در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 889

متن درس





تجدد و بقا در پرتو حرکت وجودی

تجدد و بقا در پرتو حرکت وجودی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۸۸۹)

مقدمه: پرس‌وجو از هویت وجودی در جریان تجدد

فلسفه اسلامی، به‌ویژه در شاخه حکمت متعالیه، همواره کوشیده است تا با نگاهی ژرف به هستی، پرسش‌های بنیادین درباره وجود، حرکت، و هویت را پاسخ دهد. یکی از عمیق‌ترین مسائل در این حوزه، چگونگی سازگاری تجدد (نو شدن) و بقا (پایداری) در موجودات عالم ناسوت است که در جریان حرکت وجودی و جوهری، هم‌زمان در معرض فنا و بقا قرار دارند. این نوشتار، با بهره‌گیری از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تحلیل و تبیین این مسئله می‌پردازد و با نقد دیدگاه‌های سنتی، به‌ویژه آرای ملاصدرا، عالم را به‌مثابه جریانی پویا و بی‌حد از ظهورات وجودی توصیف می‌کند. هدف این بررسی، ارائه دیدگاهی است که نه‌تنها محدودیت‌های مفاهیم سنتی مانند جوهر، عرض، و ماهیت را به چالش می‌کشد، بلکه با پیوند به آیات قرآن کریم، راهی نوین برای فهم پویایی عالم و هویت انسان پیشنهاد می‌دهد.

بخش یکم: طرح مسئله تجدد و بقای وجود

پرسش از هویت در جریان تغییر

موجودات عالم ناسوت، که در حال زندگی، حرکت، و سیر هستند، هم‌زمان دارای بقا و فنا هستند. انسان، با وجود غرور و اصرار بر «من» بودن، روز‌به‌روز تازه می‌شود، اما در عین حال، کهنگی و زوال را نیز تجربه می‌کند. این تناقض ظاهری میان ثبات هویت و تجدد وجود، پرسشی بنیادین را مطرح می‌کند: چگونه این دو جنبه در یک موجود جمع می‌شوند؟ آیا «منِ» دیروز در «منِ» امروز حضور دارد؟ اگر فنا شده، به کجا رفته و اگر باقی است، چگونه در جریان تجدد حفظ می‌شود؟ این پرسش، مانند سایه‌ای که بر آینه وجود می‌افتد، ذهن را به تأمل در حقیقت هویت وامی‌دارد.

شبهه آکل و مأکول

این مسئله در قالب شبهه آکل و مأکول (خورنده و خورده‌شده) نیز مطرح می‌شود. این شبهه، که ریشه در فلسفه ارسطویی و اسلامی دارد، به چگونگی تعامل ماده و صورت در جریان تحولات جوهری می‌پردازد. چگونه بخشی از موجود که نابود می‌شود، با بخشی که باقی می‌ماند، سازگار است؟ آیا نابودی بخشی از وجود، به معنای جدایی کامل آن از هستی است یا به نحوی در بقای موجود مشارکت دارد؟ این پرسش، مانند گرهی در تار و پود وجود، نیازمند گشایشی وجودی است.

درنگ: مسئله تجدد و بقا، پرسشی بنیادین درباره هویت وجودی است که چگونه موجود در عین نو شدن، هویت خود را حفظ می‌کند.

بخش دوم: نقد دیدگاه سنتی ملاصدرا

دیدگاه صدرا درباره تجدد و بقا

ملاصدرا در جلد هشتم اسفار، صفحه ۱۰۴، فصل ۲۶، بیان می‌کند که هر جوهر جسمانی دارای طبیعتی سیال و متجدد است و در عین حال، امری ثابت و مستمر دارد. او این دو جنبه را به نسبت روح و جسم تشبیه می‌کند: جسم در حال تغییر و زوال است، اما روح به دلیل تجردش ثابت و باقی می‌ماند. به گفته او: «إنّ کلّ جوهر جسمانی له طبیعت سیّاله متجدّده و له ایضاً أمر ثابت مستمرّ باقٍ». این امر ثابت، مانند روحی که در کالبد جسم ساکن است، بقای هویت را تضمین می‌کند، در حالی که طبیعت سیال، مانند جریانی که از کرانه‌های وجود می‌گذرد، تجدد را نمایان می‌سازد.

