متن درس
تحلیل فلسفی حرکت در مقوله و نقد مقولات ماهوی در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۴۴)
مقدمه: بازخوانی فلسفه اسلامی در پرتو وجود
فلسفه اسلامی، بهمثابه چراغی فروزان در پهنه معرفت بشری، همواره در پی تبیین حقیقت وجود و پویایی آن بوده است. درسگفتار شماره ۸۴۴، که در این نوشتار بازنویسی و تدوین شده، به بررسی عمیق مفهوم حرکت در مقولهها اختصاص دارد و با نگاهی نقادانه به مقولات ماهوی، چارچوبی نوین برای فهم فلسفه اسلامی ارائه میدهد. این بحث، با تأکید بر اصالت وجود و نفی ماهیت بهعنوان بستر حرکت، بنیانهای سنتی فلسفه را به چالش کشیده و با تکیه بر آیات قرآن کریم، پیوند عقل و تجربه را در شناخت حقیقت تبیین میکند. حرکت، بهمثابه جریانی ذاتی در وجود، نهتنها پویایی عالم را نشان میدهد، بلکه زمینهساز آشتی علوم انسانی و تجربی است.
بخش اول: تبیین حرکت در مقوله جوهر و عرض
مفهوم حرکت در مقولهها
حرکت، بهمثابه روح جاری در کالبد هستی، در فلسفه اسلامی همواره موضوعی کانونی بوده است. در این درسگفتار، حرکت ابتدا در ظرف مقوله جوهر و سپس در اقسام مختلف عرض بررسی میشود. این تقسیمبندی، ریشه در ساختار سنتی فلسفه دارد که مقولات را به جوهر و عرض تفکیک میکند. با این حال، این ساختار مقدمهای است برای نقدی عمیقتر که در ادامه مطرح میشود. حرکت در جوهر، به دلیل ماهیت بنیادی آن، از پیچیدگی بیشتری برخوردار است و فلاسفه در تبیین آن به اختلاف نظرهایی رسیدهاند.
چهار قول در باب حرکت در جوهر
در بررسی حرکت در مقوله جوهر، چهار دیدگاه اصلی مطرح شده است که دیدگاه صدرالمتألهین ملاصدرا بهعنوان قول پذیرفتهشده معرفی میشود. این چهار قول، بازتاب اختلافات عمیق فلاسفه در فهم حرکت در جوهر است. صدرا، با تأکید بر حرکت جوهری، تلاش کرد تا پویایی ذاتی جوهر را تبیین کند، اما این دیدگاه نیز از نقدهای بعدی بینصیب نمانده است.
نقد دیدگاه صدرا در حرکت جوهری
دیدگاه صدرا در حرکت جوهری، به دلیل اتکا به مفهوم ماهیت، مورد نقد قرار میگیرد. این نقد، ریشه در این باور دارد که ماهیت، بهمثابه مفهومی انتزاعی، نمیتواند بستری برای حرکت باشد. حرکت، جریانی است که در وجود رخ میدهد و ماهیت، بهعنوان سایهای ذهنی، فاقد ظرفیت پذیرش پویایی است. این نقد، بنیان فلسفه ماهوی را متزلزل کرده و بر اصالت وجود تأکید میورزد.
درنگ: ماهیت، بهمثابه سایهای بر وجود، فاقد ظرفیت پویایی است و حرکت تنها در بستر وجود رخ میدهد. این نفی، بنیانهای فلسفه ماهوی را به چالش کشیده و وجود را تنها حقیقت خارجی معرفی میکند.
نقد سه قول دیگر
سه دیدگاه دیگر در باب حرکت در جوهر نیز، به دلیل وابستگی به مفهوم ماهیت، از اشکالات مشابهی رنج میبرند. این دیدگاهها، که حرکت را در چارچوب مقولات ماهوی تبیین میکنند، به طریق اولی ناکارآمد تلقی میشوند. این نقد، به عمومیت اشکال در فلسفه ماهوی اشاره دارد و بر ضرورت بازنگری در تبیین حرکت تأکید میکند.
