متن درس
نقد و بازتعریف حرکت جوهری در فلسفه وجودمحور
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۶۶)
مقدمه: بازخوانی حرکت جوهری در فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی، چونان جویباری زلال که از سرچشمه وجود میجوشد، همواره در پی تبیین حقیقت حرکت و جایگاه آن در نظام هستی بوده است. درسگفتار شماره ۸۶۶، ارائهشده به تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶، به نقد و بررسی استدلالهای ملاصدرا در فصل بیستوششم اسفار اربعه درباره حرکت جوهری میپردازد. این بحث، با رویکردی انتقادی، قیاسهای منطقی و اصول موضوعی ملاصدرا را به چالش کشیده و با نفی مقولهبندی سنتی، حرکت را بهعنوان صفتی ذاتی و وجودی در ظرف خارجی بازتعریف میکند.
بخش یکم: نقد استدلالهای ملاصدرا در حرکت جوهری
کلامی بودن استدلال ملاصدرا
استدلال ملاصدرا در فصل بیستوششم اسفار، که به تبیین حرکت در جوهر اختصاص دارد، بیش از آنکه فلسفی و منطقی باشد، رنگ و بویی کلامی دارد. این رویکرد، چونان بنایی که بر شالودهای سست استوار شده، از استحکام منطقی برخوردار نیست. درسگفتار، این استدلال را به دلیل فقدان انسجام منطقی و اتکا به پیچیدگیهای کلامی مورد نقد قرار میدهد. ملاصدرا، به جای ارائه برهانی استوار، به قیاسهایی متوسل شده که از نظر ماده و محتوا با اصول موضوعی فلسفی همخوانی ندارد.
درنگ: استدلال ملاصدرا در حرکت جوهری، به دلیل ماهیت کلامی و فقدان انسجام منطقی، از استحکام فلسفی برخوردار نیست.
عدم تناسب قیاس منطقی
قیاس ارائهشده توسط ملاصدرا، از منظر منطقی، مادی و موضوعی، نامتناسب است. این قیاس، چونان کلیدی که به قفلی ناسازگار نمیخورد، نمیتواند نتیجهای معتبر ارائه دهد. اصول موضوعی این قیاس، با نتیجهگیری مورد نظر همخوانی ندارد و از اینرو، ناکارآمد است. درسگفتار تأکید میکند که هر استدلال فلسفی باید بر پایهای منطقی و منسجم استوار باشد، در حالی که قیاس ملاصدرا این شرط را برآورده نمیسازد.
ملازمه طبیعت و مجردات
ملاصدرا در اسفار میفرماید: «إن الطبیعة لا تُفید الطبیعة فی الجسم بل إفادة الطبیعة من المجردات». به بیان دیگر، طبیعت در جسم، از خود جسم ناشی نمیشود، بلکه از مجردات سرچشمه میگیرد. این دیدگاه، چونان نوری که از ماورای ماده برمیخیزد، تلاش دارد طبیعت را به مرتبهای متعالی پیوند دهد. بااینحال، درسگفتار این ادعا را به دلیل وابستگی به مقولهبندی سنتی مورد نقد قرار میدهد، زیرا طبیعت را نمیتوان از ماده جدا کرد.
درنگ: ادعای ملاصدرا مبنی بر سرچشمه گرفتن طبیعت از مجردات، به دلیل وابستگی به مقولهبندی سنتی، ناکافی است.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با نقد کلامی بودن استدلال ملاصدرا، عدم تناسب قیاس منطقی، و وابستگی دیدگاه او به مقولهبندی سنتی، نشان داد که حرکت جوهری نیازمند تبیینی نوین و منطقی است. این نقدها، چونان مشعلی در تاریکی، راه را برای بازتعریف حرکت در چارچوبی وجودمحور روشن میسازند.
بخش دوم: وحدت طبیعت، ماده و قوه
وحدت وجودی طبیعت، ماده و قوه
درسگفتار تأکید دارد که طبیعت، ماده و قوه، یک حقیقت واحد وجودیاند، نه موجوداتی جداگانه. این وحدت، چونان جریانی سیال در بستر وجود، تمامی صفات و تعینات را در خود جمع میکند. ملاصدرا، با جداسازی این مفاهیم، طبیعت را صفتی عارض بر ماده میداند، در حالی که درسگفتار این جدایی را نفی کرده و طبیعت را عین ماده و قوه معرفی میکند.
