متن درس
کاوشی در فلسفه زمان و سرمد: تبیین نسبت آنها با ذات الهی در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۲۴)
دیباچه
زمان، چونان جریانی سیال و ناپیدا، و سرمد، چونان وصفی متعالی از بقای الهی، در سپهر فلسفه اسلامی چون معمایی ژرف و پر رمز و راز رخنمایی کردهاند. این دو مفهوم، که یکی به عالم ماده و حرکت پیوند دارد و دیگری به دوام ذاتی حق تعالی اشاره میکند، در کانون پرسشهای بنیادین فلسفی قرار دارند. درسگفتار شماره ۹۲۴، ارائهشده در تاریخ بیستوهشتم آذر ۱۳۸۶، به کاوشی عمیق در نسبت این دو مفهوم با ذات الهی میپردازد و با احتیاطی شایسته، پرسشهایی بدیع و کمتر بحثشده را طرح میکند: آیا میتوان برای خداوند، که موجودی متعالی و فراتر از محدودیتهای مادی است، صفت زمان یا امتدادی زمانی فرض کرد؟ آیا سرمد، بهعنوان وصف بقای الهی، خود نوعی امتداد است یا از آن مبراست؟ این نوشتار، با تکیه بر آرای فلاسفهای چون ابنسینا و ملاصدرا، و با استناد به آیات قرآن کریم و روایات، به تبیین این مسائل میپردازد. ساختار این کتاب، با بخشبندیهای دقیق و علمی، به بررسی تمایز میان زمان، دهر، و سرمد، تحلیل اوصاف الهی و خلقی، و نقد محدودیتهای ذهنی و منطقی در فهم این مفاهیم اختصاص دارد.
بخش یکم: تبیین وجودی زمان و سرمد در فلسفه اسلامی
ضرورت احتیاط در نسبت دادن زمان به ذات الهی
بحث درباره نسبت زمان به ذات الهی، به دلیل حساسیت و ظرافت آن، نیازمند احتیاطی عمیق و دقتی ژرف است. زمان، در فلسفه اسلامی، بهعنوان امتدادی وابسته به عالم ناسوت و حرکت مادی تعریف میشود. این امتداد، که در ظرف ماده و با اشیاء در نسبت است، نمیتواند بهصورت مستقیم به ذات الهی، که از هرگونه محدودیت مادی مبراست، نسبت داده شود. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این نسبت، اگر بدون بازتعریف مفهومی و با تکیه بر مفاهیم مادی زمان طرح شود، به خطای ادراکی میانجامد. زمان، چونان نسیمی که در بستر حرکت مادی جریان دارد، در عالم ماده معنا مییابد، اما ذات الهی، چونان قلهای متعالی، فراتر از این محدودیتهاست.
درنگ: نسبت دادن زمان به ذات الهی نیازمند احتیاط است، زیرا زمان به عالم ناسوت و حرکت مادی تعلق دارد و نمیتوان آن را بدون بازتعریف به ذات متعالی الهی نسبت داد.
تمایز میان زمان، دهر، و سرمد
برای فهم نسبت زمان و سرمد به ذات الهی، تمایز میان این سه مفهوم ضروری است. زمان، امتدادی است که در عالم ناسوت و با حرکت مادی پیوند دارد. دهر، امتدادی بلندتر است که همچنان به عالم ماده وابسته است، اما در مرتبهای وسیعتر. سرمد، اما، به وصف بقای الهی اشاره دارد که از محدودیتهای مادی و حرکتی مبراست. این تمایز، که در درسگفتار با دقت طرح شده، به سلسلهمراتب وجودی در فلسفه اسلامی اشاره دارد. سرمد، چونان نوری که از ذات الهی ساطع میشود، دوامی بیانتها دارد، در حالی که زمان و دهر، چونان سایههایی در عالم ماده، به حرکت و ماده وابستهاند.
