متن درس
تحلیل فلسفی تحولات جوهری: بازخوانی نقد صدرالمتألهین بر دیدگاه ابنسینا
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۶۹)
مقدمه
فلسفه اسلامی، چونان اقیانوسی ژرف، همواره در پی کاوش در بنیادهای هستی و ماهیت تحولات عالم بوده است. یکی از مسائل بنیادین در این حوزه، چگونگی حدوث صور جوهریه و نسبت آن با حرکت یا تحول دفعی است. صدرالمتألهین شیرازی، در حکمت متعالیه، با نگاهی نقادانه به آرای فلاسفه پیشین، بهویژه شیخالرئیس ابنسینا، نظریه حرکت جوهری را بهعنوان گوهری درخشان در فلسفه اسلامی عرضه داشت. درسگفتار شماره ۸۶۹، ارائهشده توسط استاد فرزانه قدسسره در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶، به بررسی نقد صدرالمتألهین بر دیدگاه ابنسینا در باب حرکت در مقوله جوهر میپردازد. این درسگفتار، که در فصل بیستوهفتم، صفحه ۱۰۵، جلد سوم اسفار اربعه ریشه دارد، پرسشی بنیادین را مطرح میکند: آیا تحولات عالم طبیعت، مانند رشد گیاهان یا تکامل جنین، فرآیندی تدریجی است یا نتیجه تعاقب دفعی صور؟ این نوشتار، با تجمیع محتوای درسگفتار و تحلیلهای تفصیلی، میکوشد این موضوع را با دقتی فلسفی و زبانی متین و علمی به مخاطبان عرضه کند. حرکت جوهری، چونان رودی جاری در بستر وجود، عالم را به سوی کمال رهنمون میسازد، و این متن در پی بازنمایی این جریان پویا با نگاهی عمیق و آکادمیک است.
بخش نخست: طرح مسئله و مبانی نظریه حرکت جوهری
هدف صدرالمتألهین: نقد دیدگاه ابنسینا
صدرالمتألهین در فصل بیستوهفتم اسفار، با هدف هدم استدلالهای ابنسینا و برخی فلاسفه مشاء، به بررسی ماهیت حدوث صور جوهریه میپردازد. ابنسینا معتقد است که صور جوهریه، که هویت ذاتی موجودات را تعیین میکنند، با حرکت تدریجی حادث نمیشوند، بلکه حدوث آنها دفعی است. صدرالمتألهین، با رد این دیدگاه، میکوشد نشان دهد که تحولات عالم طبیعت میتوانند فرآیندی تدریجی و پیوسته داشته باشند. این نقد، چون تیغی برنده، محدودیتهای فلسفه مشاء را آشکار میسازد و راه را برای نظریهای پویاتر در باب تحولات جوهری هموار میکند.
درنگ: صدرالمتألهین با نقد دیدگاه ابنسینا، حرکت جوهری را بهعنوان فرآیندی تدریجی در تحولات عالم طبیعت مطرح میکند. |
دیدگاه ابنسینا: نفی حرکت در مقوله جوهر
ابنسینا استدلال میکند که صور جوهریه، مانند صورت انسان یا درخت، نمیتوانند با حرکت تدریجی پدید آیند، زیرا حرکت نیازمند قابلیت اشتداد (شدتیابی تدریجی) است، و صور جوهریه، به دلیل ماهیت ثابت خود، فاقد این قابلیتاند. از اینرو، حدوث صور جوهریه را دفعی و نتیجه تعاقب صور میداند. برای مثال، تبدیل دانه به درخت یا نطفه به انسان، از نظر او، نه فرآیندی پیوسته، بلکه نتیجه جایگزینی دفعی صورتهای جدید است که صورت پیشین را معدوم میسازد. این دیدگاه، چونان سنگی استوار، مانع از پذیرش حرکت در مقوله جوهر میشود.
مفهوم صور جوهریه و تحولات طبیعی
صور جوهریه، بهعنوان ویژگیهای ذاتی موجودات، هویت آنها را شکل میدهند. ابنسینا معتقد است که این صور، به دلیل ثبات ذاتی، نمیتوانند بهتدریج شدت یابند یا تغییر کنند، زیرا هرگونه تغییر در صورت جوهری، به انقلاب ماهیت و معدوم شدن صورت پیشین منجر میشود. از اینرو، تحولاتی مانند رشد گیاه یا تکامل جنین، از نظر او، نتیجه تعاقب صور است، نه حرکت تدریجی. این دیدگاه، تحولات عالم را چونان مجموعهای از تصاویر گسسته میبیند که هر یک جایگزین دیگری میشود.
