در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 922

متن درس





تحلیل وجودی دهر و سرمد در فلسفه اسلامی

تحلیل وجودی دهر و سرمد در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۲۲)

مقدمه

در گستره فلسفه اسلامی، مفاهیم دهر و سرمد به‌عنوان دو مفهوم بنیادین، همواره موضوع تأمل و مناقشه بوده‌اند. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۹۲۲ استاد فرزانه قدس‌سره در تاریخ بیست و پنجم شهریور ۱۳۸۶، به کاوشی عمیق و انتقادی در این مفاهیم می‌پردازد. با تکیه بر نقد آرای فخر رازی در مباحث المشرقیة و پاسخ‌های صدرالمتألهین در حاشیه شفاء و اسفار اربعه، این اثر درصدد است تا با تحلیلی روشمند و استناد به متون قرآنی، روایی و لغوی، دهر و سرمد را نه به‌عنوان عوالم مستقل، بلکه به‌مثابه اوصافی برای استمرار زمان و بقای الهی معرفی کند.

بخش نخست: نقد وجود عالم دهر و سرمد

نقد فخر رازی به مفهوم زمان و دهر

فخر رازی در مباحث المشرقیة (جلد اول، صفحه ۶۴۲، فصل شصت و سوم، فی وجود الزمان) به تعریف ارسطویی زمان به‌عنوان «مقدار حرکت» اشکال وارد کرده و به‌طور غیرمستقیم، مفهوم دهر را که فلاسفه آن را نسبتی ثابت به متغیر می‌دانند، مورد نقد قرار می‌دهد. او استدلال می‌کند که اگر دهر در خارج موجود نباشد، زمان نیز باطل است، زیرا معیت بین ثابت و متغیر (دهر و زمان) به امری غیرموجود احاله می‌شود. این استدلال، گویی تلاشی است برای به چالش کشیدن بنیان‌های فلسفی زمان و دهر، اما به دلیل فقدان استدلال علمی دقیق، از منظر روش‌شناختی ناکافی است.

تحلیل نقد فخر رازی

نقد فخر رازی، گرچه زمینه‌ساز بحث‌های عمیق‌تر شده، اما به دلیل پیش‌فرض نادرست دهر به‌عنوان عالمی مستقل، مخدوش است. او با فرض وجود دهر به‌عنوان امری ثابت و سپس نقض آن، استدلالی متناقض ارائه می‌دهد. این دیدگاه، چون ساختمانی است که بر پایه‌ای سست بنا شده و نمی‌تواند بار حقیقت را تحمل کند. درس‌گفتار، با رویکردی قاطع‌تر، وجود عالم دهر را به‌طور کامل انکار می‌کند و بر فقدان مستندات معتبر تأکید دارد.

درنگ: فخر رازی، با نقد تعریف ارسطویی زمان، به‌طور غیرمستقیم دهر را زیر سؤال می‌برد، اما به دلیل فقدان استدلال دقیق، نقد او از نظر روش‌شناختی ناکافی است.

ضرورت ارائه سند برای ادعای عوالم

برای اثبات وجود عوالم دهر و سرمد، ارائه مستندات معتبر، چون قباله‌ای برای اثبات مالکیت، ضروری است. فلاسفه، هیچ سند شرعی یا عقلی برای اثبات این عوالم ارائه نکرده‌اند. این فقدان سند، گویی خلأیی است که ادعای وجود عالم دهر و سرمد را به سایه‌ای از خیال بدل می‌سازد. درس‌گفتار، با تأکید بر این اصل روش‌شناختی، هر ادعای وجودی بدون پشتوانه را بی‌اعتبار می‌داند.

دهر و سرمد در متون شرعی و لغوی

در متون لغوی، قرآنی و روایی، دهر به‌عنوان وصف استمرار زمان در عالم ناسوت و سرمد به‌عنوان وصف بقای الهی به‌کار رفته‌اند، نه به‌عنوان عوالم مستقل. تحلیل صدها روایت و آیات قرآنی نشان می‌دهد که دهر، صفتی برای کثرت زمانی و سرمد، صفتی برای ثبات ذات الهی است. این دیدگاه، چون جریانی زلال، ادعای فلاسفه مبنی بر عالم بودن دهر و سرمد را به چالش می‌کشد.

درنگ: دهر و سرمد، در متون شرعی و لغوی، اوصافی برای استمرار زمان و بقای الهی‌اند، نه عوالم مستقل.

