متن درس
تأملات فلسفی در باب حرکت و مقولات
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۵۲)
دیباچه
حرکت، چونان جریانی پویا و سیال در بطن وجود، از دیرباز محور تأملات فلسفی بوده و در کانون مباحث حکمت قرار گرفته است. این مفهوم، که گویی روحی جاری در کالبد هستی است، در نسبت با مقولات فلسفی، پرسشهایی عمیق و چالشبرانگیز را فراروی اندیشمندان نهاده است. در این نوشتار، که برآمده از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه هشتصد و پنجاه و دوم است، به کاوشی عمیق در مفهوم حرکت، نسبت آن با مقولات، و نقد دیدگاههای سنتی پرداخته شده است. هدف این اثر، بازخوانی انتقادی آرای فلسفی پیشین و ارائه دیدگاهی نوین است که حرکت را نه چونان امری ضعیف، بلکه بهمثابه جوهرهای پویا و وابسته به مراتب وجودی موضوعات معرفی میکند.
بخش یکم: بازخوانی مفهوم حرکت در فلسفه
تمایز دیدگاه صدرالمتألهین در باب حرکت جوهر
صدرالمتألهین شیرازی، حکیمی که حکمت متعالیه را بنیان نهاد، در تقسیمبندی مقولات و بررسی امکان حرکت در آنها، عموماً با دیگر فلاسفه همسخن است، جز در موضوع حرکت جوهر. برخلاف برخی حکما که حرکت در جوهر را نفی میکنند، صدرالمتألهین آن را پذیرفته و این پذیرش را در چارچوب نظام فلسفی خود توجیه میکند. حرکت جوهر، در این دیدگاه، بهمثابه سفری وجودی است که جوهر را از مرتبهای فروتر به سوی کمال وجودی رهنمون میسازد. این تحول ذاتی، که چونان رودی جاری در بستر وجود است، از ویژگیهای بنیادین حکمت متعالیه به شمار میرود.
در این نظام، وجود دارای مراتب شدت و ضعف است و حرکت جوهر، جریانی است که این مراتب را به هم پیوند میدهد. برای نمونه، دگرگونی یک موجود از حالت بالقوه به بالفعل، چونان شکوفایی غنچهای به گل، در چارچوب حرکت جوهری فهم میشود. این دیدگاه، حرکت را نهتنها در عوارض، بلکه در ذات اشیاء جاری میداند و آن را بهمثابه روحی میبیند که در کالبد هستی دمیده شده است.
تقسیمبندی سنتی مقولات و پذیرش حرکت
فلاسفه، مقولات را به دو دسته تقسیم کردهاند: مقولاتی که حرکت را میپذیرند، مانند کم، کیف، و مکان، و مقولاتی که از پذیرش حرکت ناتواناند، مانند فعل، انفعال، اضافه، و جده. این تقسیمبندی، که ریشه در فلسفه ارسطویی و مشایی دارد، بر ویژگیهای ذاتی هر مقوله استوار است. برای نمونه، مقوله کم و کیف به دلیل قابلیت تغییر تدریجی، پذیرای حرکت دانسته شدهاند، در حالی که مقوله اضافه، به دلیل وابستگی به رابطه میان دو موجود، از حرکت مستثنی شده است.
با این حال، این تقسیمبندی سنتی مورد نقد قرار گرفته است. استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که این تقسیمبندی فاقد مبنای فلسفی استواری است و نمیتوان به سادگی پذیرفت که برخی مقولات حرکتپذیر و برخی دیگر حرکتناپذیرند. این نقد، گویی دریچهای است که به سوی بازاندیشی در مفاهیم فلسفی گشوده میشود و دعوتی است به بازخوانی دقیقتر رابطه حرکت و مقولات.
نقد تقسیمبندی سنتی و پیشنهاد دیدگاه نوین
استاد فرزانه قدسسره با رویکردی انتقادی، تقسیمبندی سنتی را به چالش میکشند و استدلال میکنند که حرکت نه در مقولات، بلکه در موضوعات رخ میدهد. این دیدگاه، حرکت را از چارچوب انتزاعی مقولات به سوی واقعیت وجودی موضوعات سوق میدهد. به دیگر سخن، حرکت چونان نوری است که بر موضوعات میتابد و بسته به قوت یا ضعف آنها، جلوهای متفاوت مییابد. برای مثال، حرکت در مقوله کیف، نه به ذات کیف، بلکه به موضوعی وابسته است که این کیف در آن تحقق مییابد.
