در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 867

متن درس





وحدت اشاعی در فاعلیت: بازاندیشی در فلسفه توحید

وحدت اشاعی در فاعلیت: بازاندیشی در فلسفه توحید

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۸۶۷)

دیباچه

فلسفه فاعلیت، چونان رودی ژرف و جاری در بستر اندیشه بشری، از دیرباز دغدغه حکیمان و اندیشمندان بوده است. این نوشتار، که از درس‌گفتار شماره ۸۶۷ استاد فرزانه قدس‌سره (به تاریخ ۱۱/۲/۱۳۸۶) الهام گرفته، به کاوشی عمیق در چالش بنیادین جمع بین فاعلیت الهی و انسانی می‌پردازد. با نقدی بر ناتوانی فلاسفه اسلامی و غیراسلامی در رفع دوگانه‌انگاری فاعلیت، مفهوم «اشاعه» به‌عنوان راه‌حلی وجودمحور معرفی می‌گردد که وحدتی بی‌مانند میان خدا و خلق برقرار می‌سازد. این اثر، با تکیه بر آیات قرآن کریم، احادیث، و تمثیلات بدیع، عالم را چونان خرمنی از گندم ترسیم می‌کند که هر دانه‌اش، در عین تعلق به کل، متعلق به خدا و خلق است. هدف این نوشتار، ارائه تحلیلی جامع و منسجم از فاعلیت اشاعی است که نه‌تنها به رفع دوگانگی‌های فلسفی می‌پردازد، بلکه دعوتی است به تأمل در وحدت وجودی هستی و جایگاه انسان در این نظام پویا.

بخش نخست: چالش‌های فاعلیت در فلسفه اسلامی و غیراسلامی

مشترکات و اختلافات فلاسفه در تحلیل فاعلیت

فلاسفه اسلامی و غیراسلامی، هرچند در ناتوانی جمع بین فاعلیت خدا و خلق اشتراک دارند، در رویکردهایشان تفاوت‌های بنیادین نشان می‌دهند. فلاسفه اسلامی، با تأکید بر فاعلیت الهی، غالباً فاعلیت خلق را انکار کرده و آن را تحت‌الشعاع خدا قرار می‌دهند. در مقابل، فلاسفه غیراسلامی، با تمرکز بر فاعلیت طبیعت یا انسان، فاعلیت الهی را نفی می‌کنند. این دوگانه‌انگاری، چونان کلاهی است که نمی‌توان آن را بر سر دو نفر نهاد؛ یا خدا فاعل است و خلق خیال، یا خلق فاعل است و خدا غایب. این چالش، ریشه در ناتوانی فلسفه در ارائه تحلیلی جامع از وحدت فاعلیت دارد.

درنگ: فلاسفه اسلامی و غیراسلامی در ناتوانی جمع بین فاعلیت خدا و خلق مشترک‌اند، اما رویکردشان متفاوت است؛ یکی خدا را فاعل می‌داند و خلق را نفی می‌کند، و دیگری خلق را فاعل می‌داند و خدا را انکار می‌کند.

ناتوانی فلاسفه اسلامی در جمع فاعلیت

فلاسفه اسلامی، در تلاش برای حفظ توحید، فاعلیت خلق را به حاشیه رانده و آن را خیال یا وهم می‌انگارند. این دیدگاه، که ریشه در تأکید بر فاعلیت مطلق الهی دارد، خلق را از حقیقت وجودی و فاعلی محروم می‌سازد. چنین رویکردی، اگرچه در ظاهر به توحید وفادار است، اما با تضعیف واقعیت خلق، به نوعی یک‌سویه‌نگری گرفتار می‌شود که از جامعیت لازم برخوردار نیست.

ناتوانی فلاسفه غیراسلامی در جمع فاعلیت

در مقابل، فلاسفه غیراسلامی، با گرایش به مادی‌گرایی، فاعلیت خدا را نفی کرده و طبیعت یا انسان را فاعل مستقل می‌دانند. این دیدگاه، که طبیعت را خودبسنده و بی‌نیاز از آفریدگار می‌بیند، نظم شگفت‌انگیز عالم را بدون مبدأ شعورمند توضیح می‌دهد، که خود تناقضی آشکار است. این رویکرد، با نادیده گرفتن فاعلیت الهی، به انکار وحدت وجودی می‌انجامد.