نفی ماهیت بهعنوان بستر حرکت
ماهیت، بهمثابه مفهومی ذهنی، نمیتواند بستری برای حرکت باشد. وجود، بهسان رودی جاری، تنها بستر حقیقی حرکت است. این نفی، فلسفه ماهوی را به حاشیه رانده و وجود را بهعنوان حقیقت بنیادین هستی معرفی میکند. حرکت، در این دیدگاه، نه در سایههای ذهنی ماهیت، بلکه در متن پویای وجود جریان دارد.
حرکت در وجود
حرکت در عالم هستی، تنها در وجود رخ میدهد و ماهیت از این پویایی بیبهره است. این دیدگاه، به اصالت وجود و پویایی ذاتی آن در همه مراتب هستی اشاره دارد. وجود، بهمثابه حقیقت جاری، همه اشیا و پدیدهها را در بر گرفته و حرکت را بهعنوان ویژگی ذاتی خود متجلی میسازد.
جمعبندی بخش اول
بخش نخست این نوشتار، با بررسی حرکت در مقولههای جوهر و عرض، به نقد دیدگاههای سنتی و تأکید بر اصالت وجود پرداخت. نفی ماهیت بهعنوان بستر حرکت و اثبات وجود بهعنوان تنها حقیقت پویا، چارچوبی نوین برای فهم فلسفه اسلامی ارائه میدهد. این دیدگاه، با به چالش کشیدن مقولات ماهوی، راه را برای تبیینی وجودی از حرکت هموار میسازد.
بخش دوم: نقد مقولات ماهوی و تبیین سیالیت
اهمیت دقت در مفاهیم فلسفی
در معقولات فلسفی، دقت در مفاهیم و عناوین از اهمیت بسزایی برخوردار است. خلط بین مفهوم و مصداق، ماهیت و وجود، یا عنوان و انتزاع، به مغالطه منجر میشود. این هشدار، به ضرورت روششناسی دقیق در فلسفه اشاره دارد. فیلسوف، بهسان کاوشگری که در پهنه حقیقت گام برمیدارد، باید با ابزار ذهن خود، واقعیت را از سایههای ذهنی متمایز سازد.
مغالطه خلط مفهوم و مصداق
مغالطه، هنگامی رخ میدهد که فیلسوف بین مفهوم ذهنی و مصداق خارجی خلط کند. این خطا، بهمثابه آمیختن آب و روغن، حقیقت را در هالهای از ابهام فرو میبرد. تمایز بین ذهن و خارج، کلید فهم صحیح واقعیت است و هرگونه خلط در این حوزه، به برداشتهای نادرست منجر میشود.
خلط ماهیت و وجود
خلط بین ماهیت و وجود، یکی از رایجترین خطاهای فلسفی است. ماهیت، بهسان نقشی بر آب، تنها در ذهن فیلسوف وجود دارد، اما وجود، حقیقت جاری عالم است. این خلط، بهمثابه گرفتار آمدن در تارهای ذهن، فیلسوف را از واقعیت خارجی دور میسازد.
خلط عنوان و انتزاع
خلط بین عنوان و انتزاع نیز به عدم صحت برداشتها از واقعیت میانجامد. عناوین ذهنی، مانند آینهای که تصویر حقیقت را بازمیتاباند، تنها حاکی از وجود خارجیاند و نباید با خود واقعیت اشتباه گرفته شوند. این تمایز، به فیلسوف امکان میدهد تا از دام انتزاعات ذهنی رها شود.
دیدگاه سومین گروه در مقوله
گروه سوم از فلاسفه، مقوله را بهعنوان جنس و بستر حرکت معرفی کردهاند. این دیدگاه، تلاشی است برای تبیین حرکت در چارچوب مقولات سنتی، اما با تقسیمبندیهای جدیدی که کیف و کم را به قار (ثابت) و غیرقار (سیال) تفکیک میکند.