این نقد، گویی سنگبنای جدیدی در فهم حرکت مینهد. فلاسفه پیشین، با محدود ساختن حرکت به برخی مقولات، گاه از درک پویایی وجود غافل ماندهاند. استاد فرزانه قدسسره پیشنهاد میکنند که به جای تمرکز بر مقولات، باید به موضوعات نگریست و حرکت را در بستر وجودی آنها بررسی کرد. این دیدگاه، حرکت را از قید مقولات آزاد میسازد و آن را بهمثابه جریانی میبیند که در تمام مراتب وجود جاری است.
جمعبندی بخش یکم
در این بخش، با بازخوانی مفهوم حرکت در فلسفه، به تمایز دیدگاه صدرالمتألهین در باب حرکت جوهر پرداخته شد. همچنین، تقسیمبندی سنتی مقولات نقد شد و پیشنهاد شد که حرکت نه در مقولات، بلکه در موضوعات تحقق مییابد. این دیدگاه نوین، حرکت را بهمثابه جریانی وجودی معرفی میکند که در بستر موضوعات، جلوههای گوناگونی مییابد. این تأملات، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم فلسفی و گامی به سوی فهمی عمیقتر از پویایی هستی.
بخش دوم: حرکت و مراتب وجودی
حرکت بهمثابه صفت وابسته به موضوع
حرکت، چونان آینهای است که وجود موضوع را بازمیتاباند. استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که قوت یا ضعف حرکت به قوت یا ضعف موضوع آن وابسته است. برای نمونه، حرکت در یک گیاه، که وجودی محدود دارد، با حرکت در یک جت یا موجودات مجرد، که از مرتبه وجودی بالاتری برخوردارند، تفاوت دارد. این تفاوت، نه از ذات حرکت، بلکه از مراتب وجودی موضوع سرچشمه میگیرد.
برای روشنتر شدن این مفهوم، میتوان به تمثیلی متوسل شد: حرکت در گیاه، چونان جریانی آرام در رودی کوچک است، در حالی که حرکت در موجودات مجرد، چونان طوفانی عظیم در اقیانوسی بیکران است. این دیدگاه، حرکت را بهمثابه جلوهای از وجود موضوع معرفی میکند و تأکید دارد که برای فهم حرکت، باید به ماهیت و مرتبه وجودی موضوع نگریست.
نقد مفهوم حرکت ضعیفه الوجود
در فلسفه سنتی، حرکت اغلب بهعنوان موجودی ضعیف (ضعیفه الوجود) تلقی شده است. این تلقی، که گویی حرکت را در قفسی از محدودیت محصور میکند، مورد نقد استاد فرزانه قدسسره قرار گرفته است. ایشان استدلال میکنند که حرکت میتواند قوی یا ضعیف باشد، بسته به موضوعی که در آن جریان مییابد. برای نمونه، حرکت الهی، که در قرآن کریم با آیه جَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (پروردگارت با فرشتگان که صف در صفاند، بیاید) توصیف شده، نمیتواند ضعیف تلقی شود، زیرا از وجودی بینهایت قوت سرچشمه میگیرد.
این نقد، گویی دریچهای است که به سوی فهمی نوین از حرکت گشوده میشود. حرکت، چونان نوری است که شدت و ضعفش به منبع آن وابسته است. در موجودات مادی، مانند گیاهان، حرکت ضعیف است، اما در موجودات مجرد یا در ساحت الهی، حرکت به اوج قوت و شدت میرسد. این دیدگاه، حرکت را از تلقی سنتی ضعیف بودن آزاد میسازد و آن را بهمثابه صفتی پویا و چندوجهی معرفی میکند.
مثالهایی از تنوع حرکت در موضوعات
برای روشن شدن این مفهوم، استاد فرزانه قدسسره به مثالهایی از حرکت در موضوعات گوناگون اشاره میکنند. حرکت در گیاه، که به رشد آرام آن محدود است، با حرکت در جت، که از مادهای پیچیده و فناوری پیشرفته سرچشمه میگیرد، تفاوت دارد. همچنین، حرکت در عقل انسانی، که مجرد است، با حرکت در موجودات مادی متمایز است. این مثالها، گویی رنگهای گوناگونی از یک طیف هستند که همگی حرکت نامیده میشوند، اما شدت و جلوه آنها به موضوعشان وابسته است.
