در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 858

متن درس





درآمدی بر حرکت وجودی: بازخوانی نقادانه نظریه حرکت جوهری

درآمدی بر حرکت وجودی: بازخوانی نقادانه نظریه حرکت جوهری

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۸۵۸)

مقدمه

فلسفه، چونان دریایی ژرف، همواره انسان را به سوی تأمل در بنیادهای هستی فرا می‌خواند. در این میان، نظریه حرکت جوهری، چون گوهری درخشان در حکمت متعالیه صدرالمتألهین، جایگاهی ویژه یافته است. این نظریه، که در تقابل با دیدگاه‌های فلاسفه مشاء و به‌ویژه ابن‌سینا شکل گرفته، حرکت را نه تنها در مقولات عرضی، بلکه در جوهر اشیاء ممکن می‌شمارد. درس‌گفتار شماره ۸۵۸، ارائه‌شده توسط استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نقادانه به این موضوع می‌پردازد و با بازتعریف حرکت به‌عنوان صفتی وجودی، افق‌های نوینی را در فلسفه اسلامی می‌گشاید. حرکت جوهری، چون رودی جاری در بستر وجود، از قوه به فعل راه می‌جوید و این متن درصدد است تا این جریان را با دقتی فلسفی و نگاهی عمیق بازنمایی کند.

بخش نخست: مبانی نظریه حرکت جوهری و اختلاف با قدما

اختلاف بنیادین صدرالمتألهین با فلاسفه پیشین

صدرالمتألهین، در نظریه حرکت جوهری، گامی بلند در برابر دیدگاه‌های فلاسفه مشاء برداشت. قدما، حرکت در جوهر را محال می‌دانستند و استدلال می‌کردند که جوهر، به‌عنوان ماهیتی که «إِذَا وُجِدَ وُجِدَ لَا فِي مَوْضُوعٍ» (اگر وجود یابد، بدون موضوع وجود می‌یابد)، نمی‌تواند حامل حرکت باشد. در مقابل، صدرالمتألهین با تأکید بر مراتب وجود، حرکت جوهری را فرآیند تکامل وجودی جوهر معرفی کرد. این اختلاف، ریشه در نگرش وجودشناختی متفاوتی دارد که وجود را نه ثابت، بلکه پویا و دارای مراتب شدت و ضعف می‌بیند. حرکت جوهری، چونان نسیمی که شاخسار وجود را به رقص می‌آورد، جوهر را از قوه به سوی فعلیت رهنمون می‌سازد.

درنگ: اختلاف صدرالمتألهین با قدما در نگرش به وجود است؛ وجود در حکمت متعالیه، دارای مراتب تشکیکی است که حرکت جوهری را ممکن می‌سازد.

استدلال قدما در نفی حرکت جوهری

فلاسفه مشاء، به‌ویژه ابن‌سینا، جوهر را ماهیتی بی‌موضوع تعریف می‌کردند. از این‌رو، حرکت در جوهر را ناممکن می‌دانستند، زیرا حرکت نیازمند موضوعی است که در آن رخ دهد. آنان استدلال می‌کردند که اگر جوهر حرکت کند، ماهیت آن دچار انقلاب (تبدیل به ماهیتی دیگر) می‌شود، و انقلاب ماهیت، به دلیل ثبات ذاتی ماهیت، محال است. این دیدگاه، چونان سنگی استوار در برابر جریان حرکت جوهری، مانعی منطقی در فلسفه مشاء ایجاد می‌کرد. ابن‌سینا، با تکیه بر عقلانیت، تأکید داشت که جوهر، به دلیل فقدان موضوع و ثبات ماهیتی، نمی‌تواند متحرک باشد.

پذیرش حرکت در مقولات عرضی

برخلاف جوهر، قدما حرکت در مقولات عرضی مانند کم، کیف و مکان را ممکن می‌دانستند، زیرا عرض‌ها در بستر جوهر رخ می‌دهند. برای مثال، تغییر رنگ یک شیء (کیف) یا افزایش حجم آن (کم) در موضوع جوهری ممکن است، زیرا جوهر به‌عنوان موضوع، بستری برای این تغییرات فراهم می‌کند. درس‌گفتار، با تمثیلی زیبا، این مفهوم را روشن می‌سازد: انسان بر نردبانی حرکت می‌کند، اما خود نردبان، به دلیل فقدان موضوع، نمی‌تواند متحرک باشد. این تمثیل، چون آینه‌ای شفاف، وابستگی حرکت عرضی به موضوع را نشان می‌دهد.