پرسش بنیادین این است که آیا سرمد خود نوعی امتداد است یا خیر. استاد فرزانه قدسسره این پرسش را با احتیاط مطرح میکنند و استدلال مینمایند که سرمد، بهعنوان وصف بقای الهی، ممکن است امتدادی متعالی داشته باشد، اما این امتداد با زمان مادی تفاوت دارد. این دیدگاه، به بازاندیشی در مفهوم امتداد در مراتب وجودی فرامیخواند.
درنگ: زمان به امتداد عالم ناسوت، دهر به امتداد بلند آن، و سرمد به وصف بقای الهی اشاره دارد که ممکن است امتدادی متعالی و غیرمادی داشته باشد.
حرکت و حیات الهی
حیات الهی، که در قرآن کریم با صفت الْحَيُّ (بقره: ۲۵۵) توصیف شده، با حرکتی متعالی پیوند دارد. این حرکت، برخلاف حرکت مادی که خروج از قوه به فعل است، حرکتی وجودی و تجلیمحور است که در فلسفه صدرایی بهعنوان تعین و تجلیات الهی تبیین میشود. استاد فرزانه قدسسره با استناد به آیه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹، هر روز او در کاری است)، تأکید میکنند که همه عالم هستی با حرکت وجودی، که ظهور تجلیات الهی است، حیات دارد. خداوند، بهعنوان مبدأ این حیات، حرکتی متعالی دارد که از مقوله حرکت مادی مبراست.
این دیدگاه، که ریشه در فلسفه حرکت جوهری ملاصدرا دارد، حرکت الهی را نه به معنای تغییر مادی، بلکه بهصورت تجلیات ذاتی تعریف میکند. این حرکت، چونان جریانی بیانتها از نور وجود، عالم را به حیات میرساند و از محدودیتهای مادی فراتر است.
درنگ: حرکت الهی، حرکتی وجودی و تجلیمحور است که با حیات الهی پیوند دارد و از حرکت مادی، که خروج از قوه به فعل است، متمایز است.
جمعبندی بخش یکم
بحث در نسبت زمان و سرمد به ذات الهی، به دلیل حساسیت و ظرافت آن، نیازمند احتیاط و دقت است. زمان، بهعنوان امتداد عالم ناسوت، و دهر، بهعنوان امتداد بلند آن، به عالم ماده وابستهاند، اما سرمد، وصف بقای الهی است که ممکن است امتدادی متعالی داشته باشد. حرکت الهی، که با حیات الهی پیوند دارد، حرکتی وجودی و تجلیمحور است که از محدودیتهای مادی مبراست. این بخش، با تکیه بر تمایز میان این مفاهیم، زمینه را برای کاوش عمیقتر در نسبت اوصاف الهی و خلقی فراهم میکند.
بخش دوم: نسبت اوصاف الهی و خلقی
تفاوت و عدم تباین اوصاف الهی و خلقی
یکی از پرسشهای بنیادین در فلسفه اسلامی، نسبت اوصاف الهی با اوصاف خلقی است. آیا این اوصاف متبایناند، یعنی کاملاً از یکدیگر جدایند، یا متفاوتاند، یعنی در اصل مشترکاند اما در مرتبه وجودی تفاوت دارند؟ استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که اوصاف الهی و خلقی، نه متباین، بلکه متفاوتاند. این تفاوت، به مراتب وجودی اشاره دارد، نه به جدایی کامل. خداوند و خلق، نه متضاد، نه متناقض، و نه متضایفاند، بلکه در مرتبهای متفاوت قرار دارند.
برای تبیین این دیدگاه، استاد از تشبیهی فاخر بهره میگیرند: اوصاف الهی و خلقی، چونان پول یکریالی و یکمیلیاردی، در اصل پول بودن مشترکاند، اما در مرتبه و ارزش تفاوت دارند. این تشبیه، به اشتراک معنوی اوصاف اشاره دارد، اما با کیفیتی که در ذات الهی متعالی و در خلق محدود است.
درنگ: اوصاف الهی و خلقی، نه متباین، بلکه متفاوتاند و در اصل مشترکاند، اما در مرتبه وجودی تفاوت دارند، چونان پول یکریالی و یکمیلیاردی.