نقل از توحید مفضل و استدلال امام صادق (ع)

در توحید مفضل، امام صادق (ع) در پاسخ به ابن ابی‌العوجاء، که طبیعت را فاعل مستقل می‌دانست، فرمود: «اگر طبیعت شعور ندارد، نظم آن از کجاست؟ و اگر شعور دارد، آفریده آفریدگاری است.» این استدلال، با تأکید بر ضرورت وجود شعور در نظم طبیعت، دوگانه‌انگاری را نفی کرده و فاعلیت را به مبدأ الهی نسبت می‌دهد، در حالی که واقعیت خلق را نیز محترم می‌شمارد.

درنگ: امام صادق (ع) در توحید مفضل، با استدلال بر شعور نظم طبیعت، ضرورت وجود آفریدگار را اثبات کرده و دوگانه‌انگاری فاعلیت را نفی می‌کنند.

چالش توحید در فاعلیت

مشکل اصلی فلسفه در باب توحید، ناتوانی در جمع بین فاعلیت خدا و خلق است. این چالش، که در همه نظام‌های فلسفی جهان مشهود است، چونان گرهی کور در اندیشه بشری رخ می‌نماید. عبارت «بِحَوْلِ اللَّهِ أَقُومُ وَأَقْعُدُ» (به نیروی خدا برمی‌خیزم و می‌نشینم) این دوگانگی را به زیبایی نشان می‌دهد: چگونه می‌توان قیام و قعود انسان را با حول و قوه الهی جمع کرد؟ این پرسش، جوهره چالش توحید در فاعلیت است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با بررسی ناتوانی فلاسفه اسلامی و غیراسلامی در جمع فاعلیت خدا و خلق، به ریشه‌های دوگانه‌انگاری در فلسفه پرداخت. فلاسفه اسلامی، با نفی فاعلیت خلق، و فلاسفه غیراسلامی، با انکار فاعلیت خدا، هر یک به یک‌سویه‌نگری گرفتار شده‌اند. استدلال امام صادق (ع) در توحید مفضل، با تأکید بر شعور نظم طبیعت، راه را برای تحلیلی جامع‌تر هموار می‌سازد. این بخش، زمینه را برای معرفی مفهوم اشاعه به‌عنوان راه‌حلی وجودمحور فراهم می‌آورد.

بخش دوم: مفهوم اشاعه و وحدت فاعلیت

نفی جمع‌های دوگانه‌محور

جمع بین فاعلیت خدا و خلق، نه از نوع ترکیبی، نه انضمامی، نه طولی، نه عرضی، و نه ظاهری و باطنی است. این نوع تحلیل‌ها، که در فلسفه سنتی رایج بوده، به تفکیک و دوگانگی منجر می‌شوند و از وحدت وجودی فاصله می‌گیرند. این نفی، دعوتی است به بازاندیشی در مفهوم فاعلیت، که فراتر از چارچوب‌های مقوله‌ای و دوگانه‌محور عمل می‌کند.

مفهوم اشاعه: راه‌حلی وجودمحور

مفهوم اشاعه، چونان کلیدی زرین، گره دوگانه‌انگاری فاعلیت را می‌گشاید. در این دیدگاه، فاعلیت خدا و خلق، نه جدا از هم، بلکه در وحدتی اشاعی متجلی است. همان‌گونه که در خرمنی از گندم، هر دانه متعلق به صاحب دانه و صاحب خرمن است، فاعلیت نیز میان خدا و خلق تقسیم نمی‌شود، بلکه هر دو در وحدتی وجودی مشارکت دارند. این وحدت، تفکیک و تبعیض را نفی کرده و عالم را چونان نظامی یکپارچه معرفی می‌کند.