تقسیم کیف به قار و غیرقار
این گروه، کیف را به دو دسته کیف قار (ثابت) و کیف غیرقار (سیال) تقسیم میکنند. این تقسیمبندی، به تمایز بین کیف ثابت، مانند رنگ دیوار، و کیف سیال، مانند رنگ میوهای که در حال تغییر است، اشاره دارد. این تبیین، تلاشی است برای فهم حرکت در چارچوب مقولات سنتی.
تقسیم کم به قار و غیرقار
مشابه کیف، مقوله کم نیز به کم قار و کم غیرقار تقسیم میشود. این تقسیم، به تمایز بین کم ثابت، مانند طول یک خط ثابت، و کم سیال، مانند خطی که در حال افزایش است، اشاره دارد. این دیدگاه، حرکت را در چارچوب مقوله کم نیز تبیین میکند.
نقد صدرا به دیدگاه سومین گروه
صدرا به تقسیمبندی مقوله به قار و غیرقار اشکال وارد میکند. این نقد، به کاستی تبیینهای ماهوی در فهم حرکت اشاره دارد. صدرا معتقد است که این تقسیمبندیها، به دلیل اتکا به ماهیت، از حقیقت حرکت فاصله دارند.
درنگ: سیالیت و ثبات، عوارضی تحلیلی و انتزاعیاند که در وجود ریشه دارند، نه در ماهیت. این دیدگاه، پویایی ذاتی وجود را برجسته کرده و مقولات ماهوی را به حاشیه میراند.
کیف و کم بهعنوان جنس
گروه سوم، کیف یا کم را بهعنوان جنس در نظر گرفته و آن را به ثابت و سیال تقسیم میکنند. این دیدگاه، ریشه در ساختار جنس و فصل فلسفه سنتی دارد، اما با چالشهایی مواجه است که صدرا به آنها اشاره میکند.
اختلاف در دیدگاه سومین گروه
سومین گروه در تبیین حرکت، به دو دسته تقسیم شدند: گروهی که حرکت را بهعنوان مخالفت نوعی میدانند و گروهی که آن را بهعنوان مخالفت در عوارض تفسیر میکنند. این اختلاف، به تفاوت در فهم حرکت بهعنوان تغییر در نوع یا عوارض اشاره دارد.
مخالفت نوعی در کیف
دسته اول معتقدند که کیف ثابت و کیف سیال دو نوع متفاوتاند. این دیدگاه، حرکت را بهعنوان تغییر در ماهیت کیف تبیین میکند و سیالیت را در ذات کیف سیال و ثبات را در ذات کیف ثابت میجوید.
مخالفت بالعوارض در کیف
دسته دوم، کیف ثابت و سیال را از یک نوع میدانند، اما در عوارض متفاوتاند. بهمثابه خطی که بر خط دیگر افزوده میشود، نوع خط یکی است، اما عوارض آن (مانند طول) متفاوت است. این دیدگاه، حرکت را در چارچوب عوارض تبیین میکند.
مثال خط در مخالفت بالعوارض
مثال خطی که بر خط دیگر افزوده میشود، بهخوبی این دیدگاه را نشان میدهد. نوع خط یکی است، اما عوارض آن، مانند طول، متفاوت است. این تمثیل، به وحدت ماهوی و تکثر عرضی در تبیین حرکت اشاره دارد.
سیالیت در ماهیت
دسته اول معتقدند که سیالیت در ماهیت کیف سیال و ثبات در ماهیت کیف ثابت نهفته است. این دیدگاه، به خلط بین ماهیت و وجود منجر میشود و حرکت را در چارچوبی نادرست تبیین میکند.
مثال رنگ دیوار و میوه
رنگ دیوار، که ثابت است، و رنگ میوه، که سیال است، بهعنوان دو نوع کیف (ثابت و سیال) معرفی میشوند. این مثال، به تمایز بین کیف ثابت و سیال در مصادیق خارجی و تلاش برای تبیین حرکت در آنها اشاره دارد.
