در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 921

متن درس





نقد و بازسازی مفاهیم دهر و سرمد در فلسفه اسلامی

نقد و بازسازی مفاهیم دهر و سرمد در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۲۱)

مقدمه

مفاهیم دهر و سرمد، از دیرباز در فلسفه اسلامی، به‌عنوان مقولاتی کلیدی در بررسی هستی‌شناسی و نسبت میان ابدیات و متغیرات، مورد توجه فلاسفه‌ای چون ابن‌سینا، میرداماد، و صدرالمتألهین قرار گرفته‌اند. این مفاهیم، که گاه به‌عنوان عوالم مستقل معرفی شده‌اند، در آثار فلسفی با پیچیدگی‌ها و تناقضاتی همراه بوده‌اند که بازنگری آن‌ها را ضروری می‌سازد. درس‌گفتار استاد فرزانه قدس‌سره، با رویکردی انتقادی و مبتنی بر تحلیل‌های لغوی، قرآنی، و روایی، به نقد این مفاهیم پرداخته و با رد عالم بودن دهر و سرمد، آن‌ها را به اوصافی وابسته به عالم ناسوت و ذات الهی تقلیل می‌دهد.

بخش نخست: نقد مفهوم عالم بودن دهر و سرمد

دهر و سرمد: اوصاف، نه عوالم

در فلسفه اسلامی، برخی فلاسفه، از جمله ابن‌سینا و میرداماد، دهر و سرمد را به‌عنوان عوالم مستقل معرفی کرده‌اند. با این حال، این دیدگاه با چالش‌های بنیادین مواجه است. دهر و سرمد، برخلاف ادعای این فلاسفه، نه عوالم مستقل، بلکه اوصافی هستند که به ترتیب به استمرار زمان در عالم ناسوت و بقای ابدی پروردگار اشاره دارند. عالم، چون بستری است که موجودات را در خود جای می‌دهد، اما دهر و سرمد، چون سایه‌هایی ظریف بر این بستر، صرفاً ویژگی‌هایی هستند که به موصوف خود، یعنی عالم دنیا یا ذات الهی، وابسته‌اند.

درنگ: دهر و سرمد، چون نغمه‌هایی بر ساز هستی، اوصافی هستند که عالم ناسوت و ذات الهی را توصیف می‌کنند، نه عوالمی مستقل.

زمان، وصف عالم دنیا

عالم دنیا، به‌عنوان موصوفی واقعی، بستری است که موجودات متغیر در آن جریان دارند. زمان، برخلاف تصور برخی فلاسفه، نه ظرفی مستقل، بلکه صفتی است که به این عالم عارض می‌شود. زمان، چون رنگی است که بر دیوار هستی نقش می‌بندد، تعینی است که در اشیاء زمانی پدیدار می‌گردد و نمی‌توان آن را عالمی جداگانه دانست. این دیدگاه، با رد مفهوم‌سازی زمان به‌عنوان عالم، بر وابستگی آن به عالم ناسوت تأکید دارد.

درنگ: زمان، چون جریانی ظریف در بستر عالم دنیا، وصفی است که به اشیاء متغیر عارض می‌شود، نه عالمی مستقل.

قیاس دیوار سفید

برای روشن شدن تمایز میان وصف و موصوف، می‌توان به قیاس دیوار سفید اشاره کرد. همان‌گونه که سفیدی، صفت دیوار است و نه موجودی مستقل، دهر و سرمد نیز اوصافی هستند که به ترتیب به زمان دنیوی و بقای الهی تعلق دارند. دیوار، چون موصوفی واقعی، وجودی مستقل دارد، اما سفیدی، تنها وصفی است که بر آن عارض می‌شود. به همین سان، دهر و سرمد، چون رنگ‌هایی بر بوم هستی، اوصافی وابسته‌اند و نه اشیاء مستقل.

درنگ: دهر و سرمد، چون سفیدی بر دیوار، اوصافی هستند که به موصوف خود وابسته‌اند و وجودی مستقل ندارند.