درنگ: اشاعه، راه‌حلی وجودمحور است که فاعلیت خدا و خلق را در وحدتی یکپارچه، بدون تفکیک یا تبعیض، متجلی می‌سازد، مانند دانه‌های خرمنی که متعلق به هر دو صاحب است.

مثال خرمن و دانه

تمثیل خرمن گندم، وحدت اشاعی را به زیبایی ترسیم می‌کند. هر دانه گندم، در عین تعلق به صاحب دانه، متعلق به صاحب خرمن است، بدون آنکه مالکیتی تفکیک‌پذیر باشد. در فاعلیت نیز، خدا و خلق، چونان صاحب خرمن و صاحب دانه، در وحدتی وجودی عمل می‌کنند. این تمثیل، فاعلیت را از چارچوب‌های دوگانه‌محور آزاد ساخته و آن را در بستر وحدت وجودی قرار می‌دهد.

اشاعه در طبیعت

در طبیعت نیز، فاعلیت خدا و خلق به‌صورت اشاعی جاری است. طبیعت، نه کور و کر، بلکه ذاتاً فعال و فاعل است. هر پدیده طبیعی، از حرکت سیارات تا رویش گیاهان، نتیجه مشارکت خدا، مجردات، و طبیعت در وحدتی اشاعی است. این دیدگاه، طبیعت را به‌عنوان صحنه‌ای از ظهورات الهی معرفی می‌کند که در آن، هیچ پدیده‌ای از فاعلیت محروم نیست.

نقد دیدگاه صدرالمتألهین

صدرالمتألهین در اسفار اربعه (جلد سوم، صفحه ۱۰۱) مدعی است که طبیعت «لا یفید شیئاً» (هیچ فاعلیتی ندارد) و فاعلیت آن را به مجردات نسبت می‌دهد. این دیدگاه، که طبیعت را عقیم و ناقص می‌داند، مورد نقد قرار می‌گیرد. طبیعت، ذاتاً فاعل است و فاعلیت آن، در هماهنگی با خدا و مجردات، در وحدتی اشاعی متجلی می‌شود. نفی فاعلیت طبیعت، به تضعیف واقعیت وجودی آن می‌انجامد.

درنگ: صدرالمتألهین با نفی فاعلیت طبیعت، آن را عقیم می‌داند، در حالی که طبیعت، در وحدت اشاعی با خدا و مجردات، ذاتاً فاعل است.

فاعلیت همگانی در عالم

خدا، مجردات، و طبیعت، همگی فاعل‌اند و انکار فاعلیت یکی به نفع دیگری، به خطا می‌انجامد. همان‌گونه که در هل دادن ماشین، تلاش ده نفر به یک نیروی واحد تبدیل می‌شود، فاعلیت عالم نیز نتیجه وحدت اشاعی است. هر عمل، از نفس کشیدن تا عبادت، با مشارکت کل عالم هستی انجام می‌شود. این دیدگاه، عالم را چونان نظامی هماهنگ معرفی می‌کند که در آن، هیچ موجودی از فاعلیت محروم نیست.

مثال نفس کشیدن و فاعلیت اشاعی

هر نفس انسان، چونان موجی در اقیانوس هستی، با مشارکت خدا و کل عالم انجام می‌شود. وقتی انسان دست خود را بلند می‌کند یا می‌نشیند، همه عالم با او همراه است. این هماهنگی، که در عبارت «بِحَوْلِ اللَّهِ أَقُومُ وَأَقْعُدُ» متجلی است، نشان‌دهنده فاعلیت اشاعی است که در آن، عمل انسان و عالم در وحدتی وجودی ادغام می‌شود.

فاعلیت در عبادت و آیه فاتحه

در عبادت، آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (فاتحه: ۵ – تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم) وحدت اشاعی را در عبادت نشان می‌دهد. عبادت، عملی است که با مشارکت خدا و خلق انجام می‌شود. این آیه، عبادت را نه عملی فردی، بلکه جریانی وجودی می‌داند که در آن، انسان با کل عالم هم‌نوا می‌شود.

درنگ: آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (فاتحه: ۵) عبادت را عملی اشاعی معرفی می‌کند که در آن، انسان با خدا و کل عالم در وحدتی وجودی مشارکت دارد.

نقد شرک در عمل فردی

عملی که بدون توجه به خدا انجام شود، شرک است، و عملی که خلق را نادیده بگیرد، کفر. موحد، با گفتن «بِحَوْلِ اللَّهِ»، عملی را انجام می‌دهد که با کل عالم هم‌نواست. این دیدگاه، هرگونه تفکیک در فاعلیت را نفی کرده و عمل را در بستر وحدت اشاعی قرار می‌دهد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با معرفی مفهوم اشاعه، راه‌حلی وجودمحور برای رفع دوگانه‌انگاری فاعلیت ارائه داد. اشاعه، فاعلیت خدا و خلق را در وحدتی یکپارچه متجلی می‌سازد، بدون آنکه به تفکیک یا تبعیض منجر شود. تمثیل خرمن گندم، مثال هل دادن ماشین، و آیه فاتحه، این وحدت را به زیبایی ترسیم می‌کنند. نقد دیدگاه صدرالمتألهین، که فاعلیت طبیعت را نفی می‌کند، بر ضرورت حفظ فاعلیت همگانی تأکید دارد.

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های سنتی و بازتعریف طبیعت

نقد دیدگاه شیخ اشراق

شیخ اشراق، عالم طبیعت را چونان طلسمات و ظلمات می‌بیند که توسط رب‌النوع حرکت می‌کند. او طبیعت را پیت خالی می‌داند که رب‌النوع در آن آب می‌ریزد. این دیدگاه، که فاعلیت طبیعت را نفی می‌کند، با واقعیت وجودی عالم سازگار نیست. طبیعت، نه پیت خالی، بلکه حقیقتی فعال و فاعل است که در وحدت اشاعی با خدا عمل می‌کند.

درنگ: شیخ اشراق با تشبیه طبیعت به پیت خالی، فاعلیت آن را نفی می‌کند، در حالی که طبیعت، حقیقتی فعال و فاعل در وحدت اشاعی است.

آیه نور و وحدت وجودی

آیه اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (نور: ۳۵ – خدا نور آسمان‌ها و زمین است) وحدت وجودی عالم را نشان می‌دهد. در این دیدگاه، همه‌چیز نور است و طبیعت، چونان یخ و آب، در ماهیت با خدا یکی است. تمایزات، اعتباری‌اند و حقیقت، وحدتی نورانی است که خدا و خلق را در بر می‌گیرد.

مثال یخ و آب

یخ و آب، هر دو آب‌اند؛ تفاوت تنها در سفتی و شلی است، نه در ماهیت. این تمثیل، وحدت وجودی طبیعت و خدا را نشان می‌دهد. طبیعت، نه جدای از خدا، بلکه ظهوری از اوست که در وحدتی اشاعی عمل می‌کند. این دیدگاه، تمایزات را اعتباری و وحدت را حقیقی می‌داند.

نقد تضعیف طبیعت توسط صدرالمتألهین

صدرالمتألهین، با نفی فاعلیت طبیعت، آن را عقیم و ناقص می‌داند تا مجردات را برجسته کند. این رویکرد، که طبیعت را فلج می‌کند، با واقعیت وجودی عالم سازگار نیست. طبیعت، ماده، و مجردات، همگی در وحدت اشاعی فاعل‌اند و نفی یکی به نفع دیگری، به خطا می‌انجامد.

وجود مجردات و طبیعت

مجردات و طبیعت، هر دو وجود دارند و نفی طبیعت برای اثبات مجردات، نادرست است. همان‌گونه که دیدن خانه کدخدا نباید به خراب کردن خانه خود منجر شود، تأکید بر فاعلیت خدا نباید فاعلیت خلق را نفی کند. این دیدگاه، به ضرورت پذیرش هر دو بعد وجودی تأکید دارد.