نقد نظریه تباین کامل
متکلمان، بهویژه در مکاتب اشعری و معتزلی، اوصاف الهی و خلقی را متباین میدانند و هرگونه اشتراک را نفی میکنند. این دیدگاه، که به جدایی کامل میان خالق و مخلوق معتقد است، از سوی استاد فرزانه قدسسره نقد میشود. ایشان استدلال میکنند که این تباین، به خطای ادراکی میانجامد، زیرا خلق، بهعنوان ظهورات الهی، در اوصاف با خداوند اشتراک دارند، اما در مرتبهای فروتر. این دیدگاه، به فلسفه وحدت وجود نزدیک است، که خلق را مظهر اسماء الهی میداند.
برای مثال، صفت أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ (انعام: ۶۲، سریعترین حسابگران) بر خداوند اطلاق میشود، اما این صفت، در خلق نیز بهصورت محدود وجود دارد. سرعت حساب الهی، چونان نوری بیانتها، فراتر از محاسبات انسانی است، اما اصل صفت حساب مشترک است.
درنگ: اوصاف الهی و خلقی، نه متباین، بلکه در اصل مشترکاند و تفاوت آنها در مرتبه وجودی است، نه در جدایی کامل.
اسماء الهی و خلقی
تمامی اسماء الهی، بهنوعی متفاوت، بر خلق نیز اطلاق میشوند و هیچیک مجاز نیستند. استاد فرزانه قدسسره با نقد دیدگاه متکلمان، که اسماء الهی مانند وَاسِعٌ (بقره: ۱۱۵، گشایشگر) را مجاز میدانند، تأکید دارند که این اسماء به معنای حقیقی بر خداوند اطلاق میشوند. برای مثال، صفت أَوْسَعُ مِنْ كُلِّ وَاسِعٍ به وسعت متعالی الهی اشاره دارد که از محدودیتهای مادی مبراست، اما خلق نیز، در مرتبهای فروتر، از این وسعت بهرهمندند.
این دیدگاه، به اشتراک معنوی میان اسماء الهی و خلقی تأکید دارد. صفت قتل، که در آیه قَاتَلَهُمُ اللَّهُ (توبه: ۳۰، خدا آنها را بکشد) آمده، نیز به معنای نابودی حکیمانه الهی است، نه قتل مادی انسانی. این اشتراک، به معنای ظهور اسماء الهی در خلق است، نه برابری یا تشبیه.
درنگ: تمام اسماء الهی، به معنای حقیقی و با تفاوت در مرتبه، بر خلق نیز اطلاق میشوند و هیچیک مجاز نیستند.
جمعبندی بخش دوم
اوصاف الهی و خلقی، نه متباین، بلکه متفاوتاند و در اصل مشترکاند، اما در مرتبه وجودی تفاوت دارند. این تفاوت، به سلسلهمراتب وجودی اشاره دارد که خلق را ظهورات الهی میداند. نقد دیدگاه متکلمان، که به تباین کامل معتقدند، بر اشتراک معنوی اوصاف تأکید دارد. اسماء الهی، مانند وسعت، حساب، و قتل، به معنای حقیقی بر خداوند و بهصورت ظهوری بر خلق اطلاق میشوند. این بخش، با تکیه بر این تحلیل، زمینه را برای بررسی محدودیتهای ذهنی و منطقی در فهم این مفاهیم فراهم میکند.
بخش سوم: محدودیتهای ذهنی و منطقی در فهم ذات الهی
قصور ذهن انسانی
ذهن انسانی، به دلیل قصور ذاتی، قادر به درک کامل ذات الهی نیست. این محدودیت، که در عباراتی چون «لَا يُدْرِكُهُ بَعْدُ الْهَمَمِ وَلَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِتَنِ» (نهجالبلاغه، خطبه ۱، همتها به او نمیرسد و غواصان فتنه به او دست نمییابند) بازتاب یافته، مانع از شناخت مستقیم ذات الهی میشود. با این حال، این قصور، مانع از شناخت ظهورات الهی نیست. انسانها، بهعنوان مظهر اسماء الهی، میتوانند از طریق این ظهورات به معرفت غیرمستقیم دست یابند.