در تمثیلی دیگر، حرکت در عقل انسانی چونان پرواز عقابی است در آسمان بیکران، در حالی که حرکت در گیاه، چونان رویش شاخهای است در خاک. این تنوع، نشاندهنده پویایی حرکت است که در هر موضوعی به رنگی متفاوت جلوهگر میشود.
جمعبندی بخش دوم
در این بخش، حرکت بهمثابه صفتی وابسته به موضوع بررسی شد و تلقی سنتی حرکت بهعنوان ضعیفه الوجود مورد نقد قرار گرفت. حرکت، چونان جریانی است که شدت و ضعفش به مرتبه وجودی موضوع بستگی دارد. این دیدگاه، حرکت را از قید محدودیتهای سنتی رها میسازد و آن را بهمثابه جوهرهای پویا معرفی میکند که در تمام مراتب وجود جاری است. این تأملات، دعوتی است به بازاندیشی در مفهوم حرکت و فهمی عمیقتر از نقش آن در هستی.
بخش سوم: نقد روشهای استدلالی و مفاهیم وابسته
نقد عبارت «وَ اعْلَمْ» در متون فلسفی
استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به گفتهای از عالمان دینی، عبارت «وَ اعْلَمْ» را که در متون فلسفی برای تأکید بر نکات علمی به کار میرود، مورد نقد قرار میدهند. این عبارت، گویی نقابی است که گاه بر ضعف استدلالی پوشیده میشود. به طنزی ظریف، این عبارت به «انتَ اعْلَمْ» تفسیر شده، بدین معنا که گاه به جای ارائه برهان، از کلیشههای زبانی برای جلب توجه استفاده میشود.
این نقد، چونان آینهای است که کاستیهای روشهای استدلالی در فلسفه سنتی را بازمیتاباند. به جای تکیه بر عبارات کلیشهای، فلسفه نیازمند استدلالهایی استوار و روشن است که بتواند مفاهیم را با شفافیت به مخاطب عرضه کند.
شش عنصر حرکت در فلسفه سنتی
در فلسفه سنتی، حرکت به شش عنصر وابسته دانسته شده است: مبدأ، منتها، موضوع، مقوله، فاعل، و غایت. این چارچوب، که ریشه در فلسفه ارسطویی دارد، حرکت را در قالبی منظم تحلیل میکند. با این حال، استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که این وابستگیها نمیتوانند حرکت را بهطور کلی ضعیف نشان دهند. حرکت، چونان رودی است که در بستر این عناصر جاری میشود، اما قوت یا ضعف آن به موضوع وابسته است، نه به این چارچوب.
برای نمونه، حرکت در یک گیاه، که مبدأ و منتهای محدودی دارد، با حرکت در موجودات مجرد، که از مبدأ و منتهای متعالی برخوردارند، تفاوت دارد. این تحلیل، حرکت را از قید این شش عنصر آزاد میسازد و آن را بهمثابه صفتی وجودی معرفی میکند.
تمایز حرکت و زمان
استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که حرکت و زمان دو مفهوم متمایزند. زمان، چونان سایهای است که از حرکت برمیخیزد و در عالم ماده بهعنوان معیاری برای سنجش حرکت تعریف میشود. اما حرکت، چونان جریانی است که در تمام عوالم، اعم از مادی و غیرمادی، جاری است. برای نمونه، در عالم بهشت، حرکت وجود دارد، اما زمان به معنای رایج در عالم ماده یافت نمیشود.
این تمایز، گویی خطی است که مرز میان حرکت و زمان را ترسیم میکند. زمان، که در نظام کیهانی با شب و روز سنجیده میشود، در عوالم غیرمادی رنگ میبازد، اما حرکت همچنان پویا و جاری است. این دیدگاه، حرکت را بهمثابه صفتی بنیادینتر از زمان معرفی میکند.