درنگ: طبیعت، ماده و قوه، یک حقیقت وجودی واحدند و جداسازی آنها در چارچوب مقولهبندی سنتی نادرست است.
مثال کتاب برای تبیین وحدت
برای روشن شدن این وحدت، درسگفتار به مثال کتاب اشاره میکند. کتاب، همزمان کاغذ، وزن، و جسم است، اما اینها موجودات جداگانه نیستند، بلکه جنبههای مختلف یک حقیقت واحدند. این تمثیل، چونان آینهای صاف، وحدت وجودی طبیعت، ماده و قوه را نمایان میسازد. همانگونه که کاغذ و وزن کتاب از هم جداییناپذیرند، طبیعت و ماده نیز یک حقیقت واحد را تشکیل میدهند.
نقد عروض طبیعت بر ماده
ملاصدرا طبیعت را صفتی عارض بر ماده میداند، اما درسگفتار این دیدگاه را رد کرده و تأکید میکند که طبیعت، عین ماده است. این وحدت، چونان رودی که با بستر خود یکی است، نشاندهنده پیوستگی ذاتی این مفاهیم است. عروض طبیعت بر ماده، به دلیل عینی بودن آنها، منتفی است.
درنگ: طبیعت، عین ماده است و تصور عروض آن بر ماده، به دلیل وحدت وجودی این دو، نادرست است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تأکید بر وحدت طبیعت، ماده و قوه، مقولهبندی سنتی را نفی کرد و این مفاهیم را بهعنوان تعینات وجودی یک حقیقت واحد معرفی نمود. مثال کتاب و نقد عروض طبیعت بر ماده، این وحدت را به روشنی نشان داد و راه را برای تبیین حرکت در چارچوبی وجودمحور هموار ساخت.
بخش سوم: نقد مشارکت ماده و وضع
وضع بهمثابه امر اعتباری
ملاصدرا طبیعت و قوه را با مشارکت ماده و وضع فعال میداند، اما درسگفتار این مشارکت را نفی کرده و وضع را امری خارجی و اعتباری معرفی میکند. وضع، چونان سایهای که با تغییر مکان جسم دگرگون میشود، تنها نسبتی است میان اشیا یا شیء با خارج خود. این امر اعتباری، نمیتواند با ماده و طبیعت، که وجود عینی دارند، همردیف شود.
درنگ: وضع، بهعنوان یک مفهوم اعتباری و خارجی، نمیتواند با ماده و طبیعت، که وجود عینی دارند، در یک استدلال همردیف شود.
نقد مخلوط کردن ماده و وضع
درسگفتار تأکید دارد که ملاصدرا با مخلوط کردن ماده (امر داخلی) و وضع (امر خارجی) در استدلال خود، قیاسی غیرمنطقی ارائه کرده است. ماده و طبیعت، چونان دو روی یک سکه، متحدند، اما وضع، چونان نسیمی که از بیرون میوزد، امری اعتباری است. این مخلوطسازی، استدلال را از انسجام منطقی محروم میسازد.
مثال چوب و آتش
برای تبیین این تمایز، درسگفتار به مثال چوب و آتش اشاره میکند. سوختن چوب، فعلی خارجی است که از نزدیکی به آتش (وضع) ناشی میشود، اما طبیعت چوب، ذاتاً در حال حرکت است و به وضع وابسته نیست. این مثال، چونان آیینهای، تفاوت میان فعل خارجی و حرکت ذاتی را روشن میسازد.
درنگ: حرکت ذاتی طبیعت و ماده، مستقل از وضع است و فعل خارجی (مانند سوختن) به وضع وابسته است.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد مشارکت ماده و وضع در استدلال ملاصدرا، نشان داد که وضع، بهعنوان امری اعتباری، نمیتواند با ماده و طبیعت همردیف شود. این نقد، با تمثیل چوب و آتش، حرکت ذاتی طبیعت را از فعل خارجی متمایز کرد و بر وحدت وجودی ماده و طبیعت تأکید نمود.