دهر، وصف استمرار زمان

دهر، به‌عنوان وصفی که استمرار طولانی زمان را در عالم ناسوت نشان می‌دهد، به هیچ عالم دیگری تعلق ندارد. این مفهوم، چون نخی بلند در تاروپود زمان، به استمرار و دوام زمان در این عالم اشاره دارد و نمی‌توان آن را عالمی جداگانه دانست. برای مثال، وقتی گفته می‌شود خَلَّدَ اللَّهُ زَمَانَهُ (خداوند زمانش را جاودان سازد)، اشاره به استمرار طولانی دارد، اما کاربرد دهر در این مقام، به دلیل دلالت بر طول عمر، مناسب‌تر است.

درنگ: دهر، چون نخی بلند در تاروپود زمان، وصف استمرار طولانی در عالم ناسوت است.

سرمد، وصف بقای الهی

سرمد، به‌عنوان صفتی الهی، به بقای یکنواخت و ابدی پروردگار اشاره دارد. این مفهوم، چون آینه‌ای که نور ابدی حق را بازتاب می‌دهد، با صفت صمد، که به محتوای ذات الهی اشاره دارد، پیوندی عمیق دارد. صمد، وصف ذاتی پروردگار است، در حالی که سرمد، وصف بقای اوست. این تمایز، نشان‌دهنده سلسله‌مراتب اوصاف الهی است که سرمد را در مرتبه‌ای پایین‌تر از صمد قرار می‌دهد.

درنگ: سرمد، چون آینه‌ای که بقای ابدی حق را بازتاب می‌دهد، وصف بقای یکنواخت پروردگار است.

نقد کاربرد دهر در معنای کوتاه

کاربرد دهر برای استمرار کوتاه، نادرست است. برای مثال، عبارت قَصَّرَ اللَّهُ دَهْرَهُ (خداوند دهرش را کوتاه کند) به دلیل دلالت دهر بر استمرار طولانی، ناصواب است. در این موارد، زمان، که هم به کوتاه و هم به بلند دلالت دارد، مناسب‌تر است. این دقت لغوی، بر ضرورت استفاده صحیح از واژگان در فلسفه اسلامی تأکید دارد.

درنگ: دهر، چون جریانی بلند در بستر زمان، تنها برای استمرار طولانی به‌کار می‌رود.

مکان، وصف عالم ناسوت

همان‌گونه که زمان عالم نیست، مکان نیز عالمی مستقل نیست، بلکه وصفی است که به عالم ناسوت عارض می‌شود. مکان، چون سایه‌ای که بر موجودات این عالم می‌افتد، تعینی است که قرب بیشتری به مفهوم ظرف دارد، اما زمان، به دلیل انتزاعی‌تر بودن، صرفاً وصف است. این تمایز، بر وابستگی هر دو مفهوم به عالم ناسوت تأکید دارد.

درنگ: مکان، چون سایه‌ای بر موجودات ناسوت، وصفی وابسته است، نه عالمی مستقل.

نقد سرمدیت مخلوقات

سرمد، به دلیل دلالت بر بقای یکنواخت، نمی‌تواند به مخلوقات، مانند دولت‌های بنی‌امیه یا بنی‌عباس، اطلاق شود. این دولت‌ها، هرچند طولانی‌مدت بوده‌اند، به دلیل تنوع و تغییر، دهر نامیده می‌شوند، نه سرمد. سرمد، چون نوری یکنواخت که تنها از ذات الهی ساطع می‌شود، مختص پروردگار است.

درنگ: سرمد، چون نوری یکنواخت از ذات الهی، تنها به بقای پروردگار اطلاق می‌شود.

بخش دوم: تحلیل آرای فلاسفه در دهر و سرمد

ابن‌سینا و تعلیقات: دهر و سرمد به‌عنوان اوصاف

ابن‌سینا در تعلیقات (صفحه ۴۳) می‌فرماید: نِسْبَةُ الْأَوَّلِ إِلَى الْعَقْلِ الْفَعَّالِ أَوْ إِلَى الْفَلَكِ نِسْبَةٌ غَيْرُ مُتَقَدِّرَةٍ زَمَانِيَّةٍ بَلْ نِسْبَةُ الْأَبَدِيَّاتِ وَنِسْبَةُ الْأَبَدِيَّاتِ إِلَى الْأَبَدِيَّاتِ تُسَمَّى السَّرْمَدَ وَالدَّهْرَ (نسبت واجب‌الوجود به عقل فعال یا فلکی، نسبتی غیر زمانی است، بلکه نسبت ابدیات به ابدیات، سرمد و دهر نامیده می‌شود). این بیان، دهر و سرمد را به‌عنوان اوصافی برای نسبت میان ابدیات معرفی می‌کند، که با دیدگاه وصف بودن این مفاهیم سازگار است. با این حال، ابن‌سینا در جای دیگر (صفحه ۱۴۱–۱۴۲) می‌فرماید: الْعَقْلُ يَفْرِضُ ثَلَاثَةَ أَكْوَانٍ (عقل سه کون را فرض می‌کند)، شامل کون در زمان (متغیرات)، کون با زمان (دهر)، و کون ثابت با ثابت (سرمد). این تناقض، نشان‌دهنده عدم انسجام در آرای ابن‌سینا است.

