متن درس
تحلیل فلسفی مفهوم مدت و امتداد در ذات الهی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۲۵)
مقدمه: درآمدی بر مفهوم مدت و امتداد در ذات باریتعالی
مفهوم مدت و امتداد در نسبت با ذات الهی، از ژرفترین مسائل فلسفه الهیات نظری است که پرسشهایی بنیادین درباره امکان یا امتناع فرض کشش زمانی برای حقتعالی را مطرح میسازد. این موضوع، که در درسگفتار شماره ۹۲۵ استاد فرزانه قدسسره با دقت و عمق بررسی شده، به کاوش در مفاهیمی چون مدت، اجل، سرمد، ازل و ابد میپردازد و با استناد به مأثورات دینی و اسماء الهی، تبیینی جامع ارائه میدهد.
بخش نخست: طرح مسئله مدت و امتداد در ذات الهی
پرسش بنیادین: آیا ذات الهی مشمول مدت است؟
پرسش محوری این بحث، امکان یا امتناع نسبت دادن کشش زمانی یا مدت به ذات باریتعالی است. آیا میتوان برای ذات غیرمتناهی الهی، که از هرگونه محدودیت مبراست، صفتی چون مدت را متصور شد؟ این پرسش، ریشه در تمایز میان صفات ذاتی و فعلی الهی دارد و به دشواری تبیین امتداد وجودی در برابر زمان مادی اشاره میکند. ذات الهی، بهعنوان وجودی غیرمتناهی، از هرگونه قید و محدودیت زمانی منزه است، اما این تنزیه به معنای فقدان امتداد وجودی نیست، بلکه به کیفیتی ورای زمان مادی دلالت دارد.
درنگ: مدت در ذات الهی به معنای امتداد وجودی غیرمتناهی است که با زمان مادی، که محدود به عالم ناسوت است، متفاوت است.
تشبیه مدت به خرمنی از گندم
برای تبیین مفهوم مدت در ذات الهی، استاد فرزانه قدسسره از تشبیه خرمنی از گندم استفاده کردهاند که دانههای آن قابل شمارشناند، اما توان بشری برای شمارش آنها ناکافی است. این تشبیه، محدودیت عقل انسانی در فهم غیرمتناهی را به زیبایی نشان میدهد. همانگونه که خرمنی عظیم از گندم دارای دانههایی مشخص است، اما شمارش آنها فراتر از ظرفیت انسانی است، امتداد ذات الهی نیز نظمی ذاتی دارد که از دسترس عقل بشری خارج است.
این تشبیه با فلسفه ابنسینا و ملاصدرا همخوانی دارد، که غیرمتناهی بودن ذات الهی را به فقدان حد و نه فقدان نظم تفسیر میکنند. محدودیت در شمارش، نه به دلیل آشوب در ذات الهی، بلکه به سبب ناتوانی عقل بشری است که در برابر بیکرانگی وجود الهی ناکام میماند.
تمایز محصوره و غیرمحصوره
در ادامه، بحث به تمایز میان محصوره و غیرمحصوره، مشابه آنچه در فقه و اصول مطرح میشود، کشیده شده است. هر چیزی در نزد ذات الهی دارای عدد و حصر است، اما این حصر برای عقل بشری قابل ادراک نیست. این تمایز، به علم بیکران الهی اشاره دارد که تمامی جزئیات وجود، اعم از متناهی و غیرمتناهی، را در بر میگیرد. عقل بشری، با وجود تواناییهایش، در برابر این علم الهی محدود است و نمیتواند تمامی ابعاد آن را درنوردد.
معرفت الهی و محدودیت بشری
ذات الهی، به تعبیر استاد فرزانه قدسسره، خود را بهطور کامل میشناسد و بهعنوان «العارف و المعروف» معرفی میشود. این معرفت کامل، در تضاد با ناتوانی عقل بشری در شناخت ذات الهی قرار دارد. این ناتوانی، نه به فقدان صفات در ذات الهی، بلکه به محدودیتهای ذاتی عقل انسانی بازمیگردد. همانگونه که آفتاب درخشان، با نور بیپایان خود، چشم ناتوان را از دیدن بازمیدارد، ذات الهی نیز با کمال بینهایت خود، از دسترس عقل بشری فراتر است.
درنگ: معرفت کامل ذات الهی نزد خود اوست، اما عقل بشری، به دلیل محدودیت ذاتی، از ادراک این کمال ناتوان است.