استاد فرزانه قدسسره با تشبیهی زیبا، این محدودیت را به تلاش برای شمارش گونیای پر از پول تشبیه میکنند: همانگونه که شمارش چنین گونیای فراتر از توان انسانی است، فهم ذات الهی نیز از دسترس ذهن بشری خارج است، اما این ناتوانی، مانع از درک ظهورات و آثار الهی نمیشود.
درنگ: ذهن انسانی، به دلیل قصور ذاتی، از درک کامل ذات الهی ناتوان است، اما میتواند از طریق ظهورات الهی به معرفت غیرمستقیم دست یابد.
نقد منطق ارسطویی و نسب اربعه
منطق ارسطویی، با تکیه بر نسب اربعه (متضادین، متناقضین، متضایفین، و عدم و ملکه)، برای تحلیل رابطه انسان و خدا ناکافی است. استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که این نسب، که به ماهیت وابستهاند، نمیتوانند رابطه وجودی میان خالق و مخلوق را تبیین کنند. رابطه انسان و خدا، نه متضاد، نه متناقض، نه متضایف، و نه عدم و ملکه است، بلکه رابطه مثال و ممثل است. انسان، بهعنوان ظهور خداوند، مظهر اسماء و صفات اوست، نه موجودی مستقل یا متضاد.
این نقد، به فلسفه صدرایی و حذف مفهوم ماهیت اشاره دارد. با کنار گذاشتن ماهیت، محدودیتهای منطق ارسطویی برطرف میشود و امکان تحلیل آزادتر رابطه انسان و خدا فراهم میگردد. این دیدگاه، به وحدت وجود و تجلیات الهی نزدیک است و خلق را ظهورات حق میداند.
درنگ: رابطه انسان و خدا، رابطه مثال و ممثل است، نه یکی از نسب اربعه منطق ارسطویی، که به ماهیت وابستهاند.
نقد محدودیتهای ذهنی
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که انسان نباید عالم و خداوند را با محدودیتهای ذهنی خود تنگ کند. تمام اسماء خلقی و حقّی، بهنوعی متفاوت، در یکدیگر ظهور دارند. این دیدگاه، به وحدت وجود اشاره دارد که خلق را مظهر اسماء الهی میداند. برای مثال، صفت سرمد، بهعنوان وصف بقای الهی، ممکن است امتدادی متعالی داشته باشد، اما این امتداد، فراتر از تصورات مادی انسان است. انسان، به دلیل قصور ذهنی، ممکن است این امتداد را به زمان مادی فروکاهد، اما این خطا، از محدودیتهای ادراکی او ناشی میشود.
تشبیه استاد به معاملات اینترنتی، که در آن مالکیت واضح نیست، این نکته را روشن میسازد: همانگونه که ذهن انسان در برابر مفاهیم نوین گاه ناتوان است، در برابر مفاهیم متعالی الهی نیز قاصر است، اما این قصور، مانع از وجود حقیقت نیست.
درنگ: انسان نباید عالم و خداوند را با محدودیتهای ذهنی خود تنگ کند، زیرا تمام اسماء خلقی و حقّی در یکدیگر ظهور دارند.
جمعبندی بخش سوم
محدودیتهای ذهنی و منطقی انسان، مانع از درک کامل ذات الهی میشوند، اما شناخت ظهورات الهی از طریق مظاهر خلقی ممکن است. منطق ارسطویی، با تکیه بر نسب اربعه، برای تبیین رابطه انسان و خدا ناکافی است، و رابطه مثال و ممثل، که ریشه در فلسفه وحدت وجود دارد، مناسبتر است. انسان نباید خداوند و عالم را با قصور ذهنی خود محدود کند، زیرا اسماء الهی و خلقی در یکدیگر ظهور دارند. این بخش، به ضرورت بازاندیشی در مفاهیم فلسفی و پرهیز از محدودیتهای ذهنی تأکید دارد.
