در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 874

متن درس





تحلیل و تبیین حرکت جوهری در فلسفه صدرایی

تحلیل و تبیین حرکت جوهری در فلسفه صدرایی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۸۷۴)

مقدمه: درآمدی بر حرکت جوهری و بازاندیشی فلسفی

فلسفه اسلامی، به‌مثابه دریایی ژرف از اندیشه‌های متعالی، همواره در پی تبیین حقیقت وجود و پویایی عالم بوده است. در این میان، حرکت جوهری، به‌عنوان یکی از نوآوری‌های بنیادین صدرالمتألهین شیرازی، افقی نو در فهم تحولات وجودی گشوده است. این نظریه، که در تقابل با دیدگاه‌های سنتی فلاسفه پیشین چون ابن‌سینا مطرح شده، نه‌تنها مقوله‌بندی‌های کهن را به چالش می‌کشد، بلکه با تأکید بر سیالیت وجود، عالم را چون جریانی بی‌وقفه به سوی کمال ربوبی ترسیم می‌کند. درس‌گفتار شماره ۸۷۴ استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نقادانه و عمیق، این نظریه را از منظری وجودی بازخوانی کرده و تناقضات درونی آن را در نسبت با مفاهیم ماهیت و جوهر مورد کاوش قرار داده است.

در این کتاب، ضمن حفظ تمامی جزئیات درس‌گفتار، تلاش شده است تا با افزودن توضیحات تکمیلی، تمثیلات ادبی و پیوندهای معنایی، مفاهیم فلسفی در قالبی جامع و جذاب عرضه شوند. ساختار این اثر، با بخش‌بندی‌های موضوعی، به گونه‌ای طراحی شده که خواننده را در مسیری منطقی از تبیین حرکت جوهری تا نقد مقوله‌بندی سنتی هدایت کند. هر بخش، با جمع‌بندی‌های تفصیلی و کادرهای برجسته‌سازی نکات کلیدی، به فهم عمیق‌تر موضوع یاری می‌رساند. در پایان، دعای قرآنی «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» به‌عنوان اشاره‌ای به وحدت وجودی و ربوبی عالم، این اثر را به سرانجام می‌رساند.

بخش اول: پذیرش قاطع حرکت جوهری در فلسفه صدرایی

استدلال‌های ملاصدرا در اثبات حرکت جوهری

صدرالمتألهین، در برابر دیدگاه‌های سنتی که حرکت را تنها در مقولات عرضی می‌پذیرفتند، با شجاعتی فلسفی، نظریه حرکت جوهری را به‌عنوان واقعیتی بنیادین مطرح کرد. او، در آثار خویش، به‌ویژه در جلدهای دوم، سوم و چهارم اسفار اربعه، با استدلال‌هایی استوار، حرکت را نه‌تنها در اعراض، بلکه در ذات جوهر نیز ممکن دانست. این دیدگاه، که در تقابل با آرای فلاسفه پیشین چون ابن‌سینا قرار دارد، حرکت را چون جریانی سیال در بطن وجود معرفی می‌کند که عالم را از نقصان به سوی کمال سوق می‌دهد.

درنگ: پذیرش حرکت جوهری توسط ملاصدرا، نوآوری‌ای است که مقوله‌بندی سنتی را به چالش کشیده و حرکت را به‌عنوان صفتی ذاتی وجود معرفی می‌کند.

استدلال‌های ملاصدرا، که در اسفار با دقت و تفصیل ارائه شده‌اند، بر این اصل استوارند که جوهر، به‌مثابه حقیقت شئ، می‌تواند در ذات خود متحول شود. این تحول، نه‌تنها در ویژگی‌های عرضی، بلکه در بنیاد وجودی جوهر رخ می‌دهد. برای مثال، دانه‌ای که به درخت تبدیل می‌شود، نه‌تنها در کیف و کمیت، بلکه در جوهر خود دگرگونی می‌یابد. این دیدگاه، عالم را چون بستری پویا ترسیم می‌کند که در آن، هر شئ در مسیر تکامل وجودی خویش در حرکت است.