درنگ: نفی فاعلیت طبیعت برای اثبات مجردات، نادرست است؛ خدا، مجردات، و طبیعت، همگی در وحدت اشاعی فاعل‌اند.

نقل از حدیث امام علی (ع)

امام علی (ع) فرمود: «داخل فی الاشیاء لا بالممازجة، خارج عن الاشیاء لا بالمفارقة» (در اشیا داخل است بدون اختلاط، و از اشیا خارج است بدون جدایی). این حدیث، وحدت اشاعی را به زیبایی ترسیم می‌کند. خدا در عالم حضور دارد، اما نه به‌صورت اختلاط یا جدایی، بلکه در وحدتی وجودی که فاعلیت خدا و خلق را متحد می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد دیدگاه‌های سنتی، از جمله شیخ اشراق و صدرالمتألهین، بر ضرورت حفظ فاعلیت طبیعت تأکید کرد. آیه نور و حدیث امام علی (ع)، وحدت وجودی عالم را نشان می‌دهند که در آن، طبیعت، ماده، و مجردات در وحدت اشاعی فاعل‌اند. تمثیل یخ و آب و مثال خانه کدخدا، این وحدت را به زیبایی ترسیم می‌کنند.

بخش چهارم: فاعلیت اشاعی در عمل و عبادت

فاعلیت اشاعی در قیامت

در قیامت، اعمال اشاعی‌اند؛ آیه اقْرَأْ كِتَابَكَ (اسراء: ۱۴ – کتابت را بخوان) نشان می‌دهد که مسئولیت اعمال، به کل عالم تعمیم می‌یابد. هر عمل، نتیجه مشارکت همه موجودات است، و انسان در قیامت، با کل عالم به محاسبه اعمال خود می‌نشیند. این دیدگاه، فاعلیت را در وحدتی اشاعی متجلی می‌سازد.

درنگ: در قیامت، اعمال اشاعی‌اند و آیه اقْرَأْ كِتَابَكَ (اسراء: ۱۴) نشان‌دهنده مشارکت کل عالم در مسئولیت اعمال است.

مثال هل دادن ماشین

هل دادن ماشین توسط ده نفر، چونان تمثیلی از فاعلیت اشاعی است. این عمل، نه نتیجه تلاش فردی، بلکه محصول وحدت نیرویی است که از مشارکت همه سرچشمه می‌گیرد. عالم نیز، در هر عمل، از نفس کشیدن تا عبادت، با چنین وحدتی عمل می‌کند. این تمثیل، هماهنگی وجودی خدا و خلق را به تصویر می‌کشد.

فاعلیت موحد در عمل روزمره

موحد، با گفتن «بِحَوْلِ اللَّهِ»، عملی را انجام می‌دهد که با کل عالم هم‌نواست. مثال کاسب که با گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» قفل مغازه را باز می‌کند، توحید را در عمل روزمره نشان می‌دهد. این عمل، که با هماهنگی عالم انجام می‌شود، نمونه‌ای از فاعلیت اشاعی است که شرک و کفر را نفی می‌کند.

درنگ: کاسب با گفتن «بِسْمِ اللَّهِ» و باز کردن قفل، توحید را در عمل روزمره متجلی می‌سازد؛ عملی که با کل عالم در وحدت اشاعی انجام می‌شود.

طی‌الارض و هماهنگی با عالم

طی‌الارض اولیای خدا، نتیجه هماهنگی با عالم هستی است، نه عملی فردی. همان‌گونه که طناب تاب با باد حرکت می‌کند، اولیا نیز با عالم هم‌نوا شده و در وحدتی اشاعی عمل می‌کنند. این دیدگاه، اعمال خارق‌العاده را نتیجه مشارکت وجودی با کل عالم می‌داند.

