در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 877

متن درس





حرکت وجودی و نفی مقولات سنتی در حکمت متعالیه

حرکت وجودی و نفی مقولات سنتی در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۸۷۷)

مقدمه: بازسازی مفهوم حرکت در فلسفه اسلامی

فلسفه اسلامی، به‌ویژه در شاخه حکمت متعالیه، همواره کوشیده است تا با نگاهی ژرف به هستی، مفاهیم بنیادین وجود، حرکت، و تحول را بازتعریف کند. یکی از مسائل کلیدی در این حوزه، تمایز میان حرکت در مقوله و حرکت در وجود است که به بازاندیشی در مفاهیم سنتی مانند ماهیت، نوع، و مقوله می‌انجامد. این نوشتار، با بهره‌گیری از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تحلیل و تبیین مفهوم حرکت وجودی می‌پردازد و با نفی مقولات سنتی، عالم را به‌مثابه جریانی پویا و بی‌حد از تعینات وجودی توصیف می‌کند. هدف این بررسی، ارائه دیدگاهی است که نه‌تنها محدودیت‌های فلسفه سنتی را نقد می‌کند، بلکه با پیوند به متون دینی، مانند آیات قرآن کریم، راهی نوین برای فهم پویایی عالم پیشنهاد می‌دهد.

بخش یکم: تمایز حرکت در مقوله و حرکت در وجود

تبیین مفهوم حرکت در مقوله

حرکت در مقوله، به تحولاتی اشاره دارد که در چارچوب مقولات عرضی یا جوهری، مانند کم، کیف، یا مکان، رخ می‌دهند. این مفهوم، ریشه در فلسفه ارسطویی و مشائی دارد که حرکت را به‌عنوان تغییری در یکی از مقولات تعریف می‌کند. برای مثال، تغییر در مکان (حرکت مکانی) یا تحول در کیفیت (مانند تغییر رنگ) در این چارچوب جای می‌گیرد. این دیدگاه، حرکت را به حوزه‌ای محدود کرده و آن را در قفس مقولات محصور می‌سازد، گویی عالم را در قالب‌هایی ثابت و غیرقابل‌انعطاف می‌بیند.

مفهوم حرکت در وجود

در مقابل، حرکت در وجود، جریانی ذاتی و فراگیر در تمامی مراتب هستی است که از محدودیت‌های مقولاتی و نوعی فراتر می‌رود. این دیدگاه، حرکت را نه به‌عنوان تغییری در ویژگی‌های ظاهری، بلکه به‌مثابه پویایی ذاتی وجود می‌بیند که در تمامی موجودات، از ماده تا مجردات، جاری است. این جریان، مانند رودی بی‌کران، مرزهای نوعیت و ماهیت را در هم می‌شکند و عالم را به‌صورت مجموعه‌ای یکپارچه و پویا بازنمایی می‌کند.

درنگ: حرکت در وجود، برخلاف حرکت در مقوله، نوعیت را نفی کرده و عالم را به‌مثابه جریانی یکپارچه و بی‌حد از تعینات وجودی توصیف می‌کند.

نقد محدودیت‌های مقولاتی

فلسفه‌های سنتی، مانند مشائی و اشراقی، با پذیرش مقولات و ماهیت، حرکت را در چارچوبی محدود تعریف کرده‌اند. این محدودیت، مانند دیوارهایی نامرئی، مانع از فهم پویایی بی‌کران عالم می‌شود. حرکت وجودی، با نفی این دیوارها، امکان تحول بی‌حد را فراهم می‌کند و عالم را به‌مثابه اقیانوسی بی‌کران از وجود می‌بیند که هر موج آن، جلوه‌ای از تحول است.

بخش دوم: نفی ماهیت و بازسازی متافیزیک

نفی نوعیت و ماهیت در عالم وجود

در دیدگاه وجودی، نوعیت و ماهیت، مفاهیمی ذهنی و انتزاعی‌اند که در عالم واقعی جایگاهی ندارند. تمامی موجودات، از ماده تا مجردات، جلوه‌های متفاوتی از وجودند که در جریانی پویا و بی‌مرز قرار دارند. این دیدگاه، مانند بادبانی که با نسیم وجود حرکت می‌کند، نوع را به‌عنوان مانعی ذهنی نفی کرده و عالم را مجموعه‌ای از تعینات متشخص می‌بیند.