بخش دوم: مفاهیم مدت، اجل، و سرمدیت الهی
تمایز مدت و اجل
یکی از تمایزات کلیدی در این بحث، تفاوت میان مدت و اجل است. مدت، که از ریشه «مدّ» به معنای کشش است، میتواند متناهی یا غیرمتناهی باشد، در حالی که اجل همواره به زمانی محدود اشاره دارد. حقتعالی، بهعنوان وجودی غیرمتناهی، فاقد اجل است، اما دارای مدتی غیرمتناهی است که به امتداد وجودی او دلالت میکند. این تمایز، ریشه در لغتشناسی عربی و کاربرد فلسفی آن دارد و به فهم دقیقتر مفهوم امتداد در ذات الهی یاری میرساند.
استناد به مأثورات دینی
مأثورات دینی، بهویژه دعاها و روایات، منبع معتبری برای تبیین این مفهوماند. بهعنوان نمونه، در دعای حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام آمده است: «سبحان من لا انقطاع لمدته»، که به صراحت به مدت غیرمتناهی حقتعالی اشاره دارد. این عبارت، که در مفاتیحالجنان (صفحه ۳۹) نیز ذکر شده، بر سرمدیت الهی تأکید میکند. سرمد، برخلاف زمان ناسوتی، به امتداد غیرمتناهی در مراتب غیرمادی اشاره دارد و با مفهوم فیض مستمر الهی پیوند خورده است.
نقش اسماء الهی در فهم امتداد
اسماء الهی، مانند «کون»، «کائن»، «کینون»، و «دیموم»، به امتداد وجودی در ذات الهی اشاره دارند. این اسماء، که در فلسفه صدرا بهعنوان مظاهر فیض الهی تفسیر میشوند، نشاندهنده تجلیات بیپایان ذات الهیاند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که بسیاری از این اسماء و صفات هنوز برای بشر ناشناختهاند و با پیشرفت عقل و شعور انسانی، امکان کشف آنها در آینده فراهم میشود. این دیدگاه، به پویایی معرفت بشری در برابر بیکرانگی ذات الهی اشاره دارد.
درنگ: اسماء الهی، بهعنوان تجلیات بیپایان ذات باریتعالی، با ارتقای ادراک بشری، بیش از پیش شناخته خواهند شد.
اول و آخر در ذات الهی
حقتعالی، به تعبیر قرآن کریم، هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ (سوره حدید، آیه ۳) است، که به معنای اوست اول و آخر و ظاهر و باطن. این توصیف، به فقدان ابتدا و انتها در ذات الهی اشاره دارد و امتداد غیرمتناهی وجودی او را نشان میدهد. استاد فرزانه قدسسره این مفهوم را با عباراتی چون «اول قبل الانشاء» و «آخر بعد فناء الاشیاء» تبیین کردهاند، که به سرمدیت و بیزمانی ذات الهی دلالت دارد.
بخش سوم: محدودیتهای ادراک بشری و نقش معصومین
ناتوانی عقل بشری در شمارش و ادراک
هر چیزی در نزد ذات الهی قابل شمارش است، اما عقل بشری از ادراک این شمارش عاجز است. این ناتوانی، نه به فقدان نظم در ذات الهی، بلکه به محدودیتهای ذاتی عقل انسانی بازمیگردد. همانگونه که قرآن کریم در سوره ابراهیم، آیه ۳۴ میفرماید: وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا، یعنی و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، نمیتوانید آنها را به شماره آورید. این آیه، به فیض بیپایان الهی و ناتوانی بشری در ادراک آن اشاره دارد.
استعاره ورود ممنوع
استاد فرزانه قدسسره، ناتوانی بشر در شناخت ذات الهی را به تابلوی «ورود ممنوع» تشبیه کردهاند. این استعاره، به محدودیت دسترسی عقل بشری اشاره دارد، نه به فقدان راه یا حقیقت. همانگونه که تابلوی ورود ممنوع مانع از وجود جاده نیست، محدودیت عقل بشری نیز مانع از وجود صفات و کمالات الهی نمیشود. این تشبیه، به زیبایی تنزیه ذات الهی را در برابر ادراک محدود بشری نشان میدهد.
نقش معصومین در هدایت خواص
معصومین علیهمالسلام، بهویژه در خطبهها و دعاهایشان، نقش بیبدیلی در انتقال معارف الهی به خواص دارند. این معارف، که برای عوام نیز سودمند است، برای خواص که نیازمند معرفتی عمیقترند، از اهمیتی ویژه برخوردار است. خطبههای معصومین، بهسان پرندهای که اوج میگیرد و سپس به سوی خلق فرومیآید، از مراتب عالی ذات الهی سخن میگویند و سپس به تبیین معارف برای خلق میپردازند.