نقد تفکیک در فاعلیت

هر نوع تفکیک در فاعلیت، اعم از طولی، عرضی، یا انضمامی، به شرک منجر می‌شود. فاعلیت موحد، در وحدت اشاعی متجلی است که در آن، خدا، خلق، و طبیعت در هماهنگی کامل عمل می‌کنند. این دیدگاه، هرگونه دوگانه‌انگاری را نفی کرده و وحدت وجودی را تأیید می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر فاعلیت اشاعی در عمل و عبادت، عالم را نظامی هماهنگ معرفی کرد که در آن، هر عمل، از روزمره تا خارق‌العاده، با مشارکت کل عالم انجام می‌شود. مثال هل دادن ماشین، عمل کاسب، و طی‌الارض اولیا، این وحدت را به تصویر می‌کشند. آیه فاتحه و اسراء، فاعلیت اشاعی را در عبادت و قیامت تأیید می‌کنند.

بخش پنجم: وحدت وجودی و نظم عالم

آیه فطور و نظم بی‌نقص عالم

آیه هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ (ملک: ۳ – آیا هیچ شکافی [در نظام آفرینش] می‌بینی؟) نظم بی‌نقص عالم را نشان می‌دهد. این نظم، که نتیجه فاعلیت اشاعی است، هیچ خلل و شکافی را برنمی‌تابد. طبیعت، ماده، و مجردات، همگی در این نظم مشارکت دارند و نفی فاعلیت یکی، به مخدوش شدن این نظم می‌انجامد.

درنگ: آیه هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ (ملک: ۳) نظم بی‌نقص عالم را تأیید می‌کند که نتیجه فاعلیت اشاعی خدا، طبیعت، و مجردات است.

نفی ماده کلی و ماده شخصی

تمایز میان ماده کلی و ماده شخصی، اعتباری است. همه عالم، ماده شخصی و تعینات الهی است. همان‌گونه که آتش چرخان، دایره‌ای به نظر می‌رسد، اما تنها یک آتش است، ماده نیز در وحدتی وجودی ظهور می‌یابد. این دیدگاه، مفاهیم ذهنی مانند ماده کلی را نفی کرده و عالم را مجموعه‌ای از تعینات الهی می‌داند.

صفات طبیعت و وحدت

صفات طبیعت، مانند حرارت آتش و رطوبت آب، ظهورات وحدتی‌اند، نه جعل‌های جداگانه. این صفات، که در فلسفه سنتی به‌عنوان جعل‌های مستقل دیده می‌شوند، در حقیقت ظهورات یک حقیقت واحدند. این دیدگاه، خلقت را نه جعل، بلکه ظهور وجود الهی می‌داند.

نفی جعل در خلقت

خدا جاعل نیست؛ همه عالم، ظهورات و تعینات الهی است. این دیدگاه، مفهوم جعل در فلسفه سنتی را نفی کرده و خلقت را چونان رستن گلی از بذر وجود الهی می‌بیند. عالم، نتیجه عشق و ریزش یک حقیقت واحد است که در تعینات گوناگون متجلی می‌شود.

درنگ: خدا جاعل نیست؛ عالم، ظهورات و تعینات الهی است که در وحدتی اشاعی متجلی می‌شود، نه جعل‌شده.

مثال دل و هستی

دل انسان، چونان آیینه‌ای بی‌کران، ظرفیت دربرگرفتن همه هستی را دارد. عارف، با گفتن «خدا گوشه دلم را پر نکرده»، نه از کوچکی خدا، بلکه از عظمت دل سخن می‌گوید. دل، ظرف همه هستی است و انسان، در وحدت اشاعی، با کل عالم هم‌نواست.

نقد حاجی سبزواری و ضرورت فاعلیت طبیعت

حاجی سبزواری می‌فرماید: «تعطیل قوای طبیعت باطل است.» این دیدگاه، نفی فاعلیت طبیعت را رد کرده و آن را ذاتاً فعال می‌داند. طبیعت، بخشی از نظام وجودی است و نفی آن، به مخدوش شدن وحدت اشاعی می‌انجامد.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تأکید بر وحدت وجودی و نظم بی‌نقص عالم، فاعلیت اشاعی را در تمامی مراتب هستی تأیید کرد. آیه فطور، نفی ماده کلی، و رد جعل در خلقت، عالم را چونان ظهوراتی الهی معرفی می‌کنند. مثال دل و هستی، ظرفیت انسان برای هم‌نوایی با عالم را نشان می‌دهد. نقد حاجی سبزواری، بر ضرورت حفظ فاعلیت طبیعت تأکید دارد.