نقد صدرا به هر دو قول
صدرا هر دو دیدگاه (مخالفت نوعی و بالعوارض) را باطل میداند. او معتقد است که این تبیینها، به دلیل اتکا به ماهیت، از حقیقت حرکت فاصله دارند و باید به وجود رجوع کرد.
نقد قول مخالفت نوعی
صدرا تفاوت بین سفید و سیاه را نه به نوع، بلکه به عوارض وجودی نسبت میدهد. این نقد، به پیوستگی وجودی مراتب رنگها و نفی تباین ماهوی آنها اشاره دارد.
تمایز بیاض و ابیض
بیاض، بهعنوان مفهوم ذهنی، به ماهیت اشاره دارد، در حالی که ابیض، به مصداق خارجی دلالت میکند. این تمایز، ریشه در فلسفه مشائی دارد و به تفاوت بین مفهوم کلی و واقعیت خارجی اشاره میکند.
نفی تفاوت نوعی در سفید و سیاه
تفاوت بین سفید و سیاه، به نوع نیست، بلکه به عوارض وجودی است. این دیدگاه، به پیوستگی وجودی مراتب رنگها و نفی تباین ماهوی آنها تأکید دارد.
سیالیت بهعنوان عارض تحلیلی
سیالیت، عارضی تحلیلی و انتزاعی است که در وجود ریشه دارد، نه در ماهیت. این تبیین، به نقش وجود بهعنوان بستر پویایی و نفی استقلال ماهیت اشاره دارد.
وجود بهعنوان بستر سیالیت
سیالیت، تنها در وجود جریان دارد و ماهیت از این پویایی بیبهره است. وجود، بهسان دریایی بیکران، همه حرکات و تعینات را در خود جای داده است.
نقد صدرا به دیدگاه خود
صدرا خود را نیز نقد میکند و معتقد است که تفاوت در مقوله به تنوع است، نه به نوع. این نقد، به تناقض در تبیینهای پیشین او و ضرورت بازنگری در دیدگاهش اشاره دارد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با نقد مقولات ماهوی و تبیین سیالیت در وجود، به بازسازی مفهوم حرکت در فلسفه اسلامی پرداخت. نفی تفاوتهای نوعی و تأکید بر عوارض وجودی، همراه با تمایز بین مفاهیم ذهنی و مصادیق خارجی، چارچوبی نوین برای فهم حرکت ارائه میدهد. این بخش، با هشدار نسبت به مغالطات ناشی از خلط مفهوم و مصداق، فیلسوف را به سوی روششناسی دقیقتر هدایت میکند.
بخش سوم: فلسفه وجودی و پیوند با علوم
اهمیت فلسفه در هدایت جهان
فلسفه، بهمثابه دقیقترین ابزار علمی، توانایی هدایت عقل بشری را داراست. این علم، با تکیه بر تحلیلهای عمیق وجودی، میتواند جهان را در مسیر حقیقت رام کند. فلسفه، بهسان مشعلی فروزان، عقل را از تاریکی جهل رهایی میبخشد.
درنگ: فلسفه وجودی، با تکیه بر اصالت وجود، نهتنها پویایی عالم را تبیین میکند، بلکه زمینهساز آشتی علوم انسانی و تجربی است.
فلسفه وجودی و علوم انسانی
فلسفه وجودی، بهعنوان پلی میان علوم انسانی و تجربی، خرافات را از شناخت بشری زدوده و وحدتی معرفتی ایجاد میکند. این دیدگاه، با نفی مقولات ماهوی، علوم را به سوی فهم حقیقت وجود هدایت میکند.
نقد خلط ذات و عوارض
خلط بین ذات و عوارض، به مغالطه در تبیین حرکت منجر میشود. ذات وجودی، حقیقت جاری عالم است، در حالی که عوارض، تنها سایههای تحلیلی ذهناند. این تمایز، کلید فهم صحیح حرکت است.