درنگ: ابنسینا تحولات جوهری را نتیجه تعاقب دفعی صور میداند، نه فرآیندی تدریجی و پیوسته. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با طرح مسئله حرکت در مقوله جوهر، دیدگاه ابنسینا و نقد صدرالمتألهین بر آن را بررسی کرد. ابنسینا، با تأکید بر ثبات صور جوهریه و نفی قابلیت اشتداد در آنها، حرکت در جوهر را ناممکن میشمارد و تحولات طبیعی را نتیجه تعاقب صور میداند. صدرالمتألهین، در مقابل، با هدف اثبات حرکت جوهری، این دیدگاه را به چالش میکشد. این بخش، چونان دروازهای به سوی فهم عمیقتر، ما را به تحلیل نقادانه استدلالهای ابنسینا و پاسخهای صدرالمتألهین رهنمون میسازد.
بخش دوم: نقد استدلالهای ابنسینا
خلاصه استدلال ابنسینا
صدرالمتألهین استدلال ابنسینا را در دو مقدمه خلاصه میکند: نخست، صور جوهریه قابلیت اشتداد ندارند؛ دوم، هر آنچه فاقد قابلیت اشتداد است، حدوثش دفعی است، نه تدریجی. از اینرو، ابنسینا نتیجه میگیرد که حرکت در مقوله جوهر ممکن نیست، زیرا حرکت نیازمند موضوعی است که بتواند شدت یابد، و صور جوهریه، به دلیل ثبات، این قابلیت را ندارند. این استدلال، چونان قلعهای مستحکم، حرکت جوهری را نفی میکند، اما صدرالمتألهین با نگاهی نقادانه به آن میتازد.
نقد فرض پذیرش اشتداد در صور جوهریه
صدرالمتألهین فرض میکند که اگر صور جوهریه قابلیت اشتداد را بپذیرند، دو حالت ممکن است: یا نوع صورت در حین اشتداد باقی میماند، یا تغییر میکند. در حالت اول، اگر صورت بدون تغییر هویت شدت یابد، پس اشتداد واقعی رخ نداده، زیرا صورت همان صورت پیشین است. در حالت دوم، اگر نوع صورت تغییر کند، صورت پیشین معدوم شده و صورت جدیدی پدید آمده است، که این نیز تحول دفعی است، نه تدریجی. این تحلیل، چون آینهای شفاف، تناقضات در استدلال ابنسینا را نمایان میسازد.
درنگ: صدرالمتألهین با بررسی فرض اشتداد در صور جوهریه، نشان میدهد که پذیرش آن به تناقض منجر میشود و دیدگاه ابنسینا را تضعیف میکند. |
تمثیل گندم و سیب
برای تبیین استدلال، صدرالمتألهین از مثالهایی مانند رشد گندم یا سیب استفاده میکند. اگر گندم در طی رشد همان گندم باقی بماند، پس اشتداد رخ نداده است. اما اگر به خوشه تبدیل شود، صورت پیشین معدوم شده و صورت جدیدی پدید آمده است، که تحول دفعی است. این تمثیل، چون چراغی روشن، نشان میدهد که از دیدگاه ابنسینا، تحولات جوهری نمیتوانند بهصورت تدریجی تحلیل شوند، بلکه نتیجه تعاقب صورند.
تمثیل کش
صدرالمتألهین با مثال کش، مفهوم اشتداد را روشنتر میکند. کشیدن یک کش، به معنای افزایش طول آن است، اما هویت کش تغییر نمیکند. اگر هویت کش تغییر کند، دیگر کش نیست و تحول دفعی رخ داده است. این تمثیل، چونان پلی استوار، تفاوت بین تغییر عرضی (مانند افزایش طول) و تغییر جوهری (مانند تبدیل به چیز دیگر) را نشان میدهد.
تمثیل نقطه و خط
صدرالمتألهین با مثال نقطه و خط، استدلال ابنسینا را بیشتر بررسی میکند. اگر خط را مجموعهای از نقاط در نظر بگیریم، افزودن هر نقطه جدید به معنای تعاقب است، نه حرکت تدریجی. این دیدگاه، چونان رشتهای از دانههای تسبیح، تحولات را گسسته و غیرپیوسته میبیند، که با نظریه تعاقب صور ابنسینا همخوانی دارد.
