متن درس
بقاء موجودات در علم الهی: بازخوانی آرای صدرالمتألهین و ملاحاجی در فلسفه وجودی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۹۱)
مقدمه: بازاندیشی در بقاء و ظهور موجودات
فلسفه اسلامی، بهویژه در مکتب صدرالمتألهین، همواره در پی تبیین حقیقت وجود و نسبت آن با علم الهی بوده است. درسگفتار شماره ۸۹۱، که به بررسی بقاء موجودات در علم الهی اختصاص دارد، یکی از عمیقترین مباحث فلسفی را در این حوزه مطرح میسازد. این نوشتار، با تمرکز بر آرای صدرالمتألهین (ملاصدرا) و ملاحاجی سبزواری، به تحلیل چگونگی بقاء موجودات در ظرف علم الهی و عالم خارجی میپردازد. این اثر، با نگاهی وجودگرایانه، عالم را جریانی پویا از ظهورات الهی میبیند که در آن هیچ موجودی به عدم مطلق بازنمیگردد، بلکه در مراتب مختلف وجود سیر میکند. هدف این کتاب، ارائه تبیینی جامع و تخصصی از این مباحث است که با بهرهگیری از تمثیلات فاخر و پیوند با متون دینی، بهویژه قرآن کریم، راهی نوین برای فهم حقیقت هستی میگشاید.
بخش نخست: مراتب وجود و تعینات الهی
مفهوم مراتب تعینات و خصوصیات وجود
در فلسفه وجودی، هستی بهمثابه نوری واحد تجلی مییابد که در مراتب مختلف، تعینات و خصوصیاتی چون زمان، مکان، احکام، و الوان به خود میگیرد. هر موجود، در نسبت با هستی، دارای لسان، لحاظ، و القاء متقابل است؛ بهگونهای که همه موجودات در یک نظام وحدانی به هم حکم میدهند و از یکدیگر متأثر میشوند.
این تعامل وجودی، مانند رقص نوری است که در آیینههای بیشمار عالم انعکاس مییابد. هر ذره، با دیگر ذرات، گفتوگویی وجودی دارد که در آن، هستی به خودی خود سخن میگوید و هر جزء، بازتابی از کل است.
مراتب وجود، جریانی واحد از تعینات الهی است که در آن هر موجود، با لسان و لحاظ، در تعامل با کل هستی قرار دارد. |
جامعیت هستی در هر جزء
هستی، بهگونهای است که تمامیت آن در هر جزء حضور دارد، نه بهمعنای مادی که بخشی از یک موجود در دیگری باقی بماند، بلکه بهصورت وجودی که هر جزء، آیینهای از کل هستی است. این دیدگاه، شبهه آکل و مأکول را که در کلام پیشینیان مطرح بود، رد میکند. در این شبهه، فرض میشد که مواد اصلی حیوانات در قیامت محشور میشوند، حال آنکه این تصور، از ناتوانی ذهن پیشینیان در درک عمق وجودی عالم ناشی شده است.
مانند قطرهای که در اقیانوس حل میشود، هر موجود، نه بهصورت مادی، بلکه بهلحاظ وجودی، در کل هستی حضور دارد و هیچگاه از آن جدا نمیافتد.
نقد شبهه آکل و مأکول
شبهه آکل و مأکول، که بر اساس آن مواد اصلی حیوانات در قیامت بازمیگردند، از منظر فلسفه وجودی نادرست است. در فلسفه صدرایی، قیامت، تجلی وجودی موجودات در مرتبهای متعالی است، نه بازگشت به مواد مادی. این دیدگاه، با اصل حرکت جوهری همخوانی دارد، که موجودات را در سیر تکاملی به سوی مراتب بالاتر میبیند.
