متن درس
کتاب فلسفه وجودی: تأملاتی در حرکت و هستی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۸۹۹)
مقدمه: درآمدی بر فلسفه حرکت و وجود
حرکت، چونان جریانی سیال در بستر وجود، از دیرباز محور تأملات فیلسوفان بوده است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به بررسی عمیق مفهوم حرکت در نظام هستی میپردازد. محور بحث، نهتنها حرکت در معنای متعارف مقولهای، بلکه حرکت وجودی است که چون روحی جاری، تمامی مراتب هستی را درمینوردد. این کتاب، با رویکردی تحلیلی و نظاممند، مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی، از قوه و فعل تا حرکت وجودی و ایجادی، را در قالبی علمی و دانشگاهی عرضه میدارد. هدف، تبیین جایگاه حرکت بهعنوان صفت ذاتی وجود و بازاندیشی در مفاهیم سنتی فلسفه و کیهانشناسی است. ساختار این اثر، با عناوین و زیرعناوین منظم، بهگونهای طراحی شده که خواننده را به سفری عمیق در اقیانوس معرفت فلسفی رهنمون سازد.
بخش نخست: مبانی نظری حرکت در فلسفه اسلامی
گستره مباحث حرکت: از قوه و فعل تا حرکت وجودی
بحث حرکت در فلسفه اسلامی، از مفاهیم بنیادین قوه و فعل آغاز میشود و به تحلیل حدوث و قدم، تفاوت ظرف فعلیتها، و اقسام حرکت (کمی، کیفی، وضعی، و جوهرى) امتداد مییابد. این گستردگی، نشاندهنده رویکردی جامع به تبیین حرکت در مراتب گوناگون وجود است. حرکت، در این منظر، نهتنها پدیدهای فیزیکی، بلکه جریانی ذاتی در بطن هستی است که تمامی موجودات، اعم از ارضی و سماوی، حقی و خلقی، را دربرمیگیرد.
درنگ: گستره مباحث حرکت در فلسفه اسلامی، از قوه و فعل تا حرکت وجودی، نشاندهنده عمق و جامعیت این علم در تبیین نظام هستی است.
حرکت وجودی: حقیقت جاری در هستی
حرکت وجودی، بهعنوان اصل بنیادین فلسفه ملاصدرا، تمامی حرکات مقولهای (کمی، کیفی، و جوهرى) را به جریانی واحد در وجود فرومیکاهد. تمامی موجودات، از آسمانی تا زمینی، در این حرکت مشارکت دارند. مقولههای کمی و کیفی، که در فلسفه سنتی بهعنوان محور حرکت شناخته میشدند، در این دیدگاه، امری انتزاعیاند و استقلال وجودی ندارند. حرکت وجودی، چونان رودی خروشان، در تمامی مراتب هستی جاری است و حقیقت تمامی حرکات را در خود جای داده است.
درنگ: حرکت وجودی، صفت ذاتی وجود است و تمامی حرکات مقولهای، از کمی تا جوهرى، انتزاعاتی از این حقیقت واحدند.
نفی استقلال مقولهها در فلسفه وجودی
در فلسفه ملاصدرا، مقولههایی چون کم، کیف، و جوهر، فاقد استقلال وجودیاند. این مقولهها، اموری اعتباری و انتزاعیاند که از وجود استخراج میشوند. حرکت در این مقولهها، در حقیقت، جلوهای از حرکت وجودی است. این دیدگاه، با نفی استقلال ماهیت، وجود را بهعنوان حقیقت عالم معرفی میکند که حرکت، صفت ذاتی آن است.
استقرایی بودن اقسام حرکات
تقسیمبندی حرکات به کمی، کیفی، وضعی، و جوهرى، حصری عقلانی نیست، بلکه استقرایی است. این انعطافپذیری، امکان کشف اقسام جدید حرکات، مانند حرکت وجودی، را فراهم میآورد. این دیدگاه، برخلاف تقسیمبندیهای حصری (مانند زوج و فرد در اعداد)، به پویایی فلسفه در تحلیل حرکات اشاره دارد.
درنگ: استقرایی بودن تقسیمبندی حرکات، امکان گسترش مفاهیم فلسفی و کشف حرکات جدید، مانند حرکت وجودی، را میسر میسازد.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با بررسی مبانی نظری حرکت، از قوه و فعل تا حرکت وجودی، چارچوبی نظاممند برای فهم فلسفه حرکت ارائه داد. حرکت وجودی، بهعنوان صفت ذاتی وجود، تمامی حرکات مقولهای را در خود فرومیبرد و نفی استقلال مقولهها، افق جدیدی در فلسفه اسلامی میگشاید.