تناقض در رویکرد به ماهیت

با وجود قاطعیت ملاصدرا در اثبات حرکت جوهری، درس‌گفتار استاد فرزانه قدس‌سره به تناقضی اساسی در آرای او اشاره دارد. ملاصدرا، در برخی موارد، ماهیت را نفی کرده و آن را فاقد حقیقت خارجی می‌داند، اما در مواضعی دیگر، به ماهیت اقتدار بخشیده و آن را در تحلیل حرکت جوهری دخیل می‌کند. این دوگانگی، هنگامی آشکار می‌شود که او از حرکت در جوهر سخن می‌گوید، اما استدلال‌هایش به سوی حرکت در وجود سوق می‌یابد. به دیگر سخن، دلائل ملاصدرا، بیش از آنکه به جوهر به‌مثابه ماهیت موجوده اشاره داشته باشند، به سیالیت وجود و تشخص آن گرایش دارند.

درنگ: تناقض در رویکرد ملاصدرا به ماهیت، ریشه در خلط بین وجود و جوهر دارد که حرکت را به‌جای مقوله جوهری، صفتی وجودی معرفی می‌کند.

این تناقض، چونان سایه‌ای بر استدلال‌های ملاصدرا افتاده است. هنگامی که او از حرکت جوهری سخن می‌گوید، گویی جوهری را در نظر دارد که با ماهیت پیوند خورده است، اما دلائلش، که بر وحدت تشخصی و سیالیت وجود تأکید دارند، با این تعریف سازگار نیستند. این ناسازگاری، درس‌گفتار را به سوی نقدی عمیق‌تر هدایت می‌کند که در بخش‌های بعدی به تفصیل بررسی خواهد شد.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست، با تبیین جایگاه حرکت جوهری در فلسفه صدرایی، بر نوآوری ملاصدرا در برابر دیدگاه‌های سنتی تأکید کرد. او، با استدلال‌هایی محکم، حرکت را به‌عنوان واقعیتی ذاتی در جوهر معرفی نمود، اما تناقض در رویکردش به ماهیت، پرسش‌هایی بنیادین را برانگیخت. این تناقض، که در خلط بین وجود و جوهر ریشه دارد، زمینه‌ساز نقدهای عمیقی است که در بخش‌های آتی بررسی خواهند شد. حرکت جوهری، چونان جریانی خروشان، عالم را به سوی کمال هدایت می‌کند، اما فهم دقیق آن، نیازمند بازاندیشی در مفاهیم ماهیت و وجود است.

بخش دوم: نقد مقوله‌بندی سنتی و بازتعریف حرکت

حرکت وجودی در برابر حرکت جوهری

درس‌گفتار استاد فرزانه قدس‌سره، با دقت و موشکافی، دلائل ملاصدرا را به سوی حرکت وجودی هدایت می‌کند. به باور ایشان، استدلال‌های ارائه‌شده در اسفار، بیش از آنکه بر حرکت در جوهر دلالت کنند، به سیالیت و پویایی وجود اشاره دارند. حرکت وجودی، که در آن وجود در مراتب خویش شدت و ضعف می‌یابد، با دلائل ملاصدرا همخوانی بیشتری دارد تا حرکت جوهری که به ماهیت وابسته است. به دیگر سخن، اگر ملاصدرا حرکت را به‌صراحت وجودی تعریف می‌کرد، تناقضات کمتری در آرای او پدید می‌آمد.

درنگ: دلائل ملاصدرا به حرکت وجودی اشاره دارند که با نفی ماهیت و تأکید بر سیالیت وجود، از مقوله‌بندی سنتی جوهر آزاد است.