شبهه آکل و مأکول، با نفی حضور مادی و تأکید بر ظهور وجودی، از بنبستهای کلامی رها میشود. |
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تبیین مراتب تعینات و خصوصیات وجود، عالم را جریانی یکپارچه از ظهورات الهی دانست که در آن هر موجود، با دیگر موجودات در تعامل است. نقد شبهه آکل و مأکول نشان داد که تصورات مادیگرایانه، با حقیقت وجودی عالم ناسازگار است. این دیدگاه، با تأکید بر وحدت وجود، راه را برای فهم عمیقتر بقاء موجودات هموار میسازد.
بخش دوم: بقاء موجودات در علم الهی
دیدگاه صدرالمتألهین: بقاء بالبقاء
صدرالمتألهین معتقد است که موجودات در علم الهی، از ازل تا ابد باقیاند، اما این بقاء نه به بقاء نفسانی آنها وابسته است و نه به ابقاء الهی، بلکه به بقاء ذاتی حق تعالی. او میان «بقاء بالبقاء» و «بقاء بالابقاء» تمایز قائل میشود. بقاء بالبقاء، به معنای ظهور لوازم ذاتی حق است، مانند زوجیت که لازمه عدد چهار است، درحالیکه بقاء بالابقاء، به معنای حفظ موجودات توسط اراده الهی است.
مانند نوری که از خورشید ساطع میشود، موجودات در علم الهی، به دلیل بقاء ذاتی حق، همواره پایدارند و هیچگاه از ظرف وجود خارج نمیشوند.
بقاء بالبقاء، موجودات را ظهورات ذاتی حق میداند که در علم الهی از ازل تا ابد پایدارند. |
تفاوت بقاء بالبقاء و بقاء بالابقاء
تفاوت میان این دو نوع بقاء، از منظر صدرا، عظیم است. متکلمان، عالم را باقی بالابقاء میدانند، بهگونهای که خدا میتواند آن را معدوم کند. اما صدرا، با تأکید بر بقاء بالبقاء، معتقد است که موجودات، بهعنوان ظهورات ذاتی حق، غیرقابلزوالاند. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود همخوانی دارد.
مانند رودی که از سرچشمهای جوشان جاری است، موجودات در علم الهی، نه به ارادهای متغیر، بلکه به ذات حق وابستهاند.
دیدگاه فلاسفه و عرفا
برخی فلاسفه و عرفا، لوازم ذاتی الهی، مانند علم الهی، را باقی بالبقاء و موجودات ناسوتی را باقی بالابقاء میدانند. این دستهبندی، به تمایز میان مراتب وجودی اشاره دارد، اما صدرا این تمایز را مطلق نمیداند، زیرا همه موجودات، در نهایت، ظهورات حقاند.
مانند رنگینکمانی که از یک نور واحد پدید میآید، موجودات، در مراتب مختلف، جلوههای گوناگون حقاند.
دیدگاه ملاحاجی: تقسیم موجودات
ملاحاجی سبزواری، موجودات را به دو دسته تقسیم میکند: موجوداتی با غلبه مادی و امکانی، که باقی بالابقاءاند، و موجوداتی با غلبه تجرد، که باقی بالبقاءاند. او معتقد است که موجودات مادی، به دلیل وابستگی به استعداد و حرکت، بقایی مشروط دارند، درحالیکه موجودات مجرد، به دلیل فقدان استعداد مادی، بقایی ذاتیتر دارند.
مانند خاکی که در باد پراکنده میشود و روحی که در آسمان پرواز میکند، ملاحاجی موجودات را به دو ساحت مادی و مجرد تقسیم میکند.
نقد دیدگاه ملاحاجی
استاد فرزانه قدسسره، این تقسیمبندی را نادرست میداند، زیرا همه موجودات، اعم از مادی و مجرد، باقی بالبقاءاند و ظهورات حقاند. در فلسفه وجودی، ماده و تجرد، مراتب مختلف وجودند، نه دو مقوله متمایز. بنابراین، همه موجودات، بهعنوان مظاهر حق، بقایی ظهوری دارند.