بخش دوم: حرکت وجودی و ایجادی در نظام هستی
تمایز حرکت وجودی و ایجادی
حرکت وجودی، به دو معنا قابل تفسیر است: نخست، حرکت وجودی مطلق که تمامی موجودات را دربرمیگیرد؛ دوم، حرکت وجودی در مقابل حرکت ایجادی، که در مرتبه حق تعالی به حرکت ذاتی (تجلیات ذات و صفات) و حرکت ایجادی (خلق موجودات) تقسیم میشود. این تمایز، به تحلیل دقیق حرکت در مراتب گوناگون وجود اشاره دارد.
درنگ: حرکت وجودی، در معنای عام، همه موجودات را دربرمیگیرد، اما در مرتبه حق تعالی، از حرکت ایجادی متمایز میشود.
حرکت وجودی و ایجادی در مرتبه حق تعالی
در مرتبه حق تعالی، حرکت وجودی به تجلیات ذاتی و صفاتی، و حرکت ایجادی به خلق و ظهور موجودات اشاره دارد. این تمایز، با آیه ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ﴾ (رحمن: ۲۹، «هر روز او در کاری است») همخوانی دارد. حرکت وجودی، شوون ذاتی حق، و حرکت ایجادی، ظهورات فعلی اوست.
حرکت ظهوری و اظهاری در مخلوقات
در مرتبه مخلوقات، حرکت وجودی به حرکت ظهوری (حیات نفسی موجودات) و حرکت ایجادی به حرکت اظهاری (تجلیات و تعینات مظهر) تقسیم میشود. حرکت ظهوری، به حیات ذاتی موجودات، و حرکت اظهاری، به تأثیرات و ظهورات آنها در عالم اشاره دارد.
جامعیت حرکت وجودی
حرکت وجودی، در معنای عام، شامل حرکات ایجادی، ظهوری، و اظهاری است. اما در معنای خاص، حرکت وجودی در مقابل حرکت ایجادی، و حرکت ظهوری در مقابل حرکت اظهاری قرار میگیرد. این انعطافپذیری مفهومی، به پویایی فلسفه وجودی اشاره دارد.
درنگ: حرکت وجودی، بهعنوان مفهومی جامع، تمامی حرکات را دربرمیگیرد، اما در تحلیلهای خاص، تمایزهای ظریفی میان انواع آن برقرار میشود.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین حرکت وجودی و ایجادی در مراتب حق و مخلوقات، جایگاه حرکت را بهعنوان جریانی ذاتی در هستی روشن ساخت. تمایز میان حرکت ذاتی و فعلی در حق تعالی، و حرکت ظهوری و اظهاری در مخلوقات، افقهای جدیدی در فهم فلسفه حرکت گشود.
بخش سوم: نقد و بازاندیشی در فلسفه حرکت
نقد حرکت وضعی بهعنوان اشرف حرکات
ملاصدرا در اسفار (جلد سوم، فصل ۳۰، صفحه ۱۱۵) حرکت وضعی دوری را اقدم، ادوم، اتم، و اشرف حرکات میداند، زیرا عالم را متناهی فرض کرده و حرکت دوری را پایدارتر میبیند. اما این دیدگاه، با فلسفه وجودی همخوانی کامل ندارد. حرکات وجودی، ایجادی، ظهوری، و اظهاری، به دلیل ذاتی بودن، مقدم بر حرکات وضعیاند.
درنگ: حرکات وجودی، به دلیل ذاتی بودن، بر حرکات وضعی که وابسته به مقوله مکاناند، تقدم دارند.
محدودیتهای عرفی در درک حرکت
عرف، به دلیل وابستگی به حواس، ابتدا حرکات نقلهای (مانند راه رفتن) را درک کرده و حرکات وجودی و جوهرى را نادیده گرفته است. این محدودیت معرفتشناختی، مانع از شناخت حرکات حقیقی نیست، بلکه نشاندهنده اولویت ظاهری حرکات مقولهای در ذهن عرف است.
نقد کیهانشناسی متناهی
فرض تناهی عالم، مبنای حرکت دوری در فلسفه سنتی است. اما اگر عالم نامتناهی باشد، حرکت استقامی ممکن میشود و حرکت دوری ضرورت خود را از دست میدهد. دلایل تناهی، مانند استدلال تسلسل (مثال دو طناب)، ناکافیاند، زیرا مبتنی بر پیشفرض تناهیاند.
درنگ: نفی تناهی عالم، امکان حرکت استقامی را تأیید کرده و فلسفه حرکت را از محدودیتهای کیهانشناسی سنتی رها میسازد.