تمایز سرمد و صمد

سرمد، مانند صمد، صفتی برای بقای الهی است، اما صمد از صفات ذاتی و سرمد از صفات ویصفی (بقایی) خداوند محسوب می‌شود. این تمایز، گویی جداسازی نور از شعاع است که سرمد را به‌عنوان صفتی وابسته به دوام الهی و صمد را به‌عنوان بی‌نیازی ذاتی خداوند معرفی می‌کند. این دیدگاه، سرمد را از مفهوم عالم جدا می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با نقد آرای فخر رازی و تأکید بر فقدان مستندات برای وجود عوالم دهر و سرمد، نشان داد که این مفاهیم، نه موصوفاتی مستقل، بلکه اوصافی برای استمرار زمان و بقای الهی‌اند. تحلیل متون شرعی و لغوی، این دیدگاه را تقویت کرد و نقد روش‌شناختی فخر رازی را به دلیل پیش‌فرض‌های نادرست، ناکافی دانست. این تحلیل، زمینه را برای بررسی پاسخ‌های صدرالمتألهین و نقد آن‌ها در بخش بعدی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: پاسخ‌های صدرالمتألهین و نقد آن‌ها

پاسخ صدرالمتألهین به فخر رازی

صدرالمتألهین در حاشیه شفاء (صفحه ۱۵۷) و اسفار اربعه، استدلال فخر رازی را رد کرده و معیت بین متغیر و ثابت را معقول می‌داند. او با تأکید بر معیت متجدده (تجددپذیر) بین متغیرات، سعی در دفاع از مفاهیم دهر و سرمد دارد. این پاسخ، گویی تلاشی است برای حفظ بنیان‌های فلسفی فلاسفه پیشین، اما درس‌گفتار، به دلیل فقدان سند معتبر، آن را ناکافی می‌داند.

معیت متغیرات و نقد آن

صدرالمتألهین معتقد است که معیت بین متغیرات، مانند حرکت و زمان، ممکن است، اما این معیت در متغیرات طولی (علت و معلول) ممکن نیست. او با مثال دو هواپیما که با سرعت یکسان حرکت می‌کنند، معیت عرضی را توضیح می‌دهد. این مثال، چون تصویری از دو پرنده که در آسمانی واحد بال می‌زنند، معیت عرضی را تأیید می‌کند، اما درس‌گفتار، با تأکید بر رابطه علّی بین حرکت و زمان، این معیت را نامعتبر می‌داند. زمان، به‌عنوان تعینی از حرکت، معلول آن است و نمی‌تواند با آن معیت داشته باشد، گویی که سایه نمی‌تواند با نور هم‌رتبه باشد.

درنگ: معیت بین حرکت و زمان، به دلیل رابطه علّی، ممکن نیست، زیرا زمان معلول حرکت است و نمی‌تواند با آن هم‌رتبه باشد.

نقد معیت طولی

معیت طولی، مانند هواپیمایی که دیگری را حمل می‌کند، به دلیل تقدم علت بر معلول، معیت واقعی نیست. درس‌گفتار، با تأکید بر اینکه زمان معلول حرکت است، هرگونه معیت بین این دو را رد می‌کند. این نقد، چون تیری است که به قلب پیش‌فرض‌های نادرست فلاسفه فرو می‌رود و رابطه علّی را به‌عنوان مانعی برای معیت معرفی می‌کند.

معیت الهی در قرآن کریم

در مورد ذات الهی، معیت به‌صورت هُوَ مَعَكُمْ (سوره حدید، آیه ۴: او با شماست) است، نه بالعکس. این آیه، چون نوری که حضور بی‌کران خداوند را آشکار می‌سازد، معیت الهی را به‌عنوان حضور خداوند با مخلوقات معرفی می‌کند، نه معیت متقابل. این دیدگاه، معیت طولی را در مورد دهر و سرمد نیز منتفی می‌داند.

نقد الفاظ حاوله

فخر رازی مدعی است که الفاظ دهر، سرمد و زمان، الفاظ حاوله (بی‌معنا) هستند، اما صدرالمتألهین این ادعا را رد کرده و آن‌ها را دارای معانی محصله می‌داند. درس‌گفتار، با تأکید بر اینکه دهر و سرمد در شرع و لغت به‌عنوان اوصاف به‌کار رفته‌اند، ادعای فخر رازی را نادرست می‌داند، اما وجود عالم دهر و سرمد را نیز رد می‌کند. این نقد، گویی جداسازی گوهر از پوسته است که الفاظ را معنادار، اما نه به معنای عوالم، می‌داند.