نقد تشبیه روح و جسم

این دیدگاه صدرا، که بقای هویت را به امری ثابت و مفارق (عقلی یا افلاطونی) نسبت می‌دهد، از منظر فلسفه وجودی مورد نقد قرار می‌گیرد. روح، برخلاف تصور صدرا، ثابت و ساکن نیست، بلکه مانند جسم، در حال تجدد است. روح انسان در سنین مختلف، از کودکی تا کهنسالی، متفاوت است و نمی‌توان آن را خارج از مدار تحول دانست. این نقد، مانند نوری که تاریکی‌های مفاهیم سنتی را می‌شکافد، نشان می‌دهد که تمایز میان روح و جسم، یا جوهر و عرض، در فلسفه وجودی بی‌معناست.

درنگ: روح، مانند جسم، در جریان تجدد وجودی قرار دارد و نمی‌توان آن را ثابت و ساکن فرض کرد.

نقد مفهوم استمرار

صدرا استمرار را به معنای اتصال و دوختن وجودات می‌بیند، گویی عالم مانند واگن‌هایی است که با قفل و بند به هم متصل شده‌اند. اما این درس‌گفتار، استمرار را به معنای چیدمان دقیق و منظم وجودات تعریف می‌کند. عالم، مانند دو هواپیما که با سرعت و نظم در کنار هم حرکت می‌کنند، بدون نیاز به اتصال فیزیکی، نظمی کامل دارد. این چیدمان، مانند نقاشی‌ای که نقطه‌به‌نقطه با دقت ترسیم شده، نظم وجودی عالم را نشان می‌دهد.

بخش سوم: بازتعریف تجدد و بقا در فلسفه وجودی

نفی ذات ثابت و مقولات سنتی

در فلسفه وجودی، هیچ ذات ثابتی وجود ندارد. تمامی موجودات، از ماده تا مجردات، ظهورات و تعینات وجودند که در جریانی پویا و بی‌مرز قرار دارند. برخلاف دیدگاه صدرا که بقای موجودات را به وجود عقلی و مفارق نسبت می‌دهد، این دیدگاه عالم را جریانی یکپارچه و متجدد می‌بیند که هیچ چیز به معنای واقعی گم نمی‌شود. این نفی ذات، مانند شکستن بتی در اندیشه، راه را برای فهم پویایی بی‌کران عالم هموار می‌کند.

چیدمان دقیق عالم

عالم، مانند انیمیشنی پویا، از صور بی‌شماری تشکیل شده که با سرعت و نظم دقیق چیده می‌شوند. این چیدمان، برخلاف کارتون‌های سنتی که با کشیدن و اتصال عمل می‌کنند، نیازی به قفل و بند ندارد. هر لحظه از وجود، مانند نقطه‌ای در بوم نقاشی بی‌کران، در کنار دیگر لحظات چیده شده و نظمی کامل ایجاد می‌کند. این دیدگاه، مانند نسیمی که پرده‌های تصورات سنتی را کنار می‌زند، عالم را جریانی باز و تحول‌پذیر نشان می‌دهد.

درنگ: عالم، مجموعه‌ای از چیدمان‌های دقیق و منظم وجودی است که بدون نیاز به اتصال، نظمی پویا و یکپارچه ایجاد می‌کند.

بخش چهارم: پیوند تجدد و بقا با متون دینی

آیه قرآنی و خودخوانی نفس

آیه اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (سوره اسراء: ۱۴، ترجمه: «کتاب خود را بخوان، کافی است که امروز خودت حسابرس خویشتن باشی») نشان می‌دهد که نفس انسان خود کتاب اوست. حقیقت گذشته، حال، و آینده انسان در نفس او مستجمع است، مانند آینه‌ای که تمامی جلوه‌های وجود را در خود بازمی‌تاباند. این آیه، تأییدی است بر این که هیچ چیز از وجود انسان جدا نمی‌شود و تمامی حقایق در نفس او حضور دارند.

دعای تحول و پویایی

دعای «ای دگرگون‌کننده دل‌ها و دیده‌ها، دلم را بر دینت استوار ساز» به تحول وجودی قلب در مسیر معرفت الهی اشاره دارد. این تحول، مانند نهالی که در خاک ایمان ریشه دوانده و به‌سوی آسمان معرفت می‌روید، جریانی صعودی در مسیر کمال است. این دعا، پویایی عالم و تجدد وجودی را تأیید می‌کند.