نفی نوع در حرکت
حرکت در مقوله، به نوع نیست، بلکه به وجود و مراتب آن وابسته است. نوع، مفهومی ذهنی است که در برابر پویایی وجود رنگ میبازد. حرکت، در متن وجود جریان دارد، نه در سایههای نوع.
مثال سیب و دیوار
حرکت رنگ در سیب (سیال) و دیوار (ثابت) از نظر وجودی تفاوتی ندارد. این مثال، به وحدت وجودی حرکت در همه مراتب و نفی تفاوت ماهوی اشاره دارد. سیب و دیوار، هر دو در دریای وجود شناورند.
مثال کره زمین و ماه
حرکت رنگ دیوار، مانند حرکت کره زمین (نامحسوس)، و حرکت سیب، مانند حرکت قطار (محسوس)، است. این تمثیل، به تفاوت در ادراک حرکت و وحدت وجودی آن در همه مراتب اشاره دارد.
حرکت دائمی عالم
همه عالم، از سیب تا دیوار، در حرکت دائمی است، حتی اگر این پویایی برای حواس انسانی محسوس نباشد. این دیدگاه، بهمثابه نغمهای از پویایی ذاتی وجود، ثبات مطلق را نفی میکند.
نفی اتصال در عالم
در عالم، اتصالی وجود ندارد؛ همه چیز در همجواری و تعینات مختلف است. این نفی، به هماهنگی وجودی عالم بدون نیاز به اتصال مکانیکی اشاره دارد. عالم، بهسان تابلویی از تعینات وجودی، در وحدتی پویا قرار دارد.
سیب بهعنوان تعین وجودی
سیب، تکهای از وجود با تعینات خاص است، نه ماهیت مستقل. این تبیین، اشیا را به تعینات وجودی تقلیل داده و ماهیت را بهعنوان مفهومی انتزاعی نفی میکند.
مفاهیم بهعنوان انتزاع
مفاهیمی مانند سیب و گلابی، انتزاعاتی از تعینات وجودیاند. این مفاهیم، بهسان سایههایی بر دیوار ذهن، تنها حاکی از وجود خارجیاند و نباید با حقیقت اشتباه گرفته شوند.
مثال احمد و مسمّی
احمد، نامی است که بر مسمّی (وجود خارجی) نهاده شده و مفهوم آن فاقد ماهیت است. این مثال، به تمایز بین اسم (مفهوم) و مسمّی (وجود) و نفی استقلال ماهیت اشاره دارد.
نقد قول عوارضی
صدرا دیدگاه عوارضی (مانند خط بر خط) را نیز باطل میداند. این نقد، به کاستی تبیین حرکت بهعنوان عارض زائد و ضرورت رجوع به وجود اشاره دارد.
نفی ضرورت نوع یا عارض
نه همه زیادتیها نوعاند و نه همه عوارض زائد؛ برخی نوع و برخی عارضاند. این تبیین، به پیچیدگی حرکت و ضرورت تحلیل وجودی آن اشاره دارد.
مثال اعداد و فصول
اعداد (مانند دو و سه) و فصول، انواعاند، نه عوارض زائد. این مثال، به تمایز بین تغییرات نوعی و عرضی در تبیین حرکت اشاره دارد.
نفی جنس و فصل در اعداد
اعداد، جنس و فصل ندارند؛ خود عرضاند و نوع نیستند. این نفی، به انتزاعی بودن اعداد و نفی ماهیت مستقل آنها اشاره دارد.
مثال فقه و جنس و فصل
در علم دینی، تعاریف (مانند اجاره) بهمنزله جنس و فصلاند، اما جنس و فصل واقعی نیستند. این مثال، به انتزاعی بودن تعاریف در علوم و ضرورت فهم فلسفی آنها اشاره دارد.
نقد خلط جنس و فصل در علم دینی
خلط جنس و فصل در تعاریف علم دینی، به سوءفهم فلسفی منجر میشود. این نقد، به ضرورت روششناسی فلسفی در علوم دینی و پرهیز از خلط مفهومی تأکید دارد.