بخش چهارم: نقد برهان ایجاد و وجود
برهان ملاصدرا: ایجاد و وجود
ملاصدرا استدلال میکند: «إن الإیجاد متقوم بالوجود». ایجاد، قوامش به وجود است و شیء تا موجود نشود، نمیتواند موجد باشد. این اصل، چونان بدیهیترین پایههای فلسفه، صحیح است، اما بهتنهایی نمیتواند حرکت جوهری را اثبات کند. درسگفتار این برهان را بدیهی اما ناکافی میداند.
درنگ: برهان «ایجاد متقوم به وجود است» صحیح اما بدیهی است و نمیتواند بهتنهایی حرکت جوهری را اثبات کند.
وجود مادی و ایجاد مادی
ملاصدرا بیان میکند که اگر وجود شیء مادی باشد، ایجاد آن نیز مادی است. درسگفتار این را تأیید میکند، اما تأکید دارد که ماده، قوامش به وجود است، نه برعکس. وجود، چونان سرچشمهای بیکران، ماده را در بر میگیرد و قوام ماده به وجود وابسته است.
وجود وضعی ماده
ملاصدرا وجود ماده را وضعی میداند، یعنی ماده در موقعیتهای مکانی و اعتباری (مانند شرق یا غرب) تعریف میشود. درسگفتار این را نقد میکند که وجود وضعی، اعتباری است و نباید با وجود ذاتی ماده مخلوط شود. این تمایز، چونان خطی که میان واقعیت و اعتبار کشیده میشود، از اختلاط مفاهیم جلوگیری میکند.
درنگ: وجود وضعی ماده، یک اعتبار خارجی است و نباید با وجود ذاتی ماده مخلوط شود.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با بررسی برهان ملاصدرا درباره ایجاد و وجود، نشان داد که این برهان، هرچند صحیح، اما ناکافی است. نقد وجود وضعی ماده و تأکید بر قوام ماده به وجود، حرکت را بهعنوان صفتی ذاتی و وجودی بازتعریف کرد.
بخش پنجم: نفی مقولهبندی و حرکت در وجود
نفی استغنای قوه از ماده
ملاصدرا استدلال میکند که اگر قوه بدون وضع فعل کند، از ماده مستغنی است و مجرد میشود. درسگفتار این را رد کرده و تأکید دارد که قوه، ماده و طبیعت، یک حقیقت واحدند. استغنای قوه از ماده، چونان تصور جدایی روح از جسم، محال است، زیرا اینها متحدند.
درنگ: قوه، ماده و طبیعت، یک حقیقت وجودیاند و استغنای قوه از ماده، به دلیل وحدت آنها، محال است.
نقد نتیجهگیری «هذا خلف»
ملاصدرا نتیجه میگیرد که استغنای قوه از ماده، به تجرد منجر میشود که محال است («هذا خلف»). درسگفتار این قیاس را غیرمنطقی میداند، زیرا وحدت وجودی قوه و ماده را نادیده گرفته است. این نقد، چونان کلیدی که قفل پیشفرضهای سنتی را میگشاید، فلسفه را به سوی نگرشی نوین هدایت میکند.
نفی مشارکت مشاعی
درسگفتار مشارکت مشاعی (تقسیمپذیری) را در مورد طبیعت و ماده رد کرده و آنها را دارای وحدت وجودی میداند. مشارکت مشاعی، چونان تلاش برای تقسیم آب دریا به قطرههای مستقل، ناممکن است، زیرا طبیعت و ماده یک حقیقت واحدند.
درنگ: طبیعت و ماده، به دلیل وحدت وجودی، قابل تقسیم به اجزای مستقل نیستند و مشارکت مشاعی در آنها منتفی است.
نفی مقوله و ماهیت
درسگفتار مقوله، جوهر و ماهیت را نفی کرده و عالم را مجموعهای از تعینات وجودی میداند. این دیدگاه، چونان نسیمی که پردههای کهنه را کنار میزند، فلسفه را از چارچوبهای ارسطویی آزاد میسازد و حرکت را به ظرف وجود منتقل میکند.
