار وجود خارجی را به مفاهیم ذهنی نسبت میدهد. برای مثال، حرکت بهعنوان صفت ماده، بهاشتباه به ماهیت یا مقوله نسبت داده شده است.
حرکت در ماده، نه مفهوم
حرکت، بهعنوان پویایی هستی، در ماده و وجود خارجی تحقق مییابد، نه در مفهوم یا ماهیت. این دیدگاه، با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا همراستاست که حرکت را به وجود نسبت میدهد. درسگفتار تأکید میکند که مقولهها، بهعنوان مفاهیم ذهنی، نمیتوانند حامل حرکت باشند.
نفی تمایز ماهیت و مفهوم
ماهیت و مفهوم، در حقیقت، یکیاند و همه ماهیتها مفاهیم ذهنیاند. این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ﴾ (نجم: ۲۳)؛ «اینها جز نامهایی نیست که شما و پدرانتان آنها را نامگذاری کردهاید.» این آیه بر اعتباری بودن مفاهیم و نفی استقلال ماهیت تأکید میورزد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تأکید بر نفی استقلال ماهیت و نسبت دادن حرکت به وجود و ماده، به بازسازی وجودشناختی فلسفه اسلامی دعوت میکند. آیات قرآن کریم، بهعنوان مبنای معرفتی، بر اصالت وجود و اعتباری بودن مفاهیم دلالت دارند. این دیدگاه، با نقد مغالطههای معرفتشناختی، راه را برای تبیین پویایی هستی هموار میسازد.
بخش سوم: نقد دیدگاههای فلاسفه و پیوند با علوم طبیعی
دیدگاه فخر رازی و نقش علوم طبیعی
فخر رازی، با توجه به علوم طبیعی، حرکت را به ظرف خارجی (ماده) نسبت میدهد. این رویکرد، به پیوند فلسفه و علم تأکید دارد و نشان میدهد که علوم طبیعی میتوانند مفاهیم فلسفی را تصحیح کنند. این دیدگاه، با ضرورت نوسازی فلسفه اسلامی همراستاست.
نقد دیدگاه ملاصدرا
ملاصدرا، حرکت را در چارچوب مفاهیم فلسفی تبیین میکند، بدون تأکید کافی بر علوم طبیعی. این رویکرد، به محدودیتهای روششناختی منجر شده و از پویایی علوم تجربی فاصله گرفته است. درسگفتار، با نقد این دیدگاه، بر ضرورت پیوند فلسفه و علم تأکید میورزد.
سواد بهعنوان امر وحدانى
فخر رازی سواد (سیاهی) را امری وحدانى میداند، اما هر مرتبه آن متفاوت است. این تبیین، به تنوع مراتب در عالم ماده اشاره دارد و با نظریه تشکیک وجود همراستاست. با این حال، درسگفتار نقد میکند که سواد واحد نیست، بلکه مراتب متعددی دارد که عرف آن را واحد میبیند.
درنگ: سواد، بهظاهر واحد، در حقیقت دارای مراتب متعدد است که تنها در ذهن به مفهوم واحد انتزاع میشود. |
محدودیت ادراک انسانی
ادراک انسانی، به دلیل محدودیتهای ذاتی، قادر به تشخیص دقیق مراتب وجود نیست. این محدودیت، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: ﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (اسراء: ۸۵)؛ «و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است.» این آیه، بر ناتوانی انسان در درک کامل مراتب وجود دلالت دارد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد دیدگاههای فلاسفهای چون فخر رازی و ملاصدرا، بر ضرورت پیوند فلسفه و علوم طبیعی تأکید کرد. توجه به علوم طبیعی، میتواند مفاهیم فلسفی را تصحیح کند و به درک دقیقتر پویایی هستی منجر شود. آیات قرآن کریم، بهعنوان مبنای معرفتی، محدودیتهای ادراک انسانی را روشن میسازند.
