متن درس
فلسفه وجودمحور: تأملی در حرکت جوهری
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۵۹)
دیباچه: درآمدی بر فلسفه حرکت جوهری
فلسفه، چونان چراغی فروزان در تاریکیهای ذهن، راه را به سوی حقیقت میگشاید. در میان مسائل بنیادین فلسفه اسلامی، بحث حرکت جوهری جایگاهی ویژه دارد؛ مبحثی که چون رودی جاری، در بستر وجودشناسی اسلامی جریان یافته و ذهن فیلسوفان را به خویش مشغول داشته است. این نوشتار، برگرفته از درسگفتار شماره ۸۵۹ استاد فرزانه قدسسره، به تاریخ ۲۸/۱/۱۳۸۶، به بررسی عمیق و انتقادی این موضوع میپردازد. حرکت جوهری، که نزاع میان قدما و حکیم متأله، ملاصدرا، را برانگیخته، نه تنها یک مسئله نظری، بلکه بنیانی برای فهم پویایی عالم هستی است. این کتاب، با نگاهی وجودمحور، کوشیده است تا با نفی مقولات و ماهیت، راهی نوین در تبیین حرکت ارائه دهد.
بخش نخست: چیستی حرکت جوهری و اهمیت آن در فلسفه اسلامی
مفهوم حرکت جوهری و جایگاه آن
حرکت جوهری، چونان نسیمی که در ژرفای وجود وزیدن میگیرد، یکی از مسائل کلان و زیربنایی فلسفه اسلامی است. این مفهوم، که در کانون اختلاف میان قدما و ملاصدرا قرار دارد، به پرسش از امکان تغییر در جوهر موجودات میپردازد. قدما، با تکیه بر چارچوب ارسطویی، حرکت در جوهر را ناممکن میدانستند، حال آنکه ملاصدرا با نگاهی نوین، کوشید این امکان را اثبات کند. اهمیت این بحث، نه تنها در تبیین پویایی عالم، بلکه در بازتعریف رابطه میان وجود و ماهیت نهفته است.
درنگ: حرکت جوهری، فراتر از یک مسئله نظری، بنیانی برای فهم پویایی و تحول در عالم هستی است که اختلافات عمیق وجودشناختی میان قدما و ملاصدرا را نمایان میسازد. |
اختلاف بنیادین میان قدما و ملاصدرا
قدما، که بر ثابت بودن ماهیت جوهر تأکید داشتند، هرگونه تغییر تدریجی در جوهر را محال میشمردند. آنان معتقد بودند که جوهر، بهعنوان مقولهای ماهوی، نمیتواند دستخوش امتداد یا انقلاب شود، زیرا این امر با طبیعت ثابت ماهیت در تضاد است. در مقابل، ملاصدرا با طرح نظریه حرکت جوهری، کوشید نشان دهد که جوهر نیز میتواند متحول گردد. این اختلاف، چونان دو شاخه از یک رود، دو مسیر متمایز در فلسفه اسلامی پدید آورد.
جمعبندی بخش نخست
حرکت جوهری، به مثابه پلی میان وجود و ماهیت، از اهمیت بنیادین در فلسفه اسلامی برخوردار است. این بخش، با معرفی مفهوم حرکت جوهری و اختلاف میان قدما و ملاصدرا، زمینه را برای بررسی انتقادی دیدگاههای ملاصدرا و ارائه رویکردی نوین فراهم ساخت. در ادامه، به نقد استدلالهای ملاصدرا و محدودیتهای روششناختی او پرداخته خواهد شد.
بخش دوم: نقد روششناختی استدلالهای ملاصدرا در حرکت جوهری
کاستی روش ملاصدرا
ملاصدرا، با وجود نوآوری در طرح حرکت جوهری، در دام چارچوب ارسطویی گرفتار ماند. او با استدلال تنذیری که «اگر حرکت در عرض ممکن باشد، در جوهر نیز ممکن است»، کوشید حرکت جوهری را اثبات کند. اما این استدلال، چونان بنایی بر پایهای سست، نمیتواند بار اثبات را تحمل کند. زیرا حرکت در عرض نیز خود محل اشکال است و نمیتواند مبنای استواری برای اثبات حرکت در جوهر باشد.
درنگ: استدلال تنذیری ملاصدرا، به دلیل فقدان تبیین دقیق حرکت در جوهر و اتکا به مفروضات مشکوک، از استحکام منطقی برخوردار نیست. |
توجیهات ملاصدرا در نفی ماهیت
ملاصدرا، به جای نفی صریح ماهیت، با توجیهات و لفاظی، آن را کمرنگ کرد. او گاهی ماهیت را مفهومی ذهنی، گاهی متحد با وجود، و گاهی تبعی میداند. این ابهام، چونان مهی بر آفتاب حقیقت، مانع از وضوح استدلال او شده است. اگر او به جای توجیه، ماهیت را به صراحت نفی میکرد، راه برای تبیین حرکت در وجود هموار میگشت.