حرکت در عوالم غیرمادی
در عوالم غیرمادی، مانند عالم بهشت، حرکت همچنان وجود دارد، اما زمان به معنای مادی آن غایب است. برای نمونه، در قرآن کریم آمده است: وَاتُوا بِمَا تَشَاءُ (و آنچه بخواهید برایتان میآورند). این آیه، به حرکتی در عالم غیرمادی اشاره دارد که بدون محدودیتهای زمانی جریان مییابد. این دیدگاه، حرکت را بهمثابه جریانی مستقل از زمان معرفی میکند که در تمام مراتب وجود جاری است.
این مفهوم، چونان پرتویی است که تاریکیهای فهم سنتی را روشن میسازد. حرکت، در عوالم غیرمادی، نهتنها وجود دارد، بلکه به دلیل فقدان محدودیتهای مادی، از قوت و شدت بیشتری برخوردار است.
نقد دیدگاههای سنتی درباره زمان
برخی فلاسفه طبیعی، زمان را واجب الوجود یا معدوم دانستهاند. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاهها را نقد کرده و زمان را بهعنوان کمیتی ضعیف و وابسته به حرکت معرفی میکنند. زمان، چونان نسیمی است که از حرکت برمیخیزد، اما خود فاقد وجود مستقل است. این نقد، گویی دعوتی است به بازاندیشی در مفهوم زمان و جایگاه آن در فلسفه.
برای نمونه، در عالم ماده، زمان با حرکت شب و روز سنجیده میشود، اما در عوالم غیرمادی، که شب و روز وجود ندارد، زمان رنگ میبازد. این دیدگاه، زمان را بهعنوان وصفی از حرکت معرفی میکند که در مقایسه با حرکت، از مرتبه وجودی پایینتری برخوردار است.
جمعبندی بخش سوم
در این بخش، روشهای استدلالی سنتی و مفاهیم وابسته به حرکت مورد نقد قرار گرفت. عبارت «وَ اعْلَمْ» بهعنوان نمادی از ضعف استدلالی نقد شد و شش عنصر حرکت در فلسفه سنتی بازخوانی گردید. همچنین، تمایز میان حرکت و زمان و حضور حرکت در عوالم غیرمادی بررسی شد. این تأملات، حرکت را بهمثابه صفتی بنیادین و پویا معرفی میکنند که از محدودیتهای زمان و مقولات سنتی فراتر میرود.
بخش چهارم: حرکت، سرعت، و توانمندی
حرکت بهمثابه معیار قوت و ضعف موضوع
استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که قوت یا ضعف حرکت به قوت یا ضعف موضوع آن بستگی دارد. حرکت در موضوعات قوی، مانند موجودات مجرد، از شدت و قوت برخوردار است، در حالی که در موضوعات ضعیف، مانند گیاهان، ضعیفتر جلوه میکند. این دیدگاه، حرکت را چونان شاخصی میبیند که مراتب وجودی موضوع را بازمیتاباند.
برای نمونه، حرکت در یک جت، که از مادهای پیچیده و فناوری پیشرفته برخوردار است، با حرکت در یک گیاه، که وجودی محدود دارد، تفاوت دارد. این تفاوت، گویی آینهای است که قوت و ضعف موضوعات را در حرکت آنها نشان میدهد.
سرعت و قدرت حرکت
سرعت، چونان بالهایی است که حرکت را به اوج میرساند. استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که سرعت حرکت میتواند به قدرت و توانمندی منجر شود. برای نمونه، حرکت جن، بدلکاران، یا معجزات انبیا، مانند طیالارض، نشاندهنده قوت حرکتی است که از سرعت سرچشمه میگیرد. در قرآن کریم، حرکت سلیمان با باد، که در آیه إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (هرگاه چیزی را اراده کند، به آن میگوید باش، پس میشود) توصیف شده، نمونهای از حرکتی است که به دلیل شدت و سرعت، موانع را درهم میشکند.
این دیدگاه، سرعت را بهمثابه عاملی معرفی میکند که محدودیتهای مادی را پشت سر میگذارد. برای نمونه، بدلکارانی که با سرعت بر دیوارها حرکت میکنند یا اجنهای که موانع مادی را درمینوردند، نشاندهنده قدرت نهفته در سرعت هستند.