کاربرد شرعی دهر و سرمد

صدرالمتألهین ادعا می‌کند که دهر و سرمد در لسان شرع مانوس‌اند و معانی غریبه‌ای دارند. درس‌گفتار، با استناد به صدها روایت، این ادعا را رد کرده و تأکید دارد که دهر و سرمد در شرع به‌عنوان اوصاف استمرار و بقای الهی به‌کار رفته‌اند، نه عوالم. این تحلیل، چون آیینه‌ای است که حقیقت را بی‌پرده نشان می‌دهد و ادعای فلاسفه را بی‌اعتبار می‌سازد.

درنگ: دهر و سرمد در متون شرعی، اوصاف استمرار زمان و بقای الهی‌اند و هیچ سندی برای عالم بودن آن‌ها وجود ندارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با بررسی پاسخ‌های صدرالمتألهین به فخر رازی، نشان داد که تلاش او برای دفاع از مفاهیم دهر و سرمد به دلیل فقدان سند معتبر، ناکافی است. نقد معیت متغیرات و معیت طولی، همراه با استناد به آیه هُوَ مَعَكُمْ، برتری حضور الهی را تأیید کرد و ادعای عالم بودن دهر و سرمد را رد نمود. این تحلیل، زمینه را برای بررسی نقدهای روش‌شناختی و تمثیلات در بخش بعدی فراهم می‌آورد.

بخش سوم: نقد روش‌شناختی و تمثیلات

نقد احمال در علوم دینی

علوم دینی، گاه به دلیل ابهام‌گویی در مفاهیم، از دقت علمی فاصله گرفته‌اند. این احمال، چون غباری است که دید حقیقت‌جویان را تیره می‌سازد. درس‌گفتار، با تأکید بر ضرورت استدلال دقیق، از خلق مفاهیم غیرمستدل، مانند عوالم دهر و سرمد، انتقاد می‌کند و بر پایبندی به منابع معتبر تأکید دارد.

تمثیل قباله

برای اثبات وجود عالم، ارائه سند، چون قباله‌ای برای مالکیت خانه، ضروری است. ادعای وجود عوالم دهر و سرمد، بدون سند شرعی یا عقلی، بی‌اعتبار است. این تمثیل، گویی کلیدی است که قفل حقیقت را می‌گشاید و بر اهمیت استناد در فلسفه تأکید دارد.

درنگ: ادعای وجود عالم دهر و سرمد، بدون سند معتبر، چون خانه‌ای بی‌قباله است که مالکیت آن اثبات نمی‌شود.

نقد عالم‌تراشی

تراشیدن عوالم خیالی، مانند عالم انزال، تنزیل یا دهر، بدون سند، علمی نیست. این رویکرد، چون نقاشی بر بوم خیال است که واقعیت را تحریف می‌کند. درس‌گفتار، با تأکید بر منابع اسلامی، این مفاهیم را غیرمعتبر می‌داند و از خلق عوالم بی‌مستند انتقاد می‌کند.

تمثیل کاسه و سفیدی

دهر و سرمد، مانند سفیدی که صفت کاسه است، اوصاف‌اند و نمی‌توانند به‌عنوان موصوف یا عالم مطرح شوند. این تمثیل، گویی آینه‌ای است که تمایز بین صفت و موصوف را روشن می‌سازد و دهر و سرمد را به‌عنوان اوصاف وابسته معرفی می‌کند.

درنگ: دهر و سرمد، مانند سفیدی برای کاسه، اوصاف‌اند و نمی‌توانند به‌عنوان عالم یا موصوف مطرح شوند.

نقد عالم مثل افلاطونی

عالم مثل افلاطونی، مانند عالم دهر و سرمد، به دلیل فقدان سند، بی‌اعتبار است. این نقد، چون تیغی است که ریشه‌های تأثیرپذیری نادرست از آرای یونانی را می‌برد و بر پایبندی به منابع اسلامی تأکید دارد.

پاسخ به پرسش شاگرد

در پاسخ به پرسش شاگرد، تأکید شده که ادعای وجود عالم دهر نیازمند سند است و فقدان سند، ادعا را باطل می‌کند. این پاسخ، چون حکمی قاطع است که اصل منطقی «مدعی باید دلیل آورد» را تأیید می‌کند و دهر و سرمد را به‌عنوان اوصاف معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد روش‌شناختی علوم دینی و تأکید بر ضرورت استناد، از خلق عوالم خیالی مانند دهر و سرمد انتقاد کرد. تمثیلاتی چون قباله و کاسه و سفیدی، تمایز بین صفت و موصوف را روشن ساخت و نقد عالم مثل افلاطونی، پایبندی به منابع اسلامی را تقویت کرد. این تحلیل، زمینه را برای بررسی حرکت و ثبات در بخش بعدی فراهم می‌آورد.