این دیدگاه، چونان کلیدی است که قفل‌های مقوله‌بندی سنتی را می‌گشاید. حرکت وجودی، عالم را چون جریانی سیال ترسیم می‌کند که در آن، هر شئ در مراتب وجودی خویش تحول می‌یابد. برای مثال، دانه‌ای که به درخت تبدیل می‌شود، نه‌تنها در ظاهر، بلکه در حقیقت وجودی خویش دگرگون می‌گردد. این تحول، که از نقصان به سوی کمال پیش می‌رود، با عنایت ربوبی هدایت می‌شود و نیازی به مقوله‌بندی جوهری ندارد.

خواص جوهر و نفی ضد

در جلد چهارم اسفار، فصل ششم، ملاصدرا یکی از خواص جوهر را «لا ضد له» (نبود ضد) می‌داند، زیرا جوهر، به‌مثابه واقعیتی مستقل، فاقد موضوع است. او بیان می‌کند که اگر متضادین به معنای دو چیز متعاقب بر یک موضوع واحد با غایت الخلاف باشند، جوهر ضد ندارد. درس‌گفتار، این دیدگاه را نقد کرده و توضیح می‌دهد که اگر موضوع را به معنای عام (محل اعم از موضوع اعراض و ماده جواهر) در نظر بگیریم، محل عام ضد پیدا می‌کند، اما این ضد، تضاد واقعی نیست، بلکه امری ذهنی است.

درنگ: محل عام، به دلیل شمول همه چیز، فاقد ضد واقعی است و تضاد را به‌عنوان مفهومی ذهنی نفی می‌کند.

این تمایز، چونان آیینه‌ای است که پیچیدگی‌های مقوله‌بندی سنتی را بازتاب می‌دهد. ملاصدرا، با نفی ضد در جوهر، کوشیده است تا جوهر را به‌عنوان واقعیتی مستقل معرفی کند، اما درس‌گفتار نشان می‌دهد که این نفی، با حرکت وجودی سازگارتر است تا با مقوله جوهری. محل عام، که همه چیز در آن تحقق می‌یابد، چونان بستری بی‌کران است که تضادهای ذهنی را در خود حل می‌کند و تنها وجود را به‌عنوان حقیقت غایی برجای می‌گذارد.

موضوع حرکت جوهری و وحدت شخصی

ملاصدرا، موضوع حرکت جوهری را طبیعت مادی می‌داند که دارای وحدت شخصی است. این وحدت، به وحدت عقلانی نورانی وابسته است که شخص را در مراتب تحولاتش حفظ می‌کند. درس‌گفتار، با نقدی تیزبین، این دیدگاه را به چالش می‌کشد و بیان می‌کند که وحدت شخصی، که واقعیتی وجودی است، با ماهیت، که مثار کثرت و مفهومی ذهنی است، متنافی است. به دیگر سخن، هنگامی که ملاصدرا از وحدت شخصی سخن می‌گوید، گویی به تشخص وجودی اشاره دارد، نه به ماهیت که در ذهن شکل می‌گیرد.

درنگ: وحدت شخصی، به‌عنوان واقعیتی وجودی، با ماهیت که مثار کثرت است متنافی بوده و حرکت را به سوی وجود سوق می‌دهد.

این نقد، چونان شمشیری دو لبه است که از یک سو، مقوله‌بندی جوهری را قطع می‌کند و از سوی دیگر، وجود را به‌عنوان محور تحلیل برمی‌گزیند. وحدت شخصی، که در طبیعت مادی ظهور می‌یابد، چونان نوری است که در مراتب وجودی شئ می‌درخشد و آن را از نقصان به کمال هدایت می‌کند. این دیدگاه، حرکت را نه در چارچوب ماهیت، بلکه در بستر سیال وجود تفسیر می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تمرکز بر نقد مقوله‌بندی سنتی، حرکت را به‌عنوان صفتی وجودی بازتعریف کرد. دلائل ملاصدرا، که به سیالیت وجود اشاره دارند، با حرکت وجودی همخوانی بیشتری دارند تا با حرکت جوهری که به ماهیت وابسته است. نفی ضد در جوهر و تمایز بین موضوع و محل، نشان‌دهنده پیچیدگی‌های فلسفه سنتی است که درس‌گفتار با نگاهی نقادانه آن‌ها را به سوی وجود هدایت می‌کند. وحدت شخصی، به‌عنوان واقعیتی وجودی، ماهیت را کنار گذاشته و حرکت را چون جریانی سیال در بستر وجود ترسیم می‌کند. این بازتعریف، عالم را به‌مثابه نظامی پویا و ربوبی معرفی می‌کند که در آن، هر شئ در مسیر کمال خویش در حرکت است.