درنگ: آیات قرآن کریم و دعاها، حقیقت وجودی انسان را به‌مثابه کتابی جامع توصیف می‌کنند که تمامی گذشته و حال در آن مستجمع است.

بخش پنجم: حضور گذشته در حال

حقیقت گذشته در وجود کنونی

پرسش از چگونگی حضور گذشته در حال، یکی از عمیق‌ترین مسائل فلسفه وجودی است. آیا گذشته به صورت خاطره، رقّت، یا حقیقت در انسان حضور دارد؟ این درس‌گفتار تأکید می‌کند که گذشته، نه به معنای چیزی جدا و گمشده، بلکه به‌عنوان بخشی از حقیقت وجودی کنونی انسان در او مستجمع است. مانند رودی که تمامی قطره‌های گذشته‌اش را در جریان کنونی خود حفظ می‌کند، انسان نیز گذشته‌اش را در وجود خود نگه می‌دارد.

مثال ناخن و پوست

ناخن یا پوست که جدا می‌شود، به معنای گم شدن بخشی از انسان نیست. حقیقت گذشته انسان، مانند سابقه ناخن یا پوست، در وجود او باقی می‌ماند. اگر ملکی به ناخن یا پوست انسان بنگرد، می‌تواند سن و وضعیت او را تشخیص دهد، مانند کتابی که هر صفحه‌اش حکایتی از وجود اوست.

مثال باسکول و وزن‌کشی

باسکول با اندازه‌گیری وزن، حقیقت وجودی انسان را نشان می‌دهد، همان‌طور که ملکی می‌تواند با دیدن ناخن یا پوست، سن و وضعیت انسان را تشخیص دهد. این مثال، مانند چراغی که حقیقت وجود را روشن می‌کند، نشان می‌دهد که وجود انسان تمامی گذشته و حال خود را در خود حفظ می‌کند.

درنگ: گذشته انسان، به‌مثابه بخشی از حقیقت وجودی او، در نفسش مستجمع است و هیچ چیز از وجود او جدا نمی‌شود.

بخش ششم: نقد روش‌شناسی فلسفه سنتی

ابهام در مفاهیم سنتی

مفاهیم سنتی مانند جوهر، عرض، و بقای مفارق، به دلیل فقدان دقت علمی، مانند مهی که حقیقت را می‌پوشاند، مبهم و غیرمنسجم‌اند. فلسفه، نیازمند روش‌شناسی علمی و استدلال‌های دقیق است تا از دام ابهام رها شود. این درس‌گفتار، علم دینی را دعوت به بازنگری در این مفاهیم می‌کند تا با نگاهی نو، پویایی عالم را تبیین کند.

نفی دوجهان‌انگاری افلاطونی

دیدگاه صدرا که بقای موجودات را به جهانی مفارق و عقلی نسبت می‌دهد، مانند تلاش برای بالا کشیدن حقیقت به آسمانی خیالی، از واقعیت عینی عالم دور است. این درس‌گفتار تأکید می‌کند که نیازی به فرض جهانی مفارق نیست؛ همه چیز در همین عالم ناسوت در حال تجدد و چیدمان دقیق است.

بخش هفتم: نتیجه‌گیری و بازاندیشی در فلسفه وجودی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، مسئله تجدد و بقا را در چارچوب فلسفه وجودی بررسی کرد. با نفی مفاهیم سنتی مانند جوهر، عرض، و بقای مفارق، عالم به‌مثابه جریانی پویا و متجدد توصیف شد که در آن، همه چیز به صورت چیدمانی دقیق و هماهنگ حضور دارد. آیات قرآن کریم، مانند اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا، این دیدگاه را تأیید می‌کنند که حقیقت انسان در نفس او مستجمع است. این دیدگاه، مانند پلی که زمین را به آسمان معرفت پیوند می‌دهد، فلسفه اسلامی را به ابزاری برای فهم پویایی عالم و پیوند با علوم مدرن تبدیل می‌سازد.

دعای ختم: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

با نظارت صادق خادمی