درنگ: ابن‌سینا، دهر و سرمد را گاه وصف و گاه عالم می‌داند، که این تناقض، ضعف استدلالی وی را آشکار می‌سازد.

دهر به‌عنوان ظرف زمان

ابن‌سینا در تعلیقات (صفحه ۱۴۲) دهر را وِعَاءَ الزَّمَانِ (ظرف زمان) می‌داند، زیرا زمان سیال و ضعیف‌الوجود است. این دیدگاه، دهر را به ظرفی برای زمان تبدیل می‌کند، اما این ادعا با وصف بودن دهر ناسازگار است. سیالیت زمان، چون جریانی گذرا در نهر هستی، نمی‌تواند دلیلی بر ظرف بودن دهر باشد، زیرا دهر خود وصفی زمانی است.

درنگ: دهر، چون وصفی در بستر زمان، نمی‌تواند ظرفی مستقل برای آن باشد.

صدرالمتألهین و حاشیه شفا

صدرالمتألهین در حاشیه شفا (صفحه ۱۵۷) می‌فرماید: فِي الزَّمَانِ أَوِ الدَّهْرِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ (در زمان یا دهر یا غیر آن). وی معیت متغیر با متغیر را زمان، متغیر با ثابت را دهر، و ثابت با ثابت را سرمد می‌داند. این تقسیم‌بندی، که از ابن‌سینا تأثیر پذیرفته، فاقد استدلال معتبر است و به‌صورت تقلیدی ارائه شده است. صدرا این معانی را محصله و اجماعی می‌داند، اما بدون ارائه دلیل، این ادعا را به اثبات نمی‌رساند.

درنگ: صدرالمتألهین، با تقلید از ابن‌سینا، دهر و سرمد را بدون استدلال معتبر عالم می‌داند.

فخررازی و نقد الفاظ حاوله

فخررازی، با آزاداندیشی و انصاف، در محصل و مباحث مشرقی، دهر و سرمد را الفاظی حَاوَلَةٌ (رنگارنگ و فریبنده) می‌داند که فاقد معانی محصله‌اند. وی تقسیم‌بندی فلاسفه را تَحْوِيلٌ خَالٍ عَنِ التَّحْصِيلِ (تحویلی خالی از حقیقت) می‌خواند و با دو دلیل، این مفاهیم را رد می‌کند: نخست، معیت متغیرات با زمان، متجدد و متبدل است؛ دوم، این معیت با معیت میان مفارقات و زمان یا حرکت متفاوت است. این نقد، چون تیغی بر پرده‌های فریبنده فلسفه، حقیقت را آشکار می‌سازد.

درنگ: فخررازی، با انصاف و آزاداندیشی، دهر و سرمد را الفاظی فریبنده و فاقد حقیقت می‌داند.

تمایز زخرف و حاوله

فخررازی، با دقت لغوی، میان زخرف و حاوله تمایز قائل می‌شود. زخرف، چون طلایی که ظاهری فریبنده اما باطنی تهی دارد، یک‌رنگ است، اما حاوله، چون شهر فرنگی رنگارنگ و ترسناک، فریبندگی بیشتری دارد. این تمایز، نشان‌دهنده عمق نگاه فخررازی به الفاظ فلسفی است که دهر و سرمد را چون پرده‌هایی رنگین اما بی‌معنا توصیف می‌کند.

درنگ: حاوله، چون شهر فرنگی رنگارنگ و فریبنده، دهر و سرمد را به الفاظی تهی از حقیقت تقلیل می‌دهد.