بخش سوم: طبیعت، تشخص و نفی مفاهیم ذهنی

طبیعت به‌عنوان وصف وجود

درس‌گفتار، طبیعت را نه به‌مثابه ماهیت، بلکه به‌عنوان وصف تشخص وجود معرفی می‌کند. طبیعت، مجموعه‌ای از اوصاف وجودی چون ماده، حیات و حرکت است که در خارج تحقق می‌یابند. برای مثال، شئ‌ای که دارای اوصاف سرد، گرم، شل یا سفت است، در حقیقت، تشخصی وجودی دارد که این اوصاف، وصف‌های آن‌اند. درس‌گفتار، با صراحت اعلام می‌کند که ماهیت، به‌عنوان مفهومی ذهنی، فاقد حقیقت خارجی است و تنها تشخص و وجود در عالم واقعیت دارند.

درنگ: طبیعت، وصف تشخص وجود است که شامل اوصاف مادی و حیاتی بوده و ماهیت را به‌عنوان مفهومی ذهنی نفی می‌کند.

این دیدگاه، چونان نسیمی است که غبار مفاهیم ذهنی را از چهره حقیقت می‌زداید. طبیعت، به‌مثابه صفتی از وجود، چونان رودی سیال است که در بستر عالم جریان دارد و هر شئ را در مسیر تحولاتش هدایت می‌کند. این تحولات، که در مراتب وجودی رخ می‌دهند، نیازی به ماهیت ندارند، بلکه در ذات وجود ریشه دارند.

نفی نوع و کلیت

درس‌گفتار، نوع و کلیت را مفاهیمی ذهنی می‌داند که در خارج وجود ندارند. به باور استاد فرزانه قدس‌سره، تنها تشخصات وجودی در عالم تحقق دارند و مفاهیمی چون نوع، که مثار کثرت‌اند، در ذهن شکل می‌گیرند. برای مثال، مفاهیم «انسان» و «بشر» نمی‌توانند بر یک مصداق واحد منطبق شوند، زیرا مصداق، واحد است، اما مفاهیم، کثرت دارند. این تمایز، نشان‌دهنده محدودیت مفاهیم ذهنی در توصیف واقعیت‌های وجودی است.

درنگ: نوع و کلیت، مفاهیمی ذهنی‌اند که در خارج وجود ندارند و تنها تشخصات وجودی حقیقت عالم را تشکیل می‌دهند.

این نفی، چونان چراغی است که تاریکی‌های مفاهیم انتزاعی را روشن می‌کند. عالم، مجموعه‌ای از تعینات وجودی است که در آن، هر شئ با تشخص خویش شناخته می‌شود. مفاهیم کلی، چونان سایه‌هایی هستند که در ذهن انسان شکل می‌گیرند، اما در خارج، تنها وجود و تعینات آن حضور دارند.

نفی وحدت ابهامی

ملاصدرا، وحدت شخصی طبیعت را محفوظ به وحدت ابهامی می‌داند که در مراتب انفعالات و انقلابات ماده حفظ می‌شود. درس‌گفتار، این مفهوم را به چالش کشیده و بیان می‌کند که وحدت ابهامی، وصفی ذهنی است و در خارج وجود ندارد. به دیگر سخن، در عالم واقعیت، تنها تشخصات وجودی حضور دارند و ابهام، چونان پرده‌ای است که ذهن بر حقیقت وجود می‌کشد.

درنگ: وحدت ابهامی، وصفی ذهنی است که در خارج وجود ندارد و تنها تشخصات وجودی حقیقت عالم را تشکیل می‌دهند.