بخش چهارم: سرمد و امتداد الهی
پرسش از سن خداوند و سرمد الهی
پرسش از «سن» خداوند یا امتداد زمانی او، پرسشی بدیع و کمتر مطرحشده در فلسفه اسلامی است. استاد فرزانه قدسسره این پرسش را با احتیاط طرح میکنند و استدلال مینمایند که این سؤال، به محدودیتهای زبانی و ذهنی انسان بازمیگردد. سرمد، بهعنوان وصف بقای الهی، ممکن است امتدادی متعالی داشته باشد، اما این امتداد، با زمان مادی تفاوت دارد. این پرسش، که در متون فلسفی مانند اسفار اربعه بهصورت صریح بحث نشده، به پیچیدگی نسبت دادن اوصاف زمانی به ذات الهی اشاره دارد.
برای مثال، پرسش از سن خداوند، چونان پرسیدن از کاسبی است که عمری در بازار بوده و پاسخش به محدودیتهای زبانی وابسته است. خداوند، بهعنوان لَا يَتَنَاهَى (بیانتها)، فراتر از محاسبات انسانی است، اما این فراتر بودن، به معنای بینظمی نیست.
درنگ: پرسش از سن خداوند یا سرمد الهی، به محدودیتهای زبانی و ذهنی انسان بازمیگردد و سرمد ممکن است امتدادی متعالی داشته باشد.
امتداد در عالم مجردات
پرسش از امتداد زمانی در عالم مجردات، بهشت، و قیامت نیز، مانند پرسش از سن خداوند، چالشی عمیق است. عالم مجردات، که از ماده و حرکت مادی مبراست، ممکن است امتدادی غیرمادی داشته باشد. استاد فرزانه قدسسره این پرسش را مطرح میکنند که آیا میتوان برای این عوالم امتدادی تصور کرد؟ این سؤال، به پیچیدگی فهم امتداد در مراتب وجودی فراتر از عالم ناسوت اشاره دارد.
تشبیه این امتداد به سرعت نور، که فراتر از تصورات متعارف انسانی است، نشان میدهد که امتداد الهی یا مجرد، چونان نوری بیانتها، از دسترس ذهن محدود انسانی خارج است، اما وجود آن قابلانکار نیست.
درنگ: امتداد در عالم مجردات، ممکن است بهصورت غیرمادی وجود داشته باشد، اما فراتر از تصورات مادی انسان است.
بیحساب بودن الهی
عبارت وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (بقره: ۲۱۲، خدا به هر که بخواهد بیحساب روزی میدهد) به معنای رزق بدون حساب انسانی است، نه فقدان حساب الهی. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که بیحساب بودن خداوند، به معنای بینظمی نیست، بلکه به فراتر بودن از محاسبات انسانی اشاره دارد. حساب الهی، چونان اقیانوسی بیکران، از دسترس ذهن محدود انسانی خارج است، اما نظمی متعالی دارد.
این دیدگاه، به قاعدهمندی الهی در نظام خلقت اشاره دارد. خداوند، با رحمت و رافت خود، بر اساس قواعدی مشخص عمل میکند، برخلاف بندگان که گاه بدون قاعده و با تعصب رفتار میکنند.
درنگ: بیحساب بودن الهی، به معنای بینظمی نیست، بلکه به فراتر بودن از محاسبات انسانی اشاره دارد.
جمعبندی بخش چهارم
پرسش از سن خداوند یا سرمد الهی، به محدودیتهای زبانی و ذهنی انسان بازمیگردد، اما سرمد ممکن است امتدادی متعالی داشته باشد که با زمان مادی متفاوت است. امتداد در عالم مجردات نیز، بهصورت غیرمادی، قابلتصور است، اما فراتر از تصورات انسانی است. بیحساب بودن الهی، به معنای نظمی متعالی است که از محاسبات انسانی فراتر میرود. این بخش، با تأکید بر این مفاهیم، به پیچیدگی فهم اوصاف الهی و ضرورت پرهیز از محدودیتهای ذهنی اشاره دارد.
