متن درس
نقد و بازسازی نظریه حرکت در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۴۷)
دیباچه
فلسفه اسلامی، بهویژه در حوزه وجودشناسی و نظریه حرکت، از دیرباز کانون توجه اندیشمندان بوده است. درسگفتار شماره ۸۴۷، ارائهشده توسط استاد فرزانه قدسسره، به نقد بنیادین نظریه حرکت در مقوله میپردازد و با رویکردی نوآورانه، مفاهیم سنتی را به چالش میکشد. این نوشتار، با تکیه بر اصالت وجود، حرکت را نه در مقولات انتزاعی، بلکه در موضوع و وجود جستوجو میکند. نقد مغالطه میان مفهوم و مصداق، بازسازی مفهوم الصاق بهجای اتصال، و تأکید بر روششناسی علمی، از محورهای اصلی این بحث است.
بخش یکم: نقد نظریه حرکت در مقوله
مغالطه مفهوم و مصداق
یکی از بنیادهای این درسگفتار، نفی حرکت در مقولات فلسفی است. فلاسفه سنتی، از قدما تا ابنسینا، فارابی، و ملاصدرا، حرکت را در مقولاتی چون کم، کیف، أین، و وضع جستوجو کردهاند. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را ناشی از مغالطه میان مفهوم و مصداق میدانند. مقولات، بهعنوان انتزاعات ذهنی، فاقد تحقق خارجی برای حرکتاند. حرکت، در حقیقت، در موضوع و وجود رخ میدهد، نه در مقولات که صرفاً مفاهیمی اعتباریاند.
این نقد، ریشه در اعتقاد فلاسفه به ماهیت دارد. آنان به دلیل پذیرش ماهیت بهعنوان واقعیتی مستقل، حرکت را در مقولات جستوجو کردند، درحالیکه مقوله، انتزاعی از حرکت در موضوع است. بهسان نقاشی که خطوط را بر بوم میکشد، حرکت در موضوع (وجود) رخ میدهد، نه در خطوطی که صرفاً بازنمایی ذهناند.
حرکت در موضوع، نه مقوله
استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که حرکت در موضوع، یعنی در وجود، رخ میدهد. مقولات، بهعنوان تعینات وجودی، فاقد استقلالاند و نمیتوانند بستری برای حرکت باشند. این دیدگاه، به اصالت وجود اشاره دارد و مقولات را صرفاً ابزارهایی ذهنی برای فهم واقعیت میداند.
برای نمونه، ماشینی که در جاده حرکت میکند، در موضوع (جاده) جابهجا میشود، نه در ماهیت یا مقولهای انتزاعی. جاده، بهسان بستری وجودی، حرکت را در خود جای میدهد، درحالیکه مقولهای چون “أین” صرفاً برچسبی ذهنی است که بر این جابهجایی نهاده میشود.
نقد اجماع فلاسفه بر حرکت در کم و کیف
فلاسفه سنتی، از قدما تا ابنسینا، فارابی، و ملاصدرا، حرکت در مقولات کم و کیف را بدیهی پنداشتهاند. استاد فرزانه قدسسره این اجماع را به چالش میکشند و آن را ناشی از مغالطه در فهم مقولات میدانند. کم و کیف، بهعنوان تعینات وجودی، نمیتوانند حامل حرکت باشند، زیرا حرکت در وجود رخ میدهد، نه در مفاهیم انتزاعی.
این نقد، بهسان نوری است که تاریکیهای پیشفرضهای سنتی را روشن میکند. فلاسفه، به دلیل پذیرش بیچونوچرای مفاهیم عرفی، حرکت را به مقولات نسبت دادهاند، درحالیکه واقعیت خارجی، گسستگی و الصاق را نشان میدهد.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با نفی حرکت در مقولات و تأکید بر حرکت در موضوع، بنیانهای نظریه سنتی حرکت را به چالش میکشد. مغالطه میان مفهوم و مصداق، ریشه در پیشفرضهای عرفی و عدم دقت روششناختی دارد. استاد فرزانه قدسسره، با دعوت به بازنگری این مفاهیم، فلسفه را بهسوی رویکردی وجودشناختی و علمی هدایت میکنند.
بخش دوم: نقد روششناسی استدلالهای سنتی
نقد ترتیب استدلال علامه طباطبایی
استاد فرزانه قدسسره، ترتیب استدلال علامه طباطبایی در اثبات حرکت در مقولات را نادرست میدانند. علامه ابتدا حرکت در کیف را مطرح کرده، سپس به کم پرداخته است، درحالیکه اثبات حرکت در کیف به اثبات حرکت در کم وابسته است. این ترتیب، به ضعف روششناختی اشاره دارد.
بهسان معماری که پیش از پیریزی بنا، دیوارها را برپا کند، این ترتیب نادرست، استحکام استدلال را مخدوش میکند. استاد تأکید میکنند که ابتدا باید حرکت در کم اثبات شود، سپس به کیف پرداخته شود.