این نقد، چونان تیغی است که پرده‌های ابهام را می‌درد و حقیقت وجود را آشکار می‌سازد. درس‌گفتار، با مثالی از شبهه محصوره (دو کاسه آب که یکی نجس و دیگری پاک است)، نشان می‌دهد که در خارج، ابهام وجود ندارد و تنها واقعیت‌های مشخص تحقق دارند. مفهوم «احدی الانائین» (یکی از دو ظرف)، صرفاً در ذهن شکل می‌گیرد و در عالم خارج، تنها تشخصات وجودی حضور دارند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تأکید بر طبیعت به‌عنوان وصف وجود، عالم را به‌مثابه مجموعه‌ای از تعینات وجودی ترسیم کرد. نفی نوع، کلیت و وحدت ابهامی، فلسفه را از چارچوب‌های ذهنی آزاد کرده و به سوی واقعیت‌های وجودی هدایت می‌کند. این دیدگاه، که ماهیت را به‌عنوان مفهومی ذهنی نفی می‌کند، عالم را چون جریانی سیال معرفی می‌کند که در آن، هر شئ با تشخص وجودی خویش در حرکت است. این بازتعریف، نه‌تنها حرکت جوهری را از مقوله‌بندی سنتی جدا می‌کند، بلکه فلسفه را به سوی فهمی عمیق‌تر از حقیقت وجود رهنمون می‌سازد.

بخش چهارم: نفی قسر و بازتعریف پویایی عالم

نفی قسر و جبر در عالم

درس‌گفتار، با نگاهی نوآورانه، قسر (زور) و جبر را در عالم نفی کرده و همه حرکات را طبیعی می‌داند. به باور استاد فرزانه قدس‌سره، عالم، چونان بستری سیال است که در آن، هر شئ با طبیعت خویش و به‌واسطه علل طبیعی حرکت می‌کند. برای مثال، سقوط یا صعود سنگ، نه قسری، بلکه طبیعی است و به علل خارجی وابسته است. این دیدگاه، عالم را از اجبار آزاد کرده و آن را چون جریانی معرفی می‌کند که در مسیر عنایت ربوبی پیش می‌رود.

درنگ: در عالم، قسر و جبر وجود ندارد و همه حرکات طبیعی‌اند که با علل خویش در مسیر کمال ربوبی جریان دارند.

این نفی، چونان نسیمی است که غبار اجبار را از چهره عالم می‌زداید. درس‌گفتار، با مثال سیب که رشد می‌کند یا می‌گندد، نشان می‌دهد که حتی گندیدن نیز طبیعی است و بخشی از حیات وجودی ماده به‌شمار می‌رود. ماده، چونان بازیگری است که در صحنه عالم، نقش‌های گوناگون ایفا می‌کند، اما همواره در ذات خویش سیال و پویا باقی می‌ماند.

ماده به‌عنوان واقعیت سیال

درس‌گفتار، ماده را واقعیتی سیال می‌داند که در حال تحول و تغییر است. برای مثال، سیب که به نمک یا موجود دیگر تبدیل می‌شود، در حقیقت، ماده‌ای است که در مراتب وجودی خویش دگرگون می‌گردد. این تحولات، که بدون دخالت ماهیت رخ می‌دهند، نشان‌دهنده پویایی ذاتی عالم هستند. درس‌گفتار، با نفی انقلاب ماهیت، تأکید می‌کند که ماهیت، به‌عنوان مفهومی ذهنی، نمی‌تواند در تحولات عالم دخیل باشد.

درنگ: ماده، واقعیتی سیال است که در مراتب وجودی تحول می‌یابد و ماهیت، به‌عنوان مفهومی ذهنی، در این تحولات دخیل نیست.

این دیدگاه، ماده را چونان رودی خروشان ترسیم می‌کند که در بستر عالم جریان دارد و هر شئ را در مسیر تحولاتش هدایت می‌کند. برای مثال، آب که با حرارت به هوا تبدیل می‌شود، نه ماهیتش دگرگون می‌گردد، بلکه وجودش در مراتب شدت و ضعف تحول می‌یابد. این تحول تدریجی، که ملاصدرا آن را به‌عنوان کاهش جوهر آب تفسیر می‌کند، در حقیقت، سیالیت وجود را نشان می‌دهد.