بخش پنجم: معرفت ربانی و مقام جمع عارفان
معرفت ربانی بهعنوان هدف نهایی
هدف نهایی انسان، مشغول شدن به معرفت پروردگار و علم ربانی است، نه صرفاً کارهای مادی. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که شغل اصلی انسان در مسیر کمال، شناخت خداوند و غرق شدن در معرفت اوست. این معرفت، چونان گوهری گرانبها، انسان را از محدودیتهای مادی فراتر میبرد و به سوی کمال وجودی هدایت میکند.
تشبیه این معرفت به ساختن خدا در خویشتن، نشاندهنده عمق این دیدگاه است. انسان، با صرف عمر در راه شناخت خداوند، خود را به مقام معرفت ربانی میرساند که شغل اصلی اوست.
درنگ: هدف نهایی انسان، مشغول شدن به معرفت پروردگار و علم ربانی است که او را از محدودیتهای مادی فراتر میبرد.
مقام جمع عارفان
عارفان، در مقام جمعالجمع، به جایی میرسند که از هر سو خداوند را میبینند، اما در عین حال به مراتب خلقی پایبند میمانند. این مقام، که در روایات بهعنوان حالتی توصیف شده که عارف از هر سو به سوی خدا فراخوانده میشود و پاسخ میشنود، نشاندهنده وحدت میان خلق و حق است. عارف، چونان پرندهای که در آسمان معرفت پرواز میکند، در خداوند غرق میشود، اما پیوند خود با عالم خلقت را حفظ میکند.
این دیدگاه، به مقام عرفانی جمعالجمع اشاره دارد که عارف را در مرتبهای قرار میدهد که هم به حق متصل است و هم به خلق پایبند.
درنگ: عارفان در مقام جمعالجمع، خداوند را در همهچیز میبینند، اما به مراتب خلقی نیز پایبند میمانند.
جمعبندی بخش پنجم
معرفت ربانی، بهعنوان هدف نهایی انسان، او را به سوی کمال وجودی هدایت میکند و از محدودیتهای مادی فراتر میبرد. عارفان، در مقام جمعالجمع، به وحدت میان حق و خلق دست مییابند و خداوند را در همهچیز میبینند، اما به مراتب خلقی پایبند میمانند. این بخش، با تأکید بر این مفاهیم، به ضرورت تمرکز بر معرفت الهی و پرهیز از فروکاستن زندگی به امور مادی اشاره دارد.
نتیجهگیری
کاوش در نسبت زمان و سرمد به ذات الهی، یکی از پیچیدهترین مسائل فلسفه اسلامی است که نیازمند احتیاط و دقت فراوان است. زمان، بهعنوان امتداد عالم ناسوت، و دهر، بهعنوان امتداد بلند آن، به عالم ماده تعلق دارند، اما سرمد، وصف بقای الهی است که ممکن است امتدادی متعالی داشته باشد. اوصاف الهی و خلقی، نه متباین، بلکه متفاوتاند و در اصل مشترکاند، اما در مرتبه وجودی تفاوت دارند. رابطه انسان و خدا، رابطه مثال و ممثل است که خلق را ظهورات الهی میداند. ذهن انسانی، به دلیل قصور ذاتی، از درک کامل ذات الهی ناتوان است، اما میتواند از طریق ظهورات به معرفت غیرمستقیم دست یابد. سرمد، بهعنوان وصف بقای الهی، ممکن است امتدادی غیرمادی داشته باشد که فراتر از تصورات انسانی است. بیحساب بودن الهی، به معنای نظمی متعالی است که از محاسبات انسانی فراتر میرود. هدف نهایی انسان، معرفت ربانی و غرق شدن در شناخت خداوند است، که عارفان در مقام جمعالجمع به آن دست مییابند. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، کوشیده است تا این مفاهیم را با زبانی متین و ساختاری علمی تبیین نماید.
با نظارت صادق خادمی