درنگ: قدما حرکت در عرض را به دلیل وجود موضوع (جوهر) ممکن می‌دانستند، اما حرکت در جوهر را به دلیل فقدان موضوع و ثبات ماهیت، محال می‌شمردند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با بررسی اختلاف بنیادین صدرالمتألهین با فلاسفه مشاء، نشان داد که نظریه حرکت جوهری، تحولی در نگرش به وجود و جوهر ایجاد کرده است. قدما، با تأکید بر ثبات ماهیت و فقدان موضوع در جوهر، حرکت در آن را نفی می‌کردند، در حالی که صدرالمتألهین، با معرفی مراتب وجود، این امکان را تأیید کرد. این بخش، چونان دروازه‌ای به سوی فهم عمیق‌تر حرکت، ما را به تحلیل نقادانه دیدگاه‌های قدما و پاسخ‌های صدرالمتألهین رهنمون می‌سازد.

بخش دوم: نقد استدلال‌های قدما و بازتعریف حرکت

نقد فقدان موضوع در جوهر

درس‌گفتار، استدلال قدما مبنی بر فقدان موضوع در جوهر را به چالش می‌کشد. استاد فرزانه قدس‌سره بیان می‌دارند که همه اشیاء در خارج دارای موضوع‌اند و این موضوع، ماده خارجی است. بنابراین، نفی حرکت در جوهر به دلیل فقدان موضوع، نادرست است. ماده، چونان بستری گسترده، امکان حرکت را در همه مراتب وجود فراهم می‌سازد. این دیدگاه، محدودیت‌های فلسفه مشاء را کنار زده و حرکت را به‌عنوان صفتی ذاتی در وجود معرفی می‌کند.

نفی ماهیت در تحلیل حرکت

یکی از نوآوری‌های درس‌گفتار، پیشنهاد کنار گذاشتن ماهیت به‌عنوان مفهومی انتزاعی است. ماهیت، به دلیل ثبات و فقدان مراتب تشکیکی، نمی‌تواند حامل حرکت باشد. حرکت، چونان جریانی سیال، در وجود رخ می‌دهد و نه در ماهیت. این بازتعریف، حرکت را از قید مقولات انتزاعی آزاد کرده و آن را به‌عنوان صفتی وجودی در همه مراتب هستی معرفی می‌کند. وجود، چونان آسمانی بی‌کران، مراتب گوناگونی را در بر می‌گیرد که حرکت در آن جاری است.

درنگ: حرکت در وجود رخ می‌دهد، نه در ماهیت، زیرا ماهیت فاقد مراتب تشکیکی و قابلیت امتداد است.

پاسخ صدرالمتألهین به اشکال ابن‌سینا

ابن‌سینا، با تأکید بر عقلانیت، استدلال می‌کرد که جوهر، به دلیل فقدان موضوع و ثبات ماهیت، نمی‌تواند متحرک باشد، زیرا حرکت در ماهیت به انقلاب منجر می‌شود که محال است. صدرالمتألهین در پاسخ، حرکت را به وجود نسبت می‌دهد و آن را فرآیند اشتداد وجودی می‌داند. حرکت جوهری، چونان سفری از قوه به فعل، در مراتب وجود رخ می‌دهد و نه در چارچوب ماهیت. این پاسخ، چون کلیدی زرین، قفل اشکالات قدما را می‌گشاید.

تمثیل تسوّد (سیاه شدن)

صدرالمتألهین، در فصل ۲۴، صفحه ۸۱، سطر سوم اسفار، حرکت را چنین تعریف می‌کند: «وَ اعْلَمْ أَنَّ الحَرَکَةَ کَمَا ذَکَرْنَاهُ مَرَّارًا هِيَ خُرُوجُ الشَّيْءِ مِنَ القُوَّةِ إِلَى الفِعْلِ» (بدان که حرکت، چنان‌که بارها گفته‌ایم، خروج شیء از قوه به فعل است). او با مثال «تسوّد» (سیاه شدن)، استدلال می‌کند که سیاهی، به‌عنوان یک صفت وجودی، در مراتب مختلف شدت می‌یابد و نه به‌عنوان ماهیتی مستقل. این شدت، در موضوع خارجی رخ می‌دهد و نه در ماهیت. این تمثیل، چون چراغی روشن، حرکت را به‌عنوان جریانی وجودی آشکار می‌سازد.

درنگ: حرکت جوهری، فرآیند اشتداد وجودی است که در مراتب تشکیکی وجود رخ می‌دهد، نه در ماهیت ثابت.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد استدلال‌های قدما و بازتعریف حرکت به‌عنوان صفتی وجودی، نشان داد که حرکت جوهری، فراتر از چارچوب‌های مقوله‌بندی سنتی، در وجود جریان دارد. نفی ماهیت و تأکید بر ماده خارجی به‌عنوان موضوع حرکت، دیدگاه صدرالمتألهین را از فلسفه مشاء متمایز می‌سازد. این بخش، چون پلی استوار، ما را به سوی فهم عمیق‌تر حرکت وجودی هدایت می‌کند.