درنگ: مثال نقطه و خط، دیدگاه ابنسینا را تقویت میکند که تحولات جوهری نتیجه تعاقب صور است، نه حرکت پیوسته. |
تمثیل علقه و مضغه
صدرالمتألهین از مراحل تحول جنین (علقه، مضغه، عظام) برای بررسی استدلال استفاده میکند. از دیدگاه ابنسینا، تبدیل علقه به مضغه نتیجه تعاقب صور است، زیرا صورت علقه معدوم شده و صورت مضغه پدید آمده است. این دیدگاه با آیات قرآن کریم همخوانی دارد که مراحل خلقت انسان را بهصورت گسسته توصیف میکند:
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ
«سپس نطفه را بهصورت علقه آفریدیم، و علقه را بهصورت مضغه، و مضغه را بهصورت استخوانها درآوردیم، و بر استخوانها گوشت پوشاندیم، سپس او را بهصورت خلقی دیگر پدید آوردیم» (سوره مؤمنون، آیه ۱۴).
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با بررسی استدلالهای ابنسینا و نقد صدرالمتألهین بر آنها، نشان داد که دیدگاه مشائی، تحولات جوهری را نتیجه تعاقب صور میداند. صدرالمتألهین، با استفاده از تمثیلهایی مانند گندم، سیب، کش، نقطه و خط، و علقه و مضغه، استدلال ابنسینا را به چالش میکشد و تناقضات آن را آشکار میسازد. این بخش، چونان پلی به سوی نظریه حرکت جوهری، ما را به فهم عمیقتر دیدگاه صدرالمتألهین هدایت میکند.
بخش سوم: حرکت جوهری در برابر تعاقب صور
نقد صدرالمتألهین: روایش یا افزایش؟
صدرالمتألهین پرسشی بنیادین مطرح میکند: آیا تحولات عالم طبیعت، مانند رشد درخت یا تکامل انسان، نتیجه روایش (رشد ذاتی) است یا افزایش (انباشت گسسته)؟ او استدلال میکند که اگر تحولات را به تعاقب صور محدود کنیم، مفهوم حرکت جوهری منتفی میشود. در مقابل، او تحولات طبیعی را فرآیندی پیوسته و وجودی میداند که در آن، جوهر بهتدریج از قوه به فعل میرسد. این دیدگاه، چونان نسیمی که شاخسار وجود را به رقص میآورد، عالم را نظامی پویا و متحرک معرفی میکند.
درنگ: صدرالمتألهین تحولات طبیعی را نتیجه روایش ذاتی میداند، نه افزایش گسسته، و بدینترتیب حرکت جوهری را تأیید میکند. |
تمثیل درخت
صدرالمتألهین با مثال درخت، تمایز بین روایش و افزایش را روشن میسازد. از دیدگاه ابنسینا، رشد درخت نتیجه انباشت صور جدید است، اما صدرالمتألهین آن را فرآیندی پیوسته میداند که در آن، جوهر درخت بهتدریج شدت مییابد. درخت، چونان جویباری که از سرچشمه وجود سرچشمه میگیرد، در بستر حرکت جوهری به سوی کمال جاری است.
تمثیل شناسنامه
برای تبیین تفاوت بین روایش و افزایش، صدرالمتألهین از مثال شناسنامه استفاده میکند. افزایش سن در شناسنامه، نتیجه انباشت گسسته سالهاست، نه رشد ذاتی. اما انسان، برخلاف شناسنامه، دارای روایش ذاتی است که در آن، وجودش بهتدریج شدت مییابد. این تمثیل، چون آینهای شفاف، تفاوت بین تغییرات عرضی و جوهری را نشان میدهد.
تمثیل قالیبافی
صدرالمتألهین قالیبافی را مثالی از افزایش میداند. افزودن نخها به قالی، فرآیندی انباشتی است که هویت قالی را تغییر نمیدهد. این در حالی است که رشد موجودات زنده، مانند انسان یا گیاه، فرآیندی ذاتی و پیوسته است که در آن، جوهر به سوی فعلیت حرکت میکند. قالی، چونان تپهای از نخهای بههمپیوسته، تنها انباشت است، اما درخت، چونان موجودی زنده، از درون میجوشد و رشد میکند.