پدیده‌ها به‌مثابه تعینات متشخص

هر موجود، دارای تعینات خاص خود است که آن را از دیگر موجودات متمایز می‌کند، اما این تمایز، مانع از تحول یا صعود به مراتب دیگر نمی‌شود. عالم، مانند باغی پر از گل‌های گوناگون، مجموعه‌ای از تعینات پویاست که هر یک در مسیر تحول وجودی خود جریان دارند.

درنگ: موجودات، تعیناتی متشخص‌اند که در جریانی بی‌حد از وجود، آزادانه تحول می‌یابند، بدون آنکه ماهیت یا نوعیت مانع آن‌ها شود.

امکان تحول بی‌حد در عالم

در عالم وجود، هیچ مرزی برای تحول وجود ندارد. هر موجود، مانند پرنده‌ای که در آسمان بی‌کران پرواز می‌کند، می‌تواند به هر مرتبه‌ای از هستی، از ماده تا مجردات، صعود یا نزول کند. این دیدگاه، عالم را به‌مثابه صحنه‌ای بی‌حد از تحولات وجودی می‌بیند که هیچ مانعی، جز تصورات ذهنی، در برابر آن قرار ندارد.

نفی تمانع در عالم وجود

تمانع، که در فلسفه سنتی به دلیل پذیرش ماهیت مطرح می‌شود، در دیدگاه وجودی بی‌معناست. موجودات، مانند رودهایی که به هم می‌پیوندند، در جریان وجود آزادانه تحول می‌یابند و هیچ مانعی نمی‌تواند این پویایی را محدود کند.

بخش سوم: نقد فلسفه سنتی و محدودیت‌های آن

نفی انقلاب ماهیت در فلسفه سنتی

فلسفه‌های مشائی، اشراقی، و حتی حکمت متعالیه، به دلیل پذیرش ماهیت، انقلاب در آن را محال می‌دانند. این دیدگاه، مانند قفسی که پرنده وجود را در خود محبوس می‌کند، تحولات بی‌حد عالم را محدود می‌سازد. با نفی ماهیت، این قفس شکسته شده و هرگونه تحول ممکن می‌شود.

نقد ملاصدرا و محدودیت‌های حکمت متعالیه

ملاصدرا، در جلد هشتم اسفار، صفحه ۳۶۸، با طرح مفاهیمی چون انحاء وجودات و اطوار اكوان، به مرزبندی‌های ماهوی اشاره دارد. او، هرچند وجود را مقدم بر ماهیت می‌داند، اما با پایبندی به ماهیت، حرکت را در چارچوبی محدود تعریف می‌کند. این تناقض، مانند نغمه‌ای ناساز در سمفونی وجود، حکمت متعالیه را از تبیین خالص حرکت وجودی بازمی‌دارد.

درنگ: ملاصدرا، به دلیل پذیرش ماهیت، نتوانست حرکت را به‌صورت خالص وجودی تبیین کند و تحول را در مرزهای ماهوی محصور ساخت.

نقد مسائل کلامی: اعاده معدوم

بحث اعاده معدوم، که در فلسفه و کلام سنتی مطرح است، در دیدگاه وجودی زائد تلقی می‌شود. در عالم وجود، معدوم مطلق وجود ندارد؛ عالم، جریانی پیوسته از وجود است که مانند نوری بی‌انقطاع، هرگز خاموش نمی‌شود.

بخش چهارم: پیوند حرکت وجودی با متون دینی

ارجاع به قرآن کریم: پویایی الهی

آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹) به پویایی الهی و تحول پیوسته عالم اشاره دارد. خداوند، هر روز در کاری است، گویی عالم را در هر لحظه با نسیمی از وجود بازآفرینی می‌کند. همچنین، آیه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (الاخلاص: ۱) و هُوَ الْحَيُّ الَّذِي لَا يَمُوتُ (الفرقان: ۵۸) حقیقت وجودی خداوند را به‌مثابه سرچشمه پویایی عالم نشان می‌دهد.

دعای «مقلب القلوب و الابصار»

دعای «ای دگرگون‌کننده دل‌ها و دیده‌ها، دلم را بر دینت استوار ساز» به تحول وجودی قلب در مسیر معرفت الهی اشاره دارد. این تثبیت، نه به معنای سکون، بلکه جریانی صعودی در مسیر کمال است، مانند نهالی که در خاک ایمان ریشه دوانده و به‌سوی آسمان معرفت می‌روید.