بخش ششم: توحید عملی و نقش خیر و شر

یزید و امام حسین (ع) در وحدت اشاعی

در نظام وجودی، خیر و شر در وحدتی اشاعی نقش دارند. بدون یزید، امام حسین (ع) شناخته نمی‌شد؛ هر دو، در رقص وجودی عالم، مکمل یکدیگرند. این دیدگاه، خیر و شر را نه متضاد، بلکه بخشی از نظام هماهنگ هستی می‌داند که در وحدت اشاعی عمل می‌کنند.

درنگ: یزید و امام حسین (ع) در وحدت اشاعی عالم مکمل‌اند؛ خیر و شر، در نظام وجودی، در هماهنگی با یکدیگر عمل می‌کنند.

چالش شناخت در عصر حاضر

در عصر حاضر، برخی با پنهان کردن هویت واقعی خود، ادعای خیر دارند، اما اعمالشان خلاف آن است. این پیچیدگی، شناخت خیر و شر را دشوار می‌سازد. با این حال، حقیقت در وحدت اشاعی آشکار می‌شود، و موحد، با هماهنگی با عالم، حقیقت را بازمی‌یابد.

عبادت و وحدت اشاعی

عبادت با آیه اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (فاتحه: ۶ – ما را به راه راست هدایت کن) تنها در وحدت با عالم توحیدی است. عبادت، عملی جمعی است که انسان را با کل عالم هم‌نوا می‌سازد. این دیدگاه، عبادت را از عمل فردی به جریانی وجودی تبدیل می‌کند.

نقد ملحدین و یک‌سویه‌نگری

ملحدین، با دیدن طبیعت به‌عنوان فاعل مستقل، قوای آن را تعطیل می‌کنند، مشابه فلاسفه‌ای که فاعلیت خلق را نفی می‌کنند. این یک‌سویه‌نگری، وحدت اشاعی را مخدوش می‌سازد. طبیعت، بدون خدا فاعل نیست، اما با خدا در وحدتی وجودی عمل می‌کند.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با تأکید بر توحید عملی، نقش خیر و شر را در وحدت اشاعی عالم نشان داد. یزید و امام حسین (ع)، در نظام وجودی، مکمل یکدیگرند. عبادت، عملی جمعی است که در وحدت با عالم انجام می‌شود. نقد ملحدین و چالش شناخت در عصر حاضر، بر ضرورت هماهنگی با عالم تأکید دارد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این نوشتار، با کاوش در چالش فاعلیت، مفهوم اشاعه را به‌عنوان راه‌حلی وجودمحور برای رفع دوگانه‌انگاری خدا و خلق ارائه داد. فلاسفه اسلامی و غیراسلامی، هر یک با نفی یکی از دو طرف، به یک‌سویه‌نگری گرفتار شده‌اند. آیات قرآن کریم، مانند إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ، اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ، هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ، و اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ، وحدت اشاعی را در فاعلیت، عبادت، و نظم عالم تأیید می‌کنند. تمثیلات خرمن گندم، هل دادن ماشین، و عمل کاسب، این وحدت را در عمل روزمره به تصویر می‌کشند. نقد دیدگاه‌های صدرالمتألهین و شیخ اشراق، بر ضرورت حفظ فاعلیت طبیعت و مجردات تأکید دارد. این اثر، با دعوت به بازنگری در فلسفه سنتی، راه را برای توحیدی عملی و هماهنگ با زندگی روزمره هموار می‌سازد. عالم، چونان شجره‌ای طیبه، در وحدتی اشاعی به سوی کمال در حرکت است، و انسان، با هم‌نوایی با این جریان، به حقیقت توحید دست می‌یابد.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ (خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست).

با نظارت صادق خادمی