همه موجودات، اعم از مادی و مجرد، ظهورات حقاند و بقایی ظهوری دارند، نه مادی یا نفسانی. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی آرای صدرالمتألهین و ملاحاجی، نشان داد که بقاء موجودات در علم الهی، به بقاء ذاتی حق وابسته است. صدرا، با تأکید بر بقاء بالبقاء، دیدگاه متکلمان را نقد میکند، درحالیکه ملاحاجی، با تقسیمبندی موجودات، به تمایز میان ماده و تجرد میپردازد. استاد فرزانه قدسسره، با نفی این تقسیمبندی، همه موجودات را ظهورات حق میداند که در ظرف علم الهی پایدارند.
بخش سوم: صور مفارقه و علم الهی
بقاء موجودات در صور مفارقه
صدرالمتألهین معتقد است که موجودات، از حیث صور مفارقهشان، در علم الهی باقیاند. این صور، نه مادیاند و نه وابسته به نفوس جزئی، بلکه ظهورات علم الهیاند. این دیدگاه، با نظریه مثل افلاطونی متفاوت است، زیرا صدرا صور را در علم الهی، نه در عالمی مستقل، میداند.
مانند سایههایی که در نور آفتاب شکل میگیرند، صور مفارقه، بازتابهایی از علم الهیاند که در ظرف وجود پایدارند.
اختلاف در اقوال درباره علم الهی
اقوال درباره علم الهی به دو دسته متصل و منفصل تقسیم میشوند. برخی، مانند ابنسینا، علم الهی را به صور مرتسمه در ذات خدا نسبت میدهند، درحالیکه برخی دیگر، آن را در مرتبهای خارج از ذات، مانند عقل اول یا مثل افلاطونی، میدانند.
مانند آیینهای که تصاویر را در خود نگه میدارد یا نوری که در جایی دیگر ساطع میشود، علم الهی در این دو دیدگاه، یا در ذات حق است یا در مرتبهای جدا از آن.
اشکال کثرت در علم الهی
هر دو دیدگاه متصل و منفصل با اشکالاتی مواجهاند. دیدگاه متصل، به کثرت در ذات خدا منجر میشود، و دیدگاه منفصل، علم را از ذات خدا جدا میکند. صدرا، با ارائه نظریه وحدت در کثرت، این مشکل را حل میکند و علم الهی را ظهور ذاتی حق میداند.
علم الهی، ظهور ذاتی حق است که کثرت صور در آن، کثرت ظهوری است، نه حقیقی. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تبیین صور مفارقه و اقوال درباره علم الهی، نشان داد که بقاء موجودات در علم الهی، به ظهور ذاتی حق وابسته است. صدرا، با نقد دیدگاههای متصل و منفصل، علم الهی را عین ذات حق میداند که کثرت در آن، ظهوری است، نه حقیقی.
بخش چهارم: نقد دیدگاههای کلامی و فلسفی
نقد دیدگاه متکلمان درباره ابقاء
متکلمان، عالم را باقی بالابقاء میدانند، بهگونهای که خدا میتواند آن را معدوم کند. استاد فرزانه قدسسره، این دیدگاه را نادرست میداند، زیرا معدومیت عالم، با وحدت وجود و ظهور ذاتی حق ناسازگار است.
مانند درختی که ریشه در خاک دارد، عالم به ذات حق وابسته است و نمیتواند از آن جدا شود.
عدم معدومیت موجودات
هیچ موجودی در عالم هستی معدوم نمیشود، بلکه همه موجودات، بهعنوان ظهورات الهی، باقی بالبقاءاند. این اصل، با آیه ۲۶ سوره الرحمن، كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ (هر که بر آن [زمین] است فانی است)، سازگار است، که به معنای انتقال از مرتبهای به مرتبه دیگر، نه نابودی، تفسیر میشود.
هیچ موجودی به عدم مطلق بازنمیگردد، بلکه در مراتب مختلف وجود سیر میکند. |
ظهور موجودات از علم الهی
موجودات از علم الهی ظهور مییابند و در مراتب مختلف وجود، از دنیا تا برزخ و قیامت، سیر میکنند. این سیر، با اصل «صدر من العلم» و حرکت جوهری همخوانی دارد.