درنگ: خطبههای معصومین، با اوجگیری به سوی ذات الهی و سپس تبیین معارف برای خلق، واسطهای بینظیر برای انتقال فیض الهیاند.
ساختار خطبههای معصومین
خطبههای معصومین، به تعبیر استاد فرزانه قدسسره، مانند دورخیزی برای پرتاب وزنهاند. معصومین در این خطبهها، ابتدا به سوی مراتب عالی ذات الهی اوج میگیرند و سپس با شيرجهای معنوی، معارف الهی را برای خلق تبیین میکنند. این خطبهها، خالی از هرگونه غرض و مرض دنیویاند و صرفاً به تبیین ذات و صفات الهی اختصاص دارند. برخلاف سخنان عالمان عادی، که ممکن است با اغراض دنیوی آمیخته باشد، خطبههای معصومین از هرگونه تعلق نفسانی منزه است.
بخش چهارم: استنادات دینی و تحلیلهای تکمیلی
روایات بحارالانوار و نهجالبلاغه
استاد فرزانه قدسسره، به روایاتی از بحارالانوار (جلد ۴، صفحه ۲۸۸ و جلد ۴۳، صفحه ۳۶۳) استناد کردهاند که عبارت «لا انقطاع لمدته» را ذکر میکنند /
این روایات، به صراحت بر مدت غیرمتناهی حقتعالی تأکید دارند. همچنین، در نهجالبلاغه، عباراتی چون «لا وقت معدود» و «لا اجل ممدود» به فقدان محدودیت زمانی در ذات الهی اشاره دارند. این عبارات، با اصل تنزیه الهی همخوانی داشته و بر امتداد غیرمتناهی وجودی حقتعالی دلالت میکنند.
تمایز ازل و ابد
ازل و ابد، بهعنوان دو مفهوم متقابل، به فقدان ابتدا و انتها در ذات الهی اشاره دارند. استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به اشکال نسخهشناسی که در برخی متون «اولا» بهجای «ازلا» آمده، بر اهمیت دقت در لغات تأکید کردهاند. ازل، در مقابل ابد، به امتداد غیرمتناهی در ابتدا و انتهای وجود الهی دلالت دارد و این تمایز، برای فهم صحیح مفاهیم فلسفی ضروری است.
نویت و تازگی الهی
حقتعالی، به تعبیر قرآن کریم، كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (سوره الرحمن، آیه ۲۹)، یعنی هر روز او در کاری است. این نویت و تازگی، به تجلیات مستمر و بیپایان فیض الهی اشاره دارد. شب و روز، که برای مخلوقات عامل کهنگی است، بر ذات الهی تأثیری ندارد و او همواره نو و تازه است.
درنگ: نویت الهی، به معنای تجلیات مستمر و بیپایان فیض الهی است که از هرگونه کهنگی و محدودیت مبراست.
نقش عالمان در خطبهخوانی
عالمان، بهعنوان خلفای معصومین، در خطبهخوانی باید با نیت خالص و به دور از اغراض دنیوی عمل کنند. خطبهخوانی، فرصتی برای اوجگیری به سوی معارف الهی و انتقال آنها به خلق است. عالم باید موضع خود را مشخص سازد و با تکیه بر معارف معصومین، به هدایت خلق بپردازد.
جمعبندی و نتیجهگیری
بحث مفهوم مدت و امتداد در ذات الهی، یکی از عمیقترین مسائل فلسفه اسلامی است که در درسگفتار شماره ۹۲۵ استاد فرزانه قدسسره با دقت و عمق بررسی شده است. این بحث، با استناد به مأثورات دینی، از جمله دعای تسبيح حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، روایات بحارالانوار، و خطبههای نهجالبلاغه، نشان داد که حقتعالی دارای مدتی غیرمتناهی است که با اجل، بهعنوان زمان محدود، متفاوت است. تمایز میان زمان، دهر، و مدت، و همچنین اسماء کونیه مانند «کینون» و «دیموم»، به فهم دقیقتر امتداد وجودی در ذات الهی یاری رساند. محدودیت عقل بشری در ادراک این امتداد، مانع از وجود نظم و حصر در ذات الهی نیست. خطبههای معصومین، بهسان پلی میان مراتب عالی و خلق، نقش بیبدیلی در انتقال این معارف دارند. این نوشتار، با تبیین این مفاهیم در قالبی علمی و با بهرهگیری از تمثیلات ادبی، زمینهای برای تأملات عمیقتر در نسبت میان ذات الهی و ادراک بشری فراهم آورده است.
با نظارت صادق خادمی