تفسیر جابر در الهیات

درس‌گفتار، مفهوم جابر را نه به معنای زورگو، بلکه به معنای شکسته‌بند تفسیر می‌کند. خدا، چونان جابری است که هم می‌شکند و هم می‌بندد، اما این شکستن و بستن، نه از سر اجبار، بلکه در مسیر عنایت ربوبی رخ می‌دهد. این تفسیر، عالم را به‌مثابه نظامی طبیعی معرفی می‌کند که در آن، همه تحولات با هدایت الهی پیش می‌روند.

درنگ: جابر، به معنای شکسته‌بند است که تحولات عالم را در مسیر عنایت ربوبی هدایت می‌کند، نه از سر اجبار.

این تفسیر، چونان نوری است که حقیقت الهی را در پس تحولات عالم آشکار می‌سازد. خدا، به‌مثابه فاعلی حکیم، عالم را در مسیر کمال هدایت می‌کند، و هر تحول، از رشد سیب تا گندیدن آن، بخشی از این جریان ربوبی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با نفی قسر و جبر، عالم را به‌مثابه نظامی سیال و طبیعی معرفی کرد که در آن، همه حرکات با علل خویش در مسیر کمال ربوبی جریان دارند. ماده، به‌عنوان واقعیتی پویا، بستری برای تحولات وجودی است که بدون دخالت ماهیت رخ می‌دهند. تفسیر جابر به‌عنوان شکسته‌بند، خدا را چونان فاعلی حکیم معرفی می‌کند که تحولات عالم را هدایت می‌کند. این دیدگاه، فلسفه را از چارچوب‌های اجباری آزاد کرده و به سوی فهمی عمیق‌تر از پویایی عالم رهنمون می‌سازد.

بخش پنجم: بازخوانی تحولات عالم و نفی بداهت

نفی بداهت و تأکید بر تحلیل علمی

درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه، بداهت را در فلسفه نفی کرده و همه چیز را علمی می‌داند. به باور استاد فرزانه قدس‌سره، مفروضات بدیهی، چونان خلط بین وجود و ماهیت، فلسفه را به بیراهه برده‌اند. اگر بداهت وجود داشت، فلاسفه در تمایز بین وجود و جوهر، یا ماهیت خارجی و ذهنی، دچار خطا نمی‌شدند. این دیدگاه، فلسفه را به سوی تحلیل‌های دقیق و علمی سوق می‌دهد که از مفروضات ذهنی پرهیز می‌کنند.

درنگ: نفی بداهت، فلسفه را به سوی تحلیل‌های علمی هدایت می‌کند که از خلط بین وجود و ماهیت پرهیز می‌کنند.

این نفی، چونان آیینه‌ای است که خطاهای فلسفه سنتی را بازتاب می‌دهد. درس‌گفتار، با تأکید بر تحلیل علمی، کوشیده است تا مفاهیم را از پرده‌های ذهنی آزاد کند و به حقیقت وجود متصل سازد. این رویکرد، فلسفه را نه‌تنها به‌عنوان دانشی نظری، بلکه به‌مثابه راهنمایی برای فهم پویایی عالم معرفی می‌کند.

تحولات عناصر و سیالیت وجود

درس‌گفتار، با مثال تبدیل آب به هوا، تحولات عالم را به سیالیت وجود نسبت می‌دهد. هنگامی که آب با حرارت به هوا تبدیل می‌شود، ماده آن به‌تدریج سبک شده و به طبیعت هوا نزدیک می‌گردد. این تحول، که ملاصدرا آن را به کاهش جوهر آب تفسیر می‌کند، در حقیقت، سیالیت وجود را نشان می‌دهد. درس‌گفتار، با نفی انقلاب ماهیت، تأکید می‌کند که ماهیت، به‌عنوان مفهومی ذهنی، در این تحولات دخیل نیست.