مانند رودی که از چشمهای زلال سرچشمه میگیرد، موجودات از علم الهی ظهور یافته و در عوالم مختلف جریان مییابند.
تفاوت بقاء حق و خلق
بقاء حق، به ذات اوست، درحالیکه بقاء خلق، به ظهور حق وابسته است. این تمایز، به تفاوت میان وجود ذاتی و وجود رابط اشاره دارد.
مانند نوری که خود میدرخشد و سایهای که از آن پدید میآید، حق دارای بقاء ذاتی است و خلق، بقایی ظهوری دارد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نقد دیدگاه متکلمان و تأکید بر عدم معدومیت موجودات، نشان داد که عالم، بهعنوان ظهورات الهی، باقی بالبقاء است. پیوند این دیدگاه با قرآن کریم و اصل حرکت جوهری، عالم را جریانی پویا از ظهورات الهی میداند.
بخش پنجم: تعامل وجودی و محدودیتهای ادراکی
تعامل وجودی میان موجودات
هر موجود، به همه عالم حکم میدهد و از همه عالم حکم میگیرد، بهگونهای که در کل هستی حضور دارد. این تعامل، فراتر از حواس ظاهری، در سطح وجودی رخ میدهد.
مانند تار و پودی که در یک قالی به هم تنیدهاند، هر موجود، در بافت هستی، با دیگر موجودات درهمآمیخته است.
محدودیت حواس ظاهری
حواس ظاهری، قادر به درک کامل تعاملات وجودی نیستند، زیرا تنها مراتب متوسط را میبینند. حرکتهای ظریف، مانند حرکت ذهن یا عقل، تنها با پرگار عقل قابل درکاند.
مانند چشمی که تنها نور روز را میبیند، حواس ظاهری از درک ظلمات عمیق وجود ناتواناند.
حواس ظاهری، از درک حرکتهای ظریف وجودی ناتواناند و تنها عقل میتواند حقیقت هستی را بکاود. |
سابقه وجودی موجودات
هر ذره وجود، سابقه پیشین خود را بهصورت وجودی، نه مادی، حفظ میکند. این سابقه، در قیامت بهصورت تام آشکار میشود.
مانند کتابی که هر صفحهاش حکایتی از گذشته را در خود دارد، هر ذره وجود، تاریخچهای وجودی را در خود حفظ میکند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تبیین تعامل وجودی میان موجودات و محدودیتهای ادراک حسی، بر اهمیت عقل در درک حقایق متافیزیکی تأکید کرد. هر موجود، در نظام وحدانی هستی، با دیگر موجودات در تعامل است و سابقه وجودی خود را حفظ میکند.
بخش ششم: حرکت و بقاء در فلسفه وجودی
بقاء به معنای حرکت
بقاء، به معنای سکون نیست، بلکه در مقوله حرکت و تجدد است. این دیدگاه، با نظریه حرکت جوهری صدرایی همخوانی دارد، که بقاء را استمرار وجود در سیر تکاملی میداند.
مانند رودی که هر لحظه نو میشود، بقاء در عالم، جریانی است که در آن موجودات تحول مییابند.
حرکت در همه مراتب وجود
حرکت، نهتنها در موجودات مادی، بلکه در مجردات و حتی ذات الهی نیز وجود دارد. این دیدگاه، تصور سنتی از ثبات مجردات را نقد میکند.
مانند ستارگانی که در آسمان میچرخند، همه مراتب وجود، در رقصی وجودی به سوی حق در حرکتاند.
حرکت، در همه مراتب وجود، از مادی تا مجرد، جاری است و عالم را جریانی پویا میسازد. |
تفاوت مراتب حرکت
حرکت در مراتب مختلف، مانند نبض، نفس، و عقل، متفاوت است، اما همه وجودیاند. حرکت عقل، نفسانی، و جسمانی، هر یک در مرتبه خاص خود تعریف میشود.