بخش سوم: نقد نظام مقوله‌بندی و وحدت وجود

نقد پایبندی صدرالمتألهین به مقوله و ماهیت

درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه، پایبندی صدرالمتألهین به مقوله و ماهیت را به چالش می‌کشد. پذیرش این مفاهیم، با حرکت وجودی ناسازگار است، زیرا مقوله و ماهیت، به‌عنوان چارچوب‌هایی ثابت، نمی‌توانند پویایی وجود را در خود جای دهند. این نقد، چون تیغی برنده، تناقضات در نظام فلسفی صدرالمتألهین را نمایان می‌سازد و دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم فلسفی.

ترکیب ماهیت و وجود در فلسفه سنتی

در فلسفه سنتی، هر ممکن‌الوجود از ماهیت و وجود تشکیل شده است. ماهیت در ذهن متمایز است، اما در خارج با وجود متحد می‌شود. مرحوم حاجی سبزواری می‌فرماید: «کُلُّ مُمْکِنٍ زَوْجٌ تَرْکِیبِيٌّ مِنَ المَاهِیَّةِ وَالوُجُودِ» (هر ممکن‌الوجود، مرکب از ماهیت و وجود است). این اتحاد، تحلیل حرکت را پیچیده می‌کند، زیرا حرکت در وجود رخ می‌دهد، اما ماهیت، به دلیل ثبات، مانع از آن است.

وحدت وجود در مقابل کثرت ماهیت

درس‌گفتار تأکید می‌کند که وجود، دارای وحدت است، در حالی که ماهیت، کثرت‌آفرین است. حرکت در وجود، به دلیل وحدت و اتصال، ممکن است، اما در ماهیت، به دلیل تمایز مصداقی، ناممکن است. وجود، چونان اقیانوسی یکپارچه، مراتب گوناگون را در خود جای داده و حرکت را ممکن می‌سازد، در حالی که ماهیت، چون جزایر پراکنده، از وحدت بی‌بهره است.

درنگ: وحدت وجود، حرکت را به‌عنوان جریانی پیوسته در مراتب تشکیکی ممکن می‌سازد، در حالی که کثرت ماهیت، مانع از حرکت است.

مثال نفس و مزاج

صدرالمتألهین استدلال می‌کند که نفس، به دلیل سیالیت و تجدد، نمی‌تواند صرفاً مزاج باشد، زیرا مزاج دارای انواع غیرمتناهی بالقوه است که در وجود جریان دارند. نفس، چونان پرنده‌ای آزاد، در مراتب وجودی پرواز می‌کند و نه در چارچوب ماهیتی ثابت.

وحدت شخصی انسان در حرکت

انسان، با وجود حرکت و تغییر، دارای وحدت شخصی است که این وحدت، وجودی است، نه ماهیتی. این وحدت، چون رشته‌ای ناگسستنی، انسان را در طول عمر به هم پیوند می‌دهد و حرکت را به‌عنوان جریانی پیوسته حفظ می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد نظام مقوله‌بندی و تأکید بر وحدت وجود، حرکت را به‌عنوان صفتی بنیادین در هستی بازتعریف کرد. نفی ماهیت و مقوله، و تأکید بر وجود به‌عنوان مبنای حرکت، افق‌های نوینی را در فلسفه اسلامی گشود. این بخش، چون چراغی راهنما، مسیر حرکت وجودی را روشن می‌سازد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

نظریه حرکت جوهری، چون گوهری درخشان در حکمت متعالیه، عالم را به‌عنوان نظامی پویا و متحرک معرفی می‌کند. درس‌گفتار استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نقادانه، این نظریه را از چارچوب‌های سنتی آزاد کرده و حرکت را به‌عنوان صفتی وجودی بازتعریف می‌کند. نفی مقوله و ماهیت، تأکید بر وحدت وجود، و تبدیل حرکت جوهری به حرکت وجودی، از نوآوری‌های این تحلیل است. این دیدگاه، نه‌تنها در فلسفه نظری، بلکه در درک جایگاه انسان و پویایی عالم، پیامدهای عمیقی دارد. وجود، چونان رودی جاری، در همه مراتب هستی جریان دارد و حرکت، چونان موجی بر این رود، اشیاء را به سوی کمال رهنمون می‌سازد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی، کوشید تا این مفاهیم را با زبانی متین و علمی به مخاطبان ارائه دهد.

با نظارت صادق خادمی