نقد تنبلی فلسفی و اجتماعی
استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به مفهوم «تنبلی اجتماعی» و «تنبلی فلسفی»، تلقی حرکت بهعنوان ضعیفه الوجود را عامل سستی در تفکر و عمل میدانند. این تلقی، گویی زنجیری است که پویایی ذهن و جامعه را به بند میکشد. در مقابل، تأکید بر قوت حرکت میتواند انگیزه و تحرک را در جامعه تقویت کند.
این نقد، به تأثیرات فرهنگی و اجتماعی دیدگاههای فلسفی اشاره دارد. تلقی حرکت بهعنوان امری ضعیف، میتواند به رخوت و سستی در جامعه منجر شود، در حالی که تقویت حرکت و سرعت، پویایی را به ارمغان میآورد.
حرکت بهمثابه ظهور وجود
استاد فرزانه قدسسره پیشنهاد میکنند که تمام عالم از طریق حرکت ظهور یافته است. برخلاف دیدگاه صدرالمتألهین، که ابتدا ماده را ساکن و سپس متحرک میداند، ایشان استدلال میکنند که وجود از ابتدا متحرک است. این دیدگاه، حرکت را چونان جوهرهای میبیند که خلقت را شکل داده است. برای نمونه، در قرآن کریم آمده است: إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (هرگاه چیزی را اراده کند، به آن میگوید باش، پس میشود). این آیه، به حرکتی الهی اشاره دارد که خلقت را در لحظهای به ظهور میرساند.
این دیدگاه، گویی پردهای را از پیش چشم برمیدارد و حرکت را بهمثابه روح خلقت معرفی میکند. تمام عالم، از نطفه تا موجودات مجرد، با حرکت ظهور یافته و موضوعات خود با حرکت تحقق مییابند.
کاربرد حرکت در حکمت عملی و اخلاق
استاد فرزانه قدسسره پیشنهاد میکنند که تقویت حرکت و سرعت در وجود انسان، به افزایش علم، قدرت، و توانمندی منجر میشود. برای نمونه، حفظ یک سوره از قرآن کریم در زمانی کوتاه، نشاندهنده تأثیر سرعت در تقویت ذهن است. این مفهوم، گویی کلیدی است که درهای حکمت عملی و اخلاق را میگشاید.
در تمثیلی دیگر، ذهن انسانی چونان دوندهای است که با تمرین سرعت، میتواند قلههای دانش و توانمندی را فتح کند. این دیدگاه، حرکت را به حوزههای عملی و اخلاقی گسترش میدهد و آن را بهمثابه ابزاری برای ارتقای ظرفیتهای انسانی معرفی میکند.
جمعبندی بخش چهارم
در این بخش، حرکت بهمثابه معیاری برای قوت و ضعف موضوعات بررسی شد و سرعت بهعنوان عاملی برای توانمندی معرفی گردید. نقد تنبلی فلسفی و اجتماعی، حرکت را از قید ضعف آزاد ساخت و آن را بهمثابه جوهره خلقت معرفی کرد. این تأملات، حرکت را نهتنها در فلسفه نظری، بلکه در حکمت عملی و اخلاق نیز مؤثر میدانند و دعوتی هستند به تقویت پویایی در تفکر و عمل.
نتیجهگیری کل
این نوشتار، که برآمده از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره است، به بازخوانی انتقادی مفهوم حرکت در فلسفه پرداخت. حرکت، که چونان جریانی پویا در بطن هستی جاری است، در این اثر از قید تلقی سنتی ضعیفه الوجود آزاد شد و بهمثابه صفتی بنیادین معرفی گردید که شدت و ضعفش به مراتب وجودی موضوعات وابسته است. نقد تقسیمبندی سنتی مقولات، تمایز حرکت و زمان، و تأکید بر حرکت بهعنوان جوهره خلقت، از نوآوریهای این تحلیل است.
این دیدگاه، نهتنها در فلسفه نظری، بلکه در حکمت عملی و اخلاق نیز کاربرد دارد. تقویت حرکت و سرعت در وجود انسان، میتواند به افزایش علم، قدرت، و توانمندی منجر شود و جامعه را به سوی پویایی و پیشرفت سوق دهد. این نوشتار، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم فلسفی و گامی به سوی فهمی عمیقتر از پویایی هستی.