درنگ: تحولات عالم، چون تبدیل آب به هوا، به سیالیت وجود وابسته‌اند و ماهیت، به‌عنوان مفهومی ذهنی، در آن‌ها دخیل نیست.

این دیدگاه، عالم را چونان بستری سیال ترسیم می‌کند که در آن، ماده در مراتب وجودی خویش تحول می‌یابد. آب که به هوا تبدیل می‌شود، نه ماهیتش دگرگون می‌گردد، بلکه وجودش در مسیری طبیعی شدت و ضعف می‌یابد. این تحولات، که در ذات عالم ریشه دارند، نشان‌دهنده پویایی وجود و هدایت ربوبی آن‌اند.

دعای پایانی و وحدت ربوبی

درس‌گفتار، با دعای اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ (خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست) پایان می‌یابد. این دعا، به وحدت وجودی و ربوبی عالم اشاره دارد که همه تعینات در مسیر ظهورات الهی در حرکت‌اند. این پایان‌بندی، چونان ختامی است که عالم را به حق تعالی پیوند می‌دهد و فلسفه را در خدمت فهم حقیقت ربوبی قرار می‌دهد.

درنگ: دعای قرآنی، عالم را به‌عنوان مجموعه‌ای از تعینات ربوبی معرفی می‌کند که در مسیر ظهورات الهی در حرکت‌اند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با نفی بداهت و تأکید بر تحلیل علمی، فلسفه را از مفروضات ذهنی آزاد کرد. تحولات عالم، که در مثال‌هایی چون تبدیل آب به هوا و گندیدن سیب تجلی یافته‌اند، به سیالیت وجود نسبت داده شدند. نفی انقلاب ماهیت، عالم را به‌مثابه مجموعه‌ای از تعینات وجودی معرفی کرد که در آن، هیچ مفهوم ذهنی دخیل نیست. دعای پایانی، با اشاره به وحدت ربوبی، فلسفه را به فهم حقیقت الهی متصل ساخت و عالم را چون جریانی خروشان در مسیر کمال ترسیم کرد.

نتیجه‌گیری کلی: بازاندیشی در فلسفه وجودی

این اثر، با بازخوانی درس‌گفتار شماره ۸۷۴ استاد فرزانه قدس‌سره، حرکت جوهری را به‌عنوان یکی از نوآوری‌های بنیادین فلسفه صدرایی مورد کاوش قرار داد. ملاصدرا، با پذیرش قاطع حرکت جوهری، مقوله‌بندی سنتی را به چالش کشید، اما تناقضات در رویکردش به ماهیت و جوهر، پرسش‌هایی بنیادین را برانگیخت. درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه، این تناقضات را به خلط بین وجود و جوهر نسبت داد و حرکت را به‌عنوان صفتی وجودی بازتعریف کرد. نفی ماهیت، قسر، جبر و مفاهیم ذهنی چون نوع و وحدت ابهامی، عالم را به‌مثابه مجموعه‌ای از تعینات وجودی ترسیم کرد که در مسیر عنایت ربوبی در حرکت‌اند.

مثال‌هایی چون تبدیل آب به هوا و تحولات سیب، پویایی ماده و سیالیت وجود را نشان دادند که بدون دخالت ماهیت رخ می‌دهند. این دیدگاه، فلسفه را از چارچوب‌های سنتی آزاد کرده و به سوی فهمی عمیق‌تر از حقیقت وجود هدایت می‌کند. دعای پایانی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، عالم را به حق تعالی پیوند داد و فلسفه را در خدمت فهم ظهورات الهی قرار داد. این اثر، نه‌تنها به‌عنوان بازتابی از اندیشه‌های صدرایی، بلکه به‌مثابه دعوتی به بازاندیشی در فلسفه اسلامی، خواننده را به هماهنگی با جریان سیال وجود فرا می‌خواند.

با نظارت صادق خادمی