بخش چهارم: حرکت، ثبات و نفی کلیات

حرکت و ثبات در عالم

درس‌گفتار معتقد است که همه‌چیز در عالم در حرکت است و حتی ثبات نیز نوعی حرکت محسوب می‌شود. این دیدگاه، به فلسفه حرکت جوهری صدرالمتألهین اشاره دارد، اما با تأکید بر اینکه دهر صفت استمرار زمان است، آن را از مفهوم عالم جدا می‌کند. این نگاه، گویی عالم را چون رودی سیال می‌بیند که حتی در سکون ظاهری‌اش، پویایی نهفته است.

درنگ: همه‌چیز در عالم در حرکت است و ثبات نیز نوعی حرکت محسوب می‌شود، اما دهر صفت استمرار زمان است، نه عالم.

نقد مفهوم ماهیت

با برداشتن مفهوم ماهیت، قید و بندهای فلسفی حذف شده و امکان تحلیل آزادتر فراهم می‌شود. این دیدگاه، چون کلیدی است که قفل‌های تعصبات فلسفی را می‌گشاید و بر واقعیات تجربی و شرعی تأکید دارد. درس‌گفتار، با نقد مفاهیم انتزاعی مانند عالم دهر، بر ضرورت استدلال دقیق اصرار می‌ورزد.

دهر و عالم ناسوت

دهر، به‌عنوان استمرار زمان، به عالم ناسوت (ماده) تعلق دارد، نه عالمی مستقل. این تأکید، گویی پرده از سوء‌تفاهمی دیرین برمی‌دارد که دهر را عالمی جداگانه می‌پنداشت. درس‌گفتار، با استناد به متون شرعی، دهر را صفتی وابسته به عالم مادی معرفی می‌کند.

نفی هجده هزار عالم

ادعای وجود هجده هزار عالم، بدون سند معتبر، بی‌اعتبار است، همان‌گونه که دهر و سرمد عالم نیستند. این نقد، چون نسیمی است که غبار خیالات را می‌زداید و بر ضرورت استناد به منابع شرعی تأکید دارد.

تمجید از انبیاء

اشاره به صد و بیست و چهار هزار پیامبر، به‌عنوان واقعیتی شرعی، در مقابل انکار شخصیت‌هایی چون شداد و نمرود به‌عنوان پیامبر مطرح شده است. این تمایز، گویی جداسازی گوهر از سنگ است که واقعیات شرعی را از ادعاهای غیرمستدل جدا می‌سازد.

درنگ: واقعیات شرعی، مانند وجود انبیاء، با سند معتبر تأیید می‌شوند، اما ادعای عوالم خیالی مانند دهر و سرمد، بی‌مستند است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تأکید بر حرکت جوهری و نفی مفاهیم انتزاعی مانند ماهیت و عالم دهر، دهر را به‌عنوان صفت استمرار زمان در عالم ناسوت معرفی کرد. نقد ادعای هجده هزار عالم و تمجید از انبیاء، بر ضرورت استناد به منابع شرعی تأکید داشت. این تحلیل، به فهمی عمیق‌تر از دهر و سرمد در چارچوب فلسفه وجودی راه می‌برد.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، با کاوش در درس‌گفتار شماره ۹۲۲ استاد فرزانه قدس‌سره، به تحلیل انتقادی مفاهیم دهر و سرمد در فلسفه اسلامی پرداخت. نقد آرای فخر رازی نشان داد که استدلال‌های او به دلیل پیش‌فرض‌های نادرست، ناکافی‌اند. پاسخ‌های صدرالمتألهین، گرچه تلاشی برای دفاع از مفاهیم دهر و سرمد بود، اما به دلیل فقدان سند معتبر، مقبول نیفتاد. تحلیل متون شرعی و لغوی، دهر را به‌عنوان صفت استمرار زمان در عالم ناسوت و سرمد را به‌عنوان صفت بقای الهی معرفی کرد. آیه هُوَ مَعَكُمْ، معیت الهی را تأیید نمود و معیت طولی را رد کرد. تمثیلاتی چون قباله و کاسه و سفیدی، تمایز بین صفت و موصوف را روشن ساخت و نقد عالم‌تراشی، بر ضرورت استناد تأکید داشت. این اثر، چون گوهری در صدف حکمت اسلامی، می‌کوشد تا حقیقت دهر و سرمد را در نگاهی وجودی و مبتنی بر منابع شرعی آشکار سازد.

با نظارت صادق خادمی