مانند نواهایی که از سازهای مختلف برمیخیزد، حرکت در هر مرتبه، نغمهای خاص از وجود مینوازد.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با تأکید بر بقاء بهمثابه حرکت و جاریبودن آن در همه مراتب وجود، عالم را جریانی پویا از ظهورات الهی دانست. تفاوت مراتب حرکت، نشاندهنده تنوع ظهورات وجودی است که همگی در نظام وحدانی حق متحدند.
بخش هفتم: نقد تعریف سوای الهی
تعریف سوای الهی در نگاه ملاحاجی
ملاحاجی، ماده، امکان، و حرکت را سوای الهی میداند، درحالیکه ملائکه، به دلیل فقدان ماده و حرکت، هواللهاند. او معتقد است که موجودات مادی، به دلیل غلبه امکان و حرکت، باقی بالابقاءاند، درحالیکه موجودات مجرد، باقی بالبقاءاند.
مانند خاکی که از آسمان جدا میافتد، ملاحاجی ماده را سوای الهی میبیند، درحالیکه مجردات را به نور حق نزدیک میداند.
نقد تعریف سوای الهی
استاد فرزانه قدسسره، این تعریف را نادرست میداند، زیرا همه موجودات، اعم از مادی و مجرد، ظهورات حقاند. ماده و حرکت، مراتب وجودند، نه چیزی جدا از حق. بنابراین، همه موجودات، بهنحوی، هواللهاند.
همه موجودات، اعم از مادی و مجرد، ظهورات حقاند و نمیتوان آنها را سوای الهی دانست. |
جمعبندی بخش هفتم
این بخش، با نقد تعریف ملاحاجی از سوای الهی، نشان داد که همه موجودات، در نظام وحدانی وجود، ظهورات حقاند. این دیدگاه، با اصل وحدت وجود، ماده و تجرد را مراتب مختلف وجود میداند، نه مقولههایی جدا از هم.
بخش هشتم: ضرورت پرگار عقل در فلسفه
محدودیت ادراک حسی
ادراک حسی، قادر به درک حرکتهای ظریف، مانند حرکت ذهن یا عقل، نیست. این محدودیت، بر اهمیت عقل در فلسفه تأکید میکند.
مانند چشمی که در تاریکی ناتوان است، حواس ظاهری از درک نورهای ظریف وجودی عاجزند.
ضرورت پرگار عقل
برای درک حقایق فلسفی، باید از پرگار عقل استفاده کرد، نه از حواس ظاهری. فلسفه، با عقل و استدلال، به حقایق متافیزیکی دست مییابد.
مانند پرگاری که دایره حقیقت را ترسیم میکند، عقل، ابزار فهم عمیق هستی است.
عقل، پرگاری است که حقیقت هستی را از ظلمات ادراک حسی بیرون میکشد. |
جمعبندی بخش هشتم
این بخش، با تأکید بر محدودیت ادراک حسی و ضرورت پرگار عقل، فلسفه را از علوم تجربی متمایز کرد. عقل، ابزار اصلی درک حقایق متافیزیکی است که عالم را جریانی پویا از ظهورات الهی میبیند.
جمعبندی
این اثر، با تبیین آرای صدرالمتألهین و ملاحاجی درباره بقاء موجودات در علم الهی، نشان داد که عالم، جریانی پویا از ظهورات الهی است که در آن هیچ موجودی به عدم مطلق بازنمیگردد. صدرا، با تأکید بر بقاء بالبقاء، موجودات را ظهورات ذاتی حق میداند، درحالیکه ملاحاجی، با تقسیمبندی موجودات به مادی و مجرد، بقایی متفاوت برای آنها قائل است. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این تقسیمبندی، همه موجودات را ظهورات حق میبیند که در مراتب مختلف وجود سیر میکنند. حرکت، بهعنوان تجدد وجودی، در همه مراتب جاری است، و عقل، ابزار اصلی درک این حقایق است. این دیدگاه، با پیوند به قرآن کریم و اصل وحدت وجود، راهی نوین برای فهم هستی و سلوک معنوی میگشاید.
دعای ختم: خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست
با نظارت صادق خادمی |