تفسیر فلسفی آیه رجوع
آیه ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾ (بقره: ۱۵۶، «ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم») در فلسفه سنتی، به معنای حرکت دوری است، اما در فلسفه وجودی، به رجوع وجودی به مبدأ الهی اشاره دارد. این بازتفسیر، حرکت را از چرخش دوری به بازگشتی وجودی به سوی حق تعالی ارتقا میدهد.
وابستگی حرکات مقولهای
حرکات کمی و کیفی، به حرکت مکانی و وضعی وابستهاند، اما حرکت وضعی، بینیاز از آنهاست. این استقلال نسبی، حرکت وضعی را در فلسفه سنتی مقدم میسازد، اما در فلسفه وجودی، حرکات ذاتی برتری دارند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد دیدگاههای سنتی درباره حرکت وضعی و کیهانشناسی متناهی، به بازاندیشی در مفاهیم حرکت پرداخت. تفسیر وجودی آیه رجوع و نفی تقدم حرکات مقولهای، نشاندهنده پویایی فلسفه وجودی در برابر محدودیتهای سنتی است.
بخش چهارم: بازسازی ادبیات و فرهنگ فلسفی
ضرورت بازسازی ادبیات فلسفی
پیشرفت فلسفه اسلامی، در گرو بازسازی ادبیات فلسفی و کلامی است. این ادبیات، شامل واژهشناسی، مادهشناسی، اشتقاق، و دلالتهای تطابقی، تضمنی، و التزامی است. زبان، چونان آینهای، اندیشه را بازمیتاباند و بازسازی آن، شرط پویایی فلسفه است.
درنگ: بازسازی ادبیات فلسفی، با تأکید بر واژهشناسی و معناشناسی، بستری برای پیشرفت فلسفه و علوم انسانی فراهم میآورد.
نقد ادبیات سنتی
ادبیات سنتی، با تمرکز بر شکلشناسی (صرف و نحو) و نادیده گرفتن مادهشناسی و معناشناسی، مانع رشد فلسفه و علوم انسانی شده است. این محدودیت، توانایی تحلیل عمیق مفاهیم را کاهش داده و علم دینی را از پویایی بازداشته است.
ضرورت میانرشتهای بودن فلسفه
فلسفه، بدون آگاهی از روانشناسی و جامعهشناسی، نمیتواند به مسائل پیچیده جامعه پاسخ دهد. فیلسوفان، پیش از ورود به مباحث تخصصی، باید این علوم را فراگیرند تا تحلیلهایشان با واقعیتهای اجتماعی همخوانی داشته باشد.
نقد فرهنگ بسته و اختناق فلسفی
فرهنگ سنتی، با تأکید بر سکوت و عدم پرسشگری، به اختناق فکری منجر شده است. این فرهنگ، با سرکوب پرسشگری، مانع پویایی فلسفه و رشد علمی شده است. بهجای «الف و گفت دگر هیچ مگو»، باید فضایی برای گفتوگو و پرسشگری گشوده شود.
درنگ: فرهنگ بسته، با سرکوب پرسشگری، مانع رشد فلسفه است و تحول فرهنگی، شرط لازم برای پویایی علمی است.
تحول فرهنگی و ادبی
تحول در فرهنگ ادبی و فلسفی، با تأکید بر مادهشناسی و معناشناسی، لازمه پیشرفت است. این تحول، محدودیتهای زبانی و فکری را کنار زده و بستری برای تفکر باز و پویا فراهم میآورد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تأکید بر بازسازی ادبیات و فرهنگ فلسفی، به ضرورت تحول در زبان و اندیشه اشاره کرد. نقد فرهنگ بسته و دعوت به پرسشگری، راه را برای پیشرفت فلسفه اسلامی هموار میسازد.
نقد فرهنگ تسلسل و دور
فرهنگ سنتی، با تأکید بر مفاهیم تسلسل و دور، تفکر را در چارچوبهای محدود نگه داشته است. این فرهنگ، که در اشعار حافظ نیز بازتاب یافته، با فرض تناهی عالم، مانع تفکر باز و پویا شده است. تحول در این فرهنگ، لازمه گشودن افقهای جدید در فلسفه است.
جمعبندی کل
این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، حرکت را بهعنوان جریانی ذاتی در نظام هستی تبیین کرد. حرکت وجودی، بهعنوان حقیقت تمامی حرکات، از مقولهای تا ذاتی، محور بحث قرار گرفت. نقد دیدگاههای سنتی، از حرکت وضعی تا کیهانشناسی متناهی، و تأکید بر بازسازی ادبیات و فرهنگ فلسفی، افقهای جدیدی در فلسفه اسلامی گشود. این اثر، دعوتی است به بازاندیشی در مفاهیم بنیادین و گامی در جهت پویایی علم دینی.
با نظارت صادق خادمی