درنگ: آیات قرآن کریم و دعاها، پویایی عالم و تحول وجودی را تأیید کرده، گویی عالم در رقصی الهی با آهنگ وجود می‌چرخد.

بخش پنجم: تحول بی‌حد و امکان انقلاب وجودی

امکان تحول از ماده به مجرد

ملاصدرا می‌گوید: «صورت‌های طبیعی تکامل می‌یابند، از ماده جدا شده و به صورت عقلی در عالم اعلی تبدیل می‌شوند.» این تحول، مانند پروانه‌ای که از پیله ماده به پرواز در آسمان تجرد می‌رسد، به انقلاب وجودی اشاره دارد. با نفی ماهیت، این تحول نه‌تنها ممکن، بلکه ذاتی عالم است.

نزول نفوس از عالم عقلی به مادی

نفوس، که در عالم عقلی واحد و بسیط بودند، در عالم مادی کثرت یافته و به ابدان طبیعی وابسته می‌شوند. این نزول، مانند قطره‌ای که از اقیانوس وجود جدا شده و در کالبد ماده جاری می‌شود، نوعی انقلاب وجودی است.

نفی انقلاب محال

با نفی ماهیت، هیچ انقلابی محال نیست. عالم، مانند بوم نقاشی بی‌کران، هر تحول و تغییری را در خود جای می‌دهد، از تبدیل ماده به مجرد تا صعود انسان به مراتب الوهیت.

درنگ: نفی ماهیت، تمامی انقلاب‌ها را ممکن ساخته و عالم را به‌مثابه جریانی باز و تحول‌پذیر بازنمایی می‌کند.

بخش ششم: نقد روش‌شناسی فلسفه سنتی

ابهام در مفاهیم سنتی

مفاهیمی مانند «سماء» در فلسفه ملاصدرا، به دلیل فقدان قوه ممیزه، مبهم و غیرعلمی‌اند. این ابهام، مانند مهی که حقیقت را می‌پوشاند، مانع از تحلیل دقیق عالم می‌شود. فلسفه، نیازمند روش‌شناسی علمی و استدلال‌های دقیق است تا از دام ابهام و نقل‌های غیرمنسجم رها شود.

تمثیلات و تمایزات غیرماهوی

تمایز میان گردوهای خوراکی و بازی، یا کبوترهای گوشتی و بازی، مانند تفاوت میان جلوه‌های یک نور در آینه‌های گوناگون، به تعینات وجودی بازمی‌گردد، نه ماهیت‌های ثابت. این تمثیل، مانند چراغی در تاریکی، حقیقت وجودی تمایزات را روشن می‌کند.

بخش هفتم: امکان تحول انسان و موجودات

تحول بی‌حد موجودات

هر موجود، مانند ذره‌ای در اقیانوس وجود، می‌تواند به هر مرتبه‌ای از هستی تحول یابد. انسان‌ها می‌توانند به مراتب عالی صعود کنند و موجودات دیگر، جای آن‌ها را بگیرند. این دیدگاه، مانند پلی که زمین را به آسمان پیوند می‌دهد، امکان تحول بی‌حد را نشان می‌دهد.

عبادت به‌مثابه ابزار معرفت

عبادت، مانند کلیدی که درهای معرفت را می‌گشاید، ابزاری برای تحول وجودی است. این ابزار، اگرچه هدف نهایی نیست، اما می‌تواند انسان را در مسیر صعود به‌سوی کمال هدایت کند.

درنگ: عبادت، چونان مشعلی در مسیر معرفت، انسان را به سوی تحول وجودی و صعود به مراتب کمال رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی مفهوم حرکت وجودی و نقد مقولات سنتی در فلسفه اسلامی پرداخت. با نفی ماهیت و نوعیت، عالم به‌مثابه جریانی پویا و بی‌حد از تعینات وجودی توصیف شد که در آن، هر موجود می‌تواند به هر مرتبه‌ای تحول یابد. آیات قرآن کریم، مانند كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ، این پویایی را تأیید کرده و فلسفه وجودی را با معرفت دینی پیوند می‌دهند. نفی ماهیت، مانند شکستن بتی در اندیشه، انسان را به حرکت در مسیر کمال دعوت می‌کند و فلسفه اسلامی را به ابزاری برای فهم پویایی عالم و پیوند با علوم مدرن تبدیل می‌سازد.

دعای ختم: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

با نظارت صادق خادمی