حرکت بهعنوان تعین وجودی
حرکت، بهعنوان صفتی ذاتی و وجودی، در طبیعت و ماده جریان دارد، نه در مقوله جوهر. این دیدگاه، چونان جریانی سیال در بستر وجود، حرکت را از بند مقولهبندی رها میسازد و آن را در تمامی مراتب هستی جاری میداند.
درنگ: حرکت، صفتی ذاتی و وجودی است که در طبیعت و ماده جریان دارد، نه در مقوله جوهر.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با نفی مقولهبندی و بازتعریف حرکت بهعنوان تعین وجودی، فلسفه ملاصدرا را به سوی نگرشی وجودمحور هدایت کرد. نفی استغنای قوه از ماده و رد مشارکت مشاعی، حرکت را بهعنوان جریانی ذاتی در وجود معرفی نمود.
بخش ششم: بازتعریف عالم بهمثابه تعینات وجودی
تلاش ملاصدرا برای جامعیت
درسگفتار اشاره میکند که ملاصدرا، مانند دیگر عالمان دینی، در پی جامعیت علمی بود و در رشتههای مختلف، از جمله منطق و فلسفه، آثاری نگاشت. این تلاش، چونان کوششی برای درنوردیدن افقهای دانش، گاه به پیچیدگیهای غیرضروری منجر شده است.
نفی تسلسل در وضع
ملاصدرا استدلال میکند که اگر ماده وضع داشته باشد، وضع آن نیز وضع میخواهد که به تسلسل منجر میشود. درسگفتار این را رد کرده و وضع را مفهومی انتزاعی میداند که نمیتواند به تسلسل منجر شود، زیرا وجودی نیست.
درنگ: وضع، بهعنوان مفهومی انتزاعی، نمیتواند به تسلسل منجر شود، زیرا فاقد وجود عینی است.
نقد صفات عارضی طبیعت
ملاصدرا صفاتی مانند حرارت و رطوبت را لوازم طبیعت میداند، اما درسگفتار تأکید دارد که طبیعت، عین ماده و حرکت است. این صفات، چونان انعکاسهایی در آینه وجود، با طبیعت متحدند، نه عارضی.
وحدت عاقل و معقول
درسگفتار، با اشاره به وحدت عاقل و معقول، طبیعت و ماده را نیز متحد میداند. همانگونه که عقل و معقول در یک حقیقت جمع میشوند، طبیعت، ماده و حرکت نیز در یک وجود واحد متحدند.
درنگ: طبیعت، ماده و حرکت، مانند عاقل و معقول، در یک حقیقت وجودی متحدند.
عالم بهمثابه تعینات وجودی
درسگفتار عالم را مجموعهای از تعینات وجودی میداند که ماده، طبیعت و حرکت، جنبههای مختلف آنند. این دیدگاه، چونان دریایی که امواجش در یک بستر واحد جریان دارند، عالم را بهعنوان یک نظام وجودی متصل معرفی میکند.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با بازتعریف عالم بهعنوان مجموعهای از تعینات وجودی، فلسفه را از مقولهبندی سنتی آزاد کرد. نفی تسلسل در وضع، رد صفات عارضی، و تأکید بر وحدت عاقل و معقول، حرکت را بهعنوان صفتی ذاتی در ظرف وجود تثبیت نمود.
نتیجهگیری کلی
درسگفتار شماره ۸۶۶، با نقدی عمیق بر استدلالهای ملاصدرا در حرکت جوهری، راه را برای فلسفهای وجودمحور و پویا هموار ساخت. نفی مقولهبندی سنتی، وحدت طبیعت، ماده و قوه، و بازتعریف حرکت بهعنوان صفتی ذاتی و وجودی، از نوآوریهای این تحلیل است. این دیدگاه، چونان مشعلی که در ظلمات میدرخشد، فلسفه اسلامی را از چارچوبهای ارسطویی رها کرده و به سوی نگرشی عینی و علمی هدایت میکند. دعای اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ (خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست) در پایان درسگفتار، به وحدت وجودی و ربوبی عالم اشاره دارد که همه تعینات، در مسیر ظهورات الهی در حرکتاند.
با نظارت صادق خادمی