بخش چهارم: ادراک و نسبت مفهوم و مصداق
مثال اعداد و معدود
عدد، بهعنوان مفهوم، از معدود (مصداق خارجی) انتزاع میشود. برای مثال، «پنج» یک وصف است که بر معدود (مانند پنج گردو) حمل میشود. عدد، امری وحدانى نیست، بلکه مصادیق متعددی دارد. این مثال، به تمایز مفهوم و مصداق اشاره دارد و با منطق اسلامی همراستاست.
تمایز انسان کلی و افراد
انسان کلی، مفهومی است که از افراد خارجی (مانند زید و عمرو) انتزاع میشود. بدون افراد، انسان کلی وجود ندارد. این دیدگاه، با نظریه وحدت در فلسفه اسلامی همخوانی دارد و بر اصالت مصادیق خارجی تأکید میورزد.
نفی کلیت در خارج
در خارج، کلیت وجود ندارد و هر مصداق دارای تعین خاص خود است. این تبیین، با نظریه تشکیک وجود سازگار است و نشان میدهد که مفاهیم کلی، تنها در ذهن شکل میگیرند.
مراتب سیاهی در خارج
هر سیاهی در خارج، مرتبهای خاص دارد و با سیاهی دیگر متفاوت است. این تنوع مراتب، با علوم طبیعی و رنگشناسی همخوانی دارد و نشاندهنده پویایی عالم ماده است.
تطابق ذهن و خارج
مفهوم در ذهن با مصداق در خارج تطابق دارد، اما دو چیز جداگانه نیستند. این تبیین، به وحدت ذهن و خارج اشاره دارد و با نظریه اتحدا هویة در فلسفه اسلامی همراستاست.
قرابت مفهوم و مصداق
مفاهیم، به دلیل قرابت یا دوری با مصادیق، ابتدا در ذهن ظاهر میشوند. برای مثال، نان به دلیل ملموس بودن، ابتدا بهصورت مصداق در ذهن ظاهر میشود، اما عقل ابتدا بهصورت مفهوم درک میگردد. این تمایز، به پیچیدگی ادراک انسانی اشاره دارد.
درنگ: ادراک انسانی، به دلیل قرابت یا دوری با مصادیق، گاه ابتدا مفهوم و گاه ابتدا مصداق را درک میکند. |
مثال نان و عقل
نان، به دلیل ملموس بودن، ابتدا بهصورت مصداق در ذهن ظاهر میشود، اما عقل، به دلیل غیرملموس بودن، ابتدا بهصورت مفهوم درک میگردد. این مثال، به تفاوت ادراک ملموسات و غیرملموسات اشاره دارد و با معرفتشناسی اسلامی همخوانی دارد.
مغالطه لفظ و معنا
قرابت لفظ و معنا در ذهن، به مغالطه در نسبت دادن آثار منجر میشود. برای مثال، گفتن «ترشی» مصداق آن را در ذهن تداعی میکند و حس ترشی را برمیانگیزد، اما این حس، به دلیل قرابت ادراکی است، نه وجود واقعی ترشی در ذهن.
نقش نور بخاری در ادراک
نور بخاری، بدون حرارت واقعی، حس گرما ایجاد میکند، زیرا ادراک بصری، به دلیل قرابت، حس حرارت را تداعی میکند. این مثال، به تأثیر ادراک بصری بر معرفت اشاره دارد و با روانشناسی ادراک همراستاست.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با بررسی نسبت مفهوم و مصداق، به پیچیدگیهای ادراک انسانی پرداخت. تمایز میان ملموسات و غیرملموسات، و نقش قرابت در شکلگیری مفاهیم، نشاندهنده پویایی ذهن در تعامل با عالم خارج است. این دیدگاه، با معرفتشناسی اسلامی همراستاست و بر محدودیتهای ادراک انسانی تأکید میورزد.
بخش پنجم: پویایی عالم و حرکت الهی
حرکت در وجود، نه مقوله
حرکت، در وجود و ماده تحقق مییابد، نه در مقوله یا مفهوم. این تبیین، با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا همراستاست و نشان میدهد که مقولهها، بهعنوان مفاهیم ذهنی، نمیتوانند حامل حرکت باشند.