نقل قول ملاصدرا درباره سواد
در جلد سوم اسفار، صفحه ۸۳، ملاصدرا میفرماید: «اعلم أنّ السواد مثلاً کما أو معنا إلیه من أول اشتداده إلی النهایة له هویة واحدة اتصالیة». او مدعی است که سواد، از آغاز شدت تا پایان، دارای هویت واحد اتصالی است. اما این ادعا، به دلیل اتکا به ماهیت، با اشکال مواجه است، زیرا هویت واحد اتصالی، مختص وجود است، نه ماهیت که مثار کثرت است.
نقد هویت واحد اتصالی در ماهیت
ماهیت، به دلیل طبیعت کثرتآفرین خود، نمیتواند حامل هویت واحد اتصالی باشد. ملاصدرا، با وجود تأکید بر وحدت وجودی، در تبیین مراتب سواد به دام تناقض میافتد. او مراتب شدت سواد را معانی متخالف میداند که با وجود واحد اتصالی جمع میشوند، اما این جمع، به دلیل تباین ماهیتها، ناممکن است.
درنگ: هویت واحد اتصالی، تنها در ظرف وجود معنا دارد و ماهیت، به دلیل کثرتآفرینی، نمیتواند آن را حمل کند. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد روششناختی استدلالهای ملاصدرا، نشان داد که وابستگی او به چارچوب ارسطویی و ابهام در تبیین ماهیت، مانع از ارائه استدلالی منسجم برای حرکت جوهری شده است. در بخش بعدی، به دیدگاه قدما و استدلالهای آنان در انکار حرکت جوهری پرداخته خواهد شد.
بخش سوم: دیدگاه قدما و استدلالهایشان در انکار حرکت جوهری
مبنای استدلال قدما
قدما، با تکیه بر چارچوب ارسطویی، معتقد بودند که جوهر، بهعنوان مقولهای ماهوی، ثابت و غیرقابل تغییر است. آنان تبدل یا امتداد ماهیت را محال میدانستند، زیرا ماهیت، ذاتاً از حرکت و تحول برکنار است. از اینرو، حرکت در جوهر را نیز ناممکن شمردند.
آگاهی استدلالی قدما
برخلاف تصور رایج، انکار حرکت جوهری توسط قدما، نه از سر تعصب، بلکه بر پایه استدلالهای منطقی بود. آنان، با تأکید بر ماهیت ثابت جوهر، هرگونه تغییر تدریجی در آن را با مبانی فلسفی خود ناسازگار میدیدند. این آگاهی، چونان ستونی استوار، دیدگاه آنان را از گزند نقدهای سطحی مصون میداشت.
درنگ: قدما، با استدلالهایی منطقی و آگاهانه، حرکت جوهری را به دلیل امتناع تبدل یا امتداد ماهیت نفی کردند. |
نقد مشائیان درباره مراتب سواد و حرارات
مشائیان، مراتب سواد و حرارات را انواع متخالفه میدانستند که نمیتوانند تحت هویت واحد اتصالی قرار گیرند. این دیدگاه، با تأکید بر تباین ماهیتها، حرکت در مقولات را ناممکن میشمرد. زیرا حرکت، نیازمند وحدتی است که در ظرف ماهیت متباین یافت نمیشود.
جمعبندی بخش سوم
قدما، با استدلالهایی ریشهدار در چارچوب ارسطویی، حرکت جوهری را نفی کردند. این دیدگاه، اگرچه از منظر وجودمحوری قابل نقد است، اما نشاندهنده عمق تفکر فلسفی آنان است. در بخش بعدی، رویکرد پیشنهادی استاد فرزانه قدسسره در تبیین حرکت بررسی خواهد شد.
بخش چهارم: رویکرد وجودمحور در تبیین حرکت
نفی مقولات و ماهیت
استاد فرزانه قدسسره، با نفی صریح مقولات جوهر و عرض، حرکت را به ظرف وجود، ماده، و موضوع منتقل میکنند. مقولات، چونان سایههایی بیحقیقت، تنها مفاهیمی ذهنیاند که وجود خارجی ندارند. این نفی، چونان کلیدی طلایی، قفلهای فلسفه سنتی را میگشاید و راه را برای تبیینی نوین هموار میسازد.