ارتباط أین و وضع
علامه طباطبایی، مقوله أین را جدا از وضع مطرح کرده، درحالیکه أین جزئی از مقوله وضع است. استاد فرزانه قدسسره این جداسازی را نادرست میدانند و بر ضرورت بررسی متوالی این دو مقوله تأکید میکنند.
این نقد، بهسان اصلاح نقشهای است که خطوط آن بهدرستی ترسیم نشدهاند. رعایت ترتیب منطقی در بررسی مقولات، برای استحکام استدلال ضروری است.
نقد استدلال حرکت در کیف
علامه طباطبایی استدلال میکند که جسم متحرک در کم، در کیف نیز متحرک است؛ مثلاً خط مستقیم به هلالی تغییر میکند. استاد فرزانه قدسسره این استدلال را وابسته به پیشفرض اثباتنشده حرکت در کم میدانند. بدون اثبات حرکت در کم، استدلال برای کیف بیمعناست.
این نقد، بهسان کندوکاوی است که پایههای سست یک بنا را آشکار میکند. حرکت در کیف، بدون پشتوانهای محکم در کم، نمیتواند معتبر باشد.
نقد ویرایش متون فلسفی
متون فلسفی، از جمله آثار علامه طباطبایی، فاقد ویرایش دقیقاند. استاد فرزانه قدسسره این کاستی را عامل ابهام و خطا در استدلالها میدانند. فقدان ویرایش، بهسان غباری است که بر آینه حقیقت نشسته و وضوح آن را کاهش داده است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد روششناسی استدلالهای سنتی، بر ضرورت رعایت ترتیب منطقی، دقت در تقسیمبندی مقولات، و ویرایش دقیق متون فلسفی تأکید میکند. استاد فرزانه قدسسره، با این نقدها، به بازسازی روششناختی فلسفه دعوت میکنند.
بخش سوم: بازسازی مفهوم الصاق بهجای اتصال
نقد مفهوم اتصال
فلاسفه سنتی، بر اساس برداشتهای عرفی، اتصال را در اشیا پذیرفتهاند. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نادرست میدانند و تأکید میکنند که در واقعیت، الصاق حاکم است، نه اتصال. بهسان سنگپایی که در نگاه عرف متصل به نظر میآید، اما در حقیقت از نقاط منفصل تشکیل شده، عالم مبتنی بر الصاق است.
خط، که فلاسفه آن را متصل پنداشتهاند، در حقیقت مجموعهای از نقاط منفصل است. درشتنمایی خط، گسستگی آن را آشکار میکند، بهسان تپهای که از انباشت ریگها پدید آمده است.
مثال رشد درخت
رشد درخت، نمونهای روشن از الصاق است. درخت، بهسان تپهای که ریگ بر آن انباشته میشود، از طریق انباشت آب، خاک، و نور خورشید رشد میکند. این افزایش، نه حرکت در کم، بلکه الصاق در موضوع است.
مثال آسفالت جاده
آسفالت جاده، که به نظر متصل میآید، در حقیقت مجموعهای از شنهای الصاقشده است. قیر، این شنها را به هم پیوند میدهد، اما اتصالی حقیقی ایجاد نمیکند. این مثال، بهسان آینهای است که گسستگی عالم را بازتاب میدهد.
مثال انباشت پول
انباشت پول، مانند رشد درخت، نمونهای از الصاق است. پولها، با پرس شدن، وحدتی ظاهری مییابند، اما در حقیقت منفصلاند. این تمثیل، بهسان دانههایی است که کنار هم چیده شدهاند، اما هرگز به هم نمیپیوندند.
مثال کالبدشکافی
کالبدشکافی، انفصال اعضای بدن را آشکار میکند. بدن، بهسان هندوانهای قاچقاچشده، از اجزای منفصل تشکیل شده است. این مثال، به واقعیت گسسته عالم اشاره دارد و پرده از توهم اتصال برمیدارد.
مثال جامعهشناختی
جامعه، مانند انباشت پول، وحدتی نسبی دارد، اما این وحدت ناشی از الصاق افراد است، نه اتصال. بهسان دانههایی که در یک سبد گرد آمدهاند، افراد جامعه کنار هم قرار گرفتهاند، اما هر یک هویتی مستقل دارند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأکید بر الصاق بهجای اتصال، به بازسازی مفاهیم فلسفی دعوت میکند. مثالهایی چون رشد درخت، آسفالت جاده، انباشت پول، کالبدشکافی، و ساختار اجتماعی، گسستگی عالم را نشان میدهند و فلسفه را بهسوی واقعیتی عاری از پیشفرضهای عرفی هدایت میکنند.
بخش چهارم: نقد علم و بازتعریف آن
نقد علم بهعنوان کیف
ابنسینا علم را کیف نفسانی میدانست، اما ملاصدرا آن را وجود اختراعی نفس خواند. استاد فرزانه قدسسره، با تأیید دیدگاه ملاصدرا، علم را فوق مقوله میدانند. علم، نه کیف نفسانی، بلکه تعینی وجودی است که نفس آن را در خود مونتاژ میکند.
بهسان نقاشی که منظرهای را بر بوم بازآفرینی میکند، نفس نیز واقعیت خارجی را در خود اختراع میکند، بدون آنکه چیزی از خارج به آن وارد شود.