درنگ: قالیبافی مثالی از افزایش گسسته است، در حالی که رشد موجودات زنده، نمونهای از روایش ذاتی و حرکت جوهری است. |
تمثیل کوه و سنگ
صدرالمتألهین پرسش را به کوه و سنگ تعمیم میدهد: آیا تشکیل کوه نتیجه انباشت ذرات است یا رشد ذاتی؟ از دیدگاه ابنسینا، کوه نتیجه تراکم گسسته ذرات است، اما صدرالمتألهین این دیدگاه را به چالش میکشد و میپرسد که آیا نمیتوان تحولات عالم غیرزنده را نیز بهصورت پیوسته تحلیل کرد؟ این پرسش، چونان دریچهای به سوی فلسفه طبیعت، دامنه بحث را گسترش میدهد.
ارجاع به قرآن کریم
صدرالمتألهین به آیات قرآن کریم استناد میکند که مراحل خلقت انسان را توصیف میکنند. این آیات، که تحولات جنینی را بهصورت گسسته بیان میکنند، با دیدگاه تعاقب صور ابنسینا سازگارند، اما صدرالمتألهین آنها را بهعنوان مبنایی برای تحلیل حرکت جوهری بازخوانی میکند:
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ
«سپس نطفه را بهصورت علقه آفریدیم، و علقه را بهصورت مضغه، و مضغه را بهصورت استخوانها درآوردیم، و بر استخوانها گوشت پوشاندیم، سپس او را بهصورت خلقی دیگر پدید آوردیم» (سوره مؤمنون، آیه ۱۴).
نقد علم دینی و تأکید بر روایش
درسگفتار، با نگاهی نقادانه به برخی دیدگاههای علم دینی، تأکید میکند که عالم طبیعت مملو از فرآیندهای روایش ذاتی است. اگر تحولات عالم را به افزایش و انباشت محدود کنیم، پویایی وجودی عالم نادیده گرفته میشود. صدرالمتألهین، با رد این دیدگاه، عالم را چونان موجودی زنده میبیند که از درون میجوشد و به سوی کمال حرکت میکند.
درنگ: صدرالمتألهین با تأکید بر روایش ذاتی، عالم طبیعت را نظامی پویا و متحرک معرفی میکند که حرکت جوهری در آن جاری است. |
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با بررسی نقد صدرالمتألهین بر دیدگاه تعاقب صور و تأکید بر حرکت جوهری، عالم طبیعت را بهصورت نظامی پیوسته و پویا بازتعریف کرد. تمثیلهایی مانند درخت، شناسنامه، قالیبافی، و کوه و سنگ، تفاوت بین روایش و افزایش را روشن ساختند. ارجاع به آیات قرآن کریم نیز پیوند عمیق این بحث با متون دینی را نشان داد. این بخش، چونان چراغی راهنما، مسیر حرکت جوهری را در فلسفه اسلامی روشن میسازد.
نتیجهگیری و جمعبندی
نظریه حرکت جوهری، چون گوهری درخشان در حکمت متعالیه، تحولی عظیم در فلسفه اسلامی ایجاد کرد. درسگفتار استاد فرزانه قدسسره، با نقدی عمیق بر دیدگاه ابنسینا، نشان داد که تحولات عالم طبیعت، مانند رشد گیاهان یا تکامل انسان، میتوانند بهصورت فرآیندی پیوسته و تدریجی تحلیل شوند. صدرالمتألهین، با رد نظریه تعاقب صور و تأکید بر روایش ذاتی، عالم را چونان رودی جاری در بستر وجود میبیند که از قوه به فعل راه میجوید. تمثیلهای گندم، سیب، کش، نقطه و خط، علقه و مضغه، درخت، شناسنامه، قالیبافی، و کوه و سنگ، این دیدگاه را روشن ساختند و نشان دادند که حرکت جوهری، برخلاف دیدگاه مشائی، فرآیندی وجودی و پیوسته است. ارجاع به آیات قرآن کریم نیز این تحلیل را با معارف دینی پیوند داد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای تفصیلی، کوشید تا این مفاهیم را با دقتی فلسفی و زبانی متین به مخاطبان عرضه کند. وجود، چونان آسمانی بیکران، مراتب گوناگون را در بر میگیرد، و حرکت جوهری، چونان ستارهای در این آسمان، مسیر کمال را روشن میسازد.
با نظارت صادق خادمی |