کم منفصل و متصل
کم منفصل (اعداد) و کم متصل (خط)، بهمنزله جنس و فصلاند، اما انتزاعیاند. این تبیین، به انتزاعی بودن تقسیمبندیهای کم و نفی ماهیت آنها اشاره دارد.
نفی اتصال در کم
حتی در کم متصل (خط)، اتصالی وجود ندارد؛ همه چیز همجواری است. این دیدگاه، به نفی اتصال مکانیکی و تأکید بر همجواری وجودی اشاره دارد.
مفاهیم بهعنوان حاکی از وجود
مفاهیمی مانند اسود و بیاض، حاکی از تعینات خارجیاند، نه ماهیت. این تبیین، به نقش مفاهیم در انعکاس وجود و نفی استقلال آنها اشاره دارد.
تحلیل انتزاعی بیاض و ابیض
بیاض، مفهوم لا بشرط است و قابل حمل نیست؛ ابیض، وصف قابل حمل است. این تحلیل، به تمایز بین مفهوم کلی و وصف مصداقی و انتزاعی بودن آنها اشاره دارد.
نقد باور به ماهیت در ذهن و خارج
باور به وجود ماهیت در ذهن و خارج، ناشی از خلط تحلیلهای ذهنی است. این نقد، به محدودیتهای فلسفه ماهوی و ضرورت رجوع به وجود اشاره دارد.
فلسفه و ابزار ذهن
فلسفه، جهان را به ذهن میکشد و با ابزار ذهنی (تحلیل) آن را بررسی میکند. این دیدگاه، به نقش ذهن بهعنوان ابزار شناخت و ضرورت رجوع به خارج تأکید دارد.
خطر ایدهآلیسم در فلسفه
اگر فیلسوف در ذهن غرق شود و خارج را نادیده بگیرد، به ایدهآلیسم میافتد. این هشدار، به خطر انحراف فلسفه از واقعیت خارجی و ضرورت واقعگرایی اشاره دارد.
مثال درخت پلاستیکی
مفاهیم ذهنی، مانند درختی پلاستیکی، حاکی از خارجاند، اما فاقد واقعیت خارجی. این مثال، به تمایز بین مفاهیم ذهنی و وجود خارجی و خطر خلط آنها اشاره دارد.
فلسفه حقیقی و حکمت
فلسفه حقیقی (حکمت)، با خارج کار میکند، نه با مفاهیم ذهنی محض. حکمت، بهسان پلی میان ذهن و خارج، حقیقت را در متن واقعیت جستجو میکند.
نقد فلسفه ایدهآلیستی
فلسفهای که در مفاهیم ذهنی غرق شود، مانند نقاشی بازی کردن است، نه حکمت. این نقد، به ضرورت ارتباط فلسفه با واقعیت خارجی و پرهیز از انتزاع محض اشاره دارد.
مثال عکس و خاطره
مفاهیم ذهنی، مانند عکسیاند که خاطره خارج را زنده میکنند، اما خود خارج نیستند. این مثال، به نقش مفاهیم در انعکاس وجود و نفی استقلال آنها اشاره دارد.
فیلسوف و ابزار ذهنی
فیلسوف، مانند کسی است که با آچار ذهنی، پیچ واقعیت را باز میکند. این تشبیه، به نقش ذهن بهعنوان ابزار شناخت و ضرورت تأثیر بر خارج اشاره دارد.
نقد جدال فلسفی
صدرا بهجای حل مسئله، با قائلین به نوع و عارض جدال میکند. این نقد، به ضرورت حل مسئله بهجای جدل و تمرکز بر وجود اشاره دارد.
حرکت در وجود، نه ماهیت
سیر، حرکت، و تعین در وجود رخ میدهد، نه در ماهیت یا مفهوم. این تأکید، به پویایی ذاتی وجود و نفی ماهیت بهعنوان بستر حرکت اشاره دارد.