علم و قدرت
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به روایتی از معصوم که میفرماید: «ما عالمانیم»، تأکید میکنند که علم حقیقی با قدرت همراه است. علم بدون قدرت، مفهومی ذهنی است و نمیتواند حقیقت علم را نمایان کند.
ترجمه روایت: «ما عالمانیم، و شیعیان ما شاگرداناند، و دیگران زبالهاند.» این روایت، به پیوند ناگسستنی علم و عمل اشاره دارد، بهسان درختی که میوهاش نشاندهنده حیات آن است.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با بازتعریف علم بهعنوان وجود اختراعی نفس، از دیدگاه سنتی کیف نفسانی فاصله میگیرد. تأکید بر پیوند علم و قدرت، و نفی مقوله در علم، به غنای وجودشناختی این بحث میافزاید.
بخش پنجم: آیات قرآن کریم و تبیین وجودشناختی
آیه خلقت زمین
قرآن کریم در سوره نازعات، آیه ۳۰ میفرماید: ﴿وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا﴾ (ترجمه: و زمین را پس از آن گسترد). این آیه، به خلقت زمین بهصورت الصاق اشاره دارد. زمین، بهسان میخی که در خاک کوبیده شده، از اجزای الصاقشده تشکیل شده است.
نقد خلقت کوهها
کوهها، برخلاف تصور عرفی، متصل نیستند، بلکه انباشته و الصاقشدهاند. این دیدگاه، بهسان نگاهی است که از ظاهر به باطن اشیا نفوذ میکند و گسستگی عالم را آشکار میسازد.
تمایز موجودات
موجودات، مانند درختان سیب و گلابی، به تمایلات باطنی خود وابستهاند. هر موجود، بهسان سازی که نوایی خاص مینوازد، جذب و هویت ویژه خود را دارد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با استناد به آیات قرآن کریم و تبیین وجودشناختی، الصاق را بهعنوان بنیان عالم معرفی میکند. کوهها، زمین، و موجودات، همگی در چیدمانی الصاقی کنار هم قرار گرفتهاند، نه در اتصالی حقیقی.
بخش ششم: بازسازی فلسفه اسلامی
نقد اصول موضوعی عامیانه
استاد فرزانه قدسسره، اصول موضوعی عامیانه، مانند اتصال، را مانعی در برابر علمیسازی فلسفه میدانند. این اصول، ریشه در برداشتهای عرفی دارند و فلسفه را از گفتوگوی جهانی بازمیدارند.
بهسان باغی که از علفهای هرز پاک میشود، فلسفه اسلامی نیازمند رهایی از این اصول و جایگزینی آنها با رویکردی علمی است.
ضرورت بازسازی فلسفه
فلسفه اسلامی، برای حضور در عرصه جهانی، باید از پیشفرضهای عامیانه رها شود. استاد فرزانه قدسسره، با دعوت به بازسازی، فلسفه را بهسوی گفتوگویی علمی و کاربردی هدایت میکنند.
نقد خلط موضوع و ماهیت
خلط موضوع با ماهیت، به پذیرش حرکت در مقوله منجر شده است. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که حرکت در موضوع رخ میدهد، نه در ماهیت یا مقوله.
مثال مقیاسها و شهر
مقیاسهایی چون متر و فرسخ، و مفاهیمی چون شهر، اعتباریاند و فاقد ماهیتاند. شهر، بهسان عنوانی است که بر انباشت تعینات وجودی نهاده شده، اما خود واقعیتی مستقل ندارد.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با نقد اصول عامیانه و دعوت به بازسازی فلسفه، راه را برای گفتوگویی علمی و جهانی هموار میکند. تأکید بر تمایز موضوع و ماهیت، و نفی مقولات اعتباری، به غنای فلسفی این بحث میافزاید.
نتیجهگیری نهایی
درسگفتار شماره ۸۴۷، ارائهشده توسط استاد فرزانه قدسسره، با نقدی عمیق بر نظریه حرکت در مقوله، فلسفه اسلامی را به بازنگری و بازسازی دعوت میکند. تأکید بر حرکت در موضوع و وجود، نفی مقولات انتزاعی، و جایگزینی اتصال با الصاق، بنیانهای جدیدی برای فهم فلسفی ارائه میدهد. مثالهایی چون رشد درخت، انباشت پول، آسفالت جاده، و کالبدشکافی، گسستگی عالم را آشکار میکنند و فلسفه را از بند پیشفرضهای عرفی رها میسازند. آیات قرآن کریم، مانند ﴿وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا﴾، بهعنوان پشتوانهای الهیاتی، الصاق را بهعنوان بنیان خلقت تأیید میکنند. بازتعریف علم بهعنوان وجود اختراعی نفس، و نفی مقوله در آن، به عمق وجودشناختی این بحث میافزاید. این نوشتار، با تکیه بر روششناسی علمی و زبانی فاخر، فلسفه اسلامی را بهسوی گفتوگویی جهانی و کاربردی هدایت میکند.