تمایز حرکت ذهنی و خارجی
حرکت در ذهن (وجود علمی) از حرکت در ماده (وجود خارجی) متمایز است. حرکت ذهنی، به وجود علمی در ذهن وابسته است و از مرگ و زوال مصون است، برخلاف حرکت خارجی که ممکن است متوقف شود.
مراتب حرکت در وجود
حرکت در مراتب مختلف وجود، از ماده تا نفس، روح، عقل، و حق تعالی، تحقق مییابد. این تبیین، با نظریه تشکیک وجود همراستاست و پویایی عالم را در مراتب گوناگون نشان میدهد.
شعر حاجی و حرکت الهی
شعر «عظمة الأمور طرا بیده» به حرکت الهی و تأثیر آن بر عالم اشاره دارد. این شعر، پویایی هستی را به بازوی الهی نسبت میدهد که همه عالم را به حرکت درمیآورد. این دیدگاه، با عرفان اسلامی همخوانی دارد.
نقد شعر مولوی
شعر مولوی درباره حرکت عالم، به دلیل فرض سکون اشیا، ناکامل است. درسگفتار تأکید میکند که هیچچیز در عالم ساکن نیست و همه چیز در حال پویایی است. این دیدگاه، با نظریه حرکت جوهری سازگار است.
زندگی عالم هستی
تمام عالم زنده و ذو العقول است و در حال حرکت و عبادت است. این دیدگاه، با آیه شریفه قرآن کریم همخوانی دارد: ﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ﴾ (اسراء: ۴۴)؛ «آسمانهای هفتگانه و زمین و هر که در آنهاست برای او تسبیح میگویند.»
درنگ: عالم هستی، زنده و پویاست و در همه مراتب، از ماده تا حق تعالی، در حال حرکت و عبادت است. |
تأثیر ملكوت و جبروت
ملكوت و جبروت، گاه انسان را از خدا غافل میکنند. برای مثال، زیبایی اسب، سلیمان را از خدا غافل کرد، که نشاندهنده تأثیر مادیات بر ادراک است. این دیدگاه، با اخلاق اسلامی همراستاست.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تأکید بر پویایی عالم و حرکت الهی، به تبیین حیات و عبادت در همه مراتب وجود پرداخت. آیات قرآن کریم، بهعنوان مبنای معرفتی، بر زندگی و پویایی عالم تأکید دارند. نقد شعر مولوی و تبیین شعر حاجی، پویایی هستی را در پرتو وجود الهی روشن میسازد.
نتیجهگیری کل
درسگفتار شماره ۸۴۱، با رویکردی انتقادی، به بازسازی مفهوم حرکت و ماهیت در فلسفه اسلامی پرداخته است. این نوشتار، با تبیین تمایز میان ماده و ماهیت، جنس و فصل، و مفهوم و مصداق، نشان داد که حرکت در وجود و ماده تحقق مییابد، نه در مقوله یا مفهوم. نقد دیدگاههای فلاسفهای چون ملاصدرا و فخر رازی، و تأکید بر پیوند فلسفه و علوم طبیعی، راه را برای نوسازی فلسفه اسلامی هموار میسازد. آیات قرآن کریم، بهعنوان چراغ راه، بر اصالت وجود و پویایی عالم دلالت دارند. مثالهایی مانند اعداد، سیاهی، نان، و عقل، پیچیدگیهای ادراک انسانی را روشن ساختند و نشان دادند که مفاهیم، تنها سایههایی از مصادیق خارجیاند. این متن، با حفظ امانتداری نسبت به محتوای اصلی، به بازسازی معرفتشناختی و وجودشناختی فلسفه اسلامی دعوت میکند و با بهرهگیری از تمثیلات فاخر، پویایی هستی را بهگونهای روشن و متین به تصویر میکشد.
با نظارت صادق خادمی |