نقد باور به ماهیت در خارج
باور به وجود ماهیت در خارج، ناشی از خلط تحلیلهای ذهنی با واقعیت است. این نقد، به محدودیتهای فلسفه ماهوی و ضرورت رجوع به وجود خارجی اشاره دارد.
مثال حمام و ماهیت
تبیین ماهیت بهمثابه چیزی که در ذهن و خارج میپرد، نادرست است. این مثال، به نقد تبیینهای غیرفلسفی ماهیت و ضرورت روششناسی دقیق اشاره دارد.
فلسفه و علوم تجربی
فرق فیلسوف و عالم تجربی در ابزار است: فیلسوف با ذهن، و عالم با ماده کار میکند. این تمایز، به وحدت هدف علوم (شناخت وجود) و تفاوت در روش آنها اشاره دارد.
آشتی علوم با فلسفه وجودی
فلسفه وجودی، زمینهساز آشتی بین علوم تجربی و انسانی است. این دیدگاه، به ظرفیت فلسفه وجودی در یکپارچهسازی علوم و رفع تعارضات اشاره دارد.
آیات قرآن کریم و فلسفه
آیات قرآن کریم، مانند فَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ (محمد: ۱۹) به معنای «بدانید که هیچ معبودی جز او نیست» و سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (نحل: ۳۶) به معنای «در زمین سیر کنید و بنگرید که سرانجام تکذیبکنندگان چگونه بوده است»، به پیوند عقل و تجربه در شناخت وجود اشاره دارند.
تفسیر «سِيرُوا فِي الْأَرْضِ»
سیر در ارض، هم به معنای سیر در تاریخ و هم سیر در نفس انسانی است. این تفسیر، به جامعیت قرآن کریم در دعوت به تجربه تاریخی و تأمل وجودی اشاره دارد.
علم تاریخ در قرآن کریم
عبارت عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ به علم تاریخ و مطالعه سرنوشت اقوام اشاره دارد. این تبیین، به نقش قرآن کریم در هدایت به مطالعه تجربی تاریخ و عبرتگیری از آن تأکید دارد.
عقل و تجربه در قرآن کریم
قرآن کریم، هم به عقل (فَاعْلَمُوا) و هم به تجربه (سِيرُوا) دعوت میکند. این دیدگاه، به جامعیت قرآن کریم در هدایت به شناخت عقلی و تجربی تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با تأکید بر نقش فلسفه وجودی در هدایت عقل بشری و پیوند علوم، به تبیین حرکت در وجود و نفی مقولات ماهوی پرداخت. آیات قرآن کریم، بهعنوان چراغ راه، عقل و تجربه را در کنار هم قرار داده و فلسفه را به سوی حکمت حقیقی هدایت میکنند. این بخش، با نفی خلطهای مفهومی و تأکید بر واقعگرایی، فلسفه اسلامی را در چارچوبی نوین بازسازی میکند.
نتیجهگیری
این نوشتار، با بازخوانی درسگفتار شماره ۸۴۴ استاد فرزانه قدسسره، به تبیین حرکت در وجود و نقد مقولات ماهوی در فلسفه اسلامی پرداخت. حرکت، بهمثابه جریانی ذاتی در وجود، در همه مراتب هستی، از سیب تا دیوار، جاری است. نفی ماهیت بهعنوان بستر حرکت و تأکید بر اصالت وجود، چارچوبی نوین برای فلسفه اسلامی ارائه میدهد. آیات قرآن کریم، با دعوت به عقل و تجربه، این دیدگاه را تأیید کرده و فلسفه را به سوی حکمت حقیقی هدایت میکنند. فلسفه وجودی، با نفی مقولات ماهوی، نهتنها پویایی عالم را تبیین میکند، بلکه علوم انسانی و تجربی را در مسیری واحد قرار میدهد. این بازخوانی، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار، تلاشی است برای ارائه متنی جامع و عمیق که حقیقت وجود را در قالبی علمی و دانشگاهی به تصویر میکشد.
با نظارت صادق خادمی