درنگ: نفی مقولات و ماهیت، حرکت را از چارچوب ارسطویی به ظرف وجود منتقل میکند و تناقضات سنتی را رفع میسازد. |
حرکت در وجود خارجی
حرکت، چونان جریانی در بستر هستی، در موجودات خارجی و ظهورات وجود جاری است. این دیدگاه، با نفی مقولات، حرکت را نه در جوهر یا عرض، بلکه در موضوع، ماده، و وجود تبیین میکند. اگر ملاصدرا این رویکرد را برگزیده بود، مخالفت قدما مرتفع میگشت.
ماهیت بهعنوان مفهوم ذهنی
ماهیت، چونان نقشی بر آب، مفهومی ساختگی و فاقد وجود خارجی است. این مفهوم، تنها در ذهن انتزاع میشود و نمیتواند حامل حرکت باشد. نفی صریح ماهیت، فلسفه را از بند چارچوبهای ارسطویی رها میسازد و حرکت را در وجود مستقر میکند.
حرکت وجودی به جای حرکت جوهری
به جای اصطلاح حرکت جوهری، باید از حرکت وجودی سخن گفت. وجود، تنها حقیقت عالم است که در تمام مراتب، از ماده تا حق تعالی، در حرکت است. این حرکت، چونان رقصی الهی، در هر مرتبه به گونهای متفاوت ظهور مییابد.
درنگ: حرکت وجودی، با نفی ماهیت و مقوله، فلسفهای پویا و علمی ارائه میدهد که با حقیقت عالم همخوانی دارد. |
آیه قرآنی و حقیقت وجود
قرآن کریم، در سوره نجم، آیه ۲۳ میفرماید:
إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ
اینها جز نامهایی که شما و پدرانتان برساختهاید نیست و خدا هیچ دلیلی برای آن فرو نفرستاده است.
این آیه، چونان مشعلی فروزان، بر عدم حقیقت اسامی (ماهیات) و اصالت وجود گواهی میدهد.
حدیث نوم المومن عباده
حدیث «نوم المومن عباده» (خواب مؤمن عبادت است) نشاندهنده پویایی وجودی در خواب است. خواب، نه سکوتی بیحرکت، بلکه بیداریای در ژرفای وجود است که حرکت وجودی را متجلی میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با ارائه رویکرد وجودمحور، حرکت را از چارچوب مقولات و ماهیت به ظرف وجود منتقل کرد. نفی صریح ماهیت و تأکید بر حرکت وجودی، راهی نوین در فلسفه اسلامی گشود که با آیات قرآن کریم و احادیث همخوانی دارد.
بخش پنجم: نقد فلسفه سنتی و پیشنهاد تحول
نقد علم دینی در چارچوب ارسطویی
علم دینی، هنگامی که در بند چارچوب ارسطویی و مقولات گرفتار میماند، نمیتواند به نیازهای علمی و اجتماعی پاسخ دهد. این علم، چونان درختی که ریشه در خاک خشکیده دارد، از پویایی و کارآمدی بازمیماند.
درنگ: علم دینی، برای کارآمدی، باید از چارچوب ارسطویی رها شده و به سوی فلسفهای وجودمحور حرکت کند. |
تفاوت فیلسوف و عالم تجربی
فیلسوف، چونان بافندهای که تار و پود وجود را در ذهن میتند، با دقتی ظریفتر از عالم تجربی به تحلیل حقیقت میپردازد. اما این تحلیل، تنها هنگامی کارآمد است که به خارج متصل باشد و از مفاهیم ذهنی فاصله گیرد.
نقد فقدان تاریخنگاری در فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی، برخلاف فلسفه غرب که غرق در تاریخنگاری است، از فقدان تاریخ فلسفی رنج میبرد. این کمبود، چونان سدی در برابر فهم تحولات فلسفی، مانع از تحلیل دقیق گذشته و حال میگردد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با نقد علم دینی در چارچوب ارسطویی، بر ضرورت تحول در فلسفه اسلامی تأکید کرد. فلسفه وجودمحور، با رهایی از مقولات و ماهیت، میتواند به نیازهای علمی و اجتماعی پاسخ دهد.
سخن پایانی: به سوی فلسفهای وجودمحور
این کتاب، با تأمل در درسگفتار شماره ۸۵۹ استاد فرزانه قدسسره، کوشید تا با نگاهی وجودمحور، حرکت جوهری را از نو تبیین کند. نقد استدلالهای ملاصدرا و قدما، نشان داد که چارچوب ارسطویی، با تکیه بر مقولات و ماهیت، نمیتواند حقیقت پویای عالم را تبیین کند. نفی صریح ماهیت و انتقال حرکت به ظرف وجود، راهی نوین گشود که با آیات قرآن کریم و احادیث همخوانی دارد. این فلسفه، چونان جویباری زلال، میتواند علم دینی را از ایستایی به پویایی رهنمون سازد. امید است این اثر، گامی در مسیر احیای فلسفهای پویا و کارآمد باشد.
با نظارت صادق خادمی |