بخش سوم: نقد روش‌شناسی فلسفه اسلامی

تقلیدی بودن آرای فلاسفه

فلسفه اسلامی، به‌ویژه در بحث دهر و سرمد، به دلیل تقلید از آرای پیشینیان، چون ابن‌سینا و میرداماد، از نوآوری و استدلال معتبر بی‌بهره است. این تقلید، چون سایه‌ای سنگین بر فلسفه، مانع از پیشرفت علمی آن شده است. فلاسفه، بدون ارائه دلیل، دهر و سرمد را عالم دانسته‌اند و این ادعاها را به‌صورت اجماعی پذیرفته‌اند، در حالی که اجماع، بدون سند معتبر، ارزش علمی ندارد.

درنگ: تقلید، چون سایه‌ای سنگین، فلسفه اسلامی را از نوآوری و استدلال علمی محروم ساخته است.

مقایسه با علم دینی

علم دینی، با استناد به قرآن کریم و روایات، از فلسفه معتبرتر است، زیرا بر اسناد معتبر تکیه دارد. برای مثال، قرآن کریم عوالم محو و اثبات، قضا و قدر، و عرش را معرفی می‌کند که به دلیل پشتوانه وحیانی، از ادعاهای بی‌سند فلاسفه برتر است. فلسفه، چون درختی بی‌ریشه، فاقد سند معتبر است و از این‌رو، در مقایسه با علم دینی، ضعیف‌تر می‌نماید.

درنگ: علم دینی، چون درختی ریشه‌دار در وحی، از فلسفه بی‌سند معتبرتر است.

نقد چماق‌زنی فلاسفه

برخی فلاسفه، با سرکوب منتقدان و برچسب «نمی‌فهمی»، از گفت‌وگوی علمی فرار کرده‌اند. این روش، چون دیواری که مانع نور حقیقت می‌شود، غیراخلاقی است و به جای استدلال، ترس و اتهام را ترویج می‌دهد. برای مثال، اتهام انکار خدا به منتقدان دهر و سرمد، تلاشی برای سرکوب نقد علمی است.

درنگ: چماق‌زنی، چون دیواری در برابر حقیقت، مانع گفت‌وگوی علمی در فلسفه است.

تمایز علوم عقلی و نقلی

علوم عقلی، مانند فلسفه، منطق، و ریاضیات، دارای موضوع مشخصی هستند، اما علوم نقلی، مانند تاریخ و جغرافیا، موضوعی کلی و استقرایی دارند. علم دینی نیز، به‌عنوان علمی نقلی، به افعال مکلفین پرداخته و فاقد موضوع واحد است. این تمایز، نشان‌دهنده ضرورت استدلال در علوم عقلی و مستندسازی در علوم نقلی است.

درنگ: علوم عقلی، چون بنایی با پایه‌های مشخص، نیازمند استدلال‌اند، و علوم نقلی، چون دریایی گسترده، به سند وابسته‌اند.

نقد عالم‌تراشی

عالم‌تراشی، چون جعل سند در ثبت احوال، نیازمند پشتوانه معتبر است. ادعای وجود عوالم دهر و سرمد، بدون سند، مانند سندی جعلی است که اعتباری ندارد. شرع مقدس، با معرفی عوالم معتبر، چون محو و اثبات، برتری خود را بر فلسفه بی‌سند نشان می‌دهد.

درنگ: عالم‌تراشی، چون جعل سند، بدون پشتوانه معتبر، اعتباری ندارد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با بازخوانی درس‌گفتار استاد فرزانه قدس‌سره، به نقد و بازسازی مفاهیم دهر و سرمد در فلسفه اسلامی پرداخت. دهر، به‌عنوان وصف استمرار طولانی زمان در عالم ناسوت، و سرمد، به‌عنوان وصف بقای یکنواخت پروردگار، نه عوالم مستقل، بلکه اوصافی وابسته‌اند. ابن‌سینا، با تناقض میان وصف و عالم دانستن این مفاهیم، و صدرالمتألهین، با تقلید از وی، فاقد استدلال معتبرند. فخررازی، با آزاداندیشی، این مفاهیم را الفاظی فریبنده و فاقد حقیقت می‌داند. فلسفه اسلامی، به دلیل تقلیدی بودن و فقدان سند، در مقایسه با علم دینی ضعیف‌تر است. این بازسازی، با تأکید بر قرآن کریم و روایات، راه را برای فهمی نوین از